جيمز ريجوى، تحليلگر سياسى و سردبير نشريه هاى سياسى مانند «مى دى» در روزنامه بريتانيايى «گاردين»، تحلیلی در زمینه انتخابات رياست جمهورى آمريكا نوشته است.
محور اصلی این مطلب که یک روز پیش از اعلام نتیجه انتخابات چهارم نوامبر منتشر شده، انتخاب باراك اوباما به عنوان رييس جمهور ايالات متحده و تغييرات احتمالى در سياست آن كشور است.
او مى نويسد: « اگر آمريكا يك فرد آفريقايى تبار را به مقام رياست جمهورى برگزيند، اين رويداد نقطه عطفى در تاريخ و فرهنگ ايالات متحده و نشان دهنده پيروزى اميد بر هراس است. اما در اهميت اين پيروزى نبايد دچار اغراق شد.»
جيمز ريجوى به «محتاط بودن» باراك اوباما اشاره مى كند و مى نويسد: « به نطر نمى رسد كه او رهبرى باشد كه بخواهد طرحهايى كه كساى مانند فرانكلين روزولت اجرا كردند، اجرا كند. با همه اينها خود روزولت هم در آغاز كار چنان رهبر قاطعى به نظر نمى رسيد، شايد اوباما به يكى از آن دسته رهبرانى بدل شود كه ليافت اين همه اعتماد و حمايت را بدست آورد.»
البته انتخاب باراك اوباما به عنوان رييس جمهور آمريكا يك موضوع است و اجرايى كردن طرح هايش از طريق نمایندگان سنا مسئله ديگرى است.
به نوشته اين تحليلگر سياسى، كنگره آمريكا در اين دو سالى كه دمكرات ها در آن اكثريت را در دست داشته اند اقدامات چشمگيرى براى عملى كردن به وعده هاى خود انجام نداده است، «كنگره نه در مورد جنگ در عراق توانست سياست جورج بوش را تغيير دهد و نه در عرصه سياستهاى داخلى، مثل اصلاح سيستم خدمات درمانى و يا متعادل كردن ميزان ماليات براى اقشار متوسط و كم درآمد توانسته است كار جدى انجام دهد.»
به هر حال تا پيش از انتخاب باراك اوباما، جرج بوش جمهوريخواه در كارخ سفيد جاى داشت. دموكرات ها طبيعتا بيشر با باراك اوباما، هم حزبى خود همراهند، تا جرج بوش. نويسنده گاردين در اين جا به مشكلاتى اشاره مى كند، كه فراتر از اكثريت داشتن دموكرات ها در كنگره يا حضور باراك اوباما بر صندلى رياست جمهورى است. مشكلاتى كه مى توانند گريبانگير دموكرات ها شود.
مشکلات اساسی پیش روی رییس جمهوری جدید
جيمز ريجوى به سه مشكل اساسى پيش روى دولت جديد آمريكا اشاره مى كند:
« در مورد عراق حكومت آينده آمريكا بايد بتواند با اتكا به يك ائتلاف وسيع و موثر زمينه را براى خارج كردن سربازان آمريكا از آن كشور فراهم كند. ولى اين به معناى ترك كامل عراق نخواهد بود. مسئله اصلى در عراق همواره نفت بوده و آمريكا هنوز هم به نفت نيازمند است. راه اصلى براى تضمين دسترسى به نفت عراق، خصوصى كردن منابع ملى نفت آن كشور است.
نيروهاى مسلح آمريكا از مدتها قبل براى استقرار دراز مدت در منطقه طرح ريزى كرده اند و بعيد است در زمينه حضور نظاميان آمريكا در منطقه تغيير جدى صورت بگيرد. هر چند تغييرات اساسى و دراز مدت در سياست تامين انرژى آمريكا ممكن است در سياست آمريكا در خاورميانه تغييراتى ايجاد كند.
در مورد افغانستان، تلاش غرب طى يكى دو قرن اخير براى كنترل منطقه اى كه اين كشور در آن قرار دارد همواره با شكست مواجه شده است و به نظر مى رسد كه اين ناكامى در افغانستان ادامه خواهد يافت.»
دومين مشكلى كه در گادرين به آن اشاره مى شود، موضوع خدمات بهداشت عمومى در آمريكا است.
ريجوى مى نويسد: « براى اصلاح خدمات بهداشت عمومى دهه هاست كه سياستمداران و رهبران آمريكا و هر يك به نفع ديدگاه خود بحث و اقدام كرده اند. همه مى دانند كه راه حل اصلى اين مشكل تحت پوشش قرار دادن تمام شهروندان و بهبود خدمات ارائه شده است. اين در گرو كاهش بهاى دارو و قطع نفوذ شركتهاى بيمه از اين عرصه است. ولى يك توافق پنهان درمراكز رهبرى سياست آمريكا وجود دارد كه سبب مى شود در اين شرايط تغييرى ايجاد نشود.»
و نهايتا بحران مالى كه گريبان آمريكا و جهان را گرفته است.
در اين مورد آقاى ريجوى معتقد است كه دخالت موثر و مستقيم دولت براى حل بحران ضرورى است و بايد مثل دوران رياست جمهورى رزولت سيستم سرمايه گذارى و اعتبارى از سيستم بانكى تفكيك شود و بانك مركزى از نفوذ سيستم بانكى خصوصى استقلال پيدا كند و كاملا تحت كنترل كنگره قرار بگيرد.
جيمز ريجوى در اين مورد هم شكاك است و مى نويسد: « بعيد است كه مراكز مالى خصوصى آمريكا به يك چنين اصلاحى تن در دهند و بعيد است رئيس جمهور و نمايندگان كنگره اى كه خود با حمايت مالى اين گروه به قدرت رسيده اند بتوانند چنين اصلاحاتى را پيش ببرند.»
در پايان جيمز ريجوى مى نويسد: « در هر صورت آنچه كه تحت رياست جمهورى باراك اوباما روى خواهد داد، مسلما از گزينه جنگ طلبانه و و دادن دست باز به سرمايه دارى و بازار آزاد بى مهار تحت رياست جمهورى جان مك كين بهتر است. اما تغييرات وعده داده شده در حكومت آقاى اوباما كندتر محدودتر و دشوارتر از آن خواهد بود كه بسيارى انتظار دارند و اين براى كسانى كه در پى دنيائى جديد هستند مى تواند نااميد كننده باشد.»