ارتش ایران پس از انقلاب در حالیکه به سختی روی پای خود میایستاد و بسیاری از افسران عالیرتبه خود را از دست داده بود، درگیر جنگی ناخواسته شد. در همین زمان نیروهای سپاه، بسیجیانی و داوطلبانی که گروه گروه به خطوط مقدم جبهه فرستاده میشدند نیز وارد میدان شدند و گهگاه در رقابتهای سیاسی در برابر ارتش ایستاند.
تبلیغات رسمی اقبال بیشتری به سپاه و نیروهای بسیج نشان میداد و برای تشویق آنها نیز از روشهایی استفاده میکرد که در یک ساز و کار انقلابی، به تازگی در حال تعریف شدن بود؛ از جمله مشهورترین و معمولترین این روشها پخش نوحهها و مداحیها و مرثیهخوانیهای جنگ بود؛ با ضرباهنگ سینه زدن یا گاه گروه کر مردان.
آهنگران و کویتیپور، جای ویگن و هایده را در تلویزیون دولتی گرفتند و «نه اینکه باغبون نیست، در گلخونه بسته» تبدیل شد به «در باغ شهادت باز باز است».
نوحهها و روضهها از مضامینی چون همدردی، اندوه، امید به پیروزی و بیشتر از همه «شهادت» لبریز است. یکی از آنها نیروهای نظامی ایران را به «لشگر صاحبزمان» تشبیه میکرد و در دیگری از انتظار کربلا برای آمدن سربازان ایرانی سخن میگفت؛ «جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم. کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم».
نوحهها و تکخوانیهای جنگ، معمولا با مضامین عاشورا و واقعه کربلا نیز گره میخوردند، گاه مستقیما به این موضوع اشاره میکردند و گاه جنگ در اشارههایی به کربلا پنهان میشود. در این زمان نشستن در سوگ امام سوم شیعیان نه تنها در ایام محرم که در روزهای دیگر نیز معمول بود. دستگاه رسمی تبلیغات، امام حسین را به نماد جنگ نیروهای ایرانی (حق) علیه دشمن (باطل) تبدیل کرده بود؛ بیآنکه اشارهای به شیعیانی بشود که در آن سوی مرزها تفنگ خود را به این سو نشانه رفتهاند.
صادق آهنگران و غلام کویتیپور از جمله مشهورترین مداحان و نوحهخوانهای زمان جنگاند. هر دو متولد جنوب ایراناند. آقای آهنگران در دزفول و آقای کویتیپور در خرمشهر به دنیا آمده است.
صادق آهنگران خود را «مداح» و «مرثیهخوان» و غلام کویتیپور «حماسهخوان» مینامد. اما میان کویتیپور خرمشهری و آهنگران دزفولی تفاوت دیگری هم هست. صادق آهنگران با نوحهخوانی آغاز کرد و بعدها در گفتوگویی گفت «من با موسیقی آشنایی ندارم، یعنی چیزی نخواندم. دستگاه موسیقی و اینها را اصلا بلد نیستم، همینقدر میدانم که دوستان میگفتند که بیشتر شور میخوانم، اما فرصت نکردم بروم سر کلاس موسیقی و یاد بگیرم.» اما کویتیپور در گفتوگویی با «اخبار موسیقی ایران» میگوید که از کودکی با دیپپرپل و پینک فلوید آشنا شد و به این شکل موسیقی را شناخت.
در همین گفتوگو آقای کویتی پور به موضوع دیگری هم اشاره میکند، که روزگاری از مهمترین گفتهها و شنیدههای کوچه و خیابان بود؛ «یکی دو سال پیش دو پسر ۱۷، ۱۸ ساله در یکی از میدان های شهر مرا دیدند و شناختند، یکی از آنها گفت: آقای کویتیپور، پدرم میگوید شما و آهنگران با صدایتان خیلیها را به کشتن دادید»...
آنچه در زیر میآید بخشی کوچک برخی از مرثیهخوانیها و مداحیهای مشهور دوره جنگ است. برخی از آنها دوبارهخوانی شده و برخی در جامهای نو به بازار آمدهاند.
تبلیغات رسمی اقبال بیشتری به سپاه و نیروهای بسیج نشان میداد و برای تشویق آنها نیز از روشهایی استفاده میکرد که در یک ساز و کار انقلابی، به تازگی در حال تعریف شدن بود؛ از جمله مشهورترین و معمولترین این روشها پخش نوحهها و مداحیها و مرثیهخوانیهای جنگ بود؛ با ضرباهنگ سینه زدن یا گاه گروه کر مردان.
آهنگران و کویتیپور، جای ویگن و هایده را در تلویزیون دولتی گرفتند و «نه اینکه باغبون نیست، در گلخونه بسته» تبدیل شد به «در باغ شهادت باز باز است».
نوحهها و روضهها از مضامینی چون همدردی، اندوه، امید به پیروزی و بیشتر از همه «شهادت» لبریز است. یکی از آنها نیروهای نظامی ایران را به «لشگر صاحبزمان» تشبیه میکرد و در دیگری از انتظار کربلا برای آمدن سربازان ایرانی سخن میگفت؛ «جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم. کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم».
نوحهها و تکخوانیهای جنگ، معمولا با مضامین عاشورا و واقعه کربلا نیز گره میخوردند، گاه مستقیما به این موضوع اشاره میکردند و گاه جنگ در اشارههایی به کربلا پنهان میشود. در این زمان نشستن در سوگ امام سوم شیعیان نه تنها در ایام محرم که در روزهای دیگر نیز معمول بود. دستگاه رسمی تبلیغات، امام حسین را به نماد جنگ نیروهای ایرانی (حق) علیه دشمن (باطل) تبدیل کرده بود؛ بیآنکه اشارهای به شیعیانی بشود که در آن سوی مرزها تفنگ خود را به این سو نشانه رفتهاند.
صادق آهنگران و غلام کویتیپور از جمله مشهورترین مداحان و نوحهخوانهای زمان جنگاند. هر دو متولد جنوب ایراناند. آقای آهنگران در دزفول و آقای کویتیپور در خرمشهر به دنیا آمده است.
صادق آهنگران خود را «مداح» و «مرثیهخوان» و غلام کویتیپور «حماسهخوان» مینامد. اما میان کویتیپور خرمشهری و آهنگران دزفولی تفاوت دیگری هم هست. صادق آهنگران با نوحهخوانی آغاز کرد و بعدها در گفتوگویی گفت «من با موسیقی آشنایی ندارم، یعنی چیزی نخواندم. دستگاه موسیقی و اینها را اصلا بلد نیستم، همینقدر میدانم که دوستان میگفتند که بیشتر شور میخوانم، اما فرصت نکردم بروم سر کلاس موسیقی و یاد بگیرم.» اما کویتیپور در گفتوگویی با «اخبار موسیقی ایران» میگوید که از کودکی با دیپپرپل و پینک فلوید آشنا شد و به این شکل موسیقی را شناخت.
در همین گفتوگو آقای کویتی پور به موضوع دیگری هم اشاره میکند، که روزگاری از مهمترین گفتهها و شنیدههای کوچه و خیابان بود؛ «یکی دو سال پیش دو پسر ۱۷، ۱۸ ساله در یکی از میدان های شهر مرا دیدند و شناختند، یکی از آنها گفت: آقای کویتیپور، پدرم میگوید شما و آهنگران با صدایتان خیلیها را به کشتن دادید»...
آنچه در زیر میآید بخشی کوچک برخی از مرثیهخوانیها و مداحیهای مشهور دوره جنگ است. برخی از آنها دوبارهخوانی شده و برخی در جامهای نو به بازار آمدهاند.
- یاد امام و شهدا [حدادیان]. همان نوحه در سالهای پس از جنگ، که تحت تاثیر بسیاری دیگر از نوحهها و سوگواریهای مدرن، ریتم تندی به خود گرفته است و کم کم به جای مویه در آن ضرباهنگ دیگری شنیده میشود. بسیاری از نوحههای بیآهنگ زمان جنگ، شکل دیگری به خود گرفتند و برخی از آنها که از بقیه مشهورتر بودند با آهنگ و گاه اجرای ارکسترال بار دیگر باز گشتند، اینبار روی سیدیها و کاستها و برای فروش.
- یاران چه غریبانه [کویتیپور]
- سبکبالان خرامیدند و رفتند... [آهنگران]
- غریب خلوت تنهایی [کویتیپور]