تکرار ملالآور رویدادها یکی از ویژگیهای اصلی صحنه اقتصاد ایران است. فرض کنیم یک خواننده پیگیر و خستگیناپذیر رسانههای اقتصادی تهران در سال ۱۳۷۵ در اغما فرو رفته و این روزها، با معجزه دانش پزشکی، پس از حدود دوازده سال به زندگی خود باز گشته باشد. اگر این بیمار از مرگ جسته بار دیگر به علایق قدیمی خود روی بیاورد، به احتمال فراوان احساس نخواهد کرد که دورانی کم و بیش طولانی را در «خواب» سپری کرده و در پی غیبتی دراز، از سیر وقایع عقب مانده است.
جزیره جمود
با خواندن نامه سوم اقتصاددانان به محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی، که شنبه هجدهم آبان ماه انتشار یافت، روزنامهخوان از اغما برخاسته ما با همان دغدغههایی روبهرو خواهد شد، که در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، محافل کارشناسی کشور را به خود مشغول کرده بود. او خواهد دید که امضاکنندگان این نامه همچنان از نگرش غیر علمی و غیر کارشناسانه به مسایل داخلی و بینالمللی شکوه میکنند، فضای کسب و کار ایران را نامساعد تشخیص میدهند، تزریق بی محابای درآمدهای نفتی در شریانهای اقتصادی کشور را عامل رشد نقدینگی و اوجگیری تورم میدانند، از تاثیر منفی تنشهای خارجی بر اقتصاد کشور سخن میگویند و...
روزنامهخوان ما به یاد خواهد آورد که در فروردین ماه ۱۳۷۴، یک سال و اندی پیش از فرو رفتنش در اغما، «سازمان برنامه و بودجه» سابق جزوهای منتشر کرد با عنوان «مشکلات اقتصادی و راه حلها»، که شمار زیادی از مسایل مطرح شده در آن، بار دیگر در نامه آبان ماه ۱۳۸۷ تکرار شده است.
سیزده سال پیش نویسندگان جزوه سازمان برنامه گفتتند، که دولت و مجلس به توسعه علاقه ای وافر دارند، اما ملزومات آنرا نمیخواهند. آنها از تاثیر بسیار بد تنشهای بین المللی بر وضعیت اقتصادی کشور سخن گفته و هشدار دادند: «در صورتی که روابط سیاسی ما با کشورهای مختلف بر اساس حسن تفاهم و رفع تشنج پایه ریزی نشود، امکان فروش کالا در بازار های جهان بسیار محدود خواهد بود.»
بسیاری دیگر از مسایل مطرح شده در همان جزوه، از ضرورت خصوصی سازی گرفته تا راه درست مبارزه با تورم، به گونههای مختلف در دهها همایش و سخنرانی و مقاله و نیز در نامههای اول و دوم و سوم اقتصاددانان تکرار شده است.
در فاصله این سیزده سال، از گزارش سازمان برنامه سابق تا نامه سوم اقتصاددانان، اقتصاد جهانی و بسیاری از اقتصادهای ملی راهی بسیار طولانی را پشت سر گذاشته اند. با گسترش اینترنت، تمدن انسانی به فضای تازه ای راه یافته است. اقتصاد های دولتی اروپای باختری و مرکزی به اقتصاد آزاد رسیده اند. قدرت های نوظهور، از جمله چین و هند، رابطه قدرت ها را در سطح جهانی دگرگون کرده اند.
اما ایران در ایستایی افسانه ای خود متوقف مانده و به دور باطل و بازگفت ملالآور بدیهیات معتاد شده است؛ بیآنکه از پیامدهای فاجعه بار این غفلت تاریخی، آنگونه که باید و شاید، آگاه باشد. با این حال در این جزیره جمود، اندیشه اقتصادی از تحرک باز نایستاده است.
در واقع به رغم همه موانع، بخش بسیار وسیعی از محافل دانشگاهی و کارشناسی ایران، به اقتصاد آزاد و ضرورت هماهنگ شدن با فرآیند «جهانی شدن» به گونه ای عمیق باور دارد. طیفهای گوناگون هوادار اقتصاد آزاد، از پیروان فریدمن و هایک گرفته تا نهاد گرایان، هم در صحن دانشگاهها و هم در رسانهها، حضوری بسیار فعال دارند. کوتاه سخن آنکه: در درون ایران، اقتصاد دانان پنجره های ذهن خود را باز گذاشته اند.
آزمایشگاه تاریخ
بی اغراق می توان گفت، که در دوران پس از انقلاب اسلامی، تفکر اقتصادی از اتاق های دربسته کارشناسی به میان مردم آمد.
پیش از بهمن ۱۳۵۷ زندگی روشنفکری در ایران -به گونه ای کم و بیش مطلق- در انحصار ادیبان و به وِیژه شاعران بود.
- تجربه اقتصادی امروز کره شمالی، همچون تجربههای پیشین مشابه آن در چین مائوئیستی و شوروی دوران استالین، ثابت کرد که سیاستهای نادرست اقتصادی بیش از طاعون و وبا، آدم میکشند.
امروز شمار زیادی از صاحبنظران علوم اجتماعی، مخاطبان خود را در افکار عمومی پیدا کرده اند؛ اقتصاددانان از این جملهاند. اقتصاددانانی که با توجه به اوضاع ایران و جهان، طبعا باید به کنجکاویهای بسیاری پاسخ دهند، از جمله این که چگونه می توان به توسعه پایدار دست یافت، چرا ایران نتوانسته است در گروه قدرتهای اقتصادی نوظهور جا بگیرد، دلیل شدت گرفتن نابرابریهای اجتماعی چیست و غیره...
پاسخ اقتصاد دانان ایرانی به این پرسشها، طبعا یکسان نیست. اقتصاد به قلمرو «علوم اجتماعی» تعلق دارد و طبعا، بر خلاف «علوم دقیقه»، آزمایشگاه در اختیار ندارد و درگیر تنوع مکاتب و حتی جنگ مکاتب است؛ فیزیکدانان به «چپ» و «راست» تقسیم نمی شوند و کسی پزشکان را در دو اردوگاه «دولتگرا» و «لیبرال» جای نمی دهد.
با این حال اقتصاد علم است، زیرا از روشهای تحقیق علمی استفاده می کند و بر انبوهی از نوشتههای اقتصاددانان مشهور و مجموعه بزرگی از تجربیات ملی و بین المللی در دوران پس از جنگ جهانی دوم تکیه دارد.
تکرار میکنیم، که اقتصاددانان نمیتوانند برای تشخیص درستی یا نادرستی نظریه های خود به آزمایشگاه بروند. ولی تاریخ در بعضی موارد برای آنها آزمایشگاه به وجود آورده است؛ از جمله با کشیدن دیوار میان آلمان شرقی و آلمان غربی سابق و یا با ایجاد مدار سی و هشت درجه میان کره شمالی و کره جنوبی.
- اغراقآمیز نخواهد بود اگر بگوییم، که یکی از دستاوردهای معنوی ایران کنونی، جا افتادن مکتب ایرانی اقتصاد آزاد است، که به همت شمار زیادی از دانشگاهیان، کارشناسان و روزنامه نگاران ایران پدید آمده است. مکتبی که در عرصههای علمی و رسانهای، سنگرهایی استوار دارد.
این رویدادها بهترین فرصت را برای مقایسه فراهم آوردند و آشکار شد که دو بخش یک ملت همزبان و همنژاد و هممذهب، تنها با پیروی از دو سیاست متفاوت، در عرصه اقتصادی به نتایجی کاملا متضاد میرسند. تجربه کره شمالی، همچون تجربههای پیشین مشابه آن در چین مائوئیستی و شوروی دوران استالین، ثابت کرد که سیاستهای نادرست اقتصادی بیش از طاعون و وبا، آدم میکشند.
با تکیه بر همین تجربه ها، شمار زیادی از سیاست های اقتصادی در چارچوب مرزهای ملی، بر پایه مبانی واحدی شکل گرفتند. برزیل پرزیدنت لولا، چین پس از مائو و هند برخاسته از اصلاحات سالهای ۱۹۹۰ میلادی، به رغم همه تفاوتهایشان، برای افزایش ثروت ملی و تغییر جایگاه خود در نظام روابط بین المللی، به سیاستهایی کم و بیش مشابه روی آوردند. فراهم آوردن زمینه مساعد برای شکوفایی اقتصاد آزاد در داخل و روی آوردن به بازرگانی بینالمللی در خارج، در زمره همین سیاستها است.
اقتصاد دانان ایرانی نیز طی سی سال گذشته از تجربه ایران و جهان درس فراوان آموختند. اغراقآمیز نخواهد بود اگر بگوییم، که یکی از دستاوردهای معنوی ایران کنونی، جا افتادن مکتب ایرانی اقتصاد آزاد است، که به همت شمار زیادی از دانشگاهیان، کارشناسان و روزنامه نگاران ایران پدید آمده است. مکتبی که در عرصههای علمی و رسانهای، سنگرهایی استوار دارد.
شگفت آنکه، این تفکر پویا بر عملکرد دستگاه اجرایی جمهوری اسلامی تاثیری بسیار ناچیز دارد. با الهام از یکی از شاعران معاصر ایران، میتوان گفت که شمار زیادی از اقتصاددانان کشور در مایه دشتی می نوازند، حال آنکه ساز دولت کوک همایون دارد.
گفتوگوی اقتصاددانان و صاحبمنصبان ارشد دستگاه اجرایی جمهوری اسلامی، چه از راه نامهنگاری و چه در نشستهای جمعی، به «گفتگوی کران» بی شباهت نیست. وجود دیوار میان اردوی کارشناسی و قدرت سیاسی، سرچشمه همان دور باطلی است که اقتصاد ایران به آن گرفتار آمده است.