همزمان با سفر دکتر آذر نفيسی، نویسنده، به کشورهای فرانسه، ايتاليا، نروژ و هلند و ترجمه کتاب اخيرش يعنی «ناگفتنی های من» به اين زبان ها، روزنامه تايمز لندن هم کتاب «لوليتا خوانی» او را جزو ۱۰۰ کتاب خواندنی دهه اخير قرار داده است.
آذر نفيسی درباره تجربه خود از اين سفرها به راديو فردا می گويد: شايد بهترين تجربه من از سفرها اين است که چگونه میتوان با افرادی که در گوشه ديگری از دنيا متولد شدهاند و تو هيچ وقت آنها را نديدهای و به زبان تو صحبت نمیکنند و با فرهنگ تو آشنايی زيادی ندارند، از طريق کتاب و آن چه نسبت به آن شور و اشتياق داريد با هم صميمی شويد و به صورت آدم هايی درآييد که گويا سال ها با هم معاشرت داشتهايد.
نوشتن و خواندن هميشه برای من معجزهای در بر دارد و آن ايجاد همدلی و همفکری ميان افرادی است که تا زمانی که کتابی را نخواندهاند با هم هيچ ارتباطی ندارند.
تجربه شما در مورد کشورهايی که قبلاً به آن سفر نکرده بوديد چطور بود؟
من قبلاً چند بار به ايتاليا رفته بودم و کتاب قبلیام هم در آنجا بسيار پر فروش بود و همين طور فرانسه، ولی نروژ کشوری بود که تا به حال به آن سفر نکرده بودم و برايم بسيار جالب بود که در اين کشور، چقدر علاقه و شوق وجود دارد، هم نسبت به دانستن قصه های ديگر و سرگذشت شخصی من و هم در مورد ايران.
چيزی که مرا به افرادی که در نروژ، هلند يا ايتاليا با آنها صحبت میکردم نزديک میکرد، ادبيات بود و صحبتهای ما بيشتر در مورد ادبيات ايران از جمله فردوسی، گرگانی و فرخزاد بود.
خيلی ها بعد از اين صحبتها به من میگفتند چگونه داستانی که در کودکی خواندهاند، شبيه همان قصههايی است که من درباره آنها صحبت میکنم و اين که هر چقدر سياست مرز درست می کند، ادبيات و تفکر دائماً در حال مرزشکنی است.
اين روزها مسايل ايران در رأس خبرهای دنيا قرار دارد و حتی مردم عادی هم تا يک ايرانی را میبينند درباره اوضاع ايران میپرسند. قطعاً دراين سفرها نيز از شما سؤالهايی پرسيدهاند، بيشتر اين سؤال ها و کنجکاویها در چه زمينهای بود؟
من فکر میکنم يکی از مهمترين رخدادهايی که در چند ماه اخير اتفاق افتاده و ما بايد در اين مورد سپاسگزار مردم ايران باشيم، اين است که مردم با تظاهرات وسيع خود موفق شدند جايگاه و حقوقی که نه فقط درايران از آنها گرفته شده بود را طلب کنند، بلکه از دنيا بخواهند جايگاهی که مستحق آن هستند را بشناسند.
در ۳۰ سال گذشته هر بار در مورد ايران صحبتی میشد بيشتر در مورد دولت ايران بود و تصوير بسيار سياهی از تاريخ، فرهنگ و مردم اين جامعه در اذهان عمومی دنيا به وجود آمده بود. يادم می آيد هر بار در مورد ايرانی که ما میشناختيم با آن همه تفاوتها، صداها و رنگهای گوناگون، خيلیها با ناباوری به ما نگاه میکردند.
ولی تصاوير و صداهايی که در چند ماه اخير از داخل ايران به مردم جهان رسيد، همه توهمات را در مورد ايران بر هم ريخت و من هر جا رفتم و درهر کشوری که صحبت کردم، چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک، چه کسانی که در مورد ايران اطلاعاتی داشتند و يا آنها که اطلاعی نداشتند، صحبت همه در ارتباط با مردم ايران بود و اين که چگونه جنبش مردم ايران بر آنها تاثير گذاشته است.
در سه شهر ايتاليا همه صحبت میکردند از اين که اهالی شهر در همبستگی با مردم ايران بيرون آمدند و درختکاری کردند و ازاين طريق جنبش سبز مردم ايران را ارج نهادند. بسياری از جاهايی که میرفتم به عکس های جوانان ايران مزين بود، يعنی ايران جوششی را به وجود آورده که فراتر از مرزها است.
آذر نفيسی درباره تجربه خود از اين سفرها به راديو فردا می گويد: شايد بهترين تجربه من از سفرها اين است که چگونه میتوان با افرادی که در گوشه ديگری از دنيا متولد شدهاند و تو هيچ وقت آنها را نديدهای و به زبان تو صحبت نمیکنند و با فرهنگ تو آشنايی زيادی ندارند، از طريق کتاب و آن چه نسبت به آن شور و اشتياق داريد با هم صميمی شويد و به صورت آدم هايی درآييد که گويا سال ها با هم معاشرت داشتهايد.
نوشتن و خواندن هميشه برای من معجزهای در بر دارد و آن ايجاد همدلی و همفکری ميان افرادی است که تا زمانی که کتابی را نخواندهاند با هم هيچ ارتباطی ندارند.
تجربه شما در مورد کشورهايی که قبلاً به آن سفر نکرده بوديد چطور بود؟
من قبلاً چند بار به ايتاليا رفته بودم و کتاب قبلیام هم در آنجا بسيار پر فروش بود و همين طور فرانسه، ولی نروژ کشوری بود که تا به حال به آن سفر نکرده بودم و برايم بسيار جالب بود که در اين کشور، چقدر علاقه و شوق وجود دارد، هم نسبت به دانستن قصه های ديگر و سرگذشت شخصی من و هم در مورد ايران.
چيزی که مرا به افرادی که در نروژ، هلند يا ايتاليا با آنها صحبت میکردم نزديک میکرد، ادبيات بود و صحبتهای ما بيشتر در مورد ادبيات ايران از جمله فردوسی، گرگانی و فرخزاد بود.
«يکی از مهمترين رخدادهايی که در چند ماه اخير اتفاق افتاده و ما بايد در اين مورد سپاسگزار مردم ايران باشيم، اين است که مردم با تظاهرات وسيع خود موفق شدند جايگاه و حقوقی که نه فقط درايران از آنها گرفته شده بود را طلب کنند، بلکه از دنيا بخواهند جايگاهی که مستحق آن هستند را بشناسند.»
اين روزها مسايل ايران در رأس خبرهای دنيا قرار دارد و حتی مردم عادی هم تا يک ايرانی را میبينند درباره اوضاع ايران میپرسند. قطعاً دراين سفرها نيز از شما سؤالهايی پرسيدهاند، بيشتر اين سؤال ها و کنجکاویها در چه زمينهای بود؟
من فکر میکنم يکی از مهمترين رخدادهايی که در چند ماه اخير اتفاق افتاده و ما بايد در اين مورد سپاسگزار مردم ايران باشيم، اين است که مردم با تظاهرات وسيع خود موفق شدند جايگاه و حقوقی که نه فقط درايران از آنها گرفته شده بود را طلب کنند، بلکه از دنيا بخواهند جايگاهی که مستحق آن هستند را بشناسند.
در ۳۰ سال گذشته هر بار در مورد ايران صحبتی میشد بيشتر در مورد دولت ايران بود و تصوير بسيار سياهی از تاريخ، فرهنگ و مردم اين جامعه در اذهان عمومی دنيا به وجود آمده بود. يادم می آيد هر بار در مورد ايرانی که ما میشناختيم با آن همه تفاوتها، صداها و رنگهای گوناگون، خيلیها با ناباوری به ما نگاه میکردند.
ولی تصاوير و صداهايی که در چند ماه اخير از داخل ايران به مردم جهان رسيد، همه توهمات را در مورد ايران بر هم ريخت و من هر جا رفتم و درهر کشوری که صحبت کردم، چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک، چه کسانی که در مورد ايران اطلاعاتی داشتند و يا آنها که اطلاعی نداشتند، صحبت همه در ارتباط با مردم ايران بود و اين که چگونه جنبش مردم ايران بر آنها تاثير گذاشته است.
در سه شهر ايتاليا همه صحبت میکردند از اين که اهالی شهر در همبستگی با مردم ايران بيرون آمدند و درختکاری کردند و ازاين طريق جنبش سبز مردم ايران را ارج نهادند. بسياری از جاهايی که میرفتم به عکس های جوانان ايران مزين بود، يعنی ايران جوششی را به وجود آورده که فراتر از مرزها است.