عیسی سحرخیز، یکی از زندانیان سیاسی ایران، که از سال پیش بدون محاکمه در بازداشت به سر می برد، به گفته فرزندش به دلیل بیماری شدید و جهت مراقبتهای ویژه به بیمارستان انتقال پیدا کرده است.
آقای سحرخیز از چهرههای فعال مطبوعات، که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد بود، برای دومین بار در زندان دچار بیماری شده است.
مهدی سحرخیز، پسر او به رادیو فردا توضیحات بیشتری می دهد: همزمان با روز پدر – روز جمعه – پدرم در زندان دچار افت شدید فشار خون می شوند. این دفعه دومی است که چنین اتفاقی برایشان می افتد. با دکترها که صحبت شده، آنها گفته اند که این اتفاق ممکن است خطر جانی برایشان داشته باشد.
پیش از این هم اتفاق افتاده بود. تشخیص داده شده بود که باید حتما به بیمارستان بروند و رسیدگی بشود. ولی هیچ گونه رسیدگی در این مورد انجام نگرفت. نه تنها رسیدگی نشد بلکه ایشان را از زندانی به زندان دیگر تبعید می کنند. کوچ می کنند تا بتوانند ایشان را از خانواده ، دور نگاه دارند.
آقای سحرخیز، مادر شما و خانواده تان هر چند مدت یکبار می توانند با پدرتان ملاقات کنند؟
مادرم هر دو هفته یکبار می تواند پدرم را ملاقات کند. هر بار هم برای ملاقات او باید از صبح خیلی زود راه بیافتد و تا بعد از ظهر تمام روزش گرفته شود تا بتواند ده دقیقه پدرم را ببیند.
هفته آینده یکسال است که ایشان در زندان هستند.تا به حال نه پرونده ای برایشان تشکیل شده و نه هیچ اتفاق خاصی افتاده است. تنها حکومت خواسته است که ایشان را از مردم دور نگاه دارد. علتش هم ترس و کینه اساسی است که از ایشان دارند.
آیا پدرتان در هنگام ملاقات با خانواده ، می گویند که با ایشان چگونه برخورد می شود و چه اتهاماتی تا کنون به ایشان تفهیم شده است؟
ما الان یکسال است که منتظریم ببینم اتهامات پدرمان چیست؟ چون خیلی شرم آور است که پدرم را نگاه داشته اند و در این یکسال به ایشان اصلا مرخصی نداده اند. شما می بینید قاتلین و قاچاقچیان مختلف هم می توانند به مرخصی بروند. ولی به پدر من که حتی پرونده ای برایش تشکیل نشده ، حتی یکروز هم مرخصی داده نشده است.
نه تنها به او مرخصی نداده اند بلکه او را هر روز از جایی به جای دیگر می برند. شرایطش را هر روز عوض می کنند. جوری نیست که بتواند شرایط عادی داشته باشد. یکروز می برندش در این زندان و روز دیگر در زندان دیگر. پدر من شرایطش را برای خانواده ام می گوید و برای آنها شنیدن این شرایط سخت است. عملا خانواده مرا به بازی گرفته اند.
همان طور که می دانید ، خانواده جمعی از بازداشت شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری- از جمله خانواده خود شما- خطاب به دادستان، نامه ای نوشته اند و در این نامه درخواست کرده اند با رافت ، زندانیان را برای روز پدر آزاد کنند. ممکن است در این مورد برایمان توضیح بدهید؟
این نامه یا نامه هایی مشابه آن بارها و بارها برای رئیس قوه قضاییه، معاونانشان و دادستان و کسان دیگری در دستگاه قوه قضائیه ، فرستاده شده است. اما اصلا به این نامه ها توجهی نمی کنند.
یکی از دلایل نوشتن این نامه ها هم این است که مردم بدانند چه اتفاقاتی دارد می افتد. چون اگر دادستان می خواست توجهی به این مسائل کند که در طول یک سال گذشته پرونده کسی را که اصلا جرمش مشخص نیست، اقلا به دادگاه می آورد و در دادگاه می گفت که جرم ایشان، این است.
ایشان یک پرونده دیگری هم داشتند که در آن هم تبرئه شدند. اما همچنان که همچنان در زندان نگه داشته شده اند. نه تنها ایشان بلکه زندانیان دیگری هم هستند که این شرایط را دارند.
متاسفانه به روزنامه نگاران خیلی سخت تر می گیرند. چون روزنامه نگاران وابسته به هیچ گروهی نیستند. و حقیقت را می نویسند. به همین دلیل با روزنامه نگاران بدتر برخورد می کنند و آنها را در شرایط بدتری قرار می دهند.
این نامه ها نوشته می شود شاید گوش شنوایی پیدا شود. اما بارها و بارها در طول یک سال گذشته به همه ثابت شده است که هیچ کس نه تنها به محتوای این نامه ها توجه نمی کند، بلکه شاید کینه توزتر می شوند و شرایط سخت تری را فراهم می کنند.
آقای سحرخیز از چهرههای فعال مطبوعات، که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد بود، برای دومین بار در زندان دچار بیماری شده است.
مهدی سحرخیز، پسر او به رادیو فردا توضیحات بیشتری می دهد: همزمان با روز پدر – روز جمعه – پدرم در زندان دچار افت شدید فشار خون می شوند. این دفعه دومی است که چنین اتفاقی برایشان می افتد. با دکترها که صحبت شده، آنها گفته اند که این اتفاق ممکن است خطر جانی برایشان داشته باشد.
پیش از این هم اتفاق افتاده بود. تشخیص داده شده بود که باید حتما به بیمارستان بروند و رسیدگی بشود. ولی هیچ گونه رسیدگی در این مورد انجام نگرفت. نه تنها رسیدگی نشد بلکه ایشان را از زندانی به زندان دیگر تبعید می کنند. کوچ می کنند تا بتوانند ایشان را از خانواده ، دور نگاه دارند.
آقای سحرخیز، مادر شما و خانواده تان هر چند مدت یکبار می توانند با پدرتان ملاقات کنند؟
مادرم هر دو هفته یکبار می تواند پدرم را ملاقات کند. هر بار هم برای ملاقات او باید از صبح خیلی زود راه بیافتد و تا بعد از ظهر تمام روزش گرفته شود تا بتواند ده دقیقه پدرم را ببیند.
هفته آینده یکسال است که ایشان در زندان هستند.تا به حال نه پرونده ای برایشان تشکیل شده و نه هیچ اتفاق خاصی افتاده است. تنها حکومت خواسته است که ایشان را از مردم دور نگاه دارد. علتش هم ترس و کینه اساسی است که از ایشان دارند.
آیا پدرتان در هنگام ملاقات با خانواده ، می گویند که با ایشان چگونه برخورد می شود و چه اتهاماتی تا کنون به ایشان تفهیم شده است؟
ما الان یکسال است که منتظریم ببینم اتهامات پدرمان چیست؟ چون خیلی شرم آور است که پدرم را نگاه داشته اند و در این یکسال به ایشان اصلا مرخصی نداده اند. شما می بینید قاتلین و قاچاقچیان مختلف هم می توانند به مرخصی بروند. ولی به پدر من که حتی پرونده ای برایش تشکیل نشده ، حتی یکروز هم مرخصی داده نشده است.
نه تنها به او مرخصی نداده اند بلکه او را هر روز از جایی به جای دیگر می برند. شرایطش را هر روز عوض می کنند. جوری نیست که بتواند شرایط عادی داشته باشد. یکروز می برندش در این زندان و روز دیگر در زندان دیگر. پدر من شرایطش را برای خانواده ام می گوید و برای آنها شنیدن این شرایط سخت است. عملا خانواده مرا به بازی گرفته اند.
همان طور که می دانید ، خانواده جمعی از بازداشت شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری- از جمله خانواده خود شما- خطاب به دادستان، نامه ای نوشته اند و در این نامه درخواست کرده اند با رافت ، زندانیان را برای روز پدر آزاد کنند. ممکن است در این مورد برایمان توضیح بدهید؟
این نامه یا نامه هایی مشابه آن بارها و بارها برای رئیس قوه قضاییه، معاونانشان و دادستان و کسان دیگری در دستگاه قوه قضائیه ، فرستاده شده است. اما اصلا به این نامه ها توجهی نمی کنند.
یکی از دلایل نوشتن این نامه ها هم این است که مردم بدانند چه اتفاقاتی دارد می افتد. چون اگر دادستان می خواست توجهی به این مسائل کند که در طول یک سال گذشته پرونده کسی را که اصلا جرمش مشخص نیست، اقلا به دادگاه می آورد و در دادگاه می گفت که جرم ایشان، این است.
ایشان یک پرونده دیگری هم داشتند که در آن هم تبرئه شدند. اما همچنان که همچنان در زندان نگه داشته شده اند. نه تنها ایشان بلکه زندانیان دیگری هم هستند که این شرایط را دارند.
متاسفانه به روزنامه نگاران خیلی سخت تر می گیرند. چون روزنامه نگاران وابسته به هیچ گروهی نیستند. و حقیقت را می نویسند. به همین دلیل با روزنامه نگاران بدتر برخورد می کنند و آنها را در شرایط بدتری قرار می دهند.
این نامه ها نوشته می شود شاید گوش شنوایی پیدا شود. اما بارها و بارها در طول یک سال گذشته به همه ثابت شده است که هیچ کس نه تنها به محتوای این نامه ها توجه نمی کند، بلکه شاید کینه توزتر می شوند و شرایط سخت تری را فراهم می کنند.