اعضای مجلس هشتم با توجه به شناختی که از احمدی نژاد داشتند بايد می دانستند که وی در برابر سوالات دهگانه چگونه عکس العملی خواهد داشت: افشاگری عليه اشخاص، خرده گيری از روال کار در مجلس و محاکمهی آن، انداختن توپ به زمين طرف مقابل، طفره روی، مظلوم نمايی، جا خالی دادن با شوخی، وعدهی استخدام آن دسته از اعضايی که در مجلس نهم حضور نخواهند داشت، پاسخ با طرح پرسشهای ديگر، و تبديل جلسه به محفل شوخی و خوشگذرانی؟ با اين شناخت، چرا به اين اقدام اصرار داشتند؟ و در نهايت دستاورد هر طرف در اين مجادلات لفظی چه بود؟
برای اين بود که مقداری شاد باشيم
مهم ترين وجه پاسخهای احمدی نژاد به مجلس، ادبيات و لحن وی بود. احمدی نژاد در حدود ۷ سال در اختيار داشتن قوهی مجريه در مقام سخن گفتن در جلسات رسمی، مصاحبهها، سفرهای استانی و مجامع بين المللی از يک لحن و ادبيات مشخص بهره می گيرد و اين ادبيات همان ادبيات پايگاه اجتماعی وی يعنی هئيتهای مذهبی و جلسات محلی در مناطق حاشيه شهری است.
ردپای اين ادبيات را می توان در سخنان اعضای هيئت های موتلفهی اسلامی و فداييان اسلام و نيز ادبيات سياسی خمينی و خامنهای يافت. تنها تفاوت خمينی و خامنهای با احمدی نژاد آن بود که آنها با اقشار سنتی شهر نشين و تجار بيشتر دم خور بوده و تا حدی نيز تحت تاثير ادبيات حوزوی و اقشار دانشگاهی بودند اما احمدی نژاد نه با بازاريان و حوزويان چندان دمخور بوده است و نه در مطالعهی منتقدان دانشگاهی از آنها تاثيری گرفته است.
در چارچوب ادبيات اين هيئتها، هيچ پديدهی جدی در عالم واقع بجز رو کم کنی و خرد کردن روحيهی حريف از طريق اغراق و مبالغه، دست انداختن، مچ گيری و ناسزاگويی بسته به موقعيت و زور طرف مقابل وجود ندارد.
در اين نگاه، عالم صحنهی رويارويی قدرتهاست و نه رويارويی حق و باطل يا خير و شر. حق و خير همان است که قدرت را به دست دارد يا می تواند به دست بگيرد و اگر به آياتی از قران نيز تمسک می شود زرورقی برای موجه سازی اِعمال قدرت است.
احمدی نژاد و قشری که از وی حمايت می کرده است چه در عرصهی داخلی و چه در عرصهی بين المللی با همين ادبيات ظاهر شده است بدون آن که محاسبهی هزينه و فائدهای در اين ميان داشته باشد. جمهوری اسلامی رژيمی رو به آينده نبوده تا در تصميم گيریها و اقداماتش جايی را نيز به هزينه و فائده اختصاص دهد. جمع نظاميگرايان که امروز قوای قهريه را در کشور در اختيار دارند و احمدی نژاد محصول انهاست نگاه نهادی و حقوقی و عقلانی به روابط ميان کشورها و روابط درون نهادها در کشور ندارد.
گفتيم که مجلس ديگر در راس امور نيست
شکل و زمان برگزاری جلسهی پرسش از رئيس دولت اين ديدگاه احمدی نژاد را به خوبی اثبات کرد که ديگر "مجلس در راس امور نيست". مجلس هشتم سوالات خود از رئيس دولت را برای آخرين روزهای کاری خود گذاشت و بسياری از رفتارهای سرکوب گرانه در نقض حقوق مردم، پنهانکاریهای دولت و فسادهای آن را در مجموعهی پرسشها قرار نداد. شان نظارتی مجلس که بخشی از آن در گزارشهای ديوان محاسبات تعين يافته (عدم تطبيق مخارج با درآمدها و گم شدن هر سالهی ميلياردها دلار از درآمدهای نفتی) تحقيقا در پرسشها کنار گذاشته شده بود.
۷۹ عضو مجلس که سوال از رئيس دولت را امضا کرده بودند (و يازده تن از آنها در روزهای نزديک به جلسه سوال خود را پس گرفتند و هفت نفر ديگر به تغيير نوع برخورد با وی بر اساس "تعامل دوجانبه" رسيدند) خواستند که احمدی نژاد را برای يک بار در مقام پاسخگويی قرار دهند، چه او هيچ گاه در هيچ مجمع و مقامی برای توضيح رفتارهای خود حاضر نشده بود. اکثر امضا کنندگان در مجلس آينده حضور ندارند و می خواستند قبل از ترک کرسی مجلس به نوعی زورآزمايی در برابر دولت بپردازند.
اما آنچه در ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ عايد مجلس شد پاسخگويی و عذرخواهی نبود. اين جلسه از حيث ايجاد يک سنت در روابط ميان دولت و مجلس در جريان پاسخگويی رئيس دولت هيچ دستاوردی بجز تحقير هر دو نهاد در بر نداشت. احمدی نژاد به طور تلويحی به اعضای مجلس موجود و آينده گفت که به ترتيبی که در گذشته عمل کرده به ادارهی قوهی مجريه ادامه خواهد داد.
اپوزيسيون فرهنگی حکومت
احمدی نژاد در پاسخهای خود با اشاره به چهارشنبه سوری و مدارا با جوانان ("کار فرهنگی با برخورد و بگير و ببند نمیشود... ما میگوئيم به دخترها و پسرها اينقدر "گير سه پيچ" ندهيد و با آنها مهربانی کنيد، زيرا اينها فرزندان خودمان هستند... مگر میشود هر زمان که انتخابات و ۲۲ بهمن است، ما دوربين را به روی همه تيپها ببريم و همه را جلو بياوريم، اما به محض اينکه اين دوران گذشت همين تيپها را در آن ور يقهشان را بگيريم،" تابناک، ۲۴ اسفند ۱۳۹۰) تلاش کرد در سمت منتقدان فرهنگی به حکومت بايستد و حساب خود را از اسلامگرايان در حوزه های فرهنگی جدا کند. او به درستی می داند که سياستهای فرهنگی اقتدارگرايان سنتگرا و فقه گرا از هيچ جذابيتی در ميان جوانان حتی حزب اللهیها و بسيجیها برخوردار نيست و اين فرصت را مغتم ديد که به تبليغ سياستهای عامه گرايانهاش بپردازد.
وی همچنين با طرح موضوع وظيفهی رئيس دولت در اجرای قانون اساسی سطح بحث را به اختلافات ميان خود و رهبر کشور ارتقا داد، موضوعی که اخيرا با انتصاب اعضای هيئت نظارت بر اجرای قانون اساسی به چالش ميان وی و شورای نگهبان تبديل شده است. او در اين بخش نشان داد که با قدرتی فراتر از مجلس درگير است و نه با اعضای مجلسی بازيچهی بيت رهبری.
محاکمهی مجلس و دفاع از جريان انحرافی
احمدی نژاد جلسهی پرسش از عملکرد خلاف قانون خود و بی توجهی به مصوبات مجلس را به محاکمهی خود مجلس در سوء استفاده از قدرت تبديل کرد: "چه کسی قانون شمول قانون خدمات کشوری را پس از تاييد شورای نگهبان تغيير داد و ابلاغ کرد و مجلس و ديوان محاسبات را نيز از شمول آن خارج کرد.
به نظر شما قانون خوب است اما برای ديگران! يعنی آموزش و پرورشیها، بهداشت و درمانیها، نظامیها، کارمندان دولت همه بايد در چهارچوب قانون مديريت خدمات کشوری حقوق بگيرند، اما ديوان محاسبات، مجلس و برخی دستگاههای ديگر معاف هستند." (تابناک، ۲۴ اسفند ۱۳۹۰) مجلسی که يک دوره نمايندگی را مساوی با فوق ليسانس (برای احراز شرط نمايندگی) تلقی می کند طبعا نبايد از سخن رئيس دولت در باب گرفتن فوق ليسانس با شاسی متعجب شود.
چرا تحقير؟
احمدی نژاد خوب می داند اين مجلس چگونه توسط شورای نگهبان و وزارت کشور شکل گرفته، چند درصد از مردم ايران را نمايندگی می کند، اعضايش را چگونه می توان خريد و هر يک از اعضا چه پروندههايی (تقلب در کسب مدرک و کسب مدارک دانشگاهی بدون حضور در کلاس، زد و بندها، حضور در سرکوبها، فساد مالی، سوء استفاده از قدرت) در بيت و دستگاههای اطلاعاتی دارند. نگرش تحقير آميز احمدی نژاد به مجلس و دادن نمرهی بيست به خود در برابر آن ناشی از همين اطلاعات است.
البته او در اين جلسه با توجه به روزهای پايانی مجلس هشتم نيازی نديد که به اين پروندهها اشاره کند. آن دسته از اعضای مجلس که با طرح سوال مخالف بودند می دانستند رئيس دولت آنها را در صحن علنی تحقير خواهد کرد. احمدی نژاد به خوبی می دانست که اين مجلس ظرفيت استيضاح وی را در صورت عدم پاسخ به سوالات يا برخورد تحقير آميز ندارد.
نظام تحقير
جمهوری اسلامی بستر و شرايطی را فراهم آورده که کسی از جريان پر شتاب و همه گير تحقير در امان نماند: مخالفان و منتقدان با عامل بيگانه خوانده شدن و اعتراف گيری و شکنجه و فحاشی در زندانها تحقير می شوند، خودیها با توهين و تمسخر يکديگر در نزاع بر سر تقرب به دستگاه رهبری و کسب منابع و امتيازات بيشتر، و مردم کوچه و بازار با نوشتن ميليونها عريضه به مقامات کشور برای کسب چند ده هزار تومان و دويدن در پشت سر خودروی رهبر يا رئيس جمهور. البته کسانی در جمع خودیها قرار می گيرند که ظرفيت تحقير شدن و تحقير کردن را به تمامه دارند.
نهادهای جمهوری اسلامی تحت مديريت علی خامنهای و دفتر وی در حال تخريب يکديگر هستند تا ولی فقيه تنها مقام موثر و تصميم گير و سياستگزار و قانونگزار در جامعه باشد. برندهی جلسهی ۲۴ اسفند دستگاه رهبری و بازندهی ان شهروندان ايرانی بودند.
-------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.