اقدام حسين علایی از فرماندهان سابق سپاه در نوشتن يادداشتی در خصوص سالروز ۱۹ دی ۱۳۵۶ در فضای سياسی پر تلاطم کشور حادثه آفريد. دامنه تاثيرات و واکنش ها به مطلب وی در روزنامه اطلاعات چنان گسترش يافت که بحث انتخابات مجلس نهم را برای مدتی تحت الشعاع قرار داد.
او در مطلب خود با تحليلی از شرايط سياسی آن روزگار با تعابير امروزی نکاتی را خطاب به شاه مخلوع بيان داشت که در صورت توجه به آن نکات می توانست تاج و تختش را از دست ندهد. مطلب وی حاوی اشارات تلويحی و غير مستقيمی بود که رهبر جمهوری اسلامی را خطاب قرار می داد و ناصحانه از وی می خواست تا به جبران اشتباهاتش بپردازد.
ابتکار علايی برای گشودن راهی برای مصالحه بين نظام سياسی و جنبش سبز به مذاق رهبری خوش نيامد و وی نيز مشمول برخورد روش کلاسيک حکومت در برخورد با منتقدان درون نظام گشت. حملات گروه های فشار به منزل وی و نوشتن شعار های چون " سردار بیبصيرت ،علايی " ، مرگ بر تو اگه آقا اينه که تو گفتی" ، " مرگ بر ضد ولايت فقيه " و ... و تهاجم تخريبی رسانه های اصول گرا و ايجاد فشار برای تخليه منزل وی که در شهرک مسکونی متعلق به سپاه است ،همه و همه از اراده حاکميت برای وادار کردن علايی به عقب نشينی خبر می دهند.
پاسخ های علايی و گزارش سخنان وی در ديدار با جمعی از اعضاء نيروی دريايی سپاه آشکار می سازد که او کماکان بر مواضع اصولی خود ايستاده است و توضيحات بعدی اش در واکنش به فشار ها و مديريت فضا برای حفظ تاثيرگذاری در بدنه سپاه است. بر خلاف تلاش نيروهای دخيل در سرکوب جنبش سبز وی از مواضع اصولی خود عقب نشينی نکرده است.
برای درک اين موضوع بايد حسين علايی را در جايگاه خود بررسی کرد.
اين سردار بازنشسته سپاه از نيرو های ميانه روی اين نهاد نظامی و از فرماندهان خوش نام جنگ است. وی پس از تلاش های اوليه محمد باقر بختيار ،نيروی دريايی سپاه را بنيان گذاشت.
او به نظام سياسی ، اصل ولايت فقيه و آيت الله خمينی اعتقاد قلبی دارد اما در عين حال مخالف ارائه چهره خشونت آميز از اسلام ، تقابل بين ملت و نظام و اعمال ولايت فقيه خارج از حوزه مقبوليت مردمی است.
او در دوران پس از جنبش اصلاح طلبی تا کنون منادی مردم داری در سپاه و اجتناب از تقابل با ملت بوده است. او در دوره رياست جمهوری سيد محمد خاتمی خواستار حمايت انتقادی سپاه از خاتمی بود و پس از فاجعه ۱۸ تير در تلاش برای دلجويی از دانشجويان بود.
تلاش های ميانجی گرانه وی برای مصالحه بين جنبش اصلاح طلبی و نظام سياسی باعث خشم آقای خامنه ای شد و وی به نحوی توهين آميز از سمت خود در رياست ستاد کل سپاه برکنار گشت. او سپس در کنار فعاليت های حرفه ای در سازمان صنايع هوايی کشور ،مصلای تهران و دانشگاه امام حسين در حوزه رسانه و سياست نيز ديدگاه هايش را مطرح می ساخت.
علايی در انتخابات رياست جمهوری دهم ا ز مير حسين موسوی حمايت کرد. او به جمعی از اعضاء سپاه تعلق داشت که معتقد بودند حضور مير حسين موسوی می تواند انقلاب و نظام را در نجات دهد. به باور آنها نظام متفاوت از تصويری است که گرايش افراطی حاکم ارائه می کند.
آنها همچنين رابطه حسی با نخست وزير دوران جنگ نيز داشتند و به عبارتی با وی بزرگ شده بودند. بنابراين علايی در اين چهارچوب از بدو شکل گيری جنبش سبز در مقام يک ميانجی خواستار آشتی بين نظام و معترضان انتخاباتی بود.
او عضو و موافق مطلق جنبش سبز نبود. اما سعی کرد نظام جنبش سبز را سرکوب نکند بلکه با آن کنار بيايد . وی کشته شدن محسن روح الامينی را علنی ساخت و با موضعگيری خواستار توجه حکومت به خواسته های معترضين شد. مخالفت با سه محور “استبداد و ديکتاتوری” ، “وابستگی رژيم شاه به آمريکا” و “فساد دستگاه سلطنت" شاخه های اصلی نظام از ديد يک جريان معتقد به انقلاب اسلامی است.
علايی در مطلب خود با استناد به اين سه اصل عملکرد سيد علی خامنه ای را به نقد کشيده است. از نامه های بعدی او نيز نمی توان استنباط کرد که وی از موضع انتقادی خود به مواضع رهبری عدول کرده باشد.
تاکيد او بر ارادت و تبعيت به رهبری صرفا اعتقاد وی به نظريه ولايت فقيه را نشان می دهد که تبعيت از حکم ولی فقيه را علی رغم مخالفت الزام آور می سازد. ارادت نيز لزوما تعارضی با مخالفت با عملکرد رهبری ندارد.
تريبون های حکومتی و حاميان ولايت به دليل نگرانی از تاثيرات اين مطلب و افزايش آن از طريق واکنش نشان دادن چند روزی سکوت ورزيدند.
اما گسترش نفوذ مطلب وی بخصوص در ميان بدنه سپاه نظام سياسی را بر خلاف خواست اوليه در بی اهميت جلوه دادن آن به واکنشی شتاب آلود کشاند . هراس نظام سياسی را بايد در وجود گرايشی قابل اعتنا در سپاه تحليل نمود که نسبت به وضعيت موجود انتقاد دارد.
عزيز جعفری فرمانده سپاه به صراحت به وجود گرايش مدافع جنبش سبز در سپاه اعتراف کرد که البته در ادبيات حکومت کم بصيرت و يا فريب خورده فتنه گران نام می گيرند. وزن اين نيرو آنقدر هست که فرمانده سپاه برخورد امنيتی و قضايی با آنان را به مصلحت نديده و در عوض از ظرفيت بحث و اقناع کنندگی استفاده کرده بود.
حوزه نفوذ رويکرد علايی اين بخش از سپاه را در بر می گيرد . بخشی که قادر است با بخش های محذوف سپاه اعم از علاقمندان آيت الله منتظری ، هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان پيوند بخورد. همچنين آن بخشی از نيرو های سپاه که در پروژه های اقتصادی و فن سالارانه فعال بوده و گرفتار تاثيرات مخرب تحريم های اقتصادی فزاينده هستند ممکن است از زاويه اعتراض به ماجراجويی های حکومت اين بخش را فربه سازند.
برد استراتژيک تاثير وی در کلام مصباح يزدی به خوبی آشکار می شود که تاثير سخنانش را از اقدامات هر "کافری" بيشتر دانسته است.
از اين رو حکومت و بخش های افراطی برخورد سنگينی را سازمان داده اند تا با پياده کردن علايی از قطار انقلاب،تشبيه وی به شمر ابن ذی الجوشن و اطلاق سردار بی بصيرت به وی شکاف و دو دستگی در سپاه را مهار سازند.
پيشبينی می شود در صورتی که علايی انتظارات آنها را برآورده نسازد ، هزينه های بيشتری را پرداخت کند. البته روابط شخصی نزديک علايی با رحيم صفوی و محسن رضايی می تواند مانعی برای پيشتازی گروه های فشار باشد.
شدت يافتن حملات به وی اين ريسک را برای حکومت دارد که قديمی های سپاه واکنش نشان دهند و بدينترتيب دامنه بحران برای حکومت گسترش يابد. عدم حضور افرادی چون محمد علی رشيد و باقر ذوالقدر در بين اسامی فرماندهان سپاه که به علايی نامه اعتراضی نوشتند جايگاه او در بين نيروهای جا افتاده و قديمی سپاه را منعکس می سازد.
وی بر خلاف ادعای حسين شريعتمداری سردبير روزنامه کيهان " فاقد موضوعيت" ،" قطره دريا" ، "مهره دشمن" و " فراهم کننده خوراکی در حد و اندازه يک ساندويچ برای دهان های گرسنه دشمنان بيرونی و دنباله های داخلی آنها " نيست. اندازه و وزن او در سپاه و رزمندگان جنگ حداقل بيشتر از سردبير روزنامه کيهان و ۱۲ فرمانده سپاهی است که عليه او نامه نوشته اند.
مسيری که وی گشود اين پتانسيل را دارد که سپاه را از ماشين سرکوب و کشتار معترضان مسالمت جو جدا کند. اين پتانسيل اقتدار گرايان را به هراس انداخته است. اما واکنش تند و انفعالی آنان در ميان مدت نتيجه معکوس می دهد و گرايش منتقد وضع موجود در سپاه و بخشی از جناح های حکومتی را تقويت می سازد.
نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.