موزه هنرهای معاصر تهران صاحب يکی از گنجينه های بزرگ آثار هنری مدرن است و اگر اين آثار را به نمايش بگذارد بدون شک موقعيت ارزنده ای در سطح جهان پيدا خواهد کرد.
روزنامه « گاردين » در گزارشی می نويسد که شايد از نگاه بسياری دوران هنر معاصر ايران به سر رسيده باشد. سالها پيش « رابرت هيوز» يکی از معتبرترين منتقدان هنری جهان نوشته بود « گنجينه هنرهای معاصر ايران را می توان يکی از جنبه های عجيب حکومت شاه ايران تلقی کرد.» خلاصه ای از اين گزارش به شرح زير است:
حکومت پهلوی برای به رخ کشيدن به اصطلاح ليبراليسم و تجدد خواهی خود در سالهای دهه ۱۹۷۰ ميلادی با دست و دلبازی فراوان تعداد بسيار زيادی از آثار هنری مدرن را که در آن دوران در نيويورک خلق می شدند، خريداری کرد. دلالان آثار هنری در آن سالهای رکود هنر معاصر با تلاش فراوان سعی می کردند اين آثار را به خانواده سلطنتی ايران بفروشند.
به عنوان نمونه « اندی وارهال » يکی از هنرمندانی که در آن دوران کمتر شناخته شده بود شخصا به تهران رفت تا زمينه فروش و نمايش آثار خود را فراهم کند. اکنون « اندی وارهال » يکی از برجسته ترين هنرمندان دوران موسوم به هنر مدرن تلقی می شود و آثار او از جمله گرانقيمت ترين های اين دوران است.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ انقلاب اسلامی ايران اتفاق افتاد. مسئولان هنری حکومت جديد هنر معاصر يا مدرن را تحت عنوان مظاهر بی دينی ، فساد و بی بند و باری جمع آوری کرده و تمام اين گنجينه بزرگ در زيرزمين و انبارهای موزه هنرهای معاصر تهران انبار شد.
به نظر می رسد که در اين اواخر مسئولان جمهوری اسلامی ايران نيز دريافته اند که اگر بخشی از اين آثار را به نمايش بگذارند آنها نيز ممکن است مثل حکومت شاه بتوانند ادعای نوگرايی و آزادمنشی بکنند. شايد آنها حتی به مرور دريابند که هنر مدرن، به خصوص نقاشی های ابستره، با گنجينه هنرهای سنتی و قديمی ايران مثل کاشی کاری و نقش و نگارهای مساجد اصفهان شباهت های زيادی دارند.
تغيير سياست مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی ايران را بايد از همان ديدگاهی نگريست که « رابرت هيوز » منتقد هنری در مورد انگيزه خريد و جمع آوری اين آثار توسط حکومت شاه سابق توضيح می داد. نظام های خودکامه گاه برای نشان دادن چهره ای متفاوت دست به نوآوری می زنند و در زمينه هايی که خطر ساز نيست خود را تجدد خواه جلوه می دهند.
مسلما به نمايش گذاشتن اين گنجينه بزرگ از آثار هنرمندان مدرن ( نوگرای ) قرن بيستم از پيکاسو و پولاک گرفته تا اندی وارهال می تواند موزه هنرهای معاصر ايران را که به طور ويژه برای نمايش يک چنين آثار بنا شده بود، به يکی از ديدنی ترين مراکز هنر معاصر جهان بدل کند.
ولی چرا حکومت اسلامی ايران در سالهای اخير چنين سياستی را در پيش گرفته و نسبت به نمايش آنچه که آن را بی دينی و فساد اخلاقی می دانست نرمش نشان می دهد؟
تنش ايران با آمريکا و اسرائيل به اوج خود رسيده و بنابراين شرايط فعلی برای ايران مقطع خوبی است که حداقل در عرصه هنر چهره ای تجدد گرا و به اصطلاح ليبرال از خود نشان دهد. هيچ عامل ديگری مثل اهميت قايل شدن برای هنر معاصر و مدرن نمی تواند در رويارويی فرهنگی ايران و غرب به نفع جمهوری اسلامی عمل کند.
گنجينه هنرهای معاصر ايران بسيار با ارزش و در عين حال تک تک آثار موجود در آن با دقت فراوان انتخاب شده است. گالری ها و نمايشگاه های بزرگ هنر معاصر همه آرزو خواهند داشت که يک چنين آثار ممتازی را در مجموعه های خود داشته باشند.
بنابراين ايران با اتکاء به اين گنجينه بزرگ هنری و به نمايش گذاشتن آن در سطح بين المللی می تواند اعتبار فراوانی برای خود کسب کند. واقعا جای تعجب دارد که يک تابلوی پولاک و يا اندی وارهال تا چه اندازه می تواند تصورهای رايج در مورد يک حکومت و سياست های آن را تغيير دهد.
روزنامه « گاردين » در گزارشی می نويسد که شايد از نگاه بسياری دوران هنر معاصر ايران به سر رسيده باشد. سالها پيش « رابرت هيوز» يکی از معتبرترين منتقدان هنری جهان نوشته بود « گنجينه هنرهای معاصر ايران را می توان يکی از جنبه های عجيب حکومت شاه ايران تلقی کرد.» خلاصه ای از اين گزارش به شرح زير است:
حکومت پهلوی برای به رخ کشيدن به اصطلاح ليبراليسم و تجدد خواهی خود در سالهای دهه ۱۹۷۰ ميلادی با دست و دلبازی فراوان تعداد بسيار زيادی از آثار هنری مدرن را که در آن دوران در نيويورک خلق می شدند، خريداری کرد. دلالان آثار هنری در آن سالهای رکود هنر معاصر با تلاش فراوان سعی می کردند اين آثار را به خانواده سلطنتی ايران بفروشند.
به عنوان نمونه « اندی وارهال » يکی از هنرمندانی که در آن دوران کمتر شناخته شده بود شخصا به تهران رفت تا زمينه فروش و نمايش آثار خود را فراهم کند. اکنون « اندی وارهال » يکی از برجسته ترين هنرمندان دوران موسوم به هنر مدرن تلقی می شود و آثار او از جمله گرانقيمت ترين های اين دوران است.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ انقلاب اسلامی ايران اتفاق افتاد. مسئولان هنری حکومت جديد هنر معاصر يا مدرن را تحت عنوان مظاهر بی دينی ، فساد و بی بند و باری جمع آوری کرده و تمام اين گنجينه بزرگ در زيرزمين و انبارهای موزه هنرهای معاصر تهران انبار شد.
به نظر می رسد که در اين اواخر مسئولان جمهوری اسلامی ايران نيز دريافته اند که اگر بخشی از اين آثار را به نمايش بگذارند آنها نيز ممکن است مثل حکومت شاه بتوانند ادعای نوگرايی و آزادمنشی بکنند. شايد آنها حتی به مرور دريابند که هنر مدرن، به خصوص نقاشی های ابستره، با گنجينه هنرهای سنتی و قديمی ايران مثل کاشی کاری و نقش و نگارهای مساجد اصفهان شباهت های زيادی دارند.
تغيير سياست مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی ايران را بايد از همان ديدگاهی نگريست که « رابرت هيوز » منتقد هنری در مورد انگيزه خريد و جمع آوری اين آثار توسط حکومت شاه سابق توضيح می داد. نظام های خودکامه گاه برای نشان دادن چهره ای متفاوت دست به نوآوری می زنند و در زمينه هايی که خطر ساز نيست خود را تجدد خواه جلوه می دهند.
مسلما به نمايش گذاشتن اين گنجينه بزرگ از آثار هنرمندان مدرن ( نوگرای ) قرن بيستم از پيکاسو و پولاک گرفته تا اندی وارهال می تواند موزه هنرهای معاصر ايران را که به طور ويژه برای نمايش يک چنين آثار بنا شده بود، به يکی از ديدنی ترين مراکز هنر معاصر جهان بدل کند.
ولی چرا حکومت اسلامی ايران در سالهای اخير چنين سياستی را در پيش گرفته و نسبت به نمايش آنچه که آن را بی دينی و فساد اخلاقی می دانست نرمش نشان می دهد؟
تنش ايران با آمريکا و اسرائيل به اوج خود رسيده و بنابراين شرايط فعلی برای ايران مقطع خوبی است که حداقل در عرصه هنر چهره ای تجدد گرا و به اصطلاح ليبرال از خود نشان دهد. هيچ عامل ديگری مثل اهميت قايل شدن برای هنر معاصر و مدرن نمی تواند در رويارويی فرهنگی ايران و غرب به نفع جمهوری اسلامی عمل کند.
گنجينه هنرهای معاصر ايران بسيار با ارزش و در عين حال تک تک آثار موجود در آن با دقت فراوان انتخاب شده است. گالری ها و نمايشگاه های بزرگ هنر معاصر همه آرزو خواهند داشت که يک چنين آثار ممتازی را در مجموعه های خود داشته باشند.
بنابراين ايران با اتکاء به اين گنجينه بزرگ هنری و به نمايش گذاشتن آن در سطح بين المللی می تواند اعتبار فراوانی برای خود کسب کند. واقعا جای تعجب دارد که يک تابلوی پولاک و يا اندی وارهال تا چه اندازه می تواند تصورهای رايج در مورد يک حکومت و سياست های آن را تغيير دهد.