جلسههای مربوط به سیاست خارجی هربار در کنفرانس دوسالانه انجمن بینالمللی ایرانشناسی شمار چشمگیری از حاضران را جلب خود میکنند. در کنفرانس امسال مقالههای ارائه شده در جلسه مناسبات ایران و سوریه و جلسه ایران، اسپانیا و کشورهای آمریکای لاتین بکر بود. در کمتر از دوسالی که از گسترش بهار عرب به سوریه و اعتراضها در این کشور میگذرد مناسبات تهران و دمشق بیشتر مد نظر رسانهها و آگاهان سیاسی قرار گرفته.
از سوی دیگر در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد مناسبات ایران با برخی کشورهای آمریکای جنوبی و اسپانیایی زبان که منتقد نفوذ آمریکا هستند بسط و گسترش یافته. علاوه بر این جلسهها در نشستهای دیگری هم موضوع سیاست خارجی ایران بررسی شد. مناسبات ایران و افغانستان، ایران و هند، ایران و گرجستان، ایران و روسیه، ایران و آمریکا، ایران و اسرائیل، ایران و ناتو موضوع ۹ جلسه و نزدیک ۳۰ مقاله بود. به علاوه در سه جلسه مناسبات ایران و ترکیه از دوران عثمانی تا دوران معاصر در کنار مناسبات کنونی ترکیه و ایران از جمله در ارتباط با گفتوگوهای تهران و ۵+۱ بر سر پرونده هستهای ایران بحث و بررسی شد.
در کنار اینها جلسهای هم درباره ایران و جنگ سرد که در آن هم به مناسبات تهران مسکو و تهران واشنگتن پرداخته شد و هم به چالشهایی که برنامه هستهای ایران از آغاز آن در دوران محمدرضا شاه پهلوی با آن روبهرو بوده است. افزون بر این در روز دوم کنفرانس، خوان کول، مورخ و استاد خاورمیانه شناسی و جنوب آسیا در دانشگاه میشیگان آمریکا که به تاریخ و سیاست ایران آشناست و بر زبان فارسی مسلط، سخنرانی ارائه داد با عنوان «اسلام و جنبشهای اصلاحی خاورمیانه و آفریقای شمالی». زمان جلسه میان جلسههای صبح و بعد از ظهر بود و چون همزمان جلسه دیگری برگزار نشد بیشترین شمار حاضران را به خود جلب کرد.
خوان کول علاوه بر تحقیق و تالیف به کار تفسیر رویدادهای خاورمیانه و ایران میپردازد. در دوران ریاست جمهوری جورج بوش او از منتقدان سیاست خارجی آمریکا به شمار میرفت. همزمان خوان کول منتقد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بوده است. وبلاگ او به نام Informed comment برنده چند جایزه شده و حضور او در عرصه عمومی طی سالیان هم از او چهرهای بحث برانگیز ساخته و هم نام او را در کنار رگهای از متفکران که در کنار کار حرفهای خود با مطبوعات و مردم مستقیما سروکار دارند جای داده.
در حاشیه کنفرانس استانبول خوان کول به پرسشهایی درباره محتوای سخنرانی خود و نگاه جمهوری اسلامی ایران به بهار عرب پاسخ گفت.
خوان کول: تفسیری که ایران از بهار عرب، از قیامهای مصر و تونس و جاهای دیگر معمولا ارائه داده این است که اینها علایم بیداری اسلامی است و بازتاب پروژه امام خمینی است. این تحلیل اولا درباره آفریقای شمالی صحیح نیست. چون انقلابهای آن خطه را عموما جوانان عرب چپگرا رهبری میکردند. هرچند احزاب مسلمان در آنجا به این جنبش پیوستند نمیشود گفت که این احزاب عامل اصلی انقلاب بودند. بعضی از آنها البته از گشایش سیاسی حاصل انقلاب بهره گرفتند. اما خود انقلابها، انقلابهای طیف چپ، انقلابهای روشنفکران، کارگران و مردمی بودند که متون مارکس را خوانده بودند.
ثانیا این عدم انسجام در موضعگیری ایران در انقلاب سوریه مشهود است. جایی که مشارکت اخوانالمسلمین و سلفیها و حتی گروههای صوفی از تونس و مصر بیشتر موثرتر است. اما ایران انقلابیون را اوباش و مزدوران صهیونیزم و آمریکا و غیره مینامد. در حالی که روشن است که اینطور نیست. آمریکا به طور معمول متمایل به حفظ ثبات و وضع موجود است و تغییرات در جهان عرب برای دولت باراک اوباما چالشی بزرگ بود. برای نمونه کاملا روشن است که دولت اوباما با برکناری حسنی مبارک مشکل داشت.
بنابراین موضع ایران تا آنجا که به سوریه مربوط میشود متناقض است و تا آنجا که به آغاز این قیامها مربوط میشود با واقعیات در تضاد است و صحیح نیست. به نظر من رژیم ایران در تلاش است که در داخل ایران تنها روایت خود را از بهار عرب به ایرانیان ارائه دهد. چون میترسد جوانان ایرانی از همتایان فعال خود در جهان عرب الهام بگیرند و همانطور که فساد و ارفاق به نورچشمان و پارتی بازی، اقتدارگرایی، رفتارهای غیردموکراتیک و پلیسی در مصر و تونس به چالش گرفته شد یعنی بعدی که ایران به آن در برداشت خود از رویدادها نمیپردازد، ممکن است همین گرایشها و رفتارها در درون ایران هم به چالش گرفته شود.
از خوان کول پرسیدم آیا دست کم بخشی از این تفسیر اتاق فکرها، محافل سیاستگذاری خارجی، مطبوعات و رسانههای راست، محافظهکار و اصولگرای ایران صادقانه است یا آنطور که شما گفتید تماما برای کنترل افکار عمومی ایرانیان است؟
خب، راهی نیست که از درجه صداقت ارائه کنندگان این تفسیر رسمی ایران آگاه شوم. چون برای این کار باید بتوان به پس ذهن آنان راه یافت. این نشدنی است. آنچه میتوانم بگویم این است که بسیاری از چیزهایی که علنا عرضه میکنند و میگویند صحت ندارد و با واقعیتها سازگار نیست.
به نظرم چیزی که میتوانم بگویم ایران صادقانه و صمیمانه به آن اعتقاد دارد، ضدیت با امپریالیزم و موضع ضدیت با نفوذ آمریکا در جهان است و انصافا ایران از مداخلات گوناگون آمریکا زیان دیده و بنابراین شادمانی ایران از سقوط یکی از ستونهای سیاست خارجی آمریکا مثل حسنی مبارک احتمالا صمیمانه است.
اما به نظرم تا آنجا که به محتوای این انقلابها مربوط است که قدرت عده قلیلی از نخبگان سیاسی را که برای اکثریت مردم تصمیمهای کلیدی میگرفتند و هرکس را انتقاد میکرد به زندان میانداختند و اعمال سانسور میکردند به چالش گرفت، خود رژیم ایران هم از انتقادهای مشابه مصون نیست. بنابراین درباره این چیزها زیاد نمیگوید.
آقای خوان کول، آیا این احتمال را میدهید حالا که حکومت بشار اسد در سوریه با چالشهای مسلحانه روبهرو شده تفسیر جمهوری اسلامی ایران از رویدادهای سوریه و بهار عرب عوض شود؟
تعداد معدودی از مقامها و اندیشمندان ایران که ابراز نگرانیهایی درباره کشتارهای گسترده حکومت سوریه کردند و حتی محمود احمدینژاد رییس جمهور در مصاحبهای در کشور پرتغال حرفهایی زد که به نظر میرسید از شیوهای که حکومت سوریه با ناراضیانش رفتار میکند انتقاد دارد. ولی به نظرم این گونه ابراز نگرانیها وجه مشخصه گفتمان اصلی و حاکم در ایران نیست.
مقامهای ایران حرفهای حکومت سوریه را تکرار میکنند و میگویند این حکومت مشغول کشتار گسترده شهروندان غیرنظامی این کشور به علل سیاسی نیست بلکه حکومت سوریه مشغول مقابله با تروریستها و اوباش است و چنان که گفتم اتهام میزنند که مزدوران خارجی در میان مخالفان رخنه کردهاند. مخالفان حکومت سوریه هم این گفتههای ایران به بشار اسد را مسخره میکنند و میگویند جدی گرفتن این حرفها به این معنی است که مثلا شهر درعا مملو از اسرائیلیهاست نه شهروندان سوری.
بنابراین به این اتهام که عاملان انقلاب سوری نیستند عموما به دیده تردید نگاه میکنند. میدانید که ناراضیان اغلب پرچم ایران را به آتش کشیدند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را متهم کردند که در صفوف ارتش سوریه رخنه کرده و به آن مشاوره میدهد و با آموزشهای تاکتیکهای شکست دادن انقلاب از ارتش سوریه مخفیانه حمایت میکند. تصور عمومی در سوریه این نیست که ایران از روی لطف و انساندوستی در زمینه رویدادهای سوریه موضع میگیرد.
پرسش آخرم از خوان کول این است که با توجه به سمتگیریهای گذشته ایران در موارد مشابه قبلی اگر شاهین ترازو به سوی سقوط حکومت بشار اسد میل کند سیاست خارجی ایران در برابر سوریه چه شکلی پیدا خواهد کرد؟
من به ایران به دیده کشوری مهاجم به همسایگانش نگاه نمیکنم. به نظرم همیشه ایران سیاست تدافعی را دنبال کرده است و در جاهایی که قصد گسترش در فراسوی مرزهایش را داشته از قدرت نرم استفاده کرده و اتحادهایش را تقویت کرده. با کردها و شیعیان عراق، علویهای سوریه و دیگران متحد شده.
بنابراین باور ندارم که ایران برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد در سوریه دخالت نظامی خواهد کرد. بر اساس رفتار گذشته ایران فکر میکنم که تلاش خواهد کرد مناسبات خوبی با رژیم جایگزین برقرار کند، روابط را ترمیم کند و پیشنهاد ارائه کمک دهد و از این قبیل چیزها. مطمئن نیستم این سیاستها موثر واقع شود چون میزان عصبانیت از ایران در روسیه بالاست.
به نظرم رویدادهای سوریه پیامدهای گستردهای برای ایران دارد. چون اگر حکومت اسد سرنگون شود و اخوانالمسلمین و گروههای مشابه به قدرت برسند تمایلشان به این که از خاک سوریه برای ارسال کمک به حزبالله لبنان استفاده شود بسیار کمتر خواهد بود. از سنیهای عراق حمایت بیشتری خواهند کرد.
بنابراین هم در ارتباط با موضع ایران در بیروت لبنان و هم در ارتباط با موضع ایران در عراق، تغییر در سوریه موجب پسرفت و تضعیف نفوذ ایران در جهان عرب خواهد شد.
از سوی دیگر در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد مناسبات ایران با برخی کشورهای آمریکای جنوبی و اسپانیایی زبان که منتقد نفوذ آمریکا هستند بسط و گسترش یافته. علاوه بر این جلسهها در نشستهای دیگری هم موضوع سیاست خارجی ایران بررسی شد. مناسبات ایران و افغانستان، ایران و هند، ایران و گرجستان، ایران و روسیه، ایران و آمریکا، ایران و اسرائیل، ایران و ناتو موضوع ۹ جلسه و نزدیک ۳۰ مقاله بود. به علاوه در سه جلسه مناسبات ایران و ترکیه از دوران عثمانی تا دوران معاصر در کنار مناسبات کنونی ترکیه و ایران از جمله در ارتباط با گفتوگوهای تهران و ۵+۱ بر سر پرونده هستهای ایران بحث و بررسی شد.
در کنار اینها جلسهای هم درباره ایران و جنگ سرد که در آن هم به مناسبات تهران مسکو و تهران واشنگتن پرداخته شد و هم به چالشهایی که برنامه هستهای ایران از آغاز آن در دوران محمدرضا شاه پهلوی با آن روبهرو بوده است. افزون بر این در روز دوم کنفرانس، خوان کول، مورخ و استاد خاورمیانه شناسی و جنوب آسیا در دانشگاه میشیگان آمریکا که به تاریخ و سیاست ایران آشناست و بر زبان فارسی مسلط، سخنرانی ارائه داد با عنوان «اسلام و جنبشهای اصلاحی خاورمیانه و آفریقای شمالی». زمان جلسه میان جلسههای صبح و بعد از ظهر بود و چون همزمان جلسه دیگری برگزار نشد بیشترین شمار حاضران را به خود جلب کرد.
خوان کول علاوه بر تحقیق و تالیف به کار تفسیر رویدادهای خاورمیانه و ایران میپردازد. در دوران ریاست جمهوری جورج بوش او از منتقدان سیاست خارجی آمریکا به شمار میرفت. همزمان خوان کول منتقد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بوده است. وبلاگ او به نام Informed comment برنده چند جایزه شده و حضور او در عرصه عمومی طی سالیان هم از او چهرهای بحث برانگیز ساخته و هم نام او را در کنار رگهای از متفکران که در کنار کار حرفهای خود با مطبوعات و مردم مستقیما سروکار دارند جای داده.
در حاشیه کنفرانس استانبول خوان کول به پرسشهایی درباره محتوای سخنرانی خود و نگاه جمهوری اسلامی ایران به بهار عرب پاسخ گفت.
خوان کول: تفسیری که ایران از بهار عرب، از قیامهای مصر و تونس و جاهای دیگر معمولا ارائه داده این است که اینها علایم بیداری اسلامی است و بازتاب پروژه امام خمینی است. این تحلیل اولا درباره آفریقای شمالی صحیح نیست. چون انقلابهای آن خطه را عموما جوانان عرب چپگرا رهبری میکردند. هرچند احزاب مسلمان در آنجا به این جنبش پیوستند نمیشود گفت که این احزاب عامل اصلی انقلاب بودند. بعضی از آنها البته از گشایش سیاسی حاصل انقلاب بهره گرفتند. اما خود انقلابها، انقلابهای طیف چپ، انقلابهای روشنفکران، کارگران و مردمی بودند که متون مارکس را خوانده بودند.
ثانیا این عدم انسجام در موضعگیری ایران در انقلاب سوریه مشهود است. جایی که مشارکت اخوانالمسلمین و سلفیها و حتی گروههای صوفی از تونس و مصر بیشتر موثرتر است. اما ایران انقلابیون را اوباش و مزدوران صهیونیزم و آمریکا و غیره مینامد. در حالی که روشن است که اینطور نیست. آمریکا به طور معمول متمایل به حفظ ثبات و وضع موجود است و تغییرات در جهان عرب برای دولت باراک اوباما چالشی بزرگ بود. برای نمونه کاملا روشن است که دولت اوباما با برکناری حسنی مبارک مشکل داشت.
بنابراین موضع ایران تا آنجا که به سوریه مربوط میشود متناقض است و تا آنجا که به آغاز این قیامها مربوط میشود با واقعیات در تضاد است و صحیح نیست. به نظر من رژیم ایران در تلاش است که در داخل ایران تنها روایت خود را از بهار عرب به ایرانیان ارائه دهد. چون میترسد جوانان ایرانی از همتایان فعال خود در جهان عرب الهام بگیرند و همانطور که فساد و ارفاق به نورچشمان و پارتی بازی، اقتدارگرایی، رفتارهای غیردموکراتیک و پلیسی در مصر و تونس به چالش گرفته شد یعنی بعدی که ایران به آن در برداشت خود از رویدادها نمیپردازد، ممکن است همین گرایشها و رفتارها در درون ایران هم به چالش گرفته شود.
از خوان کول پرسیدم آیا دست کم بخشی از این تفسیر اتاق فکرها، محافل سیاستگذاری خارجی، مطبوعات و رسانههای راست، محافظهکار و اصولگرای ایران صادقانه است یا آنطور که شما گفتید تماما برای کنترل افکار عمومی ایرانیان است؟
خب، راهی نیست که از درجه صداقت ارائه کنندگان این تفسیر رسمی ایران آگاه شوم. چون برای این کار باید بتوان به پس ذهن آنان راه یافت. این نشدنی است. آنچه میتوانم بگویم این است که بسیاری از چیزهایی که علنا عرضه میکنند و میگویند صحت ندارد و با واقعیتها سازگار نیست.
به نظرم چیزی که میتوانم بگویم ایران صادقانه و صمیمانه به آن اعتقاد دارد، ضدیت با امپریالیزم و موضع ضدیت با نفوذ آمریکا در جهان است و انصافا ایران از مداخلات گوناگون آمریکا زیان دیده و بنابراین شادمانی ایران از سقوط یکی از ستونهای سیاست خارجی آمریکا مثل حسنی مبارک احتمالا صمیمانه است.
اما به نظرم تا آنجا که به محتوای این انقلابها مربوط است که قدرت عده قلیلی از نخبگان سیاسی را که برای اکثریت مردم تصمیمهای کلیدی میگرفتند و هرکس را انتقاد میکرد به زندان میانداختند و اعمال سانسور میکردند به چالش گرفت، خود رژیم ایران هم از انتقادهای مشابه مصون نیست. بنابراین درباره این چیزها زیاد نمیگوید.
آقای خوان کول، آیا این احتمال را میدهید حالا که حکومت بشار اسد در سوریه با چالشهای مسلحانه روبهرو شده تفسیر جمهوری اسلامی ایران از رویدادهای سوریه و بهار عرب عوض شود؟
تعداد معدودی از مقامها و اندیشمندان ایران که ابراز نگرانیهایی درباره کشتارهای گسترده حکومت سوریه کردند و حتی محمود احمدینژاد رییس جمهور در مصاحبهای در کشور پرتغال حرفهایی زد که به نظر میرسید از شیوهای که حکومت سوریه با ناراضیانش رفتار میکند انتقاد دارد. ولی به نظرم این گونه ابراز نگرانیها وجه مشخصه گفتمان اصلی و حاکم در ایران نیست.
مقامهای ایران حرفهای حکومت سوریه را تکرار میکنند و میگویند این حکومت مشغول کشتار گسترده شهروندان غیرنظامی این کشور به علل سیاسی نیست بلکه حکومت سوریه مشغول مقابله با تروریستها و اوباش است و چنان که گفتم اتهام میزنند که مزدوران خارجی در میان مخالفان رخنه کردهاند. مخالفان حکومت سوریه هم این گفتههای ایران به بشار اسد را مسخره میکنند و میگویند جدی گرفتن این حرفها به این معنی است که مثلا شهر درعا مملو از اسرائیلیهاست نه شهروندان سوری.
بنابراین به این اتهام که عاملان انقلاب سوری نیستند عموما به دیده تردید نگاه میکنند. میدانید که ناراضیان اغلب پرچم ایران را به آتش کشیدند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را متهم کردند که در صفوف ارتش سوریه رخنه کرده و به آن مشاوره میدهد و با آموزشهای تاکتیکهای شکست دادن انقلاب از ارتش سوریه مخفیانه حمایت میکند. تصور عمومی در سوریه این نیست که ایران از روی لطف و انساندوستی در زمینه رویدادهای سوریه موضع میگیرد.
پرسش آخرم از خوان کول این است که با توجه به سمتگیریهای گذشته ایران در موارد مشابه قبلی اگر شاهین ترازو به سوی سقوط حکومت بشار اسد میل کند سیاست خارجی ایران در برابر سوریه چه شکلی پیدا خواهد کرد؟
من به ایران به دیده کشوری مهاجم به همسایگانش نگاه نمیکنم. به نظرم همیشه ایران سیاست تدافعی را دنبال کرده است و در جاهایی که قصد گسترش در فراسوی مرزهایش را داشته از قدرت نرم استفاده کرده و اتحادهایش را تقویت کرده. با کردها و شیعیان عراق، علویهای سوریه و دیگران متحد شده.
بنابراین باور ندارم که ایران برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد در سوریه دخالت نظامی خواهد کرد. بر اساس رفتار گذشته ایران فکر میکنم که تلاش خواهد کرد مناسبات خوبی با رژیم جایگزین برقرار کند، روابط را ترمیم کند و پیشنهاد ارائه کمک دهد و از این قبیل چیزها. مطمئن نیستم این سیاستها موثر واقع شود چون میزان عصبانیت از ایران در روسیه بالاست.
به نظرم رویدادهای سوریه پیامدهای گستردهای برای ایران دارد. چون اگر حکومت اسد سرنگون شود و اخوانالمسلمین و گروههای مشابه به قدرت برسند تمایلشان به این که از خاک سوریه برای ارسال کمک به حزبالله لبنان استفاده شود بسیار کمتر خواهد بود. از سنیهای عراق حمایت بیشتری خواهند کرد.
بنابراین هم در ارتباط با موضع ایران در بیروت لبنان و هم در ارتباط با موضع ایران در عراق، تغییر در سوریه موجب پسرفت و تضعیف نفوذ ایران در جهان عرب خواهد شد.