سه دهه است که رسانههای دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی از دولت اسرائيل با عنوان «رژيم صهيونيستی»، از قلمرو سرزمينی اسرائيل (جدا از نوار غزه و کرانهی باختری) با عنوان «فلسطين اشغالی» و از شهروندان يهودی (حتی کودک سه ساله يا زنی که در انفجار بمب حماس کشته شده باشد: "عمليات شهادت طلبانه در رستوران صهيونيستی «سباره» در قدس که ۱۵ صهيونيست هلاک شدند"، پيام زن، مرداد ۱۳۸۲، ش ۱۳۷) و حتی رستورانهای اسرائيل با عنوان «صهيونيست» ياد می کنند.
اما اخيرا به تدريج و به نحوی خزنده پای واژهی اسرائيل به معنای يک دولت/ملت- حتی نه به صورت نقل قول از رسانههای غربی- به اين رسانهها باز شده است (تظاهرات صدها هزار نفری در اسرائيل، الف، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰؛ گسترده ترين اعتراضات تاريخ رژيم اسرائيل، تابناک، ۱۷ مرداد ۱۳۹۰). چه اتفاقی افتاده که اين به کار گيری را رقم زده است؟ علل محتمل آن چيست؟ و نتايج و پيامدهای اين به کار گيری چه خواهد بود؟
سر درگمی در ادبيات رسمی
تظاهرات مستمر شهروندان اسرائيلی عليه سياستهای اقتصادی دولت نتانياهو نويسندگان و سردبيران رسانههای دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی را دچار دوگانگی و سردرگمی کرده است.
از يک سو، اين معترضان صدها هزار نفری- از منظر ايدئولوژی اسلامگرا- همان يهوديان صهيونيست هستند که اسرائيل را موطن خويش قرار دادهاند اما در عين حال عليه نتانياهو به خيابان آمدهاند و نمی توان آنها را با عنوان «صهيونيست» تحقير کرد يا دشنام داد. از همين جهت رسانههای دولتی و شبه دولتی از معترضان با عنوان «نفر» ياد می کنند و نه صهيونيست: «شب گذشته بيش از ۳۰۰ هزار نفر در سراسر فلسطين اشغالی در اعتراض به وضعيت اقتصادی و اجتماعی تظاهرات کردند.» (فارس، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰)
روزنامه کيهان، به مدير مسئولی نماينده رهبر جمهوری اسلامی، که اسرائيل برای آن «اسمشو نبر» است نيز در گزارش تظاهرات در اسرائيل نتوانسته تظاهر کنندگان را صهيونيست بنامد و آنها را «تظاهر کنندگان اسرائيلی» خوانده است. (۱۸ مرداد ۱۳۹۰)
رسانههای رسمی جمهوری اسلامی نمی توانند از يک سو اعتراضات معترضان در اسرائيل را دنباله اعتراضات در جهان عرب تلقی کنند و از سوی ديگر معترضان را «صهيونيست» بنامند. دمکراسی و فرايندهای دمکراتيزاسيون نه تنها در اسرائيل بلکه در ديگر نقاط دنيا همواره دوگانههای سياه و سفيد و برچسب های خير و شر را برای اقتدارگرايان «مسئله دار» می کرده است.
ده بار اسرائيل
روزنامهی قدس (عنوان روزنامه با اهداف ضد اسرائيلی انتخاب شده است) در يادداشتی در باب اعتراضات در اسرائيل تنها در بندهايی به کليشههای رايج اشاره می کند و در کنار آنها ده بار از مردم اسرائيل و کشور اسرائيل ياد می کند: «نارضايتی در ميان مردم اسرائيل...چندين تظاهرات در نقاط مختلف اسرائيل.. اسرائيليها.. خشم هزاران اسرائيلی... بافت فرهنگی حاکم بر جامعه اسرائيل.. در جامعه اسرائيل.. هیأت حاکمه اسرائيل...کنيست اسرائيل... جامعه اسرائيل...اسرائيل» (۱۷ مرداد ۱۳۹۰) سر مقاله روزنامه سياست روز نيز که به اعتراضات در اسرائيل پرداخته همين ادبيات را منعکس می کند: «۳۲۰ هزار اسراييلی... جامعه اسرائيلی... اسرائيل... اسرائيلی ها...جامعه اسرائيل» (۱۷ مرداد ۱۳۹۰)
در مصاحبهای در شناخت علل اعتراضات در اسرائيل در سايت الف، تنها دو بار از اسرائيل با عنوان «رژيم صهيونيستی» در بند اول و آخر ياد شده و در بقيه مطلب از جامعه و حاکميت و ساختار اجتماعی و سياسی آن سخن گفته می شود. (قيام شهروندان درجهی دو عليه حاکميت اسرائيل، الف، ۲۲ مرداد ۱۳۹۰) در همين مطلب معترضان غير صهيونيست معرفی می شوند.
اگر اين ادبيات به جای صهيونيست ناميدن همه اتباع کشور اسرائيل يا صهيونيست ناميدن همه اقشار و طبقات در جامعه ی اسرائيل در رسانههای داخلی رواج پيدا کند چگونه حکومت جمهوری اسلامی خواهد توانست اين صدها هزار «نفر» را به دريا بريزد يا کشور آنها را از نقشه پاک کند؟
تعامل رسانههای فارسی زبان داخل و خارج
همان طور که رسانههای فارسی زبان از ادبيات رسانههای اقتدارگرای داخل کشور متاثر می شوند (مثل اصولگرا ناميدن جريان اقتدارگرا) رسانههای داخل نيز از آنها تاثير می پذيرند. نويسندگان رسانههای داخلی که هر روز مطالب نويسندگان مستقر در خارج را می خوانند (و بالعکس) طبعا از زبان آنها تنها عبارت "اسرائيل" را می شنوند، حتی در نوشتههايی که جهت گيری انتقادی به سياستهای دولت اسرائيل دارند.
تکرار هزاران باره اين تعبير نمی تواند بر ذهن و زبان نويسندگان داخلی بی تاثير بماند و گاه و بيگاه کليشههای رايج برای نام بردن از اسرائيل پشت سر گذاشته می شوند (مثل "احتمال جنگ جديد سايبری اسرائيل عليه ايران"، تابناک، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰). از همين جهت در مواردی اين سردبيرانند که در متن دست برده و عبارت اسرائيل را به "رژيم صهيونيستی" يا "فلسطين اشغالی" تغيير می دهند تا مورد بازخواست هيئت نظارت بر مطبوعات يا رسانهها و جناحهای سياسی رقيب قرار نگيرند.
يک گام به پيش در جهت خشونت کمتر
اگر اين روند ادامه پيدا کند رسانهها و مقامات جمهوری اسلامی به تدريج مجبور خواهند شد ميان دولت و مردم اسرائيل تفکيک قائل شوند، همان کاری که با ايالات متحده در سی سال اخير کردهاند.
همچنين آنها مجبور خواهند شد ميان بخشی از شهروندان اسرائيل (که امروز با تظاهرات عليه دولت نتانياهو موجب خوشحالی اسلامگرايان شدهاند) و دولت اين کشور تمايز قائل شوند، به همان ترتيب که آفريقايی تبارها و بوميان آمريکايی موجب تفکيک مردم امريکا از دولت آن در ذهنيت اسلامگرايان شد.
اگر افکار عمومی بخش وفادار به حکومت قانع شود که جمعيت اسرائيل يک دست و يک پارچه نيست (که رسانههای داخلی پس از تظاهرات در اسرائيل اين مهم را به خوبی انجام دادهاند) آن گاه راه برای پذيرش بخشی از جمعيت يهودی اين کشور به عنوان "انسان" (و نه صهيونيست) باز می شود و در نهايت ميان دولت و مردم اسرائيل در منظر اسلامگرايان تمايز ايجاد خواهد شد که يک گام به جلو برای پيش گيری از رويارويی خصمانه و دشمنی خواهد بود.
در صورتی که اين تمايز رسوب پيدا کند ديگر ورزشکاران ايرانی مشکلی در مسابقه با ورزشکاران اسرائيلی نخواهند داشت يا رسانه های دولتی نمی توانند کشته شدن افراد غير نظامی در عمليات شهادت طلبانه را گرامی بدارند و از تعبير "هلاکت" برای کشته شدن آنها استفاده کنند يا مسافرت به اسرائيل (بدون ديدار با مقامات اسرائيلی) برای شهروندان ايرانی گناه کبيره نخواهد بود.
سياست رسمی حکومت خامنهای خصم و دشمن فرض کردن دولت امريکاست اما رسانههای جمهوری اسلامی کشته شدن غير نظاميان امريکايی را جشن نمی گيرند يا ورزشکاران ايرانی با آنها مسابقه می دهند يا مسافرت به ايالات متحده جرم تلقی نمی شود.
همچنين در صورت ادامهی اين روند، استفاده از تعابير معطوف به عمل مثل "محو اسرائيل" يا "غدهی سرطانی" (که نياز به جراحی - جنگ- دارد) دشوار تر و دشوار تر خواهد شد . پيامد اين نوع موضع گيری آن خواهد بود که ديگر مقامات جمهوری اسلامی نخواهند توانست از ريختن مردم اسرائيل به دريا يا نابودی صهيونيستها (به معنی "يهوديان ساکن اسرائيل" از منظر اسلامگرايان) سخن بگويند.
اما اخيرا به تدريج و به نحوی خزنده پای واژهی اسرائيل به معنای يک دولت/ملت- حتی نه به صورت نقل قول از رسانههای غربی- به اين رسانهها باز شده است (تظاهرات صدها هزار نفری در اسرائيل، الف، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰؛ گسترده ترين اعتراضات تاريخ رژيم اسرائيل، تابناک، ۱۷ مرداد ۱۳۹۰). چه اتفاقی افتاده که اين به کار گيری را رقم زده است؟ علل محتمل آن چيست؟ و نتايج و پيامدهای اين به کار گيری چه خواهد بود؟
سر درگمی در ادبيات رسمی
تظاهرات مستمر شهروندان اسرائيلی عليه سياستهای اقتصادی دولت نتانياهو نويسندگان و سردبيران رسانههای دولتی و شبه دولتی جمهوری اسلامی را دچار دوگانگی و سردرگمی کرده است.
از يک سو، اين معترضان صدها هزار نفری- از منظر ايدئولوژی اسلامگرا- همان يهوديان صهيونيست هستند که اسرائيل را موطن خويش قرار دادهاند اما در عين حال عليه نتانياهو به خيابان آمدهاند و نمی توان آنها را با عنوان «صهيونيست» تحقير کرد يا دشنام داد. از همين جهت رسانههای دولتی و شبه دولتی از معترضان با عنوان «نفر» ياد می کنند و نه صهيونيست: «شب گذشته بيش از ۳۰۰ هزار نفر در سراسر فلسطين اشغالی در اعتراض به وضعيت اقتصادی و اجتماعی تظاهرات کردند.» (فارس، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰)
روزنامه کيهان، به مدير مسئولی نماينده رهبر جمهوری اسلامی، که اسرائيل برای آن «اسمشو نبر» است نيز در گزارش تظاهرات در اسرائيل نتوانسته تظاهر کنندگان را صهيونيست بنامد و آنها را «تظاهر کنندگان اسرائيلی» خوانده است. (۱۸ مرداد ۱۳۹۰)
رسانههای رسمی جمهوری اسلامی نمی توانند از يک سو اعتراضات معترضان در اسرائيل را دنباله اعتراضات در جهان عرب تلقی کنند و از سوی ديگر معترضان را «صهيونيست» بنامند. دمکراسی و فرايندهای دمکراتيزاسيون نه تنها در اسرائيل بلکه در ديگر نقاط دنيا همواره دوگانههای سياه و سفيد و برچسب های خير و شر را برای اقتدارگرايان «مسئله دار» می کرده است.
ده بار اسرائيل
روزنامهی قدس (عنوان روزنامه با اهداف ضد اسرائيلی انتخاب شده است) در يادداشتی در باب اعتراضات در اسرائيل تنها در بندهايی به کليشههای رايج اشاره می کند و در کنار آنها ده بار از مردم اسرائيل و کشور اسرائيل ياد می کند: «نارضايتی در ميان مردم اسرائيل...چندين تظاهرات در نقاط مختلف اسرائيل.. اسرائيليها.. خشم هزاران اسرائيلی... بافت فرهنگی حاکم بر جامعه اسرائيل.. در جامعه اسرائيل.. هیأت حاکمه اسرائيل...کنيست اسرائيل... جامعه اسرائيل...اسرائيل» (۱۷ مرداد ۱۳۹۰) سر مقاله روزنامه سياست روز نيز که به اعتراضات در اسرائيل پرداخته همين ادبيات را منعکس می کند: «۳۲۰ هزار اسراييلی... جامعه اسرائيلی... اسرائيل... اسرائيلی ها...جامعه اسرائيل» (۱۷ مرداد ۱۳۹۰)
در مصاحبهای در شناخت علل اعتراضات در اسرائيل در سايت الف، تنها دو بار از اسرائيل با عنوان «رژيم صهيونيستی» در بند اول و آخر ياد شده و در بقيه مطلب از جامعه و حاکميت و ساختار اجتماعی و سياسی آن سخن گفته می شود. (قيام شهروندان درجهی دو عليه حاکميت اسرائيل، الف، ۲۲ مرداد ۱۳۹۰) در همين مطلب معترضان غير صهيونيست معرفی می شوند.
اگر اين ادبيات به جای صهيونيست ناميدن همه اتباع کشور اسرائيل يا صهيونيست ناميدن همه اقشار و طبقات در جامعه ی اسرائيل در رسانههای داخلی رواج پيدا کند چگونه حکومت جمهوری اسلامی خواهد توانست اين صدها هزار «نفر» را به دريا بريزد يا کشور آنها را از نقشه پاک کند؟
تعامل رسانههای فارسی زبان داخل و خارج
همان طور که رسانههای فارسی زبان از ادبيات رسانههای اقتدارگرای داخل کشور متاثر می شوند (مثل اصولگرا ناميدن جريان اقتدارگرا) رسانههای داخل نيز از آنها تاثير می پذيرند. نويسندگان رسانههای داخلی که هر روز مطالب نويسندگان مستقر در خارج را می خوانند (و بالعکس) طبعا از زبان آنها تنها عبارت "اسرائيل" را می شنوند، حتی در نوشتههايی که جهت گيری انتقادی به سياستهای دولت اسرائيل دارند.
تکرار هزاران باره اين تعبير نمی تواند بر ذهن و زبان نويسندگان داخلی بی تاثير بماند و گاه و بيگاه کليشههای رايج برای نام بردن از اسرائيل پشت سر گذاشته می شوند (مثل "احتمال جنگ جديد سايبری اسرائيل عليه ايران"، تابناک، ۱۶ مرداد ۱۳۹۰). از همين جهت در مواردی اين سردبيرانند که در متن دست برده و عبارت اسرائيل را به "رژيم صهيونيستی" يا "فلسطين اشغالی" تغيير می دهند تا مورد بازخواست هيئت نظارت بر مطبوعات يا رسانهها و جناحهای سياسی رقيب قرار نگيرند.
يک گام به پيش در جهت خشونت کمتر
اگر اين روند ادامه پيدا کند رسانهها و مقامات جمهوری اسلامی به تدريج مجبور خواهند شد ميان دولت و مردم اسرائيل تفکيک قائل شوند، همان کاری که با ايالات متحده در سی سال اخير کردهاند.
همچنين آنها مجبور خواهند شد ميان بخشی از شهروندان اسرائيل (که امروز با تظاهرات عليه دولت نتانياهو موجب خوشحالی اسلامگرايان شدهاند) و دولت اين کشور تمايز قائل شوند، به همان ترتيب که آفريقايی تبارها و بوميان آمريکايی موجب تفکيک مردم امريکا از دولت آن در ذهنيت اسلامگرايان شد.
اگر افکار عمومی بخش وفادار به حکومت قانع شود که جمعيت اسرائيل يک دست و يک پارچه نيست (که رسانههای داخلی پس از تظاهرات در اسرائيل اين مهم را به خوبی انجام دادهاند) آن گاه راه برای پذيرش بخشی از جمعيت يهودی اين کشور به عنوان "انسان" (و نه صهيونيست) باز می شود و در نهايت ميان دولت و مردم اسرائيل در منظر اسلامگرايان تمايز ايجاد خواهد شد که يک گام به جلو برای پيش گيری از رويارويی خصمانه و دشمنی خواهد بود.
در صورتی که اين تمايز رسوب پيدا کند ديگر ورزشکاران ايرانی مشکلی در مسابقه با ورزشکاران اسرائيلی نخواهند داشت يا رسانه های دولتی نمی توانند کشته شدن افراد غير نظامی در عمليات شهادت طلبانه را گرامی بدارند و از تعبير "هلاکت" برای کشته شدن آنها استفاده کنند يا مسافرت به اسرائيل (بدون ديدار با مقامات اسرائيلی) برای شهروندان ايرانی گناه کبيره نخواهد بود.
سياست رسمی حکومت خامنهای خصم و دشمن فرض کردن دولت امريکاست اما رسانههای جمهوری اسلامی کشته شدن غير نظاميان امريکايی را جشن نمی گيرند يا ورزشکاران ايرانی با آنها مسابقه می دهند يا مسافرت به ايالات متحده جرم تلقی نمی شود.
همچنين در صورت ادامهی اين روند، استفاده از تعابير معطوف به عمل مثل "محو اسرائيل" يا "غدهی سرطانی" (که نياز به جراحی - جنگ- دارد) دشوار تر و دشوار تر خواهد شد . پيامد اين نوع موضع گيری آن خواهد بود که ديگر مقامات جمهوری اسلامی نخواهند توانست از ريختن مردم اسرائيل به دريا يا نابودی صهيونيستها (به معنی "يهوديان ساکن اسرائيل" از منظر اسلامگرايان) سخن بگويند.