با تقلب گسترده در انتخابات، اصلاح طلبان مذهبی که خود را پيش از آن بخشی از يا مديون نظام سياسی می دانستند يا هنوز از برخی منافع و امتيازات مربوط به آن برخوردار بودند از کشتی استبداد به زور اخراج شدند و ديگر نيازی نمی ديدند که به مقررات محدود کننده ی آن مثل انحصار رسانههای الکترونيک در داخل کشور تن در دهند. کاری که کروبی و يارانش پس از تاسيس حزب اعتماد ملی می خواستند انجام دهند امروز با تاسيس رسا تا حدی دنبال می شود اما در شرايط و حال و هوايی ديگر.
شبکهی تلويزيونی رسا يا رسانهی سبز ايران با بيش از يک دهه تاخير راه اندازی شد اما وجود هر صدايی برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی مغتنم است. اين گونه رسانهها می توانست بلافاصله پس از بستن فلهای مطبوعات اصلاح طلب در سال های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ پا به ميدان بگذارند و روند پيشرفت نظامی گرايی و تماميت خواهی در کشور را به چالش بگيرند. اما هيچوقت برای رسانهای ديگر دير نيست. اما آيا رسا واقعا رسانهای ديگر است يا خواهد بود؟
پيامبری کردن و مخاطرات آن
آغاز کردن منشور رسا با آيهی ۳۹ سورهی احزاب بيانگر سه نکته است که در متن منشور نيز مورد اشاره قرار می گيرند. نکتهی اول انجام رسالت الهی يا همان ابلاغ پيام به عنوان ماموريت پيامبران است. اين نحوهی نگاه پيامبرانه به فعاليت اجتماعی و سياسی و رسانه ای که بيانگر مدعای مذهبی بودن گردانندگان اين رسانه است و در جای خود قابل احترام، در معرض همهی آن مخاطراتی است که رسانههای دولتی ايران در سه دههی گذشته آن را تجربه کردهاند. با همين احساس ماموريت الهی بوده است که سانسور و خود سانسوری بر رسانههای داخل کشور تحميل شده است؛ افراد غير مذهبی کنار گذاشته شدهاند؛ با فرض مذهبی بودن مخاطبان موادی که غير مذهبی تلقی شده کنار گذاشته شدهاند؛ رسانهها به منبر تبديل شده و گزارش و خبر دهی جای خود را به موعظه دادهاند؛ فقه جای اخلاق و عقلانيت را گرفته است؛ و مهم تر از همه تقويت جريان اسلامگرايی و اسلامی کردن امور توسط رسانههاست که بنياد بسياری از مشکلات جامعهی امروز ايران است. در هيچ عبارتی از منشور تصوير متفاوتی از ماموريت الهی و پيامبری کردن با ابزار رسانه متفاوت از آنچه در جمهوری اسلامی عمل شده ارائه نمی شود.
نکتهی دوم تعيين مخاطب برای شبکهای است که می خواهد صدای ملت ايران باشد. محدود کردن مخاطبان از اعلام زمان راه اندازی شبکه آغاز می شود: "تلويزيون ماهواره ای رسا در نخستين دهه ماه مبارک رمضان به ياری خدا مهمان سفره افطار هموطنان خواهد بود." برای گردانندگان اين رسانه روشن است که حتی با فرض مسلمان بودن اکثريت مردم ايران، بخش قابل توجهی از اين مردم باورمند و مکتبی نيستند يا احکام را رعايت نمی کنند. رسانهای که می خواهد با پيامبری کردن ميهمان سفرهی افطار باشد طبعا بسياری از مخاطبان خود را در ابتدا از دست می دهد.
و نکتهی سوم، ترس از خداست. آن چنان که از آيهی مذکور بر می آيد (و گردانندگان به مضمون آيه واقف هستند) اين رسانه در مقام پاسخگويی به خداست و نه مردم. کسانی که در جمهوری اسلامی فقط از خدا می ترسند و به وی پاسخگو هستند يکی از تيره ترين روزگاران را برای مردم رقم زدهاند. حکومتی که تنها مکلف به انجام تکليف الهی است از کشته شدن ده هزار نفر در يک عمليات، کشتن هزاران نفر در زندان، سرکوب ميليونها نفر در خيابان، سنگسار و قطع دست و پا و اعدام، و به اسارت گرفتن يک ملت در خدمت منافع يک گروه کوچک ابايی نداشته است. اسلام رحمانی و اخلاق نه با ترس از خدا بلکه با پاسخگويی به مردم محقق می شود که در اصول کلی و خط مشیهای دهگانهی رسا مورد غفلت واقع شده است.
صرف ادعای رحمانی و اخلاقی بودن برای پرهيز از راهی که جمهوری اسلامی رفته کفايت نمی کند. حاکمان امروز خود را محقق کننده و تجسم بخش ملکهی عدالت و تقوی و خرد ورزی و مردمسالاری می دانند اما ملاک اندازه گيری برای اين امور خود آنها هستند. در منشور رسا نيز ملاکی برای اندازه گيری و سنجش اسلام رحمانی ارائه نمی شود: "رسا اسلام رحمانی را متضمن ارتقای اخلاق نزد حاکمان و شهروندان دانسته و خود را مروج اسلامی می داند که عدالت شاکله آن است، خردورزی را پاس می دارد، مقتضيات زمان و مکان را نيک می شناسد، با مردمسالاری و حقوق بشر منافاتی ندارد و مخالف هرگونه حقوق ويژه برای اشخاص و اقشار خاص در سطح جامعه و حاکميت است. رسا حفظ موازين اخلاقی را در تمامی فعاليتهای خود الزامی میداند و رسيدن به اهداف خود را تنها از طرق مجاز اخلاقی دنبال می کند." (بند دو منشور) رسا چگونه می خواهد مدعاهای فوق را سنجيده و نتايج آن را به مخاطبان عرضه کند؟ اينجاست که "چگونگی" اهميتی بيش از "چيستی" می يابد.
خط کشی
منشور ده مادهای رسا که پيش از راه اندازی ماهوارهای و همزمان با راه اندازی اينترنتی اين شبکه انتشار يافت تصويری روشن از آينده و نحوهی عمل اين رسانه به دست می دهد. گردانندگان اين رسانه به جای اثبات هويت خويش از طريق توليد برنامه و فعاليت رسانهای بلافاصله پس از اعلام نياز به رسانه های مستقل در مقدمه، به خط کشی با رسانههای تصويری و فارسی زبان خارج کشور که بسياری از آنها با بودجههای دولتی اداره می شوند می پردازد: "رسا با چنين رويکرد و خط مشی ملی و مردمی، به غير از مردم ايران که خود پشتوانه و نقطه اتکای چنين رسانه ای هستند و خواهند بود، به هيچ دولت و سازمان و نهادی که از بودجه خارجی استفاده کند، پيوندی نخواهد داشت." (منشور رسا، کلمه، ۱۶ مرداد ۱۳۸۹) منشور به همين حد از اعلام هويت نيز اکتفا نمی کند بلکه به نفی اعتبار رسانههای ديگر می پردازد: "تجربه هم نشان داده بود، رسانه های فارسی زبانی که از بودجه دولتهای ديگر تغذيه می کنند، در نهايت در جهت منفعت و سياست همان کشورها حرکت می کنند." (همانجا)
اين گونه موضع گيری ناشی از دو خلط روشن در فهم نحوهی عمل رسانهها در جوامع دمکراتيک است. خلط اول بر نشاندن منبع بودجه به مقام ديکته کننده است. اين امر صرفا از روال جاری در رسانههای دولتی در جوامع استبدادی برداشت شده است. منبع تامين بودجه در رسانهها، چه خصوصی و چه دولتی، هرگز نمی تواند اصول فعاليت حرفهای روزنامه نگاری و فعاليت رسانهای را در جوامع دمکراتيک مخدوش سازد. نهادهای مدنی و صنفی روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سياسی، قوانين اساسی و موضوعه، و نهادهای قانونی مسئول نظارت بر رفتار حکومت (قوای قضاييه و مقننه) متضمن آن اصول حرفه ای هستند.
خلط دوم حرکت رسانههای با بودجهی دولتی در جهت منافع يک کشور است. مشخص است که رسانههايی که با بودجهی يک دولت کمونيستی يا فاشيستی يا اسلامگرا اداره می شوند در جهت منافع و سياست آن کشورها عمل می کنند. اما موضوع در جوامع دمکراتيک به اين سادگی نيست. خبر رسانی بی بی سی در دوران انقلاب ۱۳۵۷ که در عمل به ضرر حکومت پهلوی تمام شد (و مقامات آن حکومت از آن شکايت داشتند) اصولا در جهت منافع ملی مردم بريتانيا عمل نکرد. وجود حکومت دينی در ايران که از انقلاب ۵۷ ناشی شد مخدوش کنندهی منافع ملی همهی کشورهای دمکراتيک در دنياست. اما رسانهها در کشورهای دمکراتيک چه با بودجهی دولتی و چه با بودجهی خصوصی صرفا در جهت منافع يک نهاد يا سازمان يا شرکت يا دولت عمل نمی کنند. آنها کالايی عمومی توليد می کنند که همگان از منافع آن برخوردار می شوند و هر گروه و فردی ممکن است از اين کالای عمومی و فراوردههای آن به صورتی خاص استفاده کند. هيچ کس از پيش نمی تواند برای نتايج اطلاع رسانی تعيين تکليف کند.
اين گونه خط کشیها بيش از آن که خطاب به مخاطبان ايرانی و روشن کنندهی خط مشیهای يک رسانه در فضای سياسی امروز ايران باشد ارسال علامت است به حکومت که "ما بر خلاف اتهاماتی که شما به بی بی سی و صدای آمريکا می زنيد جاسوس و عملهی سازمان سی آی ای يا سرويس اطلاعاتی مخفی بريتانيا نيستيم." اصلاح طلبان مذهبی قهرمان اين گونه خط کشیها در دو دههی اخير برای بقا در شرايط استبداد داخلی بوده اند اما مشخص نيست که آيا امروز نيز پس از سرکوبها بدان نياز دارند يا خير. خط کشی يا "خودی و غير خودی" کردن که ميراث چپ مذهبی برای فرهنگ سياسی ايران است همواره در واکنش به اتهامات بالقوه و بالفعل حکومت انجام می شده و هيچگاه مانع از اتهام زنی حاکمان به اصلاح طلبان مذهبی نشده است.اين گونه خط کشیها با مخاطب قرار دادن حکومت موجب محدوديت دامنهی خبر رسانی و گزارش در اين شبکه بر اساس حساسيتهای حکومت جمهوری اسلامی خواهد شد.
صدای ملت ايران
رسا با ادعای "صدای ملت ايران" بودن در همان گفتمانی تنفس می کند که راديو و تلويزيون دولتی ايران سه دهه آن را منعکس کرده است. رسانه ای که می خواهد "مدافع تنوع و تکثر و تضارب آرا بوده و مخالف هرگونه انحصار طلبی" (بند نه منشور) باشد و به لازمهی تنوع و تکثر و تضارب آرا توجه می کند هرگز خود را صدای يک ملت معرفی نمی کند. ملت ايران به عنوان مجموعه ای متشکل از اقوام، مذاهب، گرايشهای جنسی و سياسی، ايدئولوژیها و هويت های مختلف هرگز نمی تواند صدايش را در يک رسانه منعکس کند. در يک فضای آزاد رسانه ای هيچ رسانه ای به تنهايی نمی تواند صدای يک ملت باشد. اصولا تعبير "صدای ملت" متعلق به ادبيات اقتدارگرايی و تماميت طلبی است.
فعاليت چند هفتهای رسا از ابتدا نمايانگر رفتار رسا به عنوان صدای ملت ايران نيست. اين رسانه همانند ديگر رسانههای متعلق به طيف مذهبی و باورمند به اسلام سياسی عمدتا به انعکاس مواضع نامزدهای انتخابات و احزاب اصلاح طلب مذهبی می پردازد و تا اينجا منعکس کنندهی ديدگاهها و مواضع متفاوت با ديدگاههای گردانندگان و گفتگو ميان ايدئولوژیها و گرايشهای متفاوت نبوده است. رسانههای دولتی مثل بی بی سی يا صدای امريکا تا کنون تنوع بيشتری را نسبت به رسانههای اصلاح طلبان مذهبی انعکاس دادهاند و اميد است گردانندگان رسا با فراتر رفتن از محدوديتهای گفتمانی منشور خود از استانداردهای اين رسانهها فراتر روند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.
شبکهی تلويزيونی رسا يا رسانهی سبز ايران با بيش از يک دهه تاخير راه اندازی شد اما وجود هر صدايی برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی مغتنم است. اين گونه رسانهها می توانست بلافاصله پس از بستن فلهای مطبوعات اصلاح طلب در سال های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ پا به ميدان بگذارند و روند پيشرفت نظامی گرايی و تماميت خواهی در کشور را به چالش بگيرند. اما هيچوقت برای رسانهای ديگر دير نيست. اما آيا رسا واقعا رسانهای ديگر است يا خواهد بود؟
پيامبری کردن و مخاطرات آن
آغاز کردن منشور رسا با آيهی ۳۹ سورهی احزاب بيانگر سه نکته است که در متن منشور نيز مورد اشاره قرار می گيرند. نکتهی اول انجام رسالت الهی يا همان ابلاغ پيام به عنوان ماموريت پيامبران است. اين نحوهی نگاه پيامبرانه به فعاليت اجتماعی و سياسی و رسانه ای که بيانگر مدعای مذهبی بودن گردانندگان اين رسانه است و در جای خود قابل احترام، در معرض همهی آن مخاطراتی است که رسانههای دولتی ايران در سه دههی گذشته آن را تجربه کردهاند. با همين احساس ماموريت الهی بوده است که سانسور و خود سانسوری بر رسانههای داخل کشور تحميل شده است؛ افراد غير مذهبی کنار گذاشته شدهاند؛ با فرض مذهبی بودن مخاطبان موادی که غير مذهبی تلقی شده کنار گذاشته شدهاند؛ رسانهها به منبر تبديل شده و گزارش و خبر دهی جای خود را به موعظه دادهاند؛ فقه جای اخلاق و عقلانيت را گرفته است؛ و مهم تر از همه تقويت جريان اسلامگرايی و اسلامی کردن امور توسط رسانههاست که بنياد بسياری از مشکلات جامعهی امروز ايران است. در هيچ عبارتی از منشور تصوير متفاوتی از ماموريت الهی و پيامبری کردن با ابزار رسانه متفاوت از آنچه در جمهوری اسلامی عمل شده ارائه نمی شود.
نکتهی دوم تعيين مخاطب برای شبکهای است که می خواهد صدای ملت ايران باشد. محدود کردن مخاطبان از اعلام زمان راه اندازی شبکه آغاز می شود: "تلويزيون ماهواره ای رسا در نخستين دهه ماه مبارک رمضان به ياری خدا مهمان سفره افطار هموطنان خواهد بود." برای گردانندگان اين رسانه روشن است که حتی با فرض مسلمان بودن اکثريت مردم ايران، بخش قابل توجهی از اين مردم باورمند و مکتبی نيستند يا احکام را رعايت نمی کنند. رسانهای که می خواهد با پيامبری کردن ميهمان سفرهی افطار باشد طبعا بسياری از مخاطبان خود را در ابتدا از دست می دهد.
و نکتهی سوم، ترس از خداست. آن چنان که از آيهی مذکور بر می آيد (و گردانندگان به مضمون آيه واقف هستند) اين رسانه در مقام پاسخگويی به خداست و نه مردم. کسانی که در جمهوری اسلامی فقط از خدا می ترسند و به وی پاسخگو هستند يکی از تيره ترين روزگاران را برای مردم رقم زدهاند. حکومتی که تنها مکلف به انجام تکليف الهی است از کشته شدن ده هزار نفر در يک عمليات، کشتن هزاران نفر در زندان، سرکوب ميليونها نفر در خيابان، سنگسار و قطع دست و پا و اعدام، و به اسارت گرفتن يک ملت در خدمت منافع يک گروه کوچک ابايی نداشته است. اسلام رحمانی و اخلاق نه با ترس از خدا بلکه با پاسخگويی به مردم محقق می شود که در اصول کلی و خط مشیهای دهگانهی رسا مورد غفلت واقع شده است.
صرف ادعای رحمانی و اخلاقی بودن برای پرهيز از راهی که جمهوری اسلامی رفته کفايت نمی کند. حاکمان امروز خود را محقق کننده و تجسم بخش ملکهی عدالت و تقوی و خرد ورزی و مردمسالاری می دانند اما ملاک اندازه گيری برای اين امور خود آنها هستند. در منشور رسا نيز ملاکی برای اندازه گيری و سنجش اسلام رحمانی ارائه نمی شود: "رسا اسلام رحمانی را متضمن ارتقای اخلاق نزد حاکمان و شهروندان دانسته و خود را مروج اسلامی می داند که عدالت شاکله آن است، خردورزی را پاس می دارد، مقتضيات زمان و مکان را نيک می شناسد، با مردمسالاری و حقوق بشر منافاتی ندارد و مخالف هرگونه حقوق ويژه برای اشخاص و اقشار خاص در سطح جامعه و حاکميت است. رسا حفظ موازين اخلاقی را در تمامی فعاليتهای خود الزامی میداند و رسيدن به اهداف خود را تنها از طرق مجاز اخلاقی دنبال می کند." (بند دو منشور) رسا چگونه می خواهد مدعاهای فوق را سنجيده و نتايج آن را به مخاطبان عرضه کند؟ اينجاست که "چگونگی" اهميتی بيش از "چيستی" می يابد.
خط کشی
منشور ده مادهای رسا که پيش از راه اندازی ماهوارهای و همزمان با راه اندازی اينترنتی اين شبکه انتشار يافت تصويری روشن از آينده و نحوهی عمل اين رسانه به دست می دهد. گردانندگان اين رسانه به جای اثبات هويت خويش از طريق توليد برنامه و فعاليت رسانهای بلافاصله پس از اعلام نياز به رسانه های مستقل در مقدمه، به خط کشی با رسانههای تصويری و فارسی زبان خارج کشور که بسياری از آنها با بودجههای دولتی اداره می شوند می پردازد: "رسا با چنين رويکرد و خط مشی ملی و مردمی، به غير از مردم ايران که خود پشتوانه و نقطه اتکای چنين رسانه ای هستند و خواهند بود، به هيچ دولت و سازمان و نهادی که از بودجه خارجی استفاده کند، پيوندی نخواهد داشت." (منشور رسا، کلمه، ۱۶ مرداد ۱۳۸۹) منشور به همين حد از اعلام هويت نيز اکتفا نمی کند بلکه به نفی اعتبار رسانههای ديگر می پردازد: "تجربه هم نشان داده بود، رسانه های فارسی زبانی که از بودجه دولتهای ديگر تغذيه می کنند، در نهايت در جهت منفعت و سياست همان کشورها حرکت می کنند." (همانجا)
اين گونه موضع گيری ناشی از دو خلط روشن در فهم نحوهی عمل رسانهها در جوامع دمکراتيک است. خلط اول بر نشاندن منبع بودجه به مقام ديکته کننده است. اين امر صرفا از روال جاری در رسانههای دولتی در جوامع استبدادی برداشت شده است. منبع تامين بودجه در رسانهها، چه خصوصی و چه دولتی، هرگز نمی تواند اصول فعاليت حرفهای روزنامه نگاری و فعاليت رسانهای را در جوامع دمکراتيک مخدوش سازد. نهادهای مدنی و صنفی روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سياسی، قوانين اساسی و موضوعه، و نهادهای قانونی مسئول نظارت بر رفتار حکومت (قوای قضاييه و مقننه) متضمن آن اصول حرفه ای هستند.
خلط دوم حرکت رسانههای با بودجهی دولتی در جهت منافع يک کشور است. مشخص است که رسانههايی که با بودجهی يک دولت کمونيستی يا فاشيستی يا اسلامگرا اداره می شوند در جهت منافع و سياست آن کشورها عمل می کنند. اما موضوع در جوامع دمکراتيک به اين سادگی نيست. خبر رسانی بی بی سی در دوران انقلاب ۱۳۵۷ که در عمل به ضرر حکومت پهلوی تمام شد (و مقامات آن حکومت از آن شکايت داشتند) اصولا در جهت منافع ملی مردم بريتانيا عمل نکرد. وجود حکومت دينی در ايران که از انقلاب ۵۷ ناشی شد مخدوش کنندهی منافع ملی همهی کشورهای دمکراتيک در دنياست. اما رسانهها در کشورهای دمکراتيک چه با بودجهی دولتی و چه با بودجهی خصوصی صرفا در جهت منافع يک نهاد يا سازمان يا شرکت يا دولت عمل نمی کنند. آنها کالايی عمومی توليد می کنند که همگان از منافع آن برخوردار می شوند و هر گروه و فردی ممکن است از اين کالای عمومی و فراوردههای آن به صورتی خاص استفاده کند. هيچ کس از پيش نمی تواند برای نتايج اطلاع رسانی تعيين تکليف کند.
اين گونه خط کشیها بيش از آن که خطاب به مخاطبان ايرانی و روشن کنندهی خط مشیهای يک رسانه در فضای سياسی امروز ايران باشد ارسال علامت است به حکومت که "ما بر خلاف اتهاماتی که شما به بی بی سی و صدای آمريکا می زنيد جاسوس و عملهی سازمان سی آی ای يا سرويس اطلاعاتی مخفی بريتانيا نيستيم." اصلاح طلبان مذهبی قهرمان اين گونه خط کشیها در دو دههی اخير برای بقا در شرايط استبداد داخلی بوده اند اما مشخص نيست که آيا امروز نيز پس از سرکوبها بدان نياز دارند يا خير. خط کشی يا "خودی و غير خودی" کردن که ميراث چپ مذهبی برای فرهنگ سياسی ايران است همواره در واکنش به اتهامات بالقوه و بالفعل حکومت انجام می شده و هيچگاه مانع از اتهام زنی حاکمان به اصلاح طلبان مذهبی نشده است.اين گونه خط کشیها با مخاطب قرار دادن حکومت موجب محدوديت دامنهی خبر رسانی و گزارش در اين شبکه بر اساس حساسيتهای حکومت جمهوری اسلامی خواهد شد.
صدای ملت ايران
رسا با ادعای "صدای ملت ايران" بودن در همان گفتمانی تنفس می کند که راديو و تلويزيون دولتی ايران سه دهه آن را منعکس کرده است. رسانه ای که می خواهد "مدافع تنوع و تکثر و تضارب آرا بوده و مخالف هرگونه انحصار طلبی" (بند نه منشور) باشد و به لازمهی تنوع و تکثر و تضارب آرا توجه می کند هرگز خود را صدای يک ملت معرفی نمی کند. ملت ايران به عنوان مجموعه ای متشکل از اقوام، مذاهب، گرايشهای جنسی و سياسی، ايدئولوژیها و هويت های مختلف هرگز نمی تواند صدايش را در يک رسانه منعکس کند. در يک فضای آزاد رسانه ای هيچ رسانه ای به تنهايی نمی تواند صدای يک ملت باشد. اصولا تعبير "صدای ملت" متعلق به ادبيات اقتدارگرايی و تماميت طلبی است.
فعاليت چند هفتهای رسا از ابتدا نمايانگر رفتار رسا به عنوان صدای ملت ايران نيست. اين رسانه همانند ديگر رسانههای متعلق به طيف مذهبی و باورمند به اسلام سياسی عمدتا به انعکاس مواضع نامزدهای انتخابات و احزاب اصلاح طلب مذهبی می پردازد و تا اينجا منعکس کنندهی ديدگاهها و مواضع متفاوت با ديدگاههای گردانندگان و گفتگو ميان ايدئولوژیها و گرايشهای متفاوت نبوده است. رسانههای دولتی مثل بی بی سی يا صدای امريکا تا کنون تنوع بيشتری را نسبت به رسانههای اصلاح طلبان مذهبی انعکاس دادهاند و اميد است گردانندگان رسا با فراتر رفتن از محدوديتهای گفتمانی منشور خود از استانداردهای اين رسانهها فراتر روند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.