لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۵۵

پنجاه و هشت سال سرکوب و اعتراض؛ «جنبش دانشجويی هنوز زنده است»


طرح اختصاصی از علیرضا درویش
طرح اختصاصی از علیرضا درویش

شانزدهم آذر در ايران روز دانشجوست. ۵۸ سال از شانزدهمين روز از آذرماهی می گذرد که سه دانشجو در ايران کشته شدند. تظاهرات دانشجويان که منجر به کشته شدن اين سه دانشجو بود، در اعتراض به ورود دنيس رايت، کاردار سفارت انگليس به تهران از روز ۱۴ آذر سال ۱۳۳۲ شروع شد.

ورود دنيس رايت به تهران و از سرگيری روابط ايران و بريتانيا ۴ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد در ايران صورت گرفت. اين موضوع و اعلام سفر ريچارد نيکسون، معاون وقت رييس جمهوری آمريکا به ايران، موجب آغاز اعتراض ها شد.

دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود تظاهراتی عليه حکومت برپا کردند.

روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشيده شد. ماموران نظامی در درگيری با دانشجويان تعدادی را مجروح و شماری را دستگير و زندانی کردند.

روز شانزده آذر تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزايش يافت. پيش از ظهر آن روز هم بين دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی و ماموران نظامی درگيری هايی رخ داد.

در دانشکده فنی به علت حضور يکی از ماموران در سر کلاس، برای دستگيری دانشجويانی که شعار داده بودند، درگيری رخ داد. دانشجويان عليه حضور نظاميان در کلاس درس اعتراض کردند.

نظاميان هم دانشجويان معترض را تعقيب کرده و در سرسرا و سالن دانشکده فنی آنها را به گلوله بستند.

در نتيجه سه دانشجو به نام های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ايران، مهدی شريعت رضوی، از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ايران و احمد قندچی، از طرفداران جبهه ملی کشته شدند.

چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان؟

علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی ايران درباره اينکه چرا شانزده آذر به عنوان نماد دانشجويان و روز دانشجو در ايران نام گرفت، می گويد:« دو ويژگی بارز باعث شد ۱۶ آذر به نماد دانشجويان تبديل شود و يکی از برجسته ترين سمبل هايی شود که ويژگی های دانشجوی ايرانی را نشان می دهد.

اين ويژگی ها يکی خصلت ضد استبدادی بود که در آن روز تقابل بين دانشجويان و استبداد به اوج خود رسيد و سه شهيد هم نتيجه اين تقابل و درگيری بودند.

ويژگی ديگر آن خصلت ضد استکباری آن بود که نسبت به ديدگاه های خارجی که بخواهند حالت سلطه جويانه و برتری طلبی بر ايران داشته باشند و بخواهند خواست خود را عليه مردم ايران تحميل کنند. که در ادامه اعتراض به سفر نيکسون به ايران که در پی کودتای ۲۸ مرداد رخ داده بود دانشجويان نظر منفی خود را بيان کردند. البته آن روز آغاز اعتراض ها نبود و آن روز شايد يک رخداد تصادفی باعث شد آن اتفاق بيفتد و تلفيق اين دو عامل بود که باعث شد ۱۶ آذر مخالفت و تقابل جنبش دانشجويی با استبداد و استعمار و سلطه طلبی خارجی به اوج خود برسد و هم سيستم شاه حاضر نشد نگرش انتقادی دانشجويان را بپذيرد و طبيعی بود که روزی که جنبش دانشجويی سه شهيد داده بود تبديل به نماد دانشجويان شود.»

سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و از اعضای دانشجويان آزادی خواه و برابری طلب هم درباره ويژگی های روز ۱۶ آذر می گويد:« شانزده آذر به دليل محتوايی که در خودش داشت به روز دانشجو تبديل شد و در تاريخ ايران ثبت شد. واقعيت اين است که محتوای بسيار غنی و استقلال خواهانه و آزادی طلبانه فعاليت های دانشجويان در ۱۶ آذر ۳۲ باعث شد چنين روزی در تاريخ ايران ثبت شود.

من بر اين مساله تاکيد دارم که ممکن است بعضی ۱۶ آذر را به صورت صوری مورد تاکيد قرار دهند. يعنی به ظاهر قضيه نگاه کنند. اما از ديد من ۱۶ آذر يک محتوايی دارد. محتوای آن در حقيقت همان بن مايه استقلال خواهانه و آزادی خواهانه دانشجويان است. ۱۶ آذر در يک شرايط تاريخی شکل گرفت. نمی خواهم معادل سازی کنم و بگويم شرايط امروز ما و زمان های ديگر دقيقا معادل و مساوی ۱۶ آذر ۳۲ است، اما محتوای اصلی که در حقيقت مخالفت با دست نشاندگی حکومت و فعالان سياسی است، اين محتوای اصلی و جدی ۱۶ آذر است.»

در میان دو حزب

در آن سالها دو نيروی سياسی اصلی يعنی حزب توده ايران و جبهه ملی از نفوذ فراوانی در دانشگاه برخوردار بودند و تشکل های دانشجويی هم تا حدود زيادی از اين فضا تاثير می گرفتند.

دهه ۱۳۴۰ آغاز ديگری برای جنبش دانشجويی بود. در اين دهه به دليل بسته بودن فضای جامعه بيشتر حرکت های سياسی به درون دانشگاه انتقال يافت. در دهه ۵۰ هم جنبش دانشجويی جنبشی انقلابی بود. اما تفاوت مطالبات جنبش دانشجويی پيش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ چه بود؟

علی افشاری، فعال سابق دانشجويی در پاسخ به اين سوال به راديو فردا می گويد که شايد نشود در خواسته ها خيلی تفاوتی پيدا کرد چون جنبش دانشجويی بی واسطه خواسته هايش را مطرح نکرده است.»

وی می افزايد:«جنبش دانشجويی با وساطت يک گفتمان و انديشه راهبردی خواسته هايش را مطرح کرده است. پيش از انقلاب گفتمان چپ و گفتمان ايدئولوژيک حاکم بود و طبيعی بود که دانشجويان هم در پيوند با اين گفتمان هم خواسته های سياسی خود را مطرح می کردند و هم نگاهشان به مسايل صنفی دستخوش همين مساله بود.

لذا از منظر سياسی، دموکراسی و حقوق بشر فی النفسه مورد اقبال اکثريت دانشجويان معترض نبود بلکه آنها را در چارچوب انقلابی گری تصوير می کردند. يعنی دموکراسی انقلابی که عمدتا هم متاثر از ايدئولوژی چپ و کمونيسم بود مورد اقبال آنها بود. در قشر مذهبی هم گرايش های غالب آن قشر مذهبی بودند که نگاه چپ به عرصه اقتصادی و عرصه جهانی داشتند.»

آقای افشاری می گوید «همه اينها بيشتر از آن منظر برخورد می کردند. خب مسايل صنفی هم که در داخل دانشگاه ها وجود داشت مهم بود. مثل مسايل رفاهی بهتر و اينکه دانشجويان چه از لحاظ خوابگاه، کيفيت غذا، کيفيت آموزشی و از همه مهم تر بازار کار در رفاه باشند.»

علی افشاری درباره خواسته ها و دغدغه های دانشجويان پس از انقلاب اسلامی می گويد:« بعد از انقلاب فرهنگی و خيزش مجدد جنبش دانشجويی به مرور شاهد اين بوديم که گفتمان غير ايدئولوژيک و دموکراسی خواه وجه غالب را پيدا کرد. البته در کنار آن گرايش های ديگری بودند که کماکان به باور سنتی و قديمی اعتقاد داشتند اما آنها در موضع اکثريت نبودند.»

انسداد بی سابقه بعد از انقلاب

اندکی بعد از انقلاب سال ۵۷ فضای دانشگاه ها به دليل انقلاب فرهنگی و تعطيلی کلاس ها، دچار انسداد بی سابقه ای شد. در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با اشغال سفارت آمريکا از سوی گروهی از فعالان دانشجويی که به دانشجويان پيرو خط امام معروف بودند، دانشجويان هوادار حکومت در دانشگاه ها موقعيت محکمی پيدا کردند. بعد از آن پيوندی نزديک بين جنبش دانشجويی و احزاب سياسی ديده شد. انجمن های اسلامی دانشجويان که در تلاش برای ايجاد وحدت بين حوزه و دانشگاه بودند هم نام تحکيم وحدت بر خود گرفتند. اين تشکل به عنوان تنها تشکل رسمی دانشجويان، همسويی کامل با حاکميت داشت.

اين وضعيت اما ديری نپاييد، دفتر تحکيم وحدت کم کم موقعيت خود را از دست داد و به دليل نزديکی به بعضی گروه های چپگرای اسلامی، به انتقاد از سياست های حکومت پرداخت.

اين انتقادها درجريان دوم خرداد ۱۳۷۶ به اوج خود رسيد و دفتر تحکيم وحدت توانست خود را به عنوان اصلی ترين نماينده جنبش دانشجويی ايران بشناساند.

در جريان حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تيرماه ۱۳۷۸ هم موقعيت دفتر تحکيم وحدت با موضع گيری دانشجويان در قبال حوادث آن روز بيش از پيش تثبيت شد.

سعيد حبيبی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت، وضعيت جنبش دانشجويی را در دوران رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد مقايسه می کند و می گويد:«من هر سه اين دوره ها را تجربه کردم و احساس می کنم به لحاظ آزادی ها و فعاليت های دانشجويی در سطح دانشگاه، در دوره محمد خاتمی آزادی ها نسبت به دوره قبل و بعدش بيشتر بود. مثال های متعددی را هم می توان در اين مورد ارائه کرد. اما مساله مهم اين است که قوه قضاييه برخوردهايی با دانشجويان صورت می دهد که در سی سال گذشته هميشه بسيار سنگين بوده و هميشه تابع تفکر حاکم بر قوه مجريه نبوده. اين مساله از ابتدای دهه ۶۰ ديده شده که دانشجويان در برخورد با قوه قضاييه مشکلات زيادی داشتند، اين مشکلات در دوره خاتمی، هاشمی و احمدی نژاد هم بوده. اما در دوران محمد خاتمی دانشجويان با آزادی بيشتری می توانستند فعاليت کنند.»

علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره وضعيت جنبش دانشجويی در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی می گويد: « دوران آقای خاتمی، دوران اصلاحات بود و دولت آقای خاتمی از نگاه مثبتی به دانشگاه داشت و به طور نسبی از استقلال دانشگاه و تقويت تشکل های دانشجويی مستقل و منتقد دفاع می کرد. آن زمان هم نظام سياسی به سمتی نرفته بود که فضای يکپارچه و تک صدايی را بر دانشگاه ها حاکم کند و عرصه رسمی را به طور کل بر فعاليت های انتقادی ببندد. آن زمان هم البته فاصله و شکاف بين تشکل های دانشجويی منتقد موجود با نظام سياسی به حد الان نرسيده بود. فاصله کمتر بود و عمده تشکل های دانشجويی موجود با اصل نظام سياسی مشکلی نداشتند.»

دیدار تاریخی خاتمی با دانشجویان

محمد خاتمی ۱۶ آذر سال ۱۳۸۳ در دانشگاه تهران حاضر شد . ديداری تاريخی که با انتقاد شديد دانشجويان از رييس جمهوری وقت و پرخاش محمد خاتمی به دانشجويان همراه بود.

آقای خاتمی ۷ سال بعد، از اين ديدار به عنوان يکی از شيرين ترين خاطرات خود ياد کرد و گفت: «همانجا که نشسته بودم با خود گفتم مگر چه
می خواستيم؟دانشجويان با خيال راحت و امنيت خاطر در برابر من صحبت و اعتراض کردند. مطمئن بودم کوچکترين نگرانی نداشتند که بخاطر اين اعتراض مورد تعرض قرار گيرند. اين بزرگترين دستاورد دولت اصلاحات بود.»
محمد خاتمی اما آن روز در آخرين ديدارش از دانشگاه تهران به عنوان رييس جمهوری اسلامی ايران با پرخاش با دانشجويان صحبت کرد، آنها را تهديد کرد که از جلسه بيرونشان خواهد کرد و از آنها پرسيد:« چرا آدم نمی شوند؟»

علی افشاری، فعال سابق دانشجويی درباره فشارهايی که در اواخر رياست جمهوری محمد خاتمی بر جنبش دانشجويی وارد شد، می گويد:« به مرور که نظام سياسی در اواخر دوران محمد خاتمی سياست های سرکوب و انقباضی را انتخاب کرد و به سمتی رفت که امنيت قبرستانی را در دانشگاه ها حاکم کند، فضای فعاليت ها تنگ تر شد. اين مساله از اواخر دوران خاتمی شروع شد و در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد جهش پيدا کرد.»

در همين حال مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت معتقد است در دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، دولت و حکومت برخوردهای متفاوتی با دانشجويان داشتند:« در دولت نهم ما هيچ فضای رسمی و قانونی برای دانشجويان منتقد نمی ديديم که بتوانند فعاليت کنند. اما تا حدودی فعاليت های غير رسمی دانشجويان از طرف حاکميت تحمل می شد. به هر حال فضای حداقلی برای فعاليت دانشجويان وجود داشت.

مثلا نشريات دانشجويی، تشکل ها و انجمن های دانشجويی با اينکه ممکن بود زير فشار زيادی باشند اما تا حدودی فضای مانور داشتند و می توانستند فعاليت کنند. بعد از سال ۸۸ هرگونه حرکت سازمان يافته دانشجويی قبل از شکل گيری با ابزارهای مثل اخراج از دانشگاه، محروميت از تحصيل و تعليق مجازات می شد. اين مساله فضای دو دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد را با هم متفاوت می کند. مثلا دفتر تحکيم وحدت پيش از سال ۸۸ بعنوان بزرگترين تشکل منتقد دانشجويی می توانست شانزده آذر با وجود همه فشارها تجمعات دانشجويی برگزار کند.»

مهدی عربشاهی سپس به انتخابات سال ۸۸ و اعتراضات مردمی موسوم به جنبش سبز اشاره می کند و می گويد:« بعد از انتخابات سال ۸۸ همراه با جنبش سبز که به دليل نتيجه انتخابات شکل گرفته بود، هنوز فضای جامعه آنقدر برای اعتراض آمادگی داشت که بدون اينکه گروه های سازمان يافته دانشجويی مثل تشکل ها وارد صحنه شوند، خود دانشجويان در سطح دانشگاه ها حرکت های اعتراضی را سازماندهی کردند و ۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از روزهای درخشان جنبش دانشجويی بود که ما حتی در دانشگاه های کوچک هم شاهد اعتراضات دانشجويی بوديم اما با فروکش کردن موج جنبش سبز و تا حدودی پايين آمدن انگيزه ها و شدت يافتن سرکوب، متاسفانه سال ۸۹ اثرات خود را هم در دانشگاه ها نشان داد و در دانشگاه ها هم کمتر اعتراض و تجمعی را به شيوه قبل ديديم. »

رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران که در زمان رياست جمهوری محمود احمدی نژاد از دانشگاه اخراج و از تحصيل محروم شده، با اشاره به آنچه در اين دوران رخ داده می گويد:

«تا بعد از دوره اصلاحات و تا قبل از دولت نهم برخوردها و احکام انضباطی آنقدر شديد نبوده و دفتر تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی قدرت بيشتری داشتند. تجمع های اعتراضی گسترده ای هم برگزار می شد. در اواخر دوره اصلاحات اما به طور کلی اقبال به تجمع و فعاليت سياسی کاهش پيدا کرد. در دولت نهم فرآيند اخراج تمام عيار انجمن های اسلامی واقعی و دفتر تحکيم وحدت شروع شد و برخوردها هر سال که گذشت شديد تر شد و فضای دانشگاه ها امنيتی تر شد.

در عين حال اواخر دولت نهم به دليل نارضايتی های شديدی که از دولت بوجود آمد پرشورترين تجمع های ۱۶ آذر را در اين دوره داشتيم. بعد از انتخابات سال ۸۸ کشور به سمت فضای نظامی امنيتی برده شد. من ۱۶ آذر سال ۸۸ را به ياد دارم. تعداد زيادی از بسيجی ها به طرز وحشيانه ای دانشجويان را در درون دانشگاه کتک می زدند. فضا بسيار وحشتناک و رعب آور بود. وسط صحن دانشکده فنی دانشگاه تهران آتش روشن کرده بودند و دانشجويان را کتک می زدند. از آن زمان برگزاری تجمع های ۱۶ آذر خيلی سخت شد.»

قلب تپنده جنبش دانشجویی

دانشگاه امير کبير را می توان يکی از پرحرارت ترين کانون فعاليت های دانشجويی ايران قلمداد کرد. خود اين دانشجويان، دانشگاه اميرکبير را «قلب تپنده جنبش دانشجويی» می نامند. محمود احمدی نژاد روز بيستم آذر سال ۱۳۸۵، چهار روز پس از روز دانشجو درحالی قدم به دانشگاه اميرکبير گذاشت که با اعتراض شديد دانشجويان مواجه شد. اعتراض ها تا آنجا پيش رفت که دانشجويان معترض عکس رييس جمهوری را سوزاندند. حضور محمود احمدی نژاد در آن روز در دانشگاه اميرکبير و اعتراض دانشجويان به او سرآغاز فشارها، بازداشت ها و شکنجه هايی شد که پس از آن گريبان دانشجويان معترض اميرکبير را گرفت.

با اين که محمود احمدی نژاد در آن جلسه بارها از مسوولان دانشگاه اميرکبير و وزارت علوم خواست با دانشجويان معترض برخورد نشود، بسياری از فعالان دانشجويی، برخوردهای صورت گرفته با دانشجويان اميرکبير را تاوان اعتراض بيستم آذر ۸۵ به رييس جمهوری می دانند.

مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان چند ماه بعد به اتهام توهين به مقدسات و توهين به رييس جمهوری و دست داشتن در چاپ و توزيع نشريات دانشجويی که مقام های جمهوری اسلامی اين نشريات را حاوی توهين به مقدسات دانستند، بازداشت و شکنجه شدند. به جز اين سه دانشجو، ده ها دانشجوی ديگر هم بازداشت و محروم از تحصيل شدند.

عباس حکيم زاده، دبير سياسی سابق دفتر تحکيم وحدت و از دانشجويان دانشگاه امير کبير درباره حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه امير کبير در سال ۱۳۸۵ می گويد:« نوع برخورد دانشجويان از قبل از اينکه دوره رياست جمهوری آقای احمدی نژاد آغاز شود، مشخص بود. دانشجويان مسيرخود را مشخص کرده بودند و هدف و آرمان خود را رسيدن به دموکراسی و آزادی بر مبنای حقوق بشر قرار داده بودند. خب مشخص است که بر اساس چنين آرمانی شخصی مثل آقای احمدی نژاد با آن سياست ها و رفتارهايی داشت مشخص است که چقدر با اين فضا بيگانه است و می تواند تقابل ايجاد کند و در مقابل هدف دانشجويان قرار بگيرد.»

عباس حکيم زاده در ادامه می گويد:« آقای احمدی نژاد از سال اولی که آمده بود اصرار داشت که در دانشگاه اميرکبير حضور پيدا کند. سال اول به او توصيه شد که اين کار را نکند تا فضا آرام تر شود. برای آرام تر شدن فضا، انجمن اسلامی که کانون فعاليت های سياسی دانشگاه و از انجمن های مهم و موثر دفتر تحکيم وحدت بود به صورت غير قانونی تعطيل شد. با فعالان آن هم برخورد شد.

به اين صورت مقداری فضا برای حضور آقای احمدی نژاد در دانشگاه اميرکبير آماده شد و حس تضاد و تقابل جويی با آقای احمدی نژاد بيشتر شد و دانشجويان احساس کردند روزی که آقای احمدی نژاد به دانشگاه می آيد بايد نارضايتی خود را نشان دهند. علی رغم همه هزينه هايی که دانشجويان را تهديد می کرد، با دست خالی و با فريادهای خود اعتراضشان را نشان دادند که تا حد زيادی هم اين صدا بازتاب پيدا کرد.»

بار دیگر حمله به دانشجویان

پس از انتخابات جنجال برانگيز سال ۱۳۸۸ و روی کار آمدن دوباره محمود احمدی نژاد، جنبش دانشجويی ايران هم همگام با جنبش اعتراضی مردم به بيان خواسته ها و مطالبات مردم معترض پرداخت.

فعالان دانشجويی می گويند پيش از انتخابات سال ۸۸ يکی از آرمان های جنبش دانشجويی اين بود که روزی مطالباتی که دانشجويان در دانشگاه مطرح می کنند و برای آن هزينه می دهند، به شکلی فراگير در سطح جامعه مطرح شود.

۱۶ آذر سال ۸۸ يکی از پرشورترين و گسترده ترين تظاهرات اعتراضی در تهران و شهرهای ديگر برگزار شد.

فيلمی منتشر شده از روزهای ۱۶ و ۱۷ آذرماه ۸۸ در دانشگاه تهران نشان می دهد که بسيجيان و نيروهای لباس شخصی وارد دانشگاه تهران شدند تا تظاهرات دانشجويان را برهم زنند.

رضا قاضی نوری، دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره روز ۱۶ آذر سال ۸۸ و اتفاقاتی که در آن روز در دانشگاه تهران افتاد، می گويد:« ۱۶ آذر ۸۸ چون هنوز فضای بعد از انتخابات بود و شور عجيبی وجود داشت، قرار بود در دانشگاه تهران به طور خاص تظاهرات گسترده ای برگزار شود. اما حاکميت بازی را به هم زد و به قواعد بازی که تا پيش از آن وفادار بود، وفادار نماند. يک کارت شناسايی تحت عنوان کارت الغدير برای کسانی صادر شد که قرار بود در سميناری صوری در دانشگاه تهران شرکت کنند.

به اين ترتيب چندين هزار نفر را جمع آوری کردند و با هماهنگی با فرهاد رهبر، رييس دانشگاه تهران و نماينده رهبری دراين دانشگاه، اين افراد را وارد دانشگاه تهران کردند. اينها رفتارهايی می کردند که خود بسيج دانشجويی دانشگاه تهران شوکه شده بودند. خيلی از آنها کلت داشتند. دانشجويان را کتک می زدند. به شخصه ديدم که به بورد تمام تشکل های صنفی حمله کردند و آنها را تخريب کردند. تعدادی از دوستانم پيش از اين سابقه بازداشت داشتند. خيلی از آنها بازجوهايشان را در بين اين افراد ديدند. حس تجاوز داشتيم. دانشگاه که متعلق به دانشجويان است به شکلی خصمانه ويران شد. اين خاطره تلخی برای خيلی از دانشجويان دانشگاه تهران است. بعد از اين واقعه دانشجويان دانشگاه تهران چندين روز متوالی زير سردر دانشگاه تهران اعتراض و تجمع کردند.»

سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره ۱۶ آذر ۸۸ و اعتراض های دانشجويی می گويد:« بعد از انتخابات جنبش اعتراضی مردم اوج گرفت و بعدا در طول زمان کم کم از اوج خود فرو افتاد. اما لازم است من به سخنرانی مجيد توکلی در دانشگاه پلی تکنيک اشاره کنم که سخنرانی دقيق و جسارت آميزی بود و نمونه ای است از نوع فعاليتی که دانشجويان ما بايد داشته باشند و داشتند. نکته ديگر هم پيام بهاره هدايت، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت بود که از سوی دانشجويان ايران پيامی به اتحاديه دانشجويان اروپا فرستاد. اين مساله بعد از سالها اولين قدم ارتباط جنبش دانشجويی ايران با جنبش دانشجويی در اروپا و در سطح جهان بود. اين مساله را هم به عنوان يکی از دستاوردهای دانشجويان در ۱۶ آذر ۸۸ می دانم.»

مجید توکلی

مجيد توکلی، دانشجوی رشته کشتی سازی دانشگاه اميرکبير و از سرشناس ترين فعالان دانشجويی در سال های اخير است. او از آغاز فعاليت های سياسی خود تا کنون سه بار بازداشت شده است. سه باری که به شهادت خود او، وکلای مدافعش و فعالان دانشجويی هر بار تحت بازداشت غير قانونی و سخت ترين شکنجه های روحی و جسمی قرار داشته است.

مجيد توکلی در سخنرانی خود در ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ در دانشگاه اميرکبير، آيت الله خامنه ای را «ديکتاتور» ناميد و پس از آن بود که مورد ضرب و شتم نيروهای امنيتی قرار گرفت و بازداشت شد. از آن روز تا کنون مجيد توکلی بدون يک روز مرخصی در بازداشت بسر می برد.

عباس حکيم زاده، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره سخنرانی روز ۱۶ آذر ۸۸ مجيد توکلی در دانشگاه اميرکبير می گويد: «در فضايی که حاکميت تلاش می کرد ياس و ترس را غالب کند و فعالان و مردم معترض را در خانه نگاه دارد و مرعوب کند، چنين سخنرانی هايی می تواند موثر باشد و يخ فضا را بشکند. مجيد توکلی يکی از نمونه های خوب فعالان دانشجويی است که با آن حرکت هم دانشگاه را تکان داد و هم جامعه را تا حدی تکان داد.»

از دو سال پيش و از زمان اعتراض های پس از انتخابات جنجال برانگيز رياست جمهوری در سال ۸۸ تعداد زيادی از فعالان دانشجويی و رهبران دانشجويی بازداشت، تبعيد، محروم از تحصيل و تعليق شده اند. تعداد زيادی از اين دانشجويان هم از ايران خارج شده اند.

سعيد حبيبی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت درباره نياز به يک استراتژی در غياب رهبران جنبش دانشجويی می گويد:« رهبران جنبش دانشجويی و افراد تاثيرگذار بر جنبش دانشجويی بالاخره از همان دانشگاه ها برخواهند خواست. از ديد من کاری که فعالان خارج دانشگاه و حتی داخل دانشگاه بايد انجام دهند اين است که فضای گفتمانی را برای شکل گرفتن چنين طرح استراتژيکی فراهم کنند.

بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در داخل کشور حضور دارند، بخشی از آن بر عهده دانشجويانی است که در زندان هستند و بخشی بر عهده دانشجويان و فعالان سياسی است که از ايران خارج شده اند. شکل دادن به اين گفتمان سياسی يکی از مهم ترين مسايلی است که از دل آن، استراتژی درخواهد آمد.»

مهدی عربشاهی، دبير سابق تشکيلات دفتر تحکيم وحدت، می گويد پيش از اين هم جنبش دانشجويی با چنين فشارهايی رو به رو شده بوده و اين وضعيت دوام زيادی نخواهد داشت. او می افزايد:« طبق اخباری که ما از دانشگاه ها داريم و ارتباطاتی که داريم، می دانيم که هسته های کوچکی از دانشجويان هنوز با اين دغدغه که چراغ جنبش دانشجويی را روشن نگاه داند، وجود دارند و فعاليت می کنند و عامه دانشجويان اگرچه به دليل سرکوب ها و فشارهايی که هست نمی توانند در اعتراض ها همراهی کنند، اما اين آمادگی وجود دارد که به محض اينکه حاشيه امنی بوجود بيايد، آنها هم وارد صحنه خواهد شد.

من فکر می کنم اين وضعيتی که الان هست خيلی دوام ندارد و وضعيت امسال جنبش دانشجويی را خيلی بهتر از سال قبل می بينم. با توجه به اينکه امسال بر اساس مطالبات صنفی چند مورد اعتراضات را در دانشگاه ها شاهد بوديم. »

اما آيا جنبش دانشجويی در پنجاه و هشت سال گذشته موفق شده به خواسته ها و مطالباتش دست پيدا کند ؟

علی افشاری، فعال سابق دانشجويی و تحليلگر مسايل سياسی در اين باره می گويد:« به نظرم ما نمی توانيم به روش صفر و يک برخورد کنيم و بگوييم جنبش دانشجويی کامل شکست خورده يا موفق بوده. به هر حال موفيقت های اندکی داشته. همين که توانسته خودش را حفظ کند و اجازه نداده نگرش انتقادی و گفتمان مبتنی بر نقادی در دانشگاه ها تعطيل شود، موفق بوده است.

با توجه به اينکه فشارها بر جنبش دانشجويی و دانشجويان بسيار سنگين است. اما موفقيت هم به اين معنا که توانسته باشد يک حرکت سازمان يافته و ابتدا به ساکنی را طراحی کرده باشد و جلوبرده باشد و فضای پليسی را در دانشگاه ها شکسته باشد نه چنين موفقيتی هم حاصل نشده است .»

عباس حکيم زاده، دبير سابق سياسی دفتر تحکيم وحدت معتقد است که تحرکات جنبش دانشجويی نسبت به جامعه بيشتر است و می گويد: «متاسفانه شرايطی مشابه آنچه در دهه ۶۰ اتفاق افتاد را در ايران و جامعه شاهد هستيم. اما چون فضای فعاليت های دانشجويی با ساير بخش های جامعه متفاوت است و دانشگاه خصوصيات خاص خودش را دارد، ما مشاهده می کنيم تحرکاتی که در دانشگاه ها هست، نسبت به تحرکاتی که در جامعه است، بيشتر است.»

دانشگاه امسال در پنجاه و هشتمين سالگرد روز ۱۶ آذر، در شرايطی به استقبال روز دانشجو می رود که فشارها بر دانشجويان منتقد از هر زمان بيشتر است.

XS
SM
MD
LG