کتاب «مصطفی شعاعيان و رمانتيسم انقلابی»،نوشته انوش صالحی،که اخيرا در سوئد منتشر شد،تلاشی است در شناخت زندگی و برداشت های يکی از چهره های جنبش چپ ايران در دهه های چهل و پنجاه که در قالب بيوگرافی داستانی و قصه ای گزارشی تدوين شده است.
مولف کتاب را به قصد انتشار در ايران و با رعايت سقف سانسور نوشته است اما سانسور اجازه انتشار کتاب را به او نداده و کتاب به ناچار در خارج از ايران منتشر شده است.
کتاب مصطفی شعاعيان و رمانيتسم انقلابی می کوشد تا روايتی جذاب از زندگی قهرمان خود و گزارشی از افکار او به دست داده و ذهن ناآرام و جست و جو گر و فعال او را تصوير کند.
مصطفی شعاعيان که در ۳۹ سالگی در سال ۱۳۵۴ در درگيری خيابانی کشته شد،از پيچيده ترين و بحث انگيزترين چهره های چپ ايران در دهه های چهل و پنجاه است.
دو کتاب مهم او با عنوان های «نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل» و «شورش»،مقالات متعدد او در عرصه مباحث سازمانی و سياسی و هشت نامه او به سازمان فدائيان خلق بارها منتشر شده اند.
ناصر پاکدامن،محقق معتبر و برجسته ايرانی نيز مباحثات شعاعيان را با حميد مومنی،از فعالان نظری سازمان فدائيان خلق،در کتابی با عنوان «در باره روشنفکر» منتشر و در موخره عالمانه و با ارزش اين کتاب فصل های مهمی از زندگی و افکار شعاعيان را در مقاله ای تحقيقی بررسی و تحليل کرده است.
کتاب مصطفی شعاعيان و رمانتيسم انقلابی بر مبنای آثار شعاعيان،برخی اسناد تاريخی و گفتگو با برخی رفقا،دوستان و اعضای خانواده شعاعيان تدوين شده و نويسنده به روايت و منابع سازمان فدائيان دسترسی کافی نداشته يا به دليل تقيد اوليه به چاپ کتاب در ايران از اين منابع صرف نظر کرده است.
مولف در بيش ترين صفحه های کتاب به روايت مستند و قابل سنجش وفادار مانده است هر چند رد شيفتگی نويسنده به قهرمان کتاب و گرايش به قصه پردازی،گه گاه،نگاه عينی و ناجانبدار او را به سايه می برد.
فصل اول کتاب با عنوان «مسگرآباد» با گزارش کشته شدن شعاعيان در درگيری خيابانی آغاز می شود اما اين فصل زندگی قهرمان کتاب را از کودکی تا نخستين دوره های بلوغ فکری او،جست و جوهای فکری و تلاش های ناکام عملی او و آشنائی را او با جلال آل احمد و ديگر روشنفکران ايرانی روايت می کند.
مولف در فصل دوم کتاب با عنوان «موسم باران و باروت» زندگی سياسی و نظری شعاعيان را پس از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹،تشکيل دو گروه مخفی که به سرعت کشف شدند،رابطه شعاعيان با سازمان مجاهدين خلق و پيوستن و جدائی او را از سازمان فدائيان خلق دنبال می کند.
بحث انگيز و مهم ترين فصل زندگی نظری و سياسی شعاعيان را انتقادهای نظری و درگيری های سازمانی او با سازمان فدائيان خلق شکل می دهد اما مولف اين فصل را فقط از منظر يک سوی درگيری،شعاعيان،روايت کرده و روايت يک سويه،با نقل بسنده منظر فدائيان خلق تکميل نمی شود.
مولف ابعادی از زندگی فکری و سياسی شعاعيان را به خوبی روايت می کند اما ابعاد مهمی از زندگی سياسی و فکری او،از جمله کشاندن دو کودک به خانه تيمی که بعدتر و پس از جدائی از او به مرگ آنان در درگيری با ساواک انجاميد،تناقض روشنفکری که شيفته عمل و مبارزه مسلحانه بود اما توانائی عمل نداشت و محدوديت های روشنفکری که جز ترجمه های فارسی نخوانده بود و خود را نظريه پردازی در سطح جهانی می دانست،در اين کتاب به سکوت برگزار شده است.
بيش ترين بخش های کتاب به اسناد قابل سنجش و داده ها و نتايج نقد پذير متکی است اما بخش هائی از کتاب تاثيرپذيری نويسنده را از نوعی بيوگرافی نويسی ژورناليستی در ايران نشان می دهد که پس از انقلاب باب و پرخواننده شد.
در اين شيوه مرز تاريخ نويسی در قالب بيوگرافی داستانی با قصه پردازی و ارائه نتايج بر مبنای داده های ذهنی سنجش ناپذير و گاه نادرست يا بی تناسب مخدوش شده و تصويرها به جای اتکاء به مولفه های مستند و متناسب، بر فرضيات و تخيلات ساخته می شوند.نقل قولی که مولف از يکی از چهره های اين نوع ژورناليزم عامه پسند در مقدمه کتاب خود می آورد از مقبوليت اين شيوه نزد مولف حکايت می کند.
تاريخ نظری چپ ايران هنوز نانوشته مانده است و هم از اين روی هر تلاشی در اين عرصه از جمله کتاب مصطفی شعاعيان و رمانتيسم انقلابی ارجمند و با ارزش است.
شش چهره نظری و يک کلوزآپ
عرصه نظری چپ ايران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با چهره هائی چون خليل ملکی،احسان طبری،اميرپرويز پويان،مسعود احمد زاده،مصطفی شعاعيان و بيژن جزنی مشخص می شود.
از اين چهره ها طبری در تبعيد به مبلغ و حداکثر مفسر نطريات رسمی چپ سنتی هوادار شوروی بدل شد.چپ سنتی ايران خليل ملکی را،که نمونه ای خلاق از ترکيب سوسياليزم و دموکراسی و تلفيق فعاليت نظری با نقد و استقلال و خلاقيت فکری بود، به انزوا کشاند.
اميرپرويز پويان و مسعود احمد زاده،که نظريه پردازان و از بنيان گذاران اصلی سازمان فدائيان خلق بودند،در دو کتاب «رد تئوری بقا» و «استراتژی و تاکيتک» برخی مفاهيم جزمی و پايه ای چپ سنتی متمايل به روسيه و چين آن روزگار را نقد و تلفيقی از چپ سنتی و چپ نو به دست دادند که اگر تداوم می يافت می توانست بينش چپ ايران را به چپ نو و نگاه انتقادی در جهان نزديک کند.
پيروزی بيژن جزنی بر نظريات اين دو بينش چپ سنتی و روايت استالينی و روسی مارکسيزم را بر سازمان فدائيان خلق حاکم و احتمال رهائی نظری چپ ايران را از جزم گرائی سنتی،به سود بازگشت به بينش روسی، ناکام گذاشت.
در ميان چهره های نظری چپ ايران در دهه های پيش از انقلاب،مصطفی شعاعيان،تنها کسی بود که به سازمانی سياسی متکی نبود.او نه از منظر انتقادی چپ نو که بر بستر يکی از نحله های جزمی چپ سنتی،که به تروتسکيزم گرايش داشت،نظريات رايج را در سازمان فدائی خلق در نخستين سال های دهه پنجاه نقد کرد اما نقد او پرسش های مهمی را نيز برانگيخت..
نزديکی و اختلاف نظری و عملی مصطفی شعاعيان با سازمان چريک های فدائی خلق به دورانی که اين سازمان در عرصه نظری تلفيقی از چپ نو و چپ سنتی بود و هنوز يک سره به دامان چپ سنتی نيافتاده بود،زندگی متلاطم فکری و پرماجرای شعاعيان،برخورد استالينی سازمان فدائی با شعاعيان،نوشته های شعاعيان و بيش از همه کتاب او در باره جنبش جنگل و مجادلات قلمی او با حميد مومنی و انتقادهائی که او در هشت نامه خود عليه سازمان فدائی مطرح کرد، شعاعيان و افکار او را به چهره و مبحثی بحث انگيز بدل کرده است .
مهم ترين اثر مصطفی شعاعيان در اين سال ها در نقد مواضع شوروی سابق در قبال جنبش جنگل به رهبری ميرزا کوچک خان از منظر تروتسکيست هائی نوشته شده است که بی توجه به بافت مذهبی جنبش جنگل و واقعيت های سرسخت زمينی خواهان تداوم و صدور انقلاب شوروی به جهان بودند و انسان و جهان را با متر و معيار روياهای رومانتيک خود اندازه می گرفتند.
انتقادهای شعاعيان به نظريات متفکران و بنيان گذاران نوآور جنبش فدائی ــ اميرپرويز پويان و مسعود احمد زاده ـ و نقد او از چپ سنتی،حزب توده و شوروی سابق نه از منظر چپ نو و نگاه انتقادی که از بستر دريافتی ناقص از مارکسيزم سنتی برمی خاست اما شعاعيان از انگشت شمار کسانی در دهه های چهل و پنجاه بود که بر استقلال فکری تاکيد کرد و به نقد استالينيزم حاکم در روابط سازمانی چپ همت گماشت .
ناآشنائی شعاعيان با زبان های غير فارسی،بی اطلاعی او از مباحث نظری در خارج از ايران و محدود بودن منابع شناخت او به ترجمه های اندک شمار نظری در دهه چهل و شتابزدگی فکری نقد او را از ديگر گرايش های چپ به بافتی متناقض و اغلب نامنسجم بدل می کند اما تلاش نظری او برای طرح پرسش های جدی دلبستگی او را به انديشه انتقادی نشان می دهد.
انوش صالحی،مولف مصطفی شعاعيان و رمانتيزم انقلابی پيش از اين کتاب «راوی بهاران» را در باره کرامت دانشيان،همرزم خسرو گلسرخی، تاليف و در ايران منتشر کرده است.
مولف کتاب را به قصد انتشار در ايران و با رعايت سقف سانسور نوشته است اما سانسور اجازه انتشار کتاب را به او نداده و کتاب به ناچار در خارج از ايران منتشر شده است.
کتاب مصطفی شعاعيان و رمانيتسم انقلابی می کوشد تا روايتی جذاب از زندگی قهرمان خود و گزارشی از افکار او به دست داده و ذهن ناآرام و جست و جو گر و فعال او را تصوير کند.
مصطفی شعاعيان که در ۳۹ سالگی در سال ۱۳۵۴ در درگيری خيابانی کشته شد،از پيچيده ترين و بحث انگيزترين چهره های چپ ايران در دهه های چهل و پنجاه است.
دو کتاب مهم او با عنوان های «نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل» و «شورش»،مقالات متعدد او در عرصه مباحث سازمانی و سياسی و هشت نامه او به سازمان فدائيان خلق بارها منتشر شده اند.
ناصر پاکدامن،محقق معتبر و برجسته ايرانی نيز مباحثات شعاعيان را با حميد مومنی،از فعالان نظری سازمان فدائيان خلق،در کتابی با عنوان «در باره روشنفکر» منتشر و در موخره عالمانه و با ارزش اين کتاب فصل های مهمی از زندگی و افکار شعاعيان را در مقاله ای تحقيقی بررسی و تحليل کرده است.
کتاب مصطفی شعاعيان و رمانتيسم انقلابی بر مبنای آثار شعاعيان،برخی اسناد تاريخی و گفتگو با برخی رفقا،دوستان و اعضای خانواده شعاعيان تدوين شده و نويسنده به روايت و منابع سازمان فدائيان دسترسی کافی نداشته يا به دليل تقيد اوليه به چاپ کتاب در ايران از اين منابع صرف نظر کرده است.
مولف در بيش ترين صفحه های کتاب به روايت مستند و قابل سنجش وفادار مانده است هر چند رد شيفتگی نويسنده به قهرمان کتاب و گرايش به قصه پردازی،گه گاه،نگاه عينی و ناجانبدار او را به سايه می برد.
فصل اول کتاب با عنوان «مسگرآباد» با گزارش کشته شدن شعاعيان در درگيری خيابانی آغاز می شود اما اين فصل زندگی قهرمان کتاب را از کودکی تا نخستين دوره های بلوغ فکری او،جست و جوهای فکری و تلاش های ناکام عملی او و آشنائی را او با جلال آل احمد و ديگر روشنفکران ايرانی روايت می کند.
مولف در فصل دوم کتاب با عنوان «موسم باران و باروت» زندگی سياسی و نظری شعاعيان را پس از ۱۹ بهمن ۱۳۴۹،تشکيل دو گروه مخفی که به سرعت کشف شدند،رابطه شعاعيان با سازمان مجاهدين خلق و پيوستن و جدائی او را از سازمان فدائيان خلق دنبال می کند.
بحث انگيز و مهم ترين فصل زندگی نظری و سياسی شعاعيان را انتقادهای نظری و درگيری های سازمانی او با سازمان فدائيان خلق شکل می دهد اما مولف اين فصل را فقط از منظر يک سوی درگيری،شعاعيان،روايت کرده و روايت يک سويه،با نقل بسنده منظر فدائيان خلق تکميل نمی شود.
مولف ابعادی از زندگی فکری و سياسی شعاعيان را به خوبی روايت می کند اما ابعاد مهمی از زندگی سياسی و فکری او،از جمله کشاندن دو کودک به خانه تيمی که بعدتر و پس از جدائی از او به مرگ آنان در درگيری با ساواک انجاميد،تناقض روشنفکری که شيفته عمل و مبارزه مسلحانه بود اما توانائی عمل نداشت و محدوديت های روشنفکری که جز ترجمه های فارسی نخوانده بود و خود را نظريه پردازی در سطح جهانی می دانست،در اين کتاب به سکوت برگزار شده است.
بيش ترين بخش های کتاب به اسناد قابل سنجش و داده ها و نتايج نقد پذير متکی است اما بخش هائی از کتاب تاثيرپذيری نويسنده را از نوعی بيوگرافی نويسی ژورناليستی در ايران نشان می دهد که پس از انقلاب باب و پرخواننده شد.
در اين شيوه مرز تاريخ نويسی در قالب بيوگرافی داستانی با قصه پردازی و ارائه نتايج بر مبنای داده های ذهنی سنجش ناپذير و گاه نادرست يا بی تناسب مخدوش شده و تصويرها به جای اتکاء به مولفه های مستند و متناسب، بر فرضيات و تخيلات ساخته می شوند.نقل قولی که مولف از يکی از چهره های اين نوع ژورناليزم عامه پسند در مقدمه کتاب خود می آورد از مقبوليت اين شيوه نزد مولف حکايت می کند.
تاريخ نظری چپ ايران هنوز نانوشته مانده است و هم از اين روی هر تلاشی در اين عرصه از جمله کتاب مصطفی شعاعيان و رمانتيسم انقلابی ارجمند و با ارزش است.
شش چهره نظری و يک کلوزآپ
عرصه نظری چپ ايران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با چهره هائی چون خليل ملکی،احسان طبری،اميرپرويز پويان،مسعود احمد زاده،مصطفی شعاعيان و بيژن جزنی مشخص می شود.
از اين چهره ها طبری در تبعيد به مبلغ و حداکثر مفسر نطريات رسمی چپ سنتی هوادار شوروی بدل شد.چپ سنتی ايران خليل ملکی را،که نمونه ای خلاق از ترکيب سوسياليزم و دموکراسی و تلفيق فعاليت نظری با نقد و استقلال و خلاقيت فکری بود، به انزوا کشاند.
اميرپرويز پويان و مسعود احمد زاده،که نظريه پردازان و از بنيان گذاران اصلی سازمان فدائيان خلق بودند،در دو کتاب «رد تئوری بقا» و «استراتژی و تاکيتک» برخی مفاهيم جزمی و پايه ای چپ سنتی متمايل به روسيه و چين آن روزگار را نقد و تلفيقی از چپ سنتی و چپ نو به دست دادند که اگر تداوم می يافت می توانست بينش چپ ايران را به چپ نو و نگاه انتقادی در جهان نزديک کند.
پيروزی بيژن جزنی بر نظريات اين دو بينش چپ سنتی و روايت استالينی و روسی مارکسيزم را بر سازمان فدائيان خلق حاکم و احتمال رهائی نظری چپ ايران را از جزم گرائی سنتی،به سود بازگشت به بينش روسی، ناکام گذاشت.
در ميان چهره های نظری چپ ايران در دهه های پيش از انقلاب،مصطفی شعاعيان،تنها کسی بود که به سازمانی سياسی متکی نبود.او نه از منظر انتقادی چپ نو که بر بستر يکی از نحله های جزمی چپ سنتی،که به تروتسکيزم گرايش داشت،نظريات رايج را در سازمان فدائی خلق در نخستين سال های دهه پنجاه نقد کرد اما نقد او پرسش های مهمی را نيز برانگيخت..
نزديکی و اختلاف نظری و عملی مصطفی شعاعيان با سازمان چريک های فدائی خلق به دورانی که اين سازمان در عرصه نظری تلفيقی از چپ نو و چپ سنتی بود و هنوز يک سره به دامان چپ سنتی نيافتاده بود،زندگی متلاطم فکری و پرماجرای شعاعيان،برخورد استالينی سازمان فدائی با شعاعيان،نوشته های شعاعيان و بيش از همه کتاب او در باره جنبش جنگل و مجادلات قلمی او با حميد مومنی و انتقادهائی که او در هشت نامه خود عليه سازمان فدائی مطرح کرد، شعاعيان و افکار او را به چهره و مبحثی بحث انگيز بدل کرده است .
مهم ترين اثر مصطفی شعاعيان در اين سال ها در نقد مواضع شوروی سابق در قبال جنبش جنگل به رهبری ميرزا کوچک خان از منظر تروتسکيست هائی نوشته شده است که بی توجه به بافت مذهبی جنبش جنگل و واقعيت های سرسخت زمينی خواهان تداوم و صدور انقلاب شوروی به جهان بودند و انسان و جهان را با متر و معيار روياهای رومانتيک خود اندازه می گرفتند.
انتقادهای شعاعيان به نظريات متفکران و بنيان گذاران نوآور جنبش فدائی ــ اميرپرويز پويان و مسعود احمد زاده ـ و نقد او از چپ سنتی،حزب توده و شوروی سابق نه از منظر چپ نو و نگاه انتقادی که از بستر دريافتی ناقص از مارکسيزم سنتی برمی خاست اما شعاعيان از انگشت شمار کسانی در دهه های چهل و پنجاه بود که بر استقلال فکری تاکيد کرد و به نقد استالينيزم حاکم در روابط سازمانی چپ همت گماشت .
ناآشنائی شعاعيان با زبان های غير فارسی،بی اطلاعی او از مباحث نظری در خارج از ايران و محدود بودن منابع شناخت او به ترجمه های اندک شمار نظری در دهه چهل و شتابزدگی فکری نقد او را از ديگر گرايش های چپ به بافتی متناقض و اغلب نامنسجم بدل می کند اما تلاش نظری او برای طرح پرسش های جدی دلبستگی او را به انديشه انتقادی نشان می دهد.
انوش صالحی،مولف مصطفی شعاعيان و رمانتيزم انقلابی پيش از اين کتاب «راوی بهاران» را در باره کرامت دانشيان،همرزم خسرو گلسرخی، تاليف و در ايران منتشر کرده است.