بر اساس گزارش های منتشر شده رخدادی چون پاره کردن تصویر آیت الله خمینی، که در دهه های گذشته و به دوران محبوبیت کم نظیر او می توانست به بستر اعتراض خودجوش و میلیونی اکثریت مردم ایران بدل شود، به رغم پخش برنامه ریزی شده و هدفمند گزارش تصویری آن از پربیننده ترین رسانه ایران، تا کنون با بی تفاوتی اکثریت جامعه رو به رو شده و تلاش جناح در قدرت جمهوری اسلامی برای برانگیختن اعتراض گسترده خودجوش، نه تظاهرات سازمان یافته دولتی، به جایی نرسیده است.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی می تواند توطئه هدفمند جناح در قدرت جمهوری اسلامی یا حادثه ای منفرد و برآمده از خشم خودانگیخته و خودجوش شماری از معترضین باشد اما در بحران های بزرگ سیاسی، که تحولات ذهنی و فرهنگی نیز شتاب می گیرند، معنا، کارکرد و تاثیرات رخدادهای منفرد را نه اصالت یا جعلی بودن آن ها، که مجموعه ای دیگر از عوامل مستقل از منشاء آن رخدادها تعیین می کنند.
در چنین مقاطعی رخدادی منفرد و حتا برنامه ریزی شده، به رغم خواست عاملان آن، می تواند به زمینه، نماد یا نمود تحولاتی مهم تر از خود بدل شود.
بی تفاوتی اکثریت جامعه در برابر تقدس زدایی از عالی ترین مظهر و نماد جمهوری اسلامی، رخدادی چون پاره کردن پوستر آیت الله خمینی را از نیات عاملان و منشاء نخستین خود جدا و آن را به نموداری پر معنا از روند تقدس زدایی از تابوهای ذهنی و رشد زمینه های تفکر انتقادی بدل کرد.
تقدس زدایی عاطفی و خودانگیخته از شخصیت های تاریخی، جزمیات نقد ناشده، تابوها، قدیسان و دگم های فرهنگی و اجتماعی، که در گام های ناپخته نخستین در جامه واکنش های تند و هیجان زده جلوه می کند، اگر در مسیری مناسب تداوم یابد، می تواند به سرآغاز تقدس زدایی عقلانی و نقد و انتقاد سنجیده خردی پخته بدل شود که با تردید و پرسش در جزمیات ذهنی و با نقد گذشته، چشم اندازهای آینده را خلق می کند.
بی تفاوتی اکثریت جامعه نسبت به این رخداد معنای سیاسی و فرهنگی آن را، در هر دو فرض اثبات نشده منشاء جعلی یا اصیل آن، از واکنش های شتابزده اما پیش بینی شده رهبران رسمی جنبش سبز و از تلاش اصول گرایان برای بهره برداری از این رخداد، فراتر برد و آن را از حادثه ای منفرد یا توطئه ای ناپخته به رخدادی فرهنگی و روان شناختی و به گامی در تقدس زدایی عاطفی از جزمی تحمیل شده بر کشید.
خودجوش یا برنامه ریزی شده؟
حرکت هایی چون پاره کردن یا آتش زدن پوستر و نماد رهبران سیاسی در تظاهرات، دستکم در ایران، رخدادی مکرر و عادی است.
در سی سال گذشته عکس، پوستر، مجسمه و کاریکاتور اغلب رهبران کشورهای غربی و پرچم این کشورها، و حتا تصویر نویسنده ای چون سلمان رشدی، بارها در تظاهرات دولتی ایران به آتش کشیده شده است. حرکت هایی مشابه از این دست در تظاهرات اعتراضی مردم جهان و حتا در دموکراسی های غربی نیز نامانوس نیست.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی در گوشه ای از تظاهرات اعتراضی مردمی که راه بیان مسالمت آمیز خواست های آنان از هر سو بسته است، البته اگر توطئه ای برنامه ریزی شده نباشد، می تواند حاصل خودجوش خشم انباشته شده شماری از معترضان تحلیل شود که در اقدامی منفرد، و البته در پیوند با شعارهایی چون «جمهوری ایرانی»، تصویر عالی ترین نماد جمهوری اسلامی را به آتش می کشند تا تمایل خود را به نظامی جز جمهوری اسلامی و ولایت فقیه آن نشان دهند.
اما جناح در قدرت جمهوری اسلامی با پخش تلویزیونی این رخداد و واکنش های بعدی، که سازمان یافته دنبال می شوند، بر آن است تا از این حادثه چون بستری برای بسیج میلیونی و خودجوش بخش هایی از مردم به سود خود، چون اهرمی برای وادار کردن رهبران رسمی جنبش سبز به عقب نشینی و چون برهانی برای توجیه سرکوب های بعدی، که ترس از حضور معترضان در آیین های ماه محرم از انگیزه های اصلی آن است، بهره گیرد.
دفاع شخصیت ها و رسانه های هوادار اصلاح طلبان مذهبی و رهبران رسمی جنبش سبز، از جمله آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و رفسنجانی از تقدس آقای خمینی، محکوم کردن هر انتقاد یا توهینی به او و تاکید مجدد بر پیروی خود از او و افکار او، که قابل پیش بینی بود، نشان می دهد که جناح در قدرت در هدف دوم خود، تحمیل عقب نشینی به رقیب و مجبور کردن او به اعلام وفاداری صریح به افکار آیت الله خمینی و مفهوم ولایت فقیه، تا حدی موفق بوده است، هر چند برای دستیابی به این هدف یکی از مهم ترین تابوها و خط قرمزهای خود و هاله تقدس «امام خمینی» را قربانی کرده و در هدف دیگر خود، بسیج خودانگیخته میلیونی مردم، شکست خورده است.
جناح در قدرت جمهوری اسلامی،که از حضور معترضان در آیین های ماه محرم نگران است، با پخش گزارش تصویری پاره کردن پوستر بنیانگذار جمهوری اسلامی در پربیننده ترین رسانه جمعی دولتی ایران ذخیره محبوبیت پیشین آیت الله خمینی را در میان مردم به حراج گذاشت تا بسیج خودانگیخته و گسترده میلیونی آنان را برانگیزد.
اما میلیون های مردمی که خودانگیخته و با شور و شوق از آیت الله خمینی استقبال و پس از سال ها حکومت با همان شور و شوق او را تا آرامگاه او بدرقه کردند، و حتا زحمتکشان شهری و روستایی و لایه های کم درآمد جامعه که به برنامه های پوپولیستی جناح اصول گرا دل بسته اند، به خیابان ها نیامدند و حکومت به ناچار برای «حفظ حرمت امام» به همان تظاهرات مرسوم سازمان یافته دولتی متوسل شد.
واکنش پیش بینی شده سبزها
رهبران رسمی جنبش سبز معتقد به قانون اساسی از جمله آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حتا هواداران غیر مذهبی آنان، که بر حفظ جنبش اعتراضی در چارچوب قانون اساسی اسلامی تاکید می کنند، چنان که انتظار می رفت، پاره کردن پوستر آیت الله خمینی را اقدامی مشکوک خوانده، این واقعه را مستقیم یا غیر مستقیم به جناح اصول گرا یا تندروهای این جناح نسبت داده و پخش تلویزیونی آن را توطئه ای هدفمند و سازمان یافته برای زمینه سازی سرکوب بیش تر ارزیابی کردند.
آقایان موسوی و کروبی از وزارت کشور خواسته اند تا برای تظاهرات علیه توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی مجوز صادر کند.
رهبران رسمی جنبش سبز، که به قانون اساسی اسلامی معتقد و با شعارهای ضد جمهوری اسلامی در تظاهرات مخالفت کرده اند، بر آن اند تا در تظاهراتی با مجوز وزارت کشور خواست های خود و بخشی از جنبش اعتراضی را مطرح، وفاداری خود را به آیت الله خمینی و انزجار خود را از به آتش کشیدن تصویر او بیان و از طرح شعارهای ساختار شکنانه جلوگیری کرده و جنبش اعتراضی را به بستر روزهای نخستین خود، اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، برگردانند.
وارثان قدرت و تقدس بنیانگذاران
در اغلب انقلاب هایی که به استبداد منجر شدند، تقدس و محبوبیت خودجوش بنیانگذاران نظام نو در میان مردم به پشتوانه قدرت وارثان تقلیل می یابد و جانشینان می کوشند تا تقدس بینانگذاران را مطلق و از آن چون توجیهی برای مشروعیت قدرت خود بهره گرفته و خود را متولی و پاسدار حرمتی خدشه ناپذیر معرفی کنند.
کیش شخصیت و تقدس آیت الله خمینی، که به دوران حیات او ریشه در محبوبیت او داشت و پس از مرگ او با تبلیغات سانسور و سرکوب بر نسل های بعد از او تحمیل شد، چندان بود که مرتبت او را تا مقام امامان معصوم شیعه بالا برد.
تقدس آیت الله خمینی نزد جناح های حکومتی، حتا رانده شدگان از قدرت، از قانون اساسی اسلامی و روایات نبوی نیز پررنگ تر است. حتا آن گروه از رهبران اصلاح طلب مذهبی، که از احتمال تغییراتی در برخی بندهایی قانون اساسی سخن می گویند، نیز انتقاد از گفتار و کردار آیت الله خمینی را بر نمی تابند.
همه جناح های حکومتی، آیت الله خمینی و افکار او را، با تفسیرهای متفاوت، مرجعی خدشه ناپذیری معرفی کرده و هر جناحی می کوشد تا با تاکید بر بخشی از گفتار و کردار او تصویر مطلوب خود را از او ترسیم و خود را وارث به حق او معرفی کند.
اصلاح طلبان مذهبی، آیت الله خمینی را رهبری معتقد به مشروعیت توامان رای مردم مسلمان و رای ولی فقیه عصر معرفی و تندروها، احکام و سخنان او را در باره ضرورت سرکوب و تاکیدهای مکرر او را بر حفظ اصول و شریعت و ولایت فقیه تکرار می کنند.
تقدس زدایی عاطفی
جنبش اعتراضی ایران در ماه های اخیر مرزهای تعیین شده رهبران رسمی جنبش سبز را در شعارهای مطرح شده در تظاهرات شکست.
گزارشی آماری و مستندی از شمار و ترکیب این بخش از جنبش و نسبت آن با کل جنبش اعتراضی و جنبش سبز معتقد به قانون اساسی اسلامی در دست نیست اما شعارهایی که ساختار دیگری جز جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را پیشنهاد می کنند از آمادگی این بخش از جنبش برای تقدس زدایی عاطفی از و نقد عقلانی آیت الله خمینی و مهم ترین مفهوم نظام فکری او، ولایت فقیه، خبر می دهند.
در تاریخ ایران و جهان، به ویژه در گره گاه های بحرانی که حرکت های اجتماعی و سیاسی شتاب می گیرند، نمونه های فراوانی را می توان دید که حرکتی منفرد، فرعی و کوچک، خودانگیخته یا برنامه ریزی شده، از بستر و منشاء نخستین خود مستقل و در کنش و واکنش های اجتماعی به حرکتی خود متعین بدل شده و نتایجی را به بار می آورد که با ذهنیت عاملان یا برنامه ریزان آن حرکت و با منشاء نخستین خود بیگانه است.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی نیز در پرتو بی تفاوتی اکثریت جامعه ای که پیش از این مرتبتی معادل امامان شیعه برای او قائل بودند، به نمونه ای گویا از این روند و به گامی در روند تقدس زدایی عاطفی بدل شد تا در بستری مناسب به نخستین گام ها در تفکر انتقادی ارتقاء یابد.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی می تواند توطئه هدفمند جناح در قدرت جمهوری اسلامی یا حادثه ای منفرد و برآمده از خشم خودانگیخته و خودجوش شماری از معترضین باشد اما در بحران های بزرگ سیاسی، که تحولات ذهنی و فرهنگی نیز شتاب می گیرند، معنا، کارکرد و تاثیرات رخدادهای منفرد را نه اصالت یا جعلی بودن آن ها، که مجموعه ای دیگر از عوامل مستقل از منشاء آن رخدادها تعیین می کنند.
در چنین مقاطعی رخدادی منفرد و حتا برنامه ریزی شده، به رغم خواست عاملان آن، می تواند به زمینه، نماد یا نمود تحولاتی مهم تر از خود بدل شود.
بی تفاوتی اکثریت جامعه در برابر تقدس زدایی از عالی ترین مظهر و نماد جمهوری اسلامی، رخدادی چون پاره کردن پوستر آیت الله خمینی را از نیات عاملان و منشاء نخستین خود جدا و آن را به نموداری پر معنا از روند تقدس زدایی از تابوهای ذهنی و رشد زمینه های تفکر انتقادی بدل کرد.
تقدس زدایی عاطفی و خودانگیخته از شخصیت های تاریخی، جزمیات نقد ناشده، تابوها، قدیسان و دگم های فرهنگی و اجتماعی، که در گام های ناپخته نخستین در جامه واکنش های تند و هیجان زده جلوه می کند، اگر در مسیری مناسب تداوم یابد، می تواند به سرآغاز تقدس زدایی عقلانی و نقد و انتقاد سنجیده خردی پخته بدل شود که با تردید و پرسش در جزمیات ذهنی و با نقد گذشته، چشم اندازهای آینده را خلق می کند.
بیشتر بخوانید:
خودجوش یا برنامه ریزی شده؟
حرکت هایی چون پاره کردن یا آتش زدن پوستر و نماد رهبران سیاسی در تظاهرات، دستکم در ایران، رخدادی مکرر و عادی است.
در سی سال گذشته عکس، پوستر، مجسمه و کاریکاتور اغلب رهبران کشورهای غربی و پرچم این کشورها، و حتا تصویر نویسنده ای چون سلمان رشدی، بارها در تظاهرات دولتی ایران به آتش کشیده شده است. حرکت هایی مشابه از این دست در تظاهرات اعتراضی مردم جهان و حتا در دموکراسی های غربی نیز نامانوس نیست.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی در گوشه ای از تظاهرات اعتراضی مردمی که راه بیان مسالمت آمیز خواست های آنان از هر سو بسته است، البته اگر توطئه ای برنامه ریزی شده نباشد، می تواند حاصل خودجوش خشم انباشته شده شماری از معترضان تحلیل شود که در اقدامی منفرد، و البته در پیوند با شعارهایی چون «جمهوری ایرانی»، تصویر عالی ترین نماد جمهوری اسلامی را به آتش می کشند تا تمایل خود را به نظامی جز جمهوری اسلامی و ولایت فقیه آن نشان دهند.
اما جناح در قدرت جمهوری اسلامی با پخش تلویزیونی این رخداد و واکنش های بعدی، که سازمان یافته دنبال می شوند، بر آن است تا از این حادثه چون بستری برای بسیج میلیونی و خودجوش بخش هایی از مردم به سود خود، چون اهرمی برای وادار کردن رهبران رسمی جنبش سبز به عقب نشینی و چون برهانی برای توجیه سرکوب های بعدی، که ترس از حضور معترضان در آیین های ماه محرم از انگیزه های اصلی آن است، بهره گیرد.
دفاع شخصیت ها و رسانه های هوادار اصلاح طلبان مذهبی و رهبران رسمی جنبش سبز، از جمله آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و رفسنجانی از تقدس آقای خمینی، محکوم کردن هر انتقاد یا توهینی به او و تاکید مجدد بر پیروی خود از او و افکار او، که قابل پیش بینی بود، نشان می دهد که جناح در قدرت در هدف دوم خود، تحمیل عقب نشینی به رقیب و مجبور کردن او به اعلام وفاداری صریح به افکار آیت الله خمینی و مفهوم ولایت فقیه، تا حدی موفق بوده است، هر چند برای دستیابی به این هدف یکی از مهم ترین تابوها و خط قرمزهای خود و هاله تقدس «امام خمینی» را قربانی کرده و در هدف دیگر خود، بسیج خودانگیخته میلیونی مردم، شکست خورده است.
جناح در قدرت جمهوری اسلامی،که از حضور معترضان در آیین های ماه محرم نگران است، با پخش گزارش تصویری پاره کردن پوستر بنیانگذار جمهوری اسلامی در پربیننده ترین رسانه جمعی دولتی ایران ذخیره محبوبیت پیشین آیت الله خمینی را در میان مردم به حراج گذاشت تا بسیج خودانگیخته و گسترده میلیونی آنان را برانگیزد.
میلیون های مردمی که خودانگیخته و با شور و شوق از آیت الله خمینی استقبال و پس از سال ها حکومت با همان شور و شوق او را تا آرامگاه او بدرقه کردند، و حتا زحمتکشان شهری و روستایی و لایه های کم درآمد جامعه که به برنامه های پوپولیستی جناح اصول گرا دل بسته اند، به خیابان ها نیامدند و حکومت به ناچار برای «حفظ حرمت امام» به همان تظاهرات مرسوم سازمان یافته دولتی متوسل شد.
واکنش پیش بینی شده سبزها
رهبران رسمی جنبش سبز معتقد به قانون اساسی از جمله آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و حتا هواداران غیر مذهبی آنان، که بر حفظ جنبش اعتراضی در چارچوب قانون اساسی اسلامی تاکید می کنند، چنان که انتظار می رفت، پاره کردن پوستر آیت الله خمینی را اقدامی مشکوک خوانده، این واقعه را مستقیم یا غیر مستقیم به جناح اصول گرا یا تندروهای این جناح نسبت داده و پخش تلویزیونی آن را توطئه ای هدفمند و سازمان یافته برای زمینه سازی سرکوب بیش تر ارزیابی کردند.
آقایان موسوی و کروبی از وزارت کشور خواسته اند تا برای تظاهرات علیه توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی مجوز صادر کند.
رهبران رسمی جنبش سبز، که به قانون اساسی اسلامی معتقد و با شعارهای ضد جمهوری اسلامی در تظاهرات مخالفت کرده اند، بر آن اند تا در تظاهراتی با مجوز وزارت کشور خواست های خود و بخشی از جنبش اعتراضی را مطرح، وفاداری خود را به آیت الله خمینی و انزجار خود را از به آتش کشیدن تصویر او بیان و از طرح شعارهای ساختار شکنانه جلوگیری کرده و جنبش اعتراضی را به بستر روزهای نخستین خود، اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، برگردانند.
وارثان قدرت و تقدس بنیانگذاران
در اغلب انقلاب هایی که به استبداد منجر شدند، تقدس و محبوبیت خودجوش بنیانگذاران نظام نو در میان مردم به پشتوانه قدرت وارثان تقلیل می یابد و جانشینان می کوشند تا تقدس بینانگذاران را مطلق و از آن چون توجیهی برای مشروعیت قدرت خود بهره گرفته و خود را متولی و پاسدار حرمتی خدشه ناپذیر معرفی کنند.
کیش شخصیت و تقدس آیت الله خمینی، که به دوران حیات او ریشه در محبوبیت او داشت و پس از مرگ او با تبلیغات سانسور و سرکوب بر نسل های بعد از او تحمیل شد، چندان بود که مرتبت او را تا مقام امامان معصوم شیعه بالا برد.
تقدس آیت الله خمینی نزد جناح های حکومتی، حتا رانده شدگان از قدرت، از قانون اساسی اسلامی و روایات نبوی نیز پررنگ تر است. حتا آن گروه از رهبران اصلاح طلب مذهبی، که از احتمال تغییراتی در برخی بندهایی قانون اساسی سخن می گویند، نیز انتقاد از گفتار و کردار آیت الله خمینی را بر نمی تابند.
همه جناح های حکومتی، آیت الله خمینی و افکار او را، با تفسیرهای متفاوت، مرجعی خدشه ناپذیری معرفی کرده و هر جناحی می کوشد تا با تاکید بر بخشی از گفتار و کردار او تصویر مطلوب خود را از او ترسیم و خود را وارث به حق او معرفی کند.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی نیز در پرتو بی تفاوتی اکثریت جامعه ای که پیش از این مرتبتی معادل امامان شیعه برای او قائل بودند، به نمونه ای گویا در روند تقدس زدایی عاطفی بدل شد تا در بستری مناسب به نخستین گام ها در تفکر انتقادی ارتقاء یابد.
تقدس زدایی عاطفی
جنبش اعتراضی ایران در ماه های اخیر مرزهای تعیین شده رهبران رسمی جنبش سبز را در شعارهای مطرح شده در تظاهرات شکست.
گزارشی آماری و مستندی از شمار و ترکیب این بخش از جنبش و نسبت آن با کل جنبش اعتراضی و جنبش سبز معتقد به قانون اساسی اسلامی در دست نیست اما شعارهایی که ساختار دیگری جز جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را پیشنهاد می کنند از آمادگی این بخش از جنبش برای تقدس زدایی عاطفی از و نقد عقلانی آیت الله خمینی و مهم ترین مفهوم نظام فکری او، ولایت فقیه، خبر می دهند.
در تاریخ ایران و جهان، به ویژه در گره گاه های بحرانی که حرکت های اجتماعی و سیاسی شتاب می گیرند، نمونه های فراوانی را می توان دید که حرکتی منفرد، فرعی و کوچک، خودانگیخته یا برنامه ریزی شده، از بستر و منشاء نخستین خود مستقل و در کنش و واکنش های اجتماعی به حرکتی خود متعین بدل شده و نتایجی را به بار می آورد که با ذهنیت عاملان یا برنامه ریزان آن حرکت و با منشاء نخستین خود بیگانه است.
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی نیز در پرتو بی تفاوتی اکثریت جامعه ای که پیش از این مرتبتی معادل امامان شیعه برای او قائل بودند، به نمونه ای گویا از این روند و به گامی در روند تقدس زدایی عاطفی بدل شد تا در بستری مناسب به نخستین گام ها در تفکر انتقادی ارتقاء یابد.