دو هفته قبل و در كوران خبر درگذشت چهرههاى فرهنگى - هنرى، خبر وفات دكتر «علىمحمد حقشناس» بسيارى را تكان داد.
دكتر حق شناس استاد زبان شناسى دانشگاه تهران و مولف و مترجم دهها كتاب بسيار معتبر در حوزه زبان شناسى و ادبيات و همچنين رییس هياتى بود كه فرهنگ انگليسى به فارسى «هزاره» را تاليف كرد.
اين فرهنگ به گفته بسيارى از كارشناسان، معتبرترين فرهنگ موجود در ايران است. اما چرا همگان و با هر نگاه و سليقه اى مرگ دكتر حق شناس را بسيار دردناك و جبران ناپذير خواندند ؟
براى اينكه به پاسخ اين پرسش برسيم و از طرفى اين چهره نامدار ايران را به نسل هاى جوانترى كه شايد او را نشناسند و شنونده برنامه ما هستند، معرفى كنيم از عباس مخبر نويسنده و مترجم صاحب نام آثار انديشه و فلسفه و از دوستان نزديك دكتر حق شناس خواستم در برنامه این هفته «جنگ فرهنگی» مهمان ما باشد.
آقاى مخبر، قبل از هر چيز بفرمایید به اعتقاد شما اساسا علت اينكه دکتر حق شناس در حوزه زبان شناسی موقعيت ممتازى دارند چيست؟
عباس مخبر: ايشان استاد زبان شناسى دانشگاه تهران بودند، رشته زبانشناسى هم رشته خيلى قديمى در ايران نيست. يعنى اينكه اولين استادان اين رشته از يكى، دو نسل گذشته بوده اند. ايشان فارغ التحصيل دانشگاه لندن بودند.
خود ايشان مى گفتند كه «من، نه دهم آنچه را كه آموختم، بعد از تحصيلات دانشگاهى آموخته ام.» دكتر حق شناس سالها در اين حوزه كار كردند و كتاب هاى مهمى را در اين حوزه ترجمه و تاليف كرده بوده اند كه جزو متون مهم زبان شناسى بود.
علاوه بر اين، توانايى ارتباط گيرى خوب با دانشجويان و نيروى پرقدرت بيان مناسب، در كنار همديگر يك موقعيت ويژه اى را براى ايشان در حوزه زبان شناسى فراهم مى كرد.
ايشان در زمينه ترجمه هم نامى داشته و آثار متعددى ترجمه كرده اند، آثارى كه دكتر حق شناس در حوزه اديبات ترجمه كردند ، آثارى خواندنى بوده و در مورد آنها هميشه صحبت بوده است، اعتبار ترجمه هاى دكتر حق شناس چگونه بود؟
آقاى دكتر حق شناس صرف نظر از زبان شناسى كه حوزه تخصص ايشان بود و درس آن را خوانده بود، علاقمندى زيادى به ادبيات داشت او خيلى سعى مى كرد كه زبان شناسى و ادبيات را آشتى دهد و از دست آوردهاى زبان شناسى در ادبيات بهره بگيرد.
هميشه يك اختلاف نظرى در بين زبان شناس ها با ادبا بوده است و ايشان از كسانى بوده كه هميشه سعى مى كرد اين اختلاف را از ميان بردارد و ادبيات و زبان شناسى را به هم نزديك كند.
ايشان به ادبيات كلاسيك فارسى مسلط بود. ادبيات غرب را خوب مى شناخت و شاعر بود. مجموعه اينها باعث مى شد كه يك سلسله مقالات انتقادى بسيار ارزشمند در حوزه ادبى بنويسد و كتاب هايى مانند «رمان به روايت رمان نويسان» يا «سروانتس»، و «وطن فروش» را در حوزه ادبیات ترجمه كرد.
به اعتبار همه اين كارها و به علاوه متونى كه در حوزه زبان شناسى تاليف يا ترجمه كردند، كارنامه شان در حوزه ترجمه كارنامه قابل توجهى است كه اين هم يكى ديگر از دلايلى است كه به دكتر حق شناس، يك جايگاه ممتاز مى دهد.
در واقع اگر سه ضلع اصلى فعاليت هاى دكتر حق شناس را بخواهيم ببينيم، در مورد دو ضلع آن، يعنى زبان شناسى و كار مترجمى ايشان به طور مختصر صحبت كرديد، ضلع سوم كه يكى از مهمترين بخش هاى فعاليت هاى ايشان بود، بحث فرهنگ نامه نويسى است، ايشان سرپرست مولفين فرهنگ معاصر هزاره سوم انگليسى به فارسى بودند كه اين كتاب به عنوان كتاب سال هم در ايران انتخاب شد، در مورد اهميت فرهنگ هزاره لطفا توضيحاتى بدهيد.
بعد از فرهنگ هايى كه تا آن زمان تاليف شده بود مانند فرهنگ حييم، فرهنگ آريان پور و يك سرى كارهايى كه دیگران نوشته بودند، جدى ترين كارى كه در حوزه فرهنگ واژگان انگليسى به فارسى انجام شد، فرهنگى بود كه به نظر من، دكتر حق شناس به مدت ۱۴ سال به روى آن كار كردند و بعدها به اسم «فرهنگ هزاره» شناخته شد.
اين فرهنگ ۱۵۰ هزار واژه دارد. چند ويژگى مهم هم دارد كه يكى اينكه معادلى كه براى واژگان گذاشته شده است، فقط معنا نیست. دوم اینکه اين واژه ها با ذكر مثال ها در بافت هاى مختلف، معادل ها يا معاني شان بيان شده است.
سوم اينكه آرايش واژگان در اين فرهنگ به گونه اى است كه زير واژه هاى يك واژه را به راحتى مى توان درامتداد آن واژه پيدا كرد و ديد.
اين فرهنگ ، يك فرهنگى است بسيار با دقت و بسيار كم غلط، كه به نظر من استانداردهاى ترجمه را حداقل تا آنجا كه به حوزه ترجمه مربوط مى شود مقدارى بالا برده است. كسانى كه من مى شناسم و در حوزه كارى خودم هستند، همه اذعان دارند كه با اين فرهنگ كارشان بسيار راحت و بهتر شده است.
خود شما از مترجمين صاحب نام در ايران هستيد، آيا «فرهنگ هزاره»- فرهنگ انگليسى به فارسى– تا به حال مورد استفاده شما هم بوده است، كه راهگشاى ترجمه هاي شما باشد و يا در جايى گره اى از کار شما باز كند؟
در ابتدا فرهنگ هزاره به صورت دو جلدى درآمد و بعدها كاغذ مرغوب تر پيدا كردند و يك جلدى آن چاپ شد. من آن دو جلدى اين فرهنگ را داشتم و دكتر حق شناس گفته بودند كه هر اشكالى كه در فرهنگ پيدا كنيد، گوشه كنار فرهنگ بنويسيد، من حاضرم يك فرهنگ نو به شما بدهم و آن فرهنگ قبلى را پس بگيرم.
من تا الان سه تا فرهنگ را كهنه كرده ام و فرهنگ نو گرفته ام. فرهنگى كه من الان دارم سومين فرهنگى است كه ايشان لطف كرده و به من داده اند.
در واقع حاشيه نويسى كرديد و اشكالاتش را پيدا كرده ايد؟
جايى بود كه مثلا واژه اى نبوده يا درآن بافت به خصوص يك معناى اضافى داشته كه نوشته نشده بود و چيزهايى از اين قبيل، كه دكتر حق شناس از افراد مختلف اين موارد را جمع آورى مى كرد. يكى از اين افراد هم من بودم كه بعد از پيدا كردن اين اشكالات يك فرهنگ نو از ايشان مى گرفتم.
در مورد آقاى حق شناس به خصوص بعد از مرگ ايشان از طرف چهره هاى سرشناسى در حوزه هاى مختلف گفته شد كه جايگزينى كسى همچون دكتر حق شناس در ادب و فرهنگ معاصر ايران كار دشوارى هست، علت اين حرف چيست؟ ما در كشورمان هم زبان شناس داريم و هم مترجم وهم فرهنگ نامه نويس. چه چيزى آقاى حق شناس را در ميان معاصران خودش ممتاز مى كرد، كه جايگزين كردن ايشان دشوار است؟
من فكر مى كنم كه همه متخصصانى كه شما گفتيد را داريم ولى در يك نفر تمام اين خصوصيات جمع نشده است. يعنى مترجمان بسيار خوبى داريم، شاعران بسيار خوبى داريم، فرهنگ نويسان خوبى داريم، مقاله نويسان خوبى داريم، استادان خوبى داريم و آدم هاى خوبى داريم اما وقتى همه اينها در يك نفر جمع مى شود، از دست دادنش ضايعه است و به همان تعبيرى كه مى شود به كار برد يا به كار مى بريم، اين كه همه اين كارها، كار يك تيم است، كار يك نفر نيست، و وقتى يك نفر پيدا مى شود و همه اين خصوصيات را دارد آدم دلش مى سوزد وقتى كه از دستش مى دهد.
دكتر حق شناس استاد زبان شناسى دانشگاه تهران و مولف و مترجم دهها كتاب بسيار معتبر در حوزه زبان شناسى و ادبيات و همچنين رییس هياتى بود كه فرهنگ انگليسى به فارسى «هزاره» را تاليف كرد.
اين فرهنگ به گفته بسيارى از كارشناسان، معتبرترين فرهنگ موجود در ايران است. اما چرا همگان و با هر نگاه و سليقه اى مرگ دكتر حق شناس را بسيار دردناك و جبران ناپذير خواندند ؟
براى اينكه به پاسخ اين پرسش برسيم و از طرفى اين چهره نامدار ايران را به نسل هاى جوانترى كه شايد او را نشناسند و شنونده برنامه ما هستند، معرفى كنيم از عباس مخبر نويسنده و مترجم صاحب نام آثار انديشه و فلسفه و از دوستان نزديك دكتر حق شناس خواستم در برنامه این هفته «جنگ فرهنگی» مهمان ما باشد.
آقاى مخبر، قبل از هر چيز بفرمایید به اعتقاد شما اساسا علت اينكه دکتر حق شناس در حوزه زبان شناسی موقعيت ممتازى دارند چيست؟
عباس مخبر: ايشان استاد زبان شناسى دانشگاه تهران بودند، رشته زبانشناسى هم رشته خيلى قديمى در ايران نيست. يعنى اينكه اولين استادان اين رشته از يكى، دو نسل گذشته بوده اند. ايشان فارغ التحصيل دانشگاه لندن بودند.
خود ايشان مى گفتند كه «من، نه دهم آنچه را كه آموختم، بعد از تحصيلات دانشگاهى آموخته ام.» دكتر حق شناس سالها در اين حوزه كار كردند و كتاب هاى مهمى را در اين حوزه ترجمه و تاليف كرده بوده اند كه جزو متون مهم زبان شناسى بود.
دكتر حق شناس صرف نظر از زبان شناسى كه حوزه تخصص ايشان بود و درس آن را خوانده بود، علاقمندى زيادى به ادبيات داشت او خيلى سعى مى كرد كه زبان شناسى و ادبيات را آشتى دهد و از دست آوردهاى زبان شناسى در ادبيات بهره بگيرد.
عباس مخبر، مترجم ایرانی
ايشان در زمينه ترجمه هم نامى داشته و آثار متعددى ترجمه كرده اند، آثارى كه دكتر حق شناس در حوزه اديبات ترجمه كردند ، آثارى خواندنى بوده و در مورد آنها هميشه صحبت بوده است، اعتبار ترجمه هاى دكتر حق شناس چگونه بود؟
آقاى دكتر حق شناس صرف نظر از زبان شناسى كه حوزه تخصص ايشان بود و درس آن را خوانده بود، علاقمندى زيادى به ادبيات داشت او خيلى سعى مى كرد كه زبان شناسى و ادبيات را آشتى دهد و از دست آوردهاى زبان شناسى در ادبيات بهره بگيرد.
هميشه يك اختلاف نظرى در بين زبان شناس ها با ادبا بوده است و ايشان از كسانى بوده كه هميشه سعى مى كرد اين اختلاف را از ميان بردارد و ادبيات و زبان شناسى را به هم نزديك كند.
ايشان به ادبيات كلاسيك فارسى مسلط بود. ادبيات غرب را خوب مى شناخت و شاعر بود. مجموعه اينها باعث مى شد كه يك سلسله مقالات انتقادى بسيار ارزشمند در حوزه ادبى بنويسد و كتاب هايى مانند «رمان به روايت رمان نويسان» يا «سروانتس»، و «وطن فروش» را در حوزه ادبیات ترجمه كرد.
به اعتبار همه اين كارها و به علاوه متونى كه در حوزه زبان شناسى تاليف يا ترجمه كردند، كارنامه شان در حوزه ترجمه كارنامه قابل توجهى است كه اين هم يكى ديگر از دلايلى است كه به دكتر حق شناس، يك جايگاه ممتاز مى دهد.
در واقع اگر سه ضلع اصلى فعاليت هاى دكتر حق شناس را بخواهيم ببينيم، در مورد دو ضلع آن، يعنى زبان شناسى و كار مترجمى ايشان به طور مختصر صحبت كرديد، ضلع سوم كه يكى از مهمترين بخش هاى فعاليت هاى ايشان بود، بحث فرهنگ نامه نويسى است، ايشان سرپرست مولفين فرهنگ معاصر هزاره سوم انگليسى به فارسى بودند كه اين كتاب به عنوان كتاب سال هم در ايران انتخاب شد، در مورد اهميت فرهنگ هزاره لطفا توضيحاتى بدهيد.
بعد از فرهنگ هايى كه تا آن زمان تاليف شده بود مانند فرهنگ حييم، فرهنگ آريان پور و يك سرى كارهايى كه دیگران نوشته بودند، جدى ترين كارى كه در حوزه فرهنگ واژگان انگليسى به فارسى انجام شد، فرهنگى بود كه به نظر من، دكتر حق شناس به مدت ۱۴ سال به روى آن كار كردند و بعدها به اسم «فرهنگ هزاره» شناخته شد.
اين فرهنگ ۱۵۰ هزار واژه دارد. چند ويژگى مهم هم دارد كه يكى اينكه معادلى كه براى واژگان گذاشته شده است، فقط معنا نیست. دوم اینکه اين واژه ها با ذكر مثال ها در بافت هاى مختلف، معادل ها يا معاني شان بيان شده است.
سوم اينكه آرايش واژگان در اين فرهنگ به گونه اى است كه زير واژه هاى يك واژه را به راحتى مى توان درامتداد آن واژه پيدا كرد و ديد.
اين فرهنگ ، يك فرهنگى است بسيار با دقت و بسيار كم غلط، كه به نظر من استانداردهاى ترجمه را حداقل تا آنجا كه به حوزه ترجمه مربوط مى شود مقدارى بالا برده است. كسانى كه من مى شناسم و در حوزه كارى خودم هستند، همه اذعان دارند كه با اين فرهنگ كارشان بسيار راحت و بهتر شده است.
خود شما از مترجمين صاحب نام در ايران هستيد، آيا «فرهنگ هزاره»- فرهنگ انگليسى به فارسى– تا به حال مورد استفاده شما هم بوده است، كه راهگشاى ترجمه هاي شما باشد و يا در جايى گره اى از کار شما باز كند؟
در ابتدا فرهنگ هزاره به صورت دو جلدى درآمد و بعدها كاغذ مرغوب تر پيدا كردند و يك جلدى آن چاپ شد. من آن دو جلدى اين فرهنگ را داشتم و دكتر حق شناس گفته بودند كه هر اشكالى كه در فرهنگ پيدا كنيد، گوشه كنار فرهنگ بنويسيد، من حاضرم يك فرهنگ نو به شما بدهم و آن فرهنگ قبلى را پس بگيرم.
من تا الان سه تا فرهنگ را كهنه كرده ام و فرهنگ نو گرفته ام. فرهنگى كه من الان دارم سومين فرهنگى است كه ايشان لطف كرده و به من داده اند.
در واقع حاشيه نويسى كرديد و اشكالاتش را پيدا كرده ايد؟
جايى بود كه مثلا واژه اى نبوده يا درآن بافت به خصوص يك معناى اضافى داشته كه نوشته نشده بود و چيزهايى از اين قبيل، كه دكتر حق شناس از افراد مختلف اين موارد را جمع آورى مى كرد. يكى از اين افراد هم من بودم كه بعد از پيدا كردن اين اشكالات يك فرهنگ نو از ايشان مى گرفتم.
در مورد آقاى حق شناس به خصوص بعد از مرگ ايشان از طرف چهره هاى سرشناسى در حوزه هاى مختلف گفته شد كه جايگزينى كسى همچون دكتر حق شناس در ادب و فرهنگ معاصر ايران كار دشوارى هست، علت اين حرف چيست؟ ما در كشورمان هم زبان شناس داريم و هم مترجم وهم فرهنگ نامه نويس. چه چيزى آقاى حق شناس را در ميان معاصران خودش ممتاز مى كرد، كه جايگزين كردن ايشان دشوار است؟
من فكر مى كنم كه همه متخصصانى كه شما گفتيد را داريم ولى در يك نفر تمام اين خصوصيات جمع نشده است. يعنى مترجمان بسيار خوبى داريم، شاعران بسيار خوبى داريم، فرهنگ نويسان خوبى داريم، مقاله نويسان خوبى داريم، استادان خوبى داريم و آدم هاى خوبى داريم اما وقتى همه اينها در يك نفر جمع مى شود، از دست دادنش ضايعه است و به همان تعبيرى كه مى شود به كار برد يا به كار مى بريم، اين كه همه اين كارها، كار يك تيم است، كار يك نفر نيست، و وقتى يك نفر پيدا مى شود و همه اين خصوصيات را دارد آدم دلش مى سوزد وقتى كه از دستش مى دهد.