نظام جمهورى اسلامى مدعى پيشگامى در دشمنى با غرب و همهى مظاهر و ايدهها و بنيانهاى آن است: «ايران پيشگام مبارزه با استكبار و سلطه گرى ... در جهان است.» (عبدالله كعبى، نماينده مجلس، ايرنا، ۲۸ فروردين ۱۳۸۹) يا «جنبش دانشجويى ايران اسلامى ... پيشتاز مبارزه با استكبار، بى عدالتى و همچنين ظلم ستيزى [است]. (وزير علوم، تحقيقات و فناورى، ايرنا، ۱ بهمن ۱۳۸۷) اين ادعاى پيشگامى تا آنجاست كه مركز كشور، ام القرى و رهبر كشور، رهبر جهان اسلام در اين مبارزه خوانده مى شوند.
در مقابل، سياست خارجى كشور بر اساس «نگاه به شرق» (كمونيستى و نه جغرافيايى، يعنى كره شمالى و كوبا و نه حتى چين و ژاپن) شكل مى گيرد.
دستاوردهاى عملى و ملموس اين سياستها براى مردم كوچه و بازار چه بوده اند؟ فراتر از مباحث نظرى و گفت و گوهاى جارى در حلقات سياستگذارى و سازمانهاى پژوهشى، اين سياستها در زندگى روزمرهى مردم چه تاثيرى داشتهاند؟ مبارزهى رژيم با استكبار در سه دههى گذشته چه دستاوردى براى مردم ايران داشته است؟
توپولف
از مهم ترين دستاوردهاى مبارزه با استكبار، تحريمهاست كه نه تنها به ضعف بنيهى اقتصادى و دفاعى كشور انجاميدهاند بلكه مردم ايران را از خدمات معمول در ديگر كشورها محروم ساختهاند. غير از كاهش بى سابقه در سرمايه گذارى خارجى، در حوزهى حمل و نقل هوايى، فروش بوئينگ و ايرباس به ايران تحريم شده و پروازهاى كشور با هواپيماهاى اجارهاى روسى انجام مى شوند.
به دليل پايين بودن ايمنى پرواز توپولفهاى خريدارى يا اجاره شده، سالانه صدها نفر از ايرانيان جان خود را در تصادفات هوايى از دست مى دهند. پرواز با توپولف امروز در فرهنگ عامه به معناى خودكشى هوايى است، كارى كه بسيارى از مردم بالاجبار مرتكب مى شوند.
انتقال پول به سبك قرون وسطا
تنش زايى حكومت ايران به انزواى بيشتر كشور انجاميده است تا حدى كه پاسپورت ايرانى به كاغذى بى ارزش در سفارتخانههاى بيش از چهار پنجم كشورهاى جهان مبدل شده است (بى ارزش براى دول خارجى و نيز حتى سفارتخانههاى دولت ايران).
مهم ترين وجه اين انزوا سبك قرون وسطايى مبادله پول ميان ايرانيان داخل و خارج است (به شكل حواله اى). مبارزه با استكبار، ايرانيان را بدانجا رسانيده كه براى انتقال چند هزار دلار پول بايد دست به دامان دلالان و صرافانى شوند كه چندان به آنها اطمينان ندارند، كارى كه ميان بسيارى از كشورها از طريق اينترنت يا حوالههاى بانكى به آسانى صورت مى پذيرد. ايرانيان با ادعاى مبارزه با استكبار از سوى حكومت از چرخهى اقتصاد و مبادلات جهانى به دور افتادهاند.
اتوبوس دست دوم
از روشها يا نتايج مبارزه با امپرياليسم خريد ماشين آلات دست دوم آن هم از اروپاى شرقى يا ديگر كشورهاى در حال توسعه بود. يك نمونهى جالب آن خريد اتوبوسهاى دست دوم اروپاى شرقى در اواخر دوران كمونيستى اروپا و اوايل دوران سازندگى در ايران بود.
حكومت مى خواست به بازسازى ناوگان اتوبوسرانى اقدام كند اما رانتها و امتيازاتى كه در كار بود و سهمى كه مديران از استقراض مى خواستند اجازه نمى داد اتوبوس نو از آلمان غربى (سابق) وارد شود. اتوبوسهاى كهنه در شرايط كار چند شيفته و سطح تعمير و نگاهدارى پايين شركت واحد به سرعت به قراضه تبديل شده و از رده خارج شدند. اين اتفاق در چاپخانهها نيز افتاد اما ماشين چاپ با سرعت اتوبوس استهلاك نمى شد.
لباسهاى تاناكورا
فروشگاههاى لباس دست دوم دستاورد «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» يا «جنگ جنگ تا پيروزى» بود. تاناكورا يا لباسهاى دست دوم خارجى از اواخر نيمه دوم دهه ۶۰ همزمان با پايان جنگ تحت عنوان كمك هاى سازمانهاى خيريهى كشورهاى خارجى از مرز عراق وارد كشور شد.
ابتدا اين لباسها در شهرهاى هم مرز با عراق مانند سردشت، بوكان، بانه، و مريوان به فروش مى رسيد اما ارزان بودن و كيفيت آنها سبب شد تا در شهرهاى بزرگترى مثل مهاباد، پيرانشهر و اروميه نيز مكانهايى براى عرضه اين لباسها به مردم درنظر گرفته شود و بعد پاى آنها به تهران و ديگر شهرهاى كشور باز شد.
در دوران سازندگى و استقراض حدود سى ميليارد دلار از كشورهاى خارجى در اوايل دوران رياست جمهورى رفسنجانى نياز به اين لباسها از ميان نرفت. مردم ايران در اين دوره قرار نبود لباسهاى شيك و خوش دوخت اروپايى بپوشند اما بايد اداى خوش پوشى را در مى آوردند كه لباس دست دوم براى آنها كافى بود.
اقشارى كه نمى خواستند باور كنند چه بلايى با استقرار حكومت دينى به سرشان آمده و پس از جنگ نيز نمى توانستند ژنده پوشى خود را با شرايط جنگى توجيه كنند به سراغ لباسهاى دست دوم خارجى مى رفتند تا با سيلى صورت خود را سرخ نگه دارند و با پوشيدن لباس خارجى در مهمانىها و فضاهاى خصوصى فاصلهى خود را از پوشش رسمى جمهورى اسلامى (مقنعه و چادر براى زنان كه مهم نبود زير آن چه مى پوشند و شلوار سربازى و پيراهن بازارى دوزى كه روى آن مى افتاد براى مردان) حفظ مى كردند.
اعزام دانشجو به بلوك شرق
يكى از سياستهاى وزارت علوم در دوران پس از انقلاب فرهنگى اعزام دانشجو در دورههاى تحصيلات تكميلى به كشورهاى بلوك شرق بود تا دانشجويان به فرهنگ غربى آلوده نشوند. در آن دورهى نه دورههاى تحصيلات تكميلى در كشور چندان به چشم مى خورد و نه دانشجويان ايرانى فارغ التحصيل از كشورهاى غربى ميلى به بازگشت به داخل از خود نشان مى دادند. رومانى و آلمان شرقى و يوگسلاوى مقصد اعزام دانشجويان دورههاى عالى تحصيلات تكميلى بود.
هنگامى كه نوبت به اعزام فرزندان مقامات براى تحصيل به كشورهاى خارجى رسيد انگلستان و استراليا و كانادا جاى اوكراين و روسيهى سفيد و صربستان را كه اكنون مستقل شده و ميزبان دانشجويان خانوادههاى كم درآمد تر بودند گرفتند. اما حكومت همچنان اصرار دارد كه دانشجويان ايرانى (غير از اعضاى خانوادهى خود آنها) در كشورهاى غربى تحصيل نكنند.
گوشت و برنج آلوده
وارد كردن برنج آلوده به سرب و آرسنيك و گوشت آلوده از كشورهاى فقير و در حال توسعه آخرين پرده از تراژدى مبارزه با غرب است. مردم ايران بايد غذاى آلوده بخورند تا جيب سرداران ضد امپرياليست را كه نمى خواهند غذاى سالم با قيمت معمول وارد كشور كنند پر كنند. مردم ايران در حال حاضر گوشت و برنج را گران تر از قيمت جهانى مى خرند اما با كيفيت بسيار پايين تر. دستگاههاى نظارتى دولت نيز كه بايد حافظ سلامت مردم باشند مدام اطلاعيه مى دهند كه اين مواد سالم هستند (رسالت، ۲ خرداد ۱۳۸۹) تا خللى بر منافع واردات كنندگان سپاهى-امنيتى وارد نشود.
***
از نگاه حاكمان جمهورى اسلامى مردم ايران نه در گذشته و نه اكنون لياقت سفر راحت و بدون دردسر به ديگر كشورها، خوردن برنج آمريكايى يا برنج باسماتى هندى و گوشت امريكايى يا استراليايى، پرواز با ايرباس و بوئينگ، ثبت نام در بهترين دانشگاههاى دنيا در ايالات متحده، پوشيدن لباسهاى فرانسوى و كفشهاى ايتاليايى، و سوار شدن بر اتوبوسهاى دست اول آلمانى و انگليسى و امريكايى را ندارند (ايدهى توليد در داخل و خود كفايى دهههاست كه به فراموشى سپرده شده است).
آنها بايد خود را در حد فلسطينىهاى تحت اشغال غزه يا شيعيان جنوب لبنان در اوايل دههى هشتاد ميلادى تلقى كنند تا حاكمان بتوانند به رهبرى جهان اسلام پرداخته و سر بلند در كنار آوارگان و اشغال شدگان به عنوان پيشتازان مبارزه با استكبار بايستند و عكس يادگارى بگيرند.
هزينهى اين تلقى پيشتازى را نيز بايد مردم ايران بدون هيچ گزينه اى با سالانه صدها ميليون دلار كمك به لبنانىها و فلسطينىها، دهها ميليارد دلار ضرر ناشى از عدم سرمايه گذارى يا بالا رفتن نرخ كالاها و خدمات بواسطه ى تحريمها و دهها ميليارد دلار ضرر ديگر ناشى از سوء مديريت مديرانى كه هيچ هنرى به جز دادن شعارهاى ضد امپرياليستى توخالى ندارند بپردازند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.
در مقابل، سياست خارجى كشور بر اساس «نگاه به شرق» (كمونيستى و نه جغرافيايى، يعنى كره شمالى و كوبا و نه حتى چين و ژاپن) شكل مى گيرد.
دستاوردهاى عملى و ملموس اين سياستها براى مردم كوچه و بازار چه بوده اند؟ فراتر از مباحث نظرى و گفت و گوهاى جارى در حلقات سياستگذارى و سازمانهاى پژوهشى، اين سياستها در زندگى روزمرهى مردم چه تاثيرى داشتهاند؟ مبارزهى رژيم با استكبار در سه دههى گذشته چه دستاوردى براى مردم ايران داشته است؟
توپولف
از مهم ترين دستاوردهاى مبارزه با استكبار، تحريمهاست كه نه تنها به ضعف بنيهى اقتصادى و دفاعى كشور انجاميدهاند بلكه مردم ايران را از خدمات معمول در ديگر كشورها محروم ساختهاند. غير از كاهش بى سابقه در سرمايه گذارى خارجى، در حوزهى حمل و نقل هوايى، فروش بوئينگ و ايرباس به ايران تحريم شده و پروازهاى كشور با هواپيماهاى اجارهاى روسى انجام مى شوند.
به دليل پايين بودن ايمنى پرواز توپولفهاى خريدارى يا اجاره شده، سالانه صدها نفر از ايرانيان جان خود را در تصادفات هوايى از دست مى دهند. پرواز با توپولف امروز در فرهنگ عامه به معناى خودكشى هوايى است، كارى كه بسيارى از مردم بالاجبار مرتكب مى شوند.
انتقال پول به سبك قرون وسطا
تنش زايى حكومت ايران به انزواى بيشتر كشور انجاميده است تا حدى كه پاسپورت ايرانى به كاغذى بى ارزش در سفارتخانههاى بيش از چهار پنجم كشورهاى جهان مبدل شده است (بى ارزش براى دول خارجى و نيز حتى سفارتخانههاى دولت ايران).
مهم ترين وجه اين انزوا سبك قرون وسطايى مبادله پول ميان ايرانيان داخل و خارج است (به شكل حواله اى). مبارزه با استكبار، ايرانيان را بدانجا رسانيده كه براى انتقال چند هزار دلار پول بايد دست به دامان دلالان و صرافانى شوند كه چندان به آنها اطمينان ندارند، كارى كه ميان بسيارى از كشورها از طريق اينترنت يا حوالههاى بانكى به آسانى صورت مى پذيرد. ايرانيان با ادعاى مبارزه با استكبار از سوى حكومت از چرخهى اقتصاد و مبادلات جهانى به دور افتادهاند.
اتوبوس دست دوم
از روشها يا نتايج مبارزه با امپرياليسم خريد ماشين آلات دست دوم آن هم از اروپاى شرقى يا ديگر كشورهاى در حال توسعه بود. يك نمونهى جالب آن خريد اتوبوسهاى دست دوم اروپاى شرقى در اواخر دوران كمونيستى اروپا و اوايل دوران سازندگى در ايران بود.
حكومت مى خواست به بازسازى ناوگان اتوبوسرانى اقدام كند اما رانتها و امتيازاتى كه در كار بود و سهمى كه مديران از استقراض مى خواستند اجازه نمى داد اتوبوس نو از آلمان غربى (سابق) وارد شود. اتوبوسهاى كهنه در شرايط كار چند شيفته و سطح تعمير و نگاهدارى پايين شركت واحد به سرعت به قراضه تبديل شده و از رده خارج شدند. اين اتفاق در چاپخانهها نيز افتاد اما ماشين چاپ با سرعت اتوبوس استهلاك نمى شد.
لباسهاى تاناكورا
فروشگاههاى لباس دست دوم دستاورد «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» يا «جنگ جنگ تا پيروزى» بود. تاناكورا يا لباسهاى دست دوم خارجى از اواخر نيمه دوم دهه ۶۰ همزمان با پايان جنگ تحت عنوان كمك هاى سازمانهاى خيريهى كشورهاى خارجى از مرز عراق وارد كشور شد.
ابتدا اين لباسها در شهرهاى هم مرز با عراق مانند سردشت، بوكان، بانه، و مريوان به فروش مى رسيد اما ارزان بودن و كيفيت آنها سبب شد تا در شهرهاى بزرگترى مثل مهاباد، پيرانشهر و اروميه نيز مكانهايى براى عرضه اين لباسها به مردم درنظر گرفته شود و بعد پاى آنها به تهران و ديگر شهرهاى كشور باز شد.
در دوران سازندگى و استقراض حدود سى ميليارد دلار از كشورهاى خارجى در اوايل دوران رياست جمهورى رفسنجانى نياز به اين لباسها از ميان نرفت. مردم ايران در اين دوره قرار نبود لباسهاى شيك و خوش دوخت اروپايى بپوشند اما بايد اداى خوش پوشى را در مى آوردند كه لباس دست دوم براى آنها كافى بود.
اقشارى كه نمى خواستند باور كنند چه بلايى با استقرار حكومت دينى به سرشان آمده و پس از جنگ نيز نمى توانستند ژنده پوشى خود را با شرايط جنگى توجيه كنند به سراغ لباسهاى دست دوم خارجى مى رفتند تا با سيلى صورت خود را سرخ نگه دارند و با پوشيدن لباس خارجى در مهمانىها و فضاهاى خصوصى فاصلهى خود را از پوشش رسمى جمهورى اسلامى (مقنعه و چادر براى زنان كه مهم نبود زير آن چه مى پوشند و شلوار سربازى و پيراهن بازارى دوزى كه روى آن مى افتاد براى مردان) حفظ مى كردند.
اعزام دانشجو به بلوك شرق
يكى از سياستهاى وزارت علوم در دوران پس از انقلاب فرهنگى اعزام دانشجو در دورههاى تحصيلات تكميلى به كشورهاى بلوك شرق بود تا دانشجويان به فرهنگ غربى آلوده نشوند. در آن دورهى نه دورههاى تحصيلات تكميلى در كشور چندان به چشم مى خورد و نه دانشجويان ايرانى فارغ التحصيل از كشورهاى غربى ميلى به بازگشت به داخل از خود نشان مى دادند. رومانى و آلمان شرقى و يوگسلاوى مقصد اعزام دانشجويان دورههاى عالى تحصيلات تكميلى بود.
هنگامى كه نوبت به اعزام فرزندان مقامات براى تحصيل به كشورهاى خارجى رسيد انگلستان و استراليا و كانادا جاى اوكراين و روسيهى سفيد و صربستان را كه اكنون مستقل شده و ميزبان دانشجويان خانوادههاى كم درآمد تر بودند گرفتند. اما حكومت همچنان اصرار دارد كه دانشجويان ايرانى (غير از اعضاى خانوادهى خود آنها) در كشورهاى غربى تحصيل نكنند.
گوشت و برنج آلوده
وارد كردن برنج آلوده به سرب و آرسنيك و گوشت آلوده از كشورهاى فقير و در حال توسعه آخرين پرده از تراژدى مبارزه با غرب است. مردم ايران بايد غذاى آلوده بخورند تا جيب سرداران ضد امپرياليست را كه نمى خواهند غذاى سالم با قيمت معمول وارد كشور كنند پر كنند. مردم ايران در حال حاضر گوشت و برنج را گران تر از قيمت جهانى مى خرند اما با كيفيت بسيار پايين تر. دستگاههاى نظارتى دولت نيز كه بايد حافظ سلامت مردم باشند مدام اطلاعيه مى دهند كه اين مواد سالم هستند (رسالت، ۲ خرداد ۱۳۸۹) تا خللى بر منافع واردات كنندگان سپاهى-امنيتى وارد نشود.
***
از نگاه حاكمان جمهورى اسلامى مردم ايران نه در گذشته و نه اكنون لياقت سفر راحت و بدون دردسر به ديگر كشورها، خوردن برنج آمريكايى يا برنج باسماتى هندى و گوشت امريكايى يا استراليايى، پرواز با ايرباس و بوئينگ، ثبت نام در بهترين دانشگاههاى دنيا در ايالات متحده، پوشيدن لباسهاى فرانسوى و كفشهاى ايتاليايى، و سوار شدن بر اتوبوسهاى دست اول آلمانى و انگليسى و امريكايى را ندارند (ايدهى توليد در داخل و خود كفايى دهههاست كه به فراموشى سپرده شده است).
آنها بايد خود را در حد فلسطينىهاى تحت اشغال غزه يا شيعيان جنوب لبنان در اوايل دههى هشتاد ميلادى تلقى كنند تا حاكمان بتوانند به رهبرى جهان اسلام پرداخته و سر بلند در كنار آوارگان و اشغال شدگان به عنوان پيشتازان مبارزه با استكبار بايستند و عكس يادگارى بگيرند.
هزينهى اين تلقى پيشتازى را نيز بايد مردم ايران بدون هيچ گزينه اى با سالانه صدها ميليون دلار كمك به لبنانىها و فلسطينىها، دهها ميليارد دلار ضرر ناشى از عدم سرمايه گذارى يا بالا رفتن نرخ كالاها و خدمات بواسطه ى تحريمها و دهها ميليارد دلار ضرر ديگر ناشى از سوء مديريت مديرانى كه هيچ هنرى به جز دادن شعارهاى ضد امپرياليستى توخالى ندارند بپردازند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.