رييس جمهوری ايران با تاکيد بر اينکه جمهوری اسلامی ذره ای از مواضع هسته ای اش عقب نشينی نمی کند، جلسه روز شنبه (۲۹ تيرماه) در ژنو را «گامی مثبت» توصيف کرده است .
اين در حالي است که نشست نمايندگان ايران و اتحاديه اروپا در مذاکرات هسته ای ژنو، بدون پاسخ جمهوری اسلامی برگزار شد و برخی ديپلمات های غربی، آن جلسه را «تداوم وقت کشی مقامات تهران» دانستند.
وزير امور خارجه آمريکا نيز مقام های جمهوری اسلامی را متهم کرد که در مذاکرات ژنو «جدی» نبوده اند.
جمهوری اسلامی ايران احتمالا تا روز دوم اوت (۱۲ مردادماه) فرصت دارد که پاسخ قطعی اش را به بسته پيشنهادی کشورهای موسوم به ۵+۱ ارايه دهد.
به گفته کارشناسان، پاسخ مثبت ايران به بسته مشوق های هسته ای، بايد شامل توقف غنی سازی اورانيوم باشد و نپذيرفتن اين خواست جامعه جهانی، تشديد تحريم ها را برای ايران به دنبال دارد.
تفاوت ديدگاه ديپلمات های جمهوری اسلامی و همتايان غربی آنها از کجا سرچشمه مي گيرد؟ اين موضوع را با عباس ميلانی، استاد دانشگاه استنفورد در ايالت کاليفرنيا، مطرح کرديم.
رادیو فردا: آقای ميلانی، کشورهای ۵+۱ از جمله فرانسه پيشاپیش از ايران خواستند که با برنامه ای مشخص در ژنو حاضر شود. دليل حضور ايران در اين نشست، در شرايطی که پاسخی مشخص برای بسته پيشنهادی کشورهای غربی نداشت، چه بود؟
عباس میلانی: جمهوری اسلامی برای اين که بتواند متحدانش، از جمله چين و روسيه را طرفدار خود نگه دارد و برای اين که جلوی محاصره شديدتر را بگيرد بايد از آنها استفاده کند، بايد انعطاف نشان دهد و حرف خودش را بزند يا اصلا حرفی نزند. آن چنان که از اين جلسه ژنو برمی آيد، نماينده ايران حرف خاصی در آنجا نزده است.
من فکر می کنم چند تفاوت عمده بين ديپلماسی ايران با بقيه دنيا به خصوص کشورهای دموکراتيک وجود دارد. يکی اين که در ايران، ديپلمات ها و سياستگذاران در مقابل شکست هايشان مسئوليتی ندارند، يعنی وقتی سياستی را به غلط اجرا يا انتخاب می کنند و ايران بهای آن سياست غلط را می پردازد، هيچ کدام از سياستگذاران مسئوليتی نمی پذيرند و بهايی نمی پردازند.
به عنوان مثال درباره ماجرای گروگان گيری. آن قدر گروگان ها را نگه داشتند تا در بدترين شرايط، قراردادی امضا کردند که شبيه ترکمن چای بود.
درباره پايان جنگ ايران و عراق نيز همين طور بود. چه کسانی تصميم گرفتند جنگ را از سال ۸۲ تا ۸۸ ادامه دهند؟ هيچ کس نيز بهايی برای اين مسئله نپرداخت.
- ما اگر به ۳۰ سال اخير باز گرديم و تصميمات استراتژيکی که به غلط گرفته شد و بهای عظيمی برای آن پرداخت شده را کنار هم بگذاريم، به دو نکته شگفت انگيز بر می خوريم. اول، ميزان بهای پرداخت شده است و دوم اين که هيچ کدام از اين سياستمداران به خاطر تصميم غلط خود بهايی نپرداخته اند. اين خصوصيت نظام های استبدادی است و بها را کسانی می پردازند که با رهبری مخالفت می کنند.»
وجه ديگر قضيه اين است که نظام جمهوری اسلامی، يک نظام استبدادی است و می تواند حرف خود را عوض کند. يک روز غنی سازی، خط قرمز است و فردا می شود خط سبز. يک شبه در فضايی که يادآور فضای رمان ۱۹۸۴ است، چيزی که تا ديروز «غير قابل قبول» بود، يک باره «قابل قبول» می شود.
آقای ميلانی! يعنی شما قابل پيش بينی می دانيد که ماجرای خط قرمز بودن «توقف غنی سازی اورانيوم» از سوی جمهوری اسلامی ايران، يک وقت به مسئله ای عادی و قابل اجرا بدل شود؟
اگر به گفته های مسوولان ايران در چند روز اخير نگاه کنيم، می بينيم سعی می کنند زمينه را برای هر دو امکان آماده کنند. يعنی هم امکان اين که توافق برای تعليق غنی سازی را بپذيرند و هم اين که نپذيرند و به برخورد خود ادامه دهند. اين هم بخشی از سياست جمهوری اسلامی بوده و «ابهام عمدی» در کار است.
وقتی سعيد جليلی صحبت می کند و جواب نمی دهد، هم به اين دليل است که در کارش وارد نيست و تجربه ديپلماتيک در اين سطح را نداشته و هم اين که به او دستور داده اند، ابهام به وجود آورد تا کسانی که در جمهوری اسلامی، تصميم گيرنده هستند در موقعيتی قرار گيرند که هر انتخابی را می خواهند، انجام دهند.
اما بر خلاف نظر شما، اکثريت قريب به اتفاق سياستمداران و مقامات جمهوری اسلامی که در شبکه های تلويزيونی جمهوری اسلامی ظاهر می شوند، در ۵-۴ سال گذشته و به طور مشخص در دو سال اخير که شاهد صدور قطعنامه های شورای امنيت بوده ايم، همگی ديپلماسی جمهوری اسلامی در پيشبرد پرونده هسته ای را موفقيت آميز می دانند.
رسانه های عمومی در دست يک دولت استبدادی است و مردمی که حقيقت را می دانند، حق شرکت در اين بحث ها و جلسات را ندارند. نظام حرف های خودش را برای خودش تکرار می کند و شنوندگان اين پيام ها، واقعيت را خوب می دانند، چون آنها هستند که بهای سياست های غلط را می پردازند.
آقای احمدی نژاد، دوست دارد خودش و طرفدارانش بگويند که سياست های اوست که مملکت را با اين همه موفقيت روبرو کرده، ولی شما وضعيت اقتصادی و بين المللی کشور را نگاه کنيد.
وقتی هم رسانه و هم قدرت دست شماست، می توانيد اين حرف ها را تکرار کنيد و خودتان را تقويت کنيد. فضای شبه توتاليتريستی همين گونه است که حکام چيزی می گويند و دائم تکرار می کنند. مردم می دانند که اين حرف ها مزخرف است، ولی به دليل ترسی که دارند، آنها نيز همين چيزها را تکرار می کنند. يعنی دور باطلی از تکرار حرف هايی که هر دو طرف حاکم و محکوم، می دانند درست نيست.
سعيد جليلی، سرپرست مذاکرات اتمی ايران، در ژنو در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسيد بالاخره نتيجه اين نشست با خاوير سولانا چه بود، گفت «ديپلماسی مانند بافتن فرش ايرانی است که ميليمتری پيش می رود.» اين توضيح شايد برای ايرانی ها که با فرش و روند بافت آن آشنا هستند قابل درک باشد، ولی باعث سردرگمی برخی تحليلگران غربی شد. به نظر شما زبان ديپلماتيک در اين گونه جلسات بايد چگونه باشد؟
بخشی از ويژگی زبان نمايندگان ايران اين است که همواره «تقيه» را در دستور کار دارند. تقيه يعنی اين که شما بتوانيد به نفع مذهب و در دفاع از جان مؤمن و برای فريب دشمن، دروغ بگوييد.
جمهوری اسلامی به نمايندگان خود اجازه می دهد هر چه می خواهند بگويند و بعد نظر خود را عوض کنند. کما اين که آيت الله خمينی در پاريس گفت آخوندها در حکومت نقشی نخواهند داشت و سپس گفت که تقيه کرده است.
زبان ديپلماسی، زبان مسئوليت و زبان اعتبار يک کشور است. اگر ديپلمات يک کشور صحبت کند و سپس حرفش را تغيير دهد يا معلوم شود برنامه ای متضاد با اين حرف را دنبال می کرده، نتيجه همين می شود که در حال حاضر شده است و حرف های ديپلمات های ايران را با ترديد نگاه می کنند. هدف ديپلماسی روشن است. اگر کار شما به عنوان ديپلمات، دائم به کشورتان آسيب برساند، ولی بين حلقه خودی ها، مدام از همديگر تعريف کنيد، اين ديپلماسی در رسانه های خودتان موفق است ولی بهايی را که کشور برای اين بی کفايتی پرداخت کرده، بايد در نظر گرفت.
ما اگر به ۳۰ سال اخير باز گرديم و تصميمات استراتژيکی که به غلط گرفته شد و بهای عظيمی برای آن پرداخت شده را کنار هم بگذاريم، به دو نکته شگفت انگيز بر می خوريم. اول، ميزان بهای پرداخت شده است و دوم اين که هيچ کدام از اين سياستمداران به خاطر تصميم غلط خود بهايی نپرداخته اند. اين خصوصيت نظام های استبدادی است و بها را کسانی می پردازند که با رهبری مخالفت می کنند.
اگر جمله سعيد جليلی را بپذيريم که «ديپلماسی مانند بافتن فرش، ميليمتری پيش می رود» در يک نگاه کلی و فارغ از کارنامه ۳۰ ساله نظام جمهوری اسلامی، صرفا کارنامه پنج ساله جمهوری اسلامی در هدايت و راهبرد پرونده هسته أی را چگونه می بينيد؟ فرشی که ديپلماسی ايران بافته، فرش بهتری است يا فرشی که جامعه جهانی برای فعاليت های اتمی ايران بافته است؟
قطعا فرشی که جمهوری اسلامی بافته، به ضرر ايران و ايرانی هاست و تنها کسانی که از آن نفع می برند، خود حکام هستند. اين که شما کشوری را به آستانه جنگ و به محاصره اقتصادی بکشانيد، با اين عنوان که می خواهيد غنی سازی را ياد بگيريد، يعنی کاری که کشورهای ديگر دنيا در سال ۱۹۴۰ ياد گرفته بودند، کاری که امروزه از ۴۰ کشوری که انرژی اتمی دارند، تنها ۱۱ کشور اين فناوری را انجام می دهند، اگر اين مسائل را در نظر بگيريد تمام اين پنج سال ضرر بوده است.
رژيمی که تمام حقوق انسانی مردم ايران را زير پا می گذارد، هدفش در پيگيری برنامه های اتمی، دفاع از منافع مردم ايران نيست بلکه هدفش دفاع از منافعی است که برای خود تعيين کرده است.