سخنان محمد خاتمی، رييس جمهوری پيشين و رهبر سياسی جناح موسوم به اصلاح طلب در باره «تعبير» از صدور انقلاب يکی از مهمترين رويداد سياسی هفته گذشته بود.
محمد خاتمی روز جمعه، سيزدهم ارديبهشت ماه، در جريان يک سخنرانی در دانشگاه گيلان با انتقاد از به گفته او، « تحريف انديشه های» آيت الله خمينی گفته بود: «منظور آيت الله خمينی اين نبوده که بايد اسلحه به دست گرفت و در ديگر کشورها عمليات انفجاری انجام داد و يا گروه های خرابکار را سازماندهی کرد، بلکه منظور آيت اله خمينی از صدور انقلاب اين بوده است که با ايجاد جامعه ای نمونه شرايطی را فراهم کنيم که ديگران هم از ايران تقليد کنند و راه جمهوری اسلامی را انتخاب کنند.»
واکنش جريان های اصولگرا و بويژه روزنامه کيهان به اين گفته های آقای خاتمی بسيار تند بود.
روزنامه کيهان به عنوان بازتاب دهنده نظرگاه های تندروترين نيروهای سياسی در جمهوری اسلامی نوشت: «آقای خاتمی بايد پاسخگوی اين اظهارات ضد ملی خود باشد و توضيح دهد که چرا مواضعی اتخاذ می کند که در آن جز از مخدوش کردن چهره منور نظام جمهوری اسلامی و تائيد مواضع خصمانه و اتهامات بی اساس استکبار، چيز ديگری را نمی توان سراغ گرفت.»
روزنامه کيهان همزمان رسانه های خارجی را متهم به سوء استفاده از گفته های آقای خاتمی کرد.
در ادامه اين واکنش ها ۷۷ نماينده مجلس شورای اسلامی در تذکری به وزير اطلاعات سخنان آقای خاتمی را «بی مبنا، خلاف امنيت ملی و مضر به وجهه نظام جمهوری اسلامی در عرصه بين المللی» دانستند و خواستار برخورد فوری با آن شدند.
محمد خاتمی در واکنش به حمله هايی که به گفته های او شد، گفت: بزرگترين رسالت ما «الگوسازی» است. اگر ما توانستيم، تحت نام «جمهوری اسلامی» نظامی را بسازيم که مردم در آن دارای احترام هستند، از آراء مردم حراست می شود، آزادی وجود دارد، نقد قدرت هزينه ندارد، اقتصاد کشور پيشرفته است، عدالت در آن پياده شده و جايگاه و شان ملت ايران در جامعه بين المللی افزون تر شود، ما بزرگترين خدمت را به انقلاب کرده ايم و اين يعنی «صدور انقلاب».
اما چرا سخنرانی محمد خاتمی و تفسير او از «صدور انقلاب» آن چنان جنجال بر انگيز شده است؟
راديو فردا اين پرسش را با سه صاحب نظر سياسی در ميان گذاشته است.
حمله به دليل انتخابات رياست جمهوری
احمد قابل، پژوهشگر و روحانی منتقد جمهوری اسلامی در فريمان خراسان به راديو فردا می گويد: «با توجه به احتمال نامزد شدن محمد خاتمی برای انتخابات آينده رييس جمهوری و با در نظر گرفتن اينکه برآوردهای اجتماعی نشان می دهند که آقای خاتمی در برابر آقای احمدی نژاد رأی بيشتری را می تواند به خود اختصاص دهد، بنابر اين می شود اين حملات را زمينه ای برای تخريب محمد خاتمی ارزيابی کرد.»
- «انتخابات مجلس، شکست بسيار بدی برای جناح اصولگرا و به خصوص بخش دولتی آن بود و طبيعی است که اصولگرايان از هم اکنون به فکر افتادند که به گونه ای زمينه را برای انصراف آقای خاتمی فراهم کنند.»
آقای قابل می افزايد: «انتخابات مجلس، شکست بسيار بدی برای جناح اصولگرا و به خصوص بخش دولتی آن بود و طبيعی است که اصولگرايان از هم اکنون به فکر افتادند که به گونه ای زمينه را برای انصراف آقای خاتمی فراهم کنند.»
به گفته احمد قابل، «اختلاف بر سر برداشت از صدور انقلاب از همان ابتدای انقلاب بين رهبران انقلاب در جمهوری اسلامی وجود داشت و اين اختلاف را می توان در خاطرات آقای منتظری ديد. بنابراين طرح اين مسئله از جانب آقای خاتمی در اين مقطع زمانی، بيشتر ناظر به فشارهای بين المللی است که به ايران وارد می شود، اين که مثلاً ايران در عراق به طرفداری از گروه های تندرو به ويژه گروه مقتدی صدر، متهم می شود.»
گذشته از اين درگيری ها، به گفته احمد قابل، «وقتی آقای مقتدی صدر به ايران می آيد و تلويزيون جمهوری اسلامی ملاقات او با مسئولان درجه اول کشور را رسماً نشان می دهد، آن هم درست در زمانی که گروه مقتدی صدر در عراق درگير است، مفهوم اين کار چيست؟ اين حمايت است. حمايت که چيزعجيب و غريبی نيست.»
افزون بر اين و به گفته آقای قابل، هنگامی که «رهبری کشور و مسئولان نظامی ما می گويند، اگر آمريکا به ما حمله کند و ما را مورد تعرض قرار دهد ما تمام منافع او را در اقصی نقاط جهان به خطر می اندازيم. اين مسئله با چه امکاناتی قرار است صورت گيرد؟ حتماً از قبل با گروه هايی که آنجا هستند ارتباط داشته ايد تا در بزنگاه خطر و در موقع نياز می توانيد به سراغشان برويد. بنابراين اين گفته از سوی رهبری و مسئولان نظامی و امنيتی کشور، نشانگر اقرار به وجود چنين ارتباطاتی است.»
به نظر احمد قابل، «آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در زمان رياست جمهوری محمد خاتمی چندان با سياست تنش زدايی وی موافق نبود اما به دليل رای بالای محمد خاتمی اين سياست به آقای خامنه ای تحميل شد. نتيجه اين عدم توافق، سياست دوگانه ای بود که در همان زمان ديده می شد و گاهی اوقات غربی ها از همين مسئله به عنوان حربه استفاده می کردند، که ما نمی دانيم سياست آن چيزی است که آقای خامنه ای می گويد يا آن چيزی که آقای خاتمی؟»
به باور آقای قابل، «نظر گاه آيت الله خامنه ای در اظهار نظر وی در يزد بازتاب پيدا می کند زمانی که گفت الان زمان رابطه با آمريکا نيست و هر زمان که وقت آن برسد من خودم خواهم گفت.»
انتقاد از کنار گذاشتن سياست تنش زدايی
صادق زيبا کلام، استاد دانشگاه در تهران هم به راديو فردا می گويد: «به نظر من مسئله اصلی، فقط انتخابات رياست جمهوری نيست. انتخابات يک بعد اين درگيری ها را بازتاب می دهد در حالی که بعد ديگر قضيه اين است که آمريکا و مخالفين ايران، مسائلی را به ايران نسبت می دهند که دقيقاً همان چيزی است که آقای خاتمی غير مستقيم مطرح کرده است و آن اين است که ايران از گروه های راديکال (اگر نگوييم تروريستی) در نقاط ديگر حمايت می کند.»
آقای زيبا کلام می گويد: «گفته آقای خاتمی، دقيقاً همان اتهامی است که آمريکايی ها و مخالفين انقلاب به ايران وارد می کنند، يعنی حکومت ايران! شما به گروه های راديکال درعراق، لبنان و فلسطين کمک می کنيد. آقای خاتمی تصديق کردند که اين چنين است و نبايد چنين باشد و مقصود امام از صدور انقلاب حمايت و کمک ايران از گروه های راديکال در کشورهای ديگر نبوده است. اگر چه اين مسئله به عنوان انتقاد مطرح شده است، ولی اگر آمريکايی ها از اين پس بخواهند دليلی ارائه دهند، می گويند خود رييس جمهور سابق ايران اين مسئله را عنوان کرد.»
- ««نکته اساسی که در غرب همه به آن توجه دارند اين است که سياست خارجی ايران در حيطه کنترل رهبری جمهوری اسلامی است. اگر آقای خاتمی در آن زمان صحبت از تنش زدايی می کرد، آقای خامنه ای در آن زمان با اين سياست موافق بود و اگر امروز صحبت از ايجاد يک نظم نوين اسلامی در منطقه خاورميانه است، اين هم با نظر آقای خامنه ای است.»
به باور صادق زيبا کلام، «طرح اين بحث از سوی آقای خاتمی نوعی انتقاد از کنار گذاشتن سياست تنش زدايی است که دولت او در پيش گرفته بود و اعتراض به اين است که آقای احمدی نژاد هر فرصت و تريبون بين المللی را که به دست آورده، سعی کرده است، تنش با غرب، اتحاديه اروپا، آمريکا و محو اسرائيل و در کل پرچم راديکاليزم را به حرکت درآورد.»
در باره نقش رهبر جمهوری اسلامی در سياست خارجی، آقای زيبا کلام می گويد: «با نظری که می گويد همه چيز در دست آيت الله خامنه ای است، موافق نيست زيرا طبيعی است که آيت الله خامنه ای به عنوان رهبر نظام ديدگاه هايی دارد و حرف نهايی را می زند اما وی تصميم های خود را در مشورت با ديگر نهادهای حکومتی از جمله رييس جمهوری، شورای عالی امنيت ملی، آقای هاشمی رفسنجانی و مجمع تشخيص مصلحت نظام و... می گيرد و اين تصميم ها به طور طبيعی در يک تعامل و هارمونی با ديگر نهادهای قدرت قرار دارد.»
کاهش فشار بر ايران
مهرداد خوانساری، ديپلمان پيشين و تحليلگر سياسی در لندن به راديو فردا می گويد: «آقای خاتمی در صحبت خود، بين کمک معنوی به نيروهای راديکال و نيروهايی که از الگوهای جمهوری اسلامی حمايت می کنند و کمک مادی به اين گروه ها، تفاوت قائل شده است. زيرا در شرايط بين المللی که اکنون حاکم است تعبيری که از اقدامات جمهوری اسلامی وجود دارد اين است که ايران تنها به کمک و پشتيبانی معنوی به نيروهای تندرو و خراب کار که مانع ايجاد صلح و ثبات در منطقه خاورميانه، لبنان، فلسطين، افغانستان، عراق و در کويت ( به گفته بعضی از سخن گويان نيروهای سنی)، بسنده نمی کند.»
بنا بر اين و بنا بر نظر مهرداد خوانساری، «آقای خاتمی می خواسته با طرح اين مسئله فشارهای بين المللی را بر روی ايران کم کند.»
به گفته آقای خوانساری، «همزمان اما اين نيروهايی که به آقای خاتمی حمله می کنند با انتشار خبرهايی مبنی بر مذاکرات آيت الله بهشتی و آيت الله منتظری، با مقام های آمريکايی در زمان قبل از اشغال سفارت آمريکا، در روزنامه های تهران مخالفتی نکرده اند و سر و صدايی در اين مورد بلند نشده است.»
آقای خوانساری نتيجه گيری می کند که «شايد اين قبيل اقدامات برای اين است که اصولگرايان بگويند ما می توانيم روابط را با آمريکا عادی کنيم و به اين صورت، وضعيت را بسنجند. حرفی که آقای خاتمی زده در جهت خنثی کردن تدابيری است که طرف مقابل برای پيشبرد مقاصد خود اتخاذ کرده است. اين نوع رقابت تا حدودی می تواند به هم مرتبط باشد.»
مهرداد خوانساری می گويد: «نکته اساسی که در غرب همه به آن توجه دارند اين است که سياست خارجی ايران در حيطه کنترل رهبری جمهوری اسلامی است. اگر آقای خاتمی در آن زمان صحبت از تنش زدايی می کرد، آقای خامنه ای در آن زمان با اين سياست موافق بود و اگر امروز صحبت از ايجاد يک نظم نوين اسلامی در منطقه خاورميانه است، اين هم با نظر آقای خامنه ای است.»
به گفته اين تحليلگر سياسی، «اين که آقای خامنه ای نسبت به آقای خاتمی شخص راديکال تری است، شکی نيست. ولی تمام کارشناسان و مقام های دولتی رسمی و غير رسمی در ايران قبول دارند که تصميم نهايی در سياست خارجی جزو حيطه اختيارات مقام رهبری است.»
آقای خوانساری با اشاره به اين مسئله، می گويد: «اکنون در تهران فاش می شود که پس از انقلاب، آيت الله خمينی خواستار روابط منطقی با آمريکا بوده است اما ما شاهد بوديم که در همان زمان دولت آقای بازرگان را محکوم می کردند که می خواهد با آمريکا سازش کند.»