هر چند آگاهان سياسی ايران، هر يک از دريچه ای به انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می نگرند و ديدگاه های گوناگونی در باره اهداف و کاميابی ها و ناکامی ها و پيامدهای آن ارايه می دهند، اما در اين نکته اشتراک نظر دارند که می توان انقلاب ايران را «انقلابی ناتمام» ناميد.
انقلابی که با نفی سلطنت پهلوی و شعار مسلط آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی، تاريخ ايران را ورق زد و پيامدهای آن، در زمينه های گوناگون بيست و هشت سال پس از اين رويداد رخ نمايی می کند.
در آستانه بيست و هشتمين سالگرد انقلاب بيست و دوم بهمن ۱۳۵۷ ، رادیو فردا در میزگردی با حضور سه تحلیلگر، به بررسی ريشه های ساختاری، طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی انقلاب پرداخته است.
مهرداد مشايخی استاد جامعه شناسی، محسن سازگارا فعال و تحليلگرسياسی و رسول نفيسی استاد جامعه شناسی، در گفت و گوی بیست و پنج دقیقه ای ارزيابی خود را از انقلاب بهمن ۵۷ ارايه داده اند.
برنامه اين هفته ديدگاه ها، ويژه بررسی علل ساختاری، سياسی، اجتماعی و فرهنگی انقلاب بهمن ۵۷ و چشم انداز آينده آن است.
انقلاب پدیده اجتناب ناپذیری نیست
رسول نفيسی، استاد جامعه شناسی و فرهنگی در واشینگتن می گويد بر خلاف تصور بسياری از کسانی که ۲۸ سال پيش در ايران انقلاب کردند، انقلاب پديده ای اجتناب ناپذير نيست.
اما آنچه زمينه انقلاب ايران را فراهم کرد، به جز فردمحوری نظام سلطنتی در آخرين سال های حياتش، دو تصادف تاريخی ديگر بود.
اين دو تصادف تاريخی به گفته آقای نفيسی، يکی بيماری محمد رضا شاه پهلوی بود که قدرت تصميم گيری را از نظام ِ فردمحور گرفت و ديگری سياست خارجی جيمی کارتر رييس جمهوری وقت آمريکا بود که نظام پادشاهی را از پشتيبان خارجی خود محروم کرد.
به گفته رسول نفيسی در ۲۸ سالی که از انقلاب می گذرد، ايرانيان در مطلوب بودن انقلاب به عنوان شيوه ای برای پيشبرد تغييرات اجتماعی تجدید نطر کرده اند و به راه حل های اصلاح گرايانه و غير خشونت آميزبيشتر متمايل شده اند.
آقای نفيسی می افزايد نگاه مردم ايران همچنين طی اين سال ها رفته رفته به ارزش های عرفانی، فردگرايانه و يا حرفه گرايی دوخته شده است.
به باور او، اگر چه تغييرات شگرف و راديکالی در چشم انداز کوتاه مدت جامعه ايران نيست، اما می توان پيش بينی کرد که زنان و جوانان که با محدوديت هايی «تام گرايانه» روزمره فرهنگی رو به رو هستند، با واکنش نشان دادن به اين قيد و بندها، خود راآماده کنند که به وضع زندگی شان بهبود بخشند.
تغییر ساختار اجتماعی و انقلاب
اما محسن سازگارا فعال و تحليلگر سياسی و پژوهشگر مدعو در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد می گويد پديده سابقه دار و تاريخی روی آوردن به عرفان و تصوف بر اثر حاکميت استبداد و جزميت دينی، وجه غالب ارزش های کنونی ايران نيست.
آقای سازگارا بر اين باور است که انقلاب ايران و چيره شدن روحانيت بر انقلاب، حاصل سياست رضا شاه پهلوی در حذف ايلات و عشاير و سياست محمد رضا شاه پهلوی در حذف زمين داران سنتی از دايره قدرت بود.
محسن سازگارا می گويد انقلاب اسلامی که مبتنی بر گفتمانی انقلابی متاثر از اسلامگرايی و چپ گرايی از دهه چهل به اين سو شکل گرفت، در ۲۸ سال گذشته در همه زمينه ها ناکام مانده است و نه تنها بخش متجدد و مدرن جامعه بلکه روحانيان غير سياسی را نيز که متعلق به بخش سنتی جامعه هستند سرخورده کرده است.
به گفته او بخش های سنتی و متجدد جامعه از جمله اصناف که اجازه ندارند خود را در نهادهای مدنی متشکل کنند و به حاشيه رانده شده اند، برای برآورده کردن خواست هايشان، به رغم سرخوردگی از اصلاحات ۸ ساله در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی به فعاليت سياسی برای دگرگونی ريشه ای روی خواهند آورد.
نام چنين روندی را به گفته او، می توان فارغ از شيوه پيشبرد اين دگرگونی ها، «انقلاب» ناميد.
آقای سازگارا می افزايد اگر چه جامعه و دوستداران دمکراسی رغبتی به راه حل های خشونت گرايانه نشان نمی دهند، اما در نهايت اين حاکميت است که با نوع برخورد خود به معترضان و مخالفان، نوع واکنش آنها را تعيين می کند.
بی شباهتی تحولات آینده به انقلاب ۵۷
مهرداد مشايخی استاد جامعه شناسی و پژوهشگر در زمينه جنبش های اجتماعی می گويد: « انقلاب ايران حاصل واکنش جامعه به ديکتاتوری نظام پيشين بود». آقای مشایخی می افزاید علت اینکه اسلام ایدئولوژیک به دل اقشار سنتی جامعه ایران در زمان انقلاب بهمن پنجاه و هفت نشست، این بود که این گفتمان با هویت فرهنگی تهیدستانی که از روستاها به شهرها پناه آورده بودند اما در حاشیه قرار گرفته بودند، تجانس داشت.
اما به گفته آقای مشايخی طبقات، اقشار و گروه های تحول طلب در ۲۸ سال گذشته به خواست های خود دست نيافته اند.
آقای مشايخی می افزايد تاريخ ايران پر است از جنبش های اجتماعی که خواستار تحولات هستند و به همين دليل سکوت فعلی طبقات، اقشار و گروه های تحول طلب را نمی توان به معنای پايان تحول طلبی بخش متجدد اجتماع ايران به حساب آورد.
به باور آقای مشايخی شيوه غالب تحولات آينده ايران، نه مانند بهمن ۵۷ انقلابی خواهد بود و نه شباهتی به شيوه های اتخاذ شده در دوران اصلاحات خواهد داشت. بلکه این شیوه به گفته وی، مبتنی بر اقتضای شکل گرفتن جنبش های مستقل مدنی و منتقد حاکمیت خواهد بود.