برای بررسی بيشتر شرايط فعلی سينمای ايران و اتفاقات دامنه دار انحلال خانه سينما در آستانه جشنواره فيلم فجر، با مصطفی عزيزی، تهيه کننده و فيلم نامه نويس گفت و گو کردم.
آقای عزيزی که به تازگی از ايران خارج شده و در تورنتوی کانادا به سر می برد، تهيه کننده چند سريال پر بيننده در تلويزيون دولتی ايران، از جمله «مسافر» به کارگردانی سيروس مقدم، «راه بی پايان» به کارگردانی ساخته همايون اسعديان و «گاو صندوق» به کارگردانی مازيار ميری بوده است.
او همچنين چهار سال عضو شورای مرکزی انجمن انيميشن سازان سينمای ايران، معروف به آسیفا و چند دوره عضو هيات داوران جشن خانه سینما بوده است.
گفت و گو با مصطفی عزيزی را با اين سوال آغاز کردم که اهميت خانه سينما در مناسبات فرهنگی و هنری ايران چيست و آيا اين نهاد توانسته بود پاسخگوی مطالبات سينماگران ايرانی باشد؟
مصطفی عزیزی: اين مسئله در دوره های متفاوت، مختلف بوده است. يعنی تا قبل از سال ۷۶ به عنوان نهادی که بتواند بخش وسيعی از سينماگران را درگير خود کند و نهاد مستقلی باشد، خيلی مطرح نبود. با اين که از همان زمان به هر حال کارهای مثبتی از سوی خانه سينما صورت گرفت. ولی بيشتر به عنوان يک بازوی اجرايی وزارت ارشاد عمل می کرد.
از سال ۷۶ ماجرای دوم خرداد و جريان اجتماعی وسيعی که در جامعه رخ داد، باعث شد تا مسئله تشکل های صنفی، کارگری و انجمن های هنری و فرهنگستان ها در سطح جامعه گسترش پيدا کند. خانه سينما هم به سمت اين رفت تا نهاد تا حدودی مستقلی شود برای اينکه از مطالبات صنفی و هنری هنرمندان سينمايی حمايت کند.به نظر من در آن دوران با تمام افت و خيزهايی که داشت موفق شد کارهايی انجام بدهد که ثمربخش بود.
خود اينکه صنوف مختلف سينمايی تشکيل شد، انتخابات مختلفی برگزار شد، هيات مديره ها شکل گرفت، در زمينه کارهای مهمی مثل بانک فيلمنامه که چندين بار موجب جلوگيری از سوء استفاده و کپی رايت شده است و مسائل صنفی مثل بيمه هنرمندان و کارهايی از اين قبيل را توانست جلو ببرد.
البته کارهای نظری زيادی هم در آنجا انجام شد که برخی از آنها به نتيجه نرسيد، مثل تدوين آيين نامه هايی برای امنيت شغلی سينماگران و تدوين قانون سينما و مسائلی از اين دست.
در آن سالها اقدامات مهمی مثل برگزاری جشن خانه سينما راه اندازی شد تا دست اندرکاران سينما خودشان بتوانند جدا از جشنواره فجر که يک جشنواره دولتی و سياسی است، تقريبا چيزی شبيه به مدل اسکار، خودشان به ارزيابی آثار توليد شده سينمايی خارج از حيطه سياست زدگی بپردازند.
برخی سال ها هم اساسا با همين ديدگاه جشن خانه سينما برگزار شد. يعنی بين همان سال هايی که خودم هم عضو گروه های اجرايی خانه سينما بودم و در کميته های مربوط به جشن خانه سينما شرکت داشتم، بحث های بسيار مفصلی برای تدوين آيين نامه برگزاری جشن خانه سينما در می گرفت و اينکه چه طور بايد جشن خانه سينما برگزار شود. ولی اين شيوه تا مقطع بر سر کار آمدن دولت جديد اجرا می شد.
منتقدان خانه سينما می گويند که از ابتدای شکل گيری اين نهاد صنفی، خانه سينما به جای پيگيری مطالبات صنفی اعضای خود، اقدامات سياسی انجام می داد. آيا به اعتقاد شما اين ارزيابی درست است؟
اساسا خود نوع حکم صادره تا حدود زيادی نادرست است. از چه زاويه؛ از زاويه اينکه اساسا مطالبات صنفی در دولتی که تمام اعمالش سياسی است، بدون کار سياسی غير ممکن است.
يعنی دولتی که برای انتخابات، سهام عدالت منتشر می کند، برای پيشبرد اهداف اش در يک جاهايی پول پخش می کند، طرح هدفمندی يارانه ها را به اين شکل اجرا می کند و تمام برخوردهايی که می کند بر پايه و اساس صدقه دادن و پول پخش کردن است و شما هم می بينيد که الان وضع اقتصادی به کجا رسيده است. اين مسائل به شکلی بيان می شود که گويا يک سری مطالبات صنفی وجود دارد که می توان بدون در نظر گرفتن شرايط جامعه و در خلاء آن را پيگيری کرد.
به نظر من پرداختن به موضوع سانسور و حذف فيلم ها جزو مطالبات صنفی سينماست. چون پخش نشدن و تعطيلی يک فيلم مثل تعطيلی يک کارخانه می ماند. اين کار زيان اقتصادی، روحی و معنوی به تمام کسانی که دست اندرکار ساخت آن فيلم بوده اند وارد می کند. اينها به کنار. همين حق بيمه، شما نمی توانيد تصور کنيد که اينها را از دولت بگيريد و دولت با شما صرفا يک بحث حقوقی داشته باشد.
دولت های به شدت سياسی همه چيز را در جامعه سياسی می کنند. اين حکومت است که همه چيز را سياسی می کند.
گفته می شود که اتفاقات اخير خانه سينما به مشروعيت انتخاب جواد شمقدری به عنوان معاونت سينمايی و عدم همراهی سينماگران در اين دو سال با تيم مديريتی ايشان باز می گردد که حالا به اين شکل بروز کرده است.
به هر حال مشروعيت کل دولت آقای احمدی نژاد زير علامت سوال است. انتخابات اش هنوز زير سوال است، ديگر چه برسد به يک وزارتخانه و چه برسد به معاونت يک وزارتخانه اش.
در جريانات مربوط به انتخابات و مسئله تقلب در آن و حوادث بعد از آن، بسياری از سينماگران و دست اندرکاران سينمايی و هنرمندان به طور شفاف از مردمی که به نتيجه انتخابات معترض بودند، حمايت کردند. به اين دليل خيلی پر بيراه نيست که معاونت سينمايی وزارت ارشاد، چه آقای شمقدری و چه هر کس ديگری دچار اين بحران مشروعيت شود.
بالاخره سينمای ايران هم يک بخش فرهيخته و روشنفکری جامعه ايران محسوب می شود و اکثريت اين بخش هم بر اين باور بودند که اين دولت با يک تقلب انتخاباتی وارد عرصه سياست شده است.
ولی مسئله کمی فراتر از اين است. شما دقت کنيد وقتی قرار بود وزير ارشاد انتخاب شود، خود آقای شمقدری به دنبال کسب مقام وزارت ارشاد بود. به همين دليل هم در پی اين بود که از تعدادی از سينماگران امضا جمع کند، با اين توجيه که اگر کسی که در حوزه سينما فعاليت می کند وزير ارشاد شود، به سود سينماگران خواهد بود.
به هر حال آقای شمقدری وزير نشد و آقای حسينی قبل از کسب مقام وزارت، افطاری داد و جمعی از سينماگران را هم در اين مهمانی افطاری دعوت کرد. در اين مهمانی جوری وانمود کردند که گويا قرار است آقای عسگرپور، مدير عامل خانه سينما، به عنوان معاونت سينمايی انتخاب شود. و حالا می ماند اينکه ايشان بپذيرد يا نپذيرد و يا اينکه از يک چهره های ميانه رو ديگری برای تصدی معاونت سينمايی وزارت ارشاد استفاده خواهد شد.
اينها در واقع، همه، بازی بود. ايشان وزير شد و يک کسی مثل آقای شمقدری را به عنوان معاونت امور سينمايی خود برگزيد. يعنی اگر حتی قرار بود تعاملی صورت بگيرد و اتفاقی بيافتد، اساسا نبايد شخصی مثل آقای شمقدری که مواضع خيلی روشن و ضد گروه وسيعی از سينماگران ايرانی داشت به عنوان معاونت سينمايی برگزيده می شد.
سينماگران صنفی هستند که اگر بخواهند کار کنند، زندگی کنند، فعاليت کنند، مجبورند با وزارت ارشاد تعامل داشته باشند. به اعتقاد من بيشترين حد تعامل، حتی بيشتر از آن حدی که لازم بوده و مردم انتظار داشته اند، از سوی سينماگران صورت گرفته است. و آن طرف است که طالب اطاعت صد در صدی و استقلال صفر درصدی از سوی سينماگران است و اين چيزی است که با حيات و ساختار خانه سينما در تناقض است.
در اين دو سالی که بيشترين درگيری بين وزارت ارشاد و سينما وجود داشته است، اتفاقا يک فيلمی مثل «جدايی نادر از سيمين» ساخته می شود که بيشترين افتخارات بين المللی را کسب می کند. اين مسئله نشان می دهد هر چقدر که فاصله وزارت ارشاد با سينما بيشتر باشد، سينمای موفق تر و بهتری خواهيم داشت.
می دانيم که سينمای ايران به شدت برای ادامه حيات خود به بودجه های دولتی نيازمند است. در اين ميان نقش تهيه کنندگان بسيار با اهميت می شود. الان می بينيم که بسياری از تهيه کنندگان، موافق اقدام وزارت ارشاد در انحلال خانه سينما هستند. اين موافقت از کجا سرمنشاء می گيرد؟
خودتان به روشنی به اصل ماجرا اشاره کرديد. وقتی که در يک کشوری پول و مجوز فيلمسازی و امکانات به طور متمرکز در دست دولت باشد، و بخش وسيعی از سينما به هر شکلی محتاج حمايت های دولتی باشد، طبيعتا گروهی از تهيه کنندگان که در پی جلب اين امکانات و حمايت ها از سوی دولت هستند، از دولت حمايت می کنند.
اين حمايت برای اين است که هم بتوانند حمايت مالی از دولت کسب کنند و هم از نظر کسب مجوز دردسری نداشته باشند.
می دانيد که کسب مجوز از دولت خودش يک تاثير مالی بزرگ بر پروژه فيلمسازی دارد. به اين خاطر که به يک تهيه کننده اجازه می دهند که يک سری حرف هايی در فيلم اش زده شود و يا يکسری نماهای کلوزآپ در فيلم اش گرفته شود و يا يک سری صحنه هايی در فيلم گرفته شود که فروش فيلم را بالا می برد. از سوی ديگر به يک تهيه کننده ديگری اين اجازه داده نمی شود. پس اين خيلی طبيعی است که برخی از تهيه کنندگان با توجيهات مختلفی اين حمايت ها را انجام بدهند.
ممکن است برخی از تهيه کنندگان بگويند که ما بالاخره به هر شکل که شده بايد در اين مملکت فيلم بسازيم. پس ما يک جايی به سيستم دولتی باج می دهيم و از آن سو فيلم های بهتری می سازيم. من نمی دانم چقدر اين توجيهات می توانند درست باشند ولی متاسفانه يک چنين چيزهايی وجود دارند.
در تازه ترين تحول پيرامون اتفاقات «خانه سينما» يک کميته ساماندهی صنوف سينمايی به عنوان جايگزين برای پيگيری مطالبات صنفی از سوی وزارت ارشاد تشکيل شده است. فکرمی کنيد که وزارت ارشاد قصد دارد صنوف سينمايی خانه سينما را حالا زير مجموعه اين کميته تازه تاسيس کند؟
اين نوع مديريت يعنی انحلال. يعنی اينکه وقتی شما می خواهيد صد در صد استقلال يک مجموعه را از آن بگيريد، از همين روش ها استفاده می کنيد. چون اگر قرار باشد انتخاباتی باشد، هيات مديره ای انتخاب شود، طبيعی است که اگر قرار نباشد که راديکال تر از اينها انتخاب شوند، همين ها انتخاب می شوند ديگر.
يعنی صنف سينمايی اگر قرار است برای پيگيری مطالباتش جمع شود و رای بدهد، به آقای شمقدری رای نمی دهد که! اما اگر قرار باشد صنف سينمايی جمع نشود و رای بدهد و خود وزارت ارشاد مثل همين آقای زندباف را که خودشان انتخاب کرده اند، مديريت صنوف سينمايی را انتخاب کند، اين ديگر معنايی به جز انتصاب کردن ندارد.
ظاهرا تقلبی که اينها در سطح کلان کشور توانسته اند انجام بدهند را نتوانسته اند در جامعه سينمايی کشور اعمال کنند. نتوانسته اند بالاخره يک سری افرادی را وارد هيات مديره خانه سينما کنند که اين تشکل صد در صد ذيل نظر خودشان باشد.
حالا که نتوانسته اند به يک شکلی اين کار را انجام بدهند تنها راه حل باقی مانده برايشان اين است که خانه سينما را منحل کنند و يک نهاد صد در صد دولتی برای رسيدگی به امور سينماگران راه اندازی کنند.
آيا واکنش هايی که از جانب سينماگران به موضوع انحلال خانه سينما صورت گرفت، مطابق انتظارها بود؟
الان در آستانه جشنواره فيلم فجر می بينيم که تقريبا تمام توليدات سينمايی امسال ايران متقاضی شرکت در اين جشنواره هستند، اين در حالی است که موضوعاتی مثل تحريم جشنواره هم به عنوان اقدامات واکنشی در قبال انحلال خانه سينما مطرح شده بود.
خيلی واضح است که سينماگران بايد نسبت به اين موضوع واکنش نشان بدهند. همان طور که هر صنف ديگری نسبت به اقداماتی که دولت بخواهد به اين گستردگی انجام داده و دستور انحلال يک مرکز صنفی را بدهد، واکنش نشان می دهند.
اين مسئله دو جنبه دارد. يکی اينکه بيانيه هايی صادر شده و اعتراض هايی از جانب اشخاص مشهور سينمای ايران صورت گرفته است.اينها همه واکنش نشان دادند. منتها اين افراد اميدوارند که در فاصله کوتاهی که تا شروع آغاز به کار جشنواره باقی مانده است، بتوانند مسائل شان را طرح کنند و وزارت ارشاد را وادار به عقب نشينی کنند و از انحلال خانه سينما جلوگيری کنند، که به اعتقاد من اين اميدواری بيهوده ای است.
از سوی ديگر من فکر می کنم بدنه سينمای ايران در شرايط و جو فعلی سياسی چنان مايوس شده اند و اميد به هر گونه تعاملی ندارند که خيلی هم بود و نبود خانه سينما برای شان حساسيت ايجاد نمی کند. ولی اين به معنای اين نيست که هيچ واکنشی نشان ندهند. به هر حال کل بدنه سينما و کل صنوف مختلف فيلمسازی که در جامعه وجود دارد با مجموعه وزارت ارشاد و به طور کلانترش با کل حاکميت و شرايط سياسی امروز دچار مشکل هستند.
اما سينما با ساير هنرها متفاوت است. چون به شدت به صنعت و به پول وابسته است. سرنوشت فيلم ها در دست تهيه کنندگان است. به عنوان مثال بازيگر فيلم نمی تواند سرنوشت فيلم را تعيين کند بلکه اين تهيه کننده فيلم است که می تواند فيلم را برای شرکت در جشنواره معرفی کند يا آن را از جشنواره پس بگيرد.
تهيه کنندگان هم از نظر اقتصادی تحت فشارند. می دانند که اگر فيلم شان را از جشنواره بيرون بکشند و جشنواره را تحريم کنند ممکن است پروانه نمايش فيلم اش را باطل کنند. در چنين شرايطی است که از نظر اقتصادی بيچاره می شود و بايد در اين وضع نابسامان بيافتد زندان. طبيعی است که با اين سيستم کنار می آيد.
آقای عزيزی که به تازگی از ايران خارج شده و در تورنتوی کانادا به سر می برد، تهيه کننده چند سريال پر بيننده در تلويزيون دولتی ايران، از جمله «مسافر» به کارگردانی سيروس مقدم، «راه بی پايان» به کارگردانی ساخته همايون اسعديان و «گاو صندوق» به کارگردانی مازيار ميری بوده است.
او همچنين چهار سال عضو شورای مرکزی انجمن انيميشن سازان سينمای ايران، معروف به آسیفا و چند دوره عضو هيات داوران جشن خانه سینما بوده است.
گفت و گو با مصطفی عزيزی را با اين سوال آغاز کردم که اهميت خانه سينما در مناسبات فرهنگی و هنری ايران چيست و آيا اين نهاد توانسته بود پاسخگوی مطالبات سينماگران ايرانی باشد؟
مصطفی عزیزی: اين مسئله در دوره های متفاوت، مختلف بوده است. يعنی تا قبل از سال ۷۶ به عنوان نهادی که بتواند بخش وسيعی از سينماگران را درگير خود کند و نهاد مستقلی باشد، خيلی مطرح نبود. با اين که از همان زمان به هر حال کارهای مثبتی از سوی خانه سينما صورت گرفت. ولی بيشتر به عنوان يک بازوی اجرايی وزارت ارشاد عمل می کرد.
از سال ۷۶ ماجرای دوم خرداد و جريان اجتماعی وسيعی که در جامعه رخ داد، باعث شد تا مسئله تشکل های صنفی، کارگری و انجمن های هنری و فرهنگستان ها در سطح جامعه گسترش پيدا کند. خانه سينما هم به سمت اين رفت تا نهاد تا حدودی مستقلی شود برای اينکه از مطالبات صنفی و هنری هنرمندان سينمايی حمايت کند.به نظر من در آن دوران با تمام افت و خيزهايی که داشت موفق شد کارهايی انجام بدهد که ثمربخش بود.
خود اينکه صنوف مختلف سينمايی تشکيل شد، انتخابات مختلفی برگزار شد، هيات مديره ها شکل گرفت، در زمينه کارهای مهمی مثل بانک فيلمنامه که چندين بار موجب جلوگيری از سوء استفاده و کپی رايت شده است و مسائل صنفی مثل بيمه هنرمندان و کارهايی از اين قبيل را توانست جلو ببرد.
البته کارهای نظری زيادی هم در آنجا انجام شد که برخی از آنها به نتيجه نرسيد، مثل تدوين آيين نامه هايی برای امنيت شغلی سينماگران و تدوين قانون سينما و مسائلی از اين دست.
در آن سالها اقدامات مهمی مثل برگزاری جشن خانه سينما راه اندازی شد تا دست اندرکاران سينما خودشان بتوانند جدا از جشنواره فجر که يک جشنواره دولتی و سياسی است، تقريبا چيزی شبيه به مدل اسکار، خودشان به ارزيابی آثار توليد شده سينمايی خارج از حيطه سياست زدگی بپردازند.
برخی سال ها هم اساسا با همين ديدگاه جشن خانه سينما برگزار شد. يعنی بين همان سال هايی که خودم هم عضو گروه های اجرايی خانه سينما بودم و در کميته های مربوط به جشن خانه سينما شرکت داشتم، بحث های بسيار مفصلی برای تدوين آيين نامه برگزاری جشن خانه سينما در می گرفت و اينکه چه طور بايد جشن خانه سينما برگزار شود. ولی اين شيوه تا مقطع بر سر کار آمدن دولت جديد اجرا می شد.
منتقدان خانه سينما می گويند که از ابتدای شکل گيری اين نهاد صنفی، خانه سينما به جای پيگيری مطالبات صنفی اعضای خود، اقدامات سياسی انجام می داد. آيا به اعتقاد شما اين ارزيابی درست است؟
اساسا خود نوع حکم صادره تا حدود زيادی نادرست است. از چه زاويه؛ از زاويه اينکه اساسا مطالبات صنفی در دولتی که تمام اعمالش سياسی است، بدون کار سياسی غير ممکن است.
در جريانات مربوط به انتخابات و مسئله تقلب در آن و حوادث بعد از آن، بسياری از سينماگران و دست اندرکاران سينمايی و هنرمندان به طور شفاف از مردمی که به نتيجه انتخابات معترض بودند، حمايت کردند. به اين دليل خيلی پر بيراه نيست که معاونت سينمايی وزارت ارشاد، چه آقای شمقدری و چه هر کس ديگری دچار اين بحران مشروعيت شود.
مصطفی عزیزی، تهیه کننده فیلم
يعنی دولتی که برای انتخابات، سهام عدالت منتشر می کند، برای پيشبرد اهداف اش در يک جاهايی پول پخش می کند، طرح هدفمندی يارانه ها را به اين شکل اجرا می کند و تمام برخوردهايی که می کند بر پايه و اساس صدقه دادن و پول پخش کردن است و شما هم می بينيد که الان وضع اقتصادی به کجا رسيده است. اين مسائل به شکلی بيان می شود که گويا يک سری مطالبات صنفی وجود دارد که می توان بدون در نظر گرفتن شرايط جامعه و در خلاء آن را پيگيری کرد.
به نظر من پرداختن به موضوع سانسور و حذف فيلم ها جزو مطالبات صنفی سينماست. چون پخش نشدن و تعطيلی يک فيلم مثل تعطيلی يک کارخانه می ماند. اين کار زيان اقتصادی، روحی و معنوی به تمام کسانی که دست اندرکار ساخت آن فيلم بوده اند وارد می کند. اينها به کنار. همين حق بيمه، شما نمی توانيد تصور کنيد که اينها را از دولت بگيريد و دولت با شما صرفا يک بحث حقوقی داشته باشد.
دولت های به شدت سياسی همه چيز را در جامعه سياسی می کنند. اين حکومت است که همه چيز را سياسی می کند.
گفته می شود که اتفاقات اخير خانه سينما به مشروعيت انتخاب جواد شمقدری به عنوان معاونت سينمايی و عدم همراهی سينماگران در اين دو سال با تيم مديريتی ايشان باز می گردد که حالا به اين شکل بروز کرده است.
به هر حال مشروعيت کل دولت آقای احمدی نژاد زير علامت سوال است. انتخابات اش هنوز زير سوال است، ديگر چه برسد به يک وزارتخانه و چه برسد به معاونت يک وزارتخانه اش.
در جريانات مربوط به انتخابات و مسئله تقلب در آن و حوادث بعد از آن، بسياری از سينماگران و دست اندرکاران سينمايی و هنرمندان به طور شفاف از مردمی که به نتيجه انتخابات معترض بودند، حمايت کردند. به اين دليل خيلی پر بيراه نيست که معاونت سينمايی وزارت ارشاد، چه آقای شمقدری و چه هر کس ديگری دچار اين بحران مشروعيت شود.
بالاخره سينمای ايران هم يک بخش فرهيخته و روشنفکری جامعه ايران محسوب می شود و اکثريت اين بخش هم بر اين باور بودند که اين دولت با يک تقلب انتخاباتی وارد عرصه سياست شده است.
ولی مسئله کمی فراتر از اين است. شما دقت کنيد وقتی قرار بود وزير ارشاد انتخاب شود، خود آقای شمقدری به دنبال کسب مقام وزارت ارشاد بود. به همين دليل هم در پی اين بود که از تعدادی از سينماگران امضا جمع کند، با اين توجيه که اگر کسی که در حوزه سينما فعاليت می کند وزير ارشاد شود، به سود سينماگران خواهد بود.
به هر حال آقای شمقدری وزير نشد و آقای حسينی قبل از کسب مقام وزارت، افطاری داد و جمعی از سينماگران را هم در اين مهمانی افطاری دعوت کرد. در اين مهمانی جوری وانمود کردند که گويا قرار است آقای عسگرپور، مدير عامل خانه سينما، به عنوان معاونت سينمايی انتخاب شود. و حالا می ماند اينکه ايشان بپذيرد يا نپذيرد و يا اينکه از يک چهره های ميانه رو ديگری برای تصدی معاونت سينمايی وزارت ارشاد استفاده خواهد شد.
در اين دو سالی که بيشترين درگيری بين وزارت ارشاد و سينما وجود داشته است، اتفاقا يک فيلمی مثل «جدايی نادر از سيمين» ساخته می شود که بيشترين افتخارات بين المللی را کسب می کند. اين مسئله نشان می دهد هر چقدر که فاصله وزارت ارشاد با سينما بيشتر باشد، سينمای موفق تر و بهتری خواهيم داشت.
اينها در واقع، همه، بازی بود. ايشان وزير شد و يک کسی مثل آقای شمقدری را به عنوان معاونت امور سينمايی خود برگزيد. يعنی اگر حتی قرار بود تعاملی صورت بگيرد و اتفاقی بيافتد، اساسا نبايد شخصی مثل آقای شمقدری که مواضع خيلی روشن و ضد گروه وسيعی از سينماگران ايرانی داشت به عنوان معاونت سينمايی برگزيده می شد.
سينماگران صنفی هستند که اگر بخواهند کار کنند، زندگی کنند، فعاليت کنند، مجبورند با وزارت ارشاد تعامل داشته باشند. به اعتقاد من بيشترين حد تعامل، حتی بيشتر از آن حدی که لازم بوده و مردم انتظار داشته اند، از سوی سينماگران صورت گرفته است. و آن طرف است که طالب اطاعت صد در صدی و استقلال صفر درصدی از سوی سينماگران است و اين چيزی است که با حيات و ساختار خانه سينما در تناقض است.
در اين دو سالی که بيشترين درگيری بين وزارت ارشاد و سينما وجود داشته است، اتفاقا يک فيلمی مثل «جدايی نادر از سيمين» ساخته می شود که بيشترين افتخارات بين المللی را کسب می کند. اين مسئله نشان می دهد هر چقدر که فاصله وزارت ارشاد با سينما بيشتر باشد، سينمای موفق تر و بهتری خواهيم داشت.
می دانيم که سينمای ايران به شدت برای ادامه حيات خود به بودجه های دولتی نيازمند است. در اين ميان نقش تهيه کنندگان بسيار با اهميت می شود. الان می بينيم که بسياری از تهيه کنندگان، موافق اقدام وزارت ارشاد در انحلال خانه سينما هستند. اين موافقت از کجا سرمنشاء می گيرد؟
خودتان به روشنی به اصل ماجرا اشاره کرديد. وقتی که در يک کشوری پول و مجوز فيلمسازی و امکانات به طور متمرکز در دست دولت باشد، و بخش وسيعی از سينما به هر شکلی محتاج حمايت های دولتی باشد، طبيعتا گروهی از تهيه کنندگان که در پی جلب اين امکانات و حمايت ها از سوی دولت هستند، از دولت حمايت می کنند.
اين حمايت برای اين است که هم بتوانند حمايت مالی از دولت کسب کنند و هم از نظر کسب مجوز دردسری نداشته باشند.
می دانيد که کسب مجوز از دولت خودش يک تاثير مالی بزرگ بر پروژه فيلمسازی دارد. به اين خاطر که به يک تهيه کننده اجازه می دهند که يک سری حرف هايی در فيلم اش زده شود و يا يکسری نماهای کلوزآپ در فيلم اش گرفته شود و يا يک سری صحنه هايی در فيلم گرفته شود که فروش فيلم را بالا می برد. از سوی ديگر به يک تهيه کننده ديگری اين اجازه داده نمی شود. پس اين خيلی طبيعی است که برخی از تهيه کنندگان با توجيهات مختلفی اين حمايت ها را انجام بدهند.
ممکن است برخی از تهيه کنندگان بگويند که ما بالاخره به هر شکل که شده بايد در اين مملکت فيلم بسازيم. پس ما يک جايی به سيستم دولتی باج می دهيم و از آن سو فيلم های بهتری می سازيم. من نمی دانم چقدر اين توجيهات می توانند درست باشند ولی متاسفانه يک چنين چيزهايی وجود دارند.
در تازه ترين تحول پيرامون اتفاقات «خانه سينما» يک کميته ساماندهی صنوف سينمايی به عنوان جايگزين برای پيگيری مطالبات صنفی از سوی وزارت ارشاد تشکيل شده است. فکرمی کنيد که وزارت ارشاد قصد دارد صنوف سينمايی خانه سينما را حالا زير مجموعه اين کميته تازه تاسيس کند؟
اين نوع مديريت يعنی انحلال. يعنی اينکه وقتی شما می خواهيد صد در صد استقلال يک مجموعه را از آن بگيريد، از همين روش ها استفاده می کنيد. چون اگر قرار باشد انتخاباتی باشد، هيات مديره ای انتخاب شود، طبيعی است که اگر قرار نباشد که راديکال تر از اينها انتخاب شوند، همين ها انتخاب می شوند ديگر.
يعنی صنف سينمايی اگر قرار است برای پيگيری مطالباتش جمع شود و رای بدهد، به آقای شمقدری رای نمی دهد که! اما اگر قرار باشد صنف سينمايی جمع نشود و رای بدهد و خود وزارت ارشاد مثل همين آقای زندباف را که خودشان انتخاب کرده اند، مديريت صنوف سينمايی را انتخاب کند، اين ديگر معنايی به جز انتصاب کردن ندارد.
ظاهرا تقلبی که اينها در سطح کلان کشور توانسته اند انجام بدهند را نتوانسته اند در جامعه سينمايی کشور اعمال کنند. نتوانسته اند بالاخره يک سری افرادی را وارد هيات مديره خانه سينما کنند که اين تشکل صد در صد ذيل نظر خودشان باشد.
حالا که نتوانسته اند به يک شکلی اين کار را انجام بدهند تنها راه حل باقی مانده برايشان اين است که خانه سينما را منحل کنند و يک نهاد صد در صد دولتی برای رسيدگی به امور سينماگران راه اندازی کنند.
آيا واکنش هايی که از جانب سينماگران به موضوع انحلال خانه سينما صورت گرفت، مطابق انتظارها بود؟
الان در آستانه جشنواره فيلم فجر می بينيم که تقريبا تمام توليدات سينمايی امسال ايران متقاضی شرکت در اين جشنواره هستند، اين در حالی است که موضوعاتی مثل تحريم جشنواره هم به عنوان اقدامات واکنشی در قبال انحلال خانه سينما مطرح شده بود.
ظاهرا تقلبی که اينها در سطح کلان کشور توانسته اند انجام بدهند را نتوانسته اند در جامعه سينمايی کشور اعمال کنند. نتوانسته اند بالاخره يک سری افرادی را وارد هيات مديره خانه سينما کنند که اين تشکل صد در صد ذيل نظر خودشان باشد.
خيلی واضح است که سينماگران بايد نسبت به اين موضوع واکنش نشان بدهند. همان طور که هر صنف ديگری نسبت به اقداماتی که دولت بخواهد به اين گستردگی انجام داده و دستور انحلال يک مرکز صنفی را بدهد، واکنش نشان می دهند.
اين مسئله دو جنبه دارد. يکی اينکه بيانيه هايی صادر شده و اعتراض هايی از جانب اشخاص مشهور سينمای ايران صورت گرفته است.اينها همه واکنش نشان دادند. منتها اين افراد اميدوارند که در فاصله کوتاهی که تا شروع آغاز به کار جشنواره باقی مانده است، بتوانند مسائل شان را طرح کنند و وزارت ارشاد را وادار به عقب نشينی کنند و از انحلال خانه سينما جلوگيری کنند، که به اعتقاد من اين اميدواری بيهوده ای است.
از سوی ديگر من فکر می کنم بدنه سينمای ايران در شرايط و جو فعلی سياسی چنان مايوس شده اند و اميد به هر گونه تعاملی ندارند که خيلی هم بود و نبود خانه سينما برای شان حساسيت ايجاد نمی کند. ولی اين به معنای اين نيست که هيچ واکنشی نشان ندهند. به هر حال کل بدنه سينما و کل صنوف مختلف فيلمسازی که در جامعه وجود دارد با مجموعه وزارت ارشاد و به طور کلانترش با کل حاکميت و شرايط سياسی امروز دچار مشکل هستند.
اما سينما با ساير هنرها متفاوت است. چون به شدت به صنعت و به پول وابسته است. سرنوشت فيلم ها در دست تهيه کنندگان است. به عنوان مثال بازيگر فيلم نمی تواند سرنوشت فيلم را تعيين کند بلکه اين تهيه کننده فيلم است که می تواند فيلم را برای شرکت در جشنواره معرفی کند يا آن را از جشنواره پس بگيرد.
تهيه کنندگان هم از نظر اقتصادی تحت فشارند. می دانند که اگر فيلم شان را از جشنواره بيرون بکشند و جشنواره را تحريم کنند ممکن است پروانه نمايش فيلم اش را باطل کنند. در چنين شرايطی است که از نظر اقتصادی بيچاره می شود و بايد در اين وضع نابسامان بيافتد زندان. طبيعی است که با اين سيستم کنار می آيد.