تقابل جنبش اعتراضی ايران و ضد جنبش به کدام مرحله رسيده است که حکومت به بازداشت موسوی، رهنورد و کروبیها اقدام کرد؟ نگرانیها از کجاست؟ حاکمان چه تصوری از وضعيت خود جامعه در اين مقطع دارند؟ حکومت در اين بازداشتها به دنبال چيست؟
با فرض محاسبهی هزينهها و فایدهها از سوی خامنهای و نيروهای امنيتی و قضايی و نظامی وی در بازداشت اين چهار نفر در اين زمان خاص (که همواره فرض درستی نيست چون محاسبهی هزينهها و فوايد همواره بر رفتار حاکمان ايرانی حاکم نبوده است)، فشار از ناحيهی هواداران رژيم برای بازداشت و محاکمه نمی تواند دليل اين بازداشتها باشد چون اين فشار در ۲۱ ماه گذشته نيز وجود داشته است.
عدم امکان کنترل تظاهرات خيابانی در صورت دعوت کروبی و موسوی نيز نمی تواند دليل بازداشت باشد چون سازمان سرکوب حکومت در ۲۱ ماه گذشته در بازداشت و پراکندن معترضان در عرصهی خيابان موفق بوده است. تغيير فاحشی نيز در مواضع و ديدگاههای اين دو در اين فاصله رخ نداده است و هر دو همواره خواستار اجرای قانون اساسی رژيم بودهاند.
با در نظر گرفتن نکات فوق، خامنهای با کدام تصورات و ديدگاهها به اينجا رسيده است که بايد غدهی سرطانی اصلاح طلبی (به زعم خود) را جراحی کند و حکم به بازداشت موسوی و کروبی و همسرانشان در اين زمان مشخص داده است؟
تداوم شنيده شدن صدای بديل از ايران
مواضع موسوی و کروبی از منظر بيرونی، صدای بخش قابل توجهی از مخالفان داخلی به شمار می آيند. سخنان و انتقادات آنها معمولا انعکاس مناسبی در رسانههای همگانی ايالات متحده و اروپا پيدا می کنند و از اين طريق به جهان عرب، آفريقا و امريکای لاتين – حوزههای مورد توجه حکومت جمهوری اسلامی- بسط می يابند.
حکومت اسلامی علی رغم ادعای عدم اهميت انعکاس صداهای متفاوت در خارج از کشور نمی خواهد اين صداها شنيده شود. خامنهای از اين که توسط رهبران نمادين جنبش در کنار مبارک و بن علی و قذافی قرار گرفت و رسانههای بين المللی مدعی رهبری جهان اسلام را هم سطح ديگر ديکتاتورهای مادام العمری منطقه قرار دادند به شدت آشفته است. به زعم حاکمان جمهوری اسلامی، بازداشت اين دو و همسرانشان جنبش را از انعکاس صدای آنها به عنوان بديل صدای رسمی محروم می کند.
تحول جريان اصلاح طلبی مذهبی
پس از موج گستردهی بازداشت نيروهای شناخته شدهی اصلاح طلب مذهبی (سابقا حکومتی) که نقش چندانی نيز در اعتراضات خيابانی نداشته اند (چه از حيث دعوت و چه سازماندهی)، غير از تعداد بسيار اندکی از آنان، اکثر آنها از امکان اصلاح پذيری رژيم مايوس شدهاند. اين امر به سرعت هر نيروی سياسی را به سمت انديشهی براندازی سوق می دهد.
کروبی و موسوی به همان ميزان که از سوی حکومت برای دست کشيدن از انتقادات غير ساختار شکنانهی خود تحت فشار بودهاند از سوی نيروهای جنبش جهت رهبری يک حرکت انقلابی نيز تحت فشار قرار داشتهاند. مقامات امنيتی احساس کردهاند که پس از فراخوان ۲۵ بهمن اين دو به تدريج به سمت تبديل شدن به رهبران انقلابی در حال تحول هستند و از اين جهت بايد از معترضان دور نگاه داشته شوند.
افزايش تنش درونی
علت ديگر بازداشت موسوی و کروبی و همسرانشان بالا رفتن ميزان تنش ميان نيروهای خودی و درونی تا حد غير قابل تحمل آن از منظر خامنهای و مشاوران وی است. حکومت می خواهد با زندانی کردن اين چهار نفر به دو قطبی تر شدن فضای سياسی ياری برساند (يا با ماهستيد يا عليه ما) تا هم نيروهای وفادار در يک شرايط شکننده از انتقاد و حمله به يک يکديگر دست بردارند و هم افراد ميانه و با موضع نامشخص تکليف خود را با جنبش اعتراضی روشن سازند.
«خواص بی بصيرت» از منظر خامنهای يک ظرفيت بالقوه خطرناک برای بالا بردن پرچم سفيد در شرايط اعتراضات عمومی خيابانی دارند که اين امر رژيم را شکننده کرده است. حکومت در پی آن است تا از اين بازداشتها به صورت جانبی در جهت متحد کردن نيروهای خودی استفاده کند (نگاه کنيد به صحبتهای احمدی نژاد پس از بازداشت اين افراد مبنی بر دفاع از همراهان مورد انتقاد وی).
تصور سقوط قريب الوقوع
با سقوط برخی از دولتهای عربی و امکان سقوط قريب الوقوع رژيم در ايران (از منظر حاکمان)، هزينهی بيرون ماندن موسوی، کروبی و همسرانشان بيشتر از هزينهی محبوس شدن آنها بوده است. در غير اين صورت، بازداشت ها صورت نمی گرفتند. حاکمان اسلامگرا که ديدهاند چند هزار جوان مصمم مصری می توانند با ايستادگی و هدف روشن، رهبر يک کشور هفتاد ميليونی مثل مصر را در دو هفته ساقط کنند يا اعتراضات در ليبیِ ظاهرا با ثبات به سرعت بيش از نيمی از کشور را از کنترل حکومت خارج کرده شديدا احساس خطر کردهاند.
مقامات امنيتی و نظامی و قضايی و شخص خامنهای واهمه دارند که با جرقهی اعتراضات خيابانی کنترل وضعيت از دستشان خارج شده و مخالفانی که ديگر به دنبال رای خود نيستند بلکه براندازی رژيم يا برکناری خامنهای را می خواهند ابتکار عمل را به دست گيرند. حاکمان جمهوری اسلامی بيش از معترضان به بی ثباتی رژيم باور دارند.
نياز به وجين کردن اصلاح طلبان
حکومت برای انتخابات بعدی و نيز نمايش وجود يک اپوزيسيون بی خاصيت و مطيع، نياز دارد که اصلاح طلبان را وجين کرده و نيروهای سر سخت را از ميدان حذف کند. جراحی جريان اصلاح طلبی در ۲۱ ماه گذشته با خشونت هر تمام تر در جريان بوده است. اعلام رسمی موسوی و کروبی توسط وزير اطلاعات به عنوان «ضد انقلاب» اين پيام را به اصلاح طلبان می دهد که حاکمان در اين جراحی جدی هستند و آنها که هنوز تيغ جراحی را احساس نکردهاند بايد از آنها فاصله بگيرند.
با زندانی شدن اين چهار نفر تکليف بقيه (که از منظر مقامات در حد و اندازهی کروبی و موسوی نيستند) روشن می شود: يا به صراحت اعلام وفاداری می کنند (مثل رسول منتجب نيا و مجيد انصاری) و در عرصهی سياسی به شکلی ضعيف شده باقی می مانند يا اعلام وفاداری نمی کنند و سريعا حذف می شوند.
پرداخت هزينهی بيشتر برای پرهيز از هزينههای کمتر
اما بازداشت اين چهار نفر هزينههای بيشتری را بر تن نحيف و رنجور حکومت بار خواهد کرد:
هزينهی نخست، آن که موسوی و کروبی در زندان به عنوان رهبران نمادين جنبش مورد حمايت همهی نيروهای اپوزيسيون قرار خواهند گرفت و اين امر بيشتر مخالفان را متحد خواهد ساخت تا هواداران نظام را. حکومت با اين کار يکی از نقاط امتياز خود يعنی تفرق مخالفان را تضعيف می کند.
دوم آن که پس از حصر خانگی و سپس بازداشت اين دو، ثقل رهبری و هدايت جنبش به خارج از کشور انتقال يافته است که به هيچ وجه قابل کنترل توسط دستگاههای نظامی و امنيتی نيست. کروبی و موسوی بدون بازداشت بهترين سوژههای سازمان اطلاعاتی رژيم برای کسب خبر از تحرکات مخالفان بودند اما اکنون در شرايط حبس به مهرههايی بی فائده در صفحهی شطرنج اطلاعاتی رژيم تبديل شدهاند.
سوم آن که در عين سوق دادن بخشی از اصلاح طلبان به ابراز برائت از موسوی و کروبی بخشی ديگر که منتقد رهيافت موسوی و کروبی بودند (مثل محمد خاتمی) مجبور به دفاع از آنها خواهند شد.
چهارم آن که اصلاح طلبان در عين آن که منتقد حکومت بودند با رفتارها و باورهای خود بر عمر رژيم جمهوری اسلامی افزودهاند (اين سخن در مقام داوری در مورد آنها نيست). رفتار حکومت با موسوی و کروبی موجب از دست رفتن سرمايهی عظيم اصلاح طلبی در خدمت آن است.
و پنجم، نتيجهی اين بازداشتها برای نيروهای هوادار و همپيمان با حکومت افکندن ترس در دل آنهاست با اين مضمون که هيچ کس حتی نخست وزير امام و رئيس سابق مجلس کشور در جامعه امنيت ندارند و برخورد قانونی با آنها صورت نمی گيرد.
اين موضوع مايهی فاصله گيری بيشتر بسياری از نيروهای مذهبی سابقا انقلابی از حکومت می شود. ترس و ارعابِ بيشتر، کارکردی دوگانه دارد: از يک سو فضای عمومی را قبرستانی تر می کند اما اعضای اين قبرستان را با مديريت قبرستان بيگانه تر می سازد.
-------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.
با فرض محاسبهی هزينهها و فایدهها از سوی خامنهای و نيروهای امنيتی و قضايی و نظامی وی در بازداشت اين چهار نفر در اين زمان خاص (که همواره فرض درستی نيست چون محاسبهی هزينهها و فوايد همواره بر رفتار حاکمان ايرانی حاکم نبوده است)، فشار از ناحيهی هواداران رژيم برای بازداشت و محاکمه نمی تواند دليل اين بازداشتها باشد چون اين فشار در ۲۱ ماه گذشته نيز وجود داشته است.
عدم امکان کنترل تظاهرات خيابانی در صورت دعوت کروبی و موسوی نيز نمی تواند دليل بازداشت باشد چون سازمان سرکوب حکومت در ۲۱ ماه گذشته در بازداشت و پراکندن معترضان در عرصهی خيابان موفق بوده است. تغيير فاحشی نيز در مواضع و ديدگاههای اين دو در اين فاصله رخ نداده است و هر دو همواره خواستار اجرای قانون اساسی رژيم بودهاند.
با در نظر گرفتن نکات فوق، خامنهای با کدام تصورات و ديدگاهها به اينجا رسيده است که بايد غدهی سرطانی اصلاح طلبی (به زعم خود) را جراحی کند و حکم به بازداشت موسوی و کروبی و همسرانشان در اين زمان مشخص داده است؟
تداوم شنيده شدن صدای بديل از ايران
مواضع موسوی و کروبی از منظر بيرونی، صدای بخش قابل توجهی از مخالفان داخلی به شمار می آيند. سخنان و انتقادات آنها معمولا انعکاس مناسبی در رسانههای همگانی ايالات متحده و اروپا پيدا می کنند و از اين طريق به جهان عرب، آفريقا و امريکای لاتين – حوزههای مورد توجه حکومت جمهوری اسلامی- بسط می يابند.
حکومت اسلامی علی رغم ادعای عدم اهميت انعکاس صداهای متفاوت در خارج از کشور نمی خواهد اين صداها شنيده شود. خامنهای از اين که توسط رهبران نمادين جنبش در کنار مبارک و بن علی و قذافی قرار گرفت و رسانههای بين المللی مدعی رهبری جهان اسلام را هم سطح ديگر ديکتاتورهای مادام العمری منطقه قرار دادند به شدت آشفته است. به زعم حاکمان جمهوری اسلامی، بازداشت اين دو و همسرانشان جنبش را از انعکاس صدای آنها به عنوان بديل صدای رسمی محروم می کند.
تحول جريان اصلاح طلبی مذهبی
پس از موج گستردهی بازداشت نيروهای شناخته شدهی اصلاح طلب مذهبی (سابقا حکومتی) که نقش چندانی نيز در اعتراضات خيابانی نداشته اند (چه از حيث دعوت و چه سازماندهی)، غير از تعداد بسيار اندکی از آنان، اکثر آنها از امکان اصلاح پذيری رژيم مايوس شدهاند. اين امر به سرعت هر نيروی سياسی را به سمت انديشهی براندازی سوق می دهد.
کروبی و موسوی به همان ميزان که از سوی حکومت برای دست کشيدن از انتقادات غير ساختار شکنانهی خود تحت فشار بودهاند از سوی نيروهای جنبش جهت رهبری يک حرکت انقلابی نيز تحت فشار قرار داشتهاند. مقامات امنيتی احساس کردهاند که پس از فراخوان ۲۵ بهمن اين دو به تدريج به سمت تبديل شدن به رهبران انقلابی در حال تحول هستند و از اين جهت بايد از معترضان دور نگاه داشته شوند.
افزايش تنش درونی
علت ديگر بازداشت موسوی و کروبی و همسرانشان بالا رفتن ميزان تنش ميان نيروهای خودی و درونی تا حد غير قابل تحمل آن از منظر خامنهای و مشاوران وی است. حکومت می خواهد با زندانی کردن اين چهار نفر به دو قطبی تر شدن فضای سياسی ياری برساند (يا با ماهستيد يا عليه ما) تا هم نيروهای وفادار در يک شرايط شکننده از انتقاد و حمله به يک يکديگر دست بردارند و هم افراد ميانه و با موضع نامشخص تکليف خود را با جنبش اعتراضی روشن سازند.
«خواص بی بصيرت» از منظر خامنهای يک ظرفيت بالقوه خطرناک برای بالا بردن پرچم سفيد در شرايط اعتراضات عمومی خيابانی دارند که اين امر رژيم را شکننده کرده است. حکومت در پی آن است تا از اين بازداشتها به صورت جانبی در جهت متحد کردن نيروهای خودی استفاده کند (نگاه کنيد به صحبتهای احمدی نژاد پس از بازداشت اين افراد مبنی بر دفاع از همراهان مورد انتقاد وی).
تصور سقوط قريب الوقوع
با سقوط برخی از دولتهای عربی و امکان سقوط قريب الوقوع رژيم در ايران (از منظر حاکمان)، هزينهی بيرون ماندن موسوی، کروبی و همسرانشان بيشتر از هزينهی محبوس شدن آنها بوده است. در غير اين صورت، بازداشت ها صورت نمی گرفتند. حاکمان اسلامگرا که ديدهاند چند هزار جوان مصمم مصری می توانند با ايستادگی و هدف روشن، رهبر يک کشور هفتاد ميليونی مثل مصر را در دو هفته ساقط کنند يا اعتراضات در ليبیِ ظاهرا با ثبات به سرعت بيش از نيمی از کشور را از کنترل حکومت خارج کرده شديدا احساس خطر کردهاند.
مقامات امنيتی و نظامی و قضايی و شخص خامنهای واهمه دارند که با جرقهی اعتراضات خيابانی کنترل وضعيت از دستشان خارج شده و مخالفانی که ديگر به دنبال رای خود نيستند بلکه براندازی رژيم يا برکناری خامنهای را می خواهند ابتکار عمل را به دست گيرند. حاکمان جمهوری اسلامی بيش از معترضان به بی ثباتی رژيم باور دارند.
نياز به وجين کردن اصلاح طلبان
حکومت برای انتخابات بعدی و نيز نمايش وجود يک اپوزيسيون بی خاصيت و مطيع، نياز دارد که اصلاح طلبان را وجين کرده و نيروهای سر سخت را از ميدان حذف کند. جراحی جريان اصلاح طلبی در ۲۱ ماه گذشته با خشونت هر تمام تر در جريان بوده است. اعلام رسمی موسوی و کروبی توسط وزير اطلاعات به عنوان «ضد انقلاب» اين پيام را به اصلاح طلبان می دهد که حاکمان در اين جراحی جدی هستند و آنها که هنوز تيغ جراحی را احساس نکردهاند بايد از آنها فاصله بگيرند.
با زندانی شدن اين چهار نفر تکليف بقيه (که از منظر مقامات در حد و اندازهی کروبی و موسوی نيستند) روشن می شود: يا به صراحت اعلام وفاداری می کنند (مثل رسول منتجب نيا و مجيد انصاری) و در عرصهی سياسی به شکلی ضعيف شده باقی می مانند يا اعلام وفاداری نمی کنند و سريعا حذف می شوند.
پرداخت هزينهی بيشتر برای پرهيز از هزينههای کمتر
اما بازداشت اين چهار نفر هزينههای بيشتری را بر تن نحيف و رنجور حکومت بار خواهد کرد:
هزينهی نخست، آن که موسوی و کروبی در زندان به عنوان رهبران نمادين جنبش مورد حمايت همهی نيروهای اپوزيسيون قرار خواهند گرفت و اين امر بيشتر مخالفان را متحد خواهد ساخت تا هواداران نظام را. حکومت با اين کار يکی از نقاط امتياز خود يعنی تفرق مخالفان را تضعيف می کند.
دوم آن که پس از حصر خانگی و سپس بازداشت اين دو، ثقل رهبری و هدايت جنبش به خارج از کشور انتقال يافته است که به هيچ وجه قابل کنترل توسط دستگاههای نظامی و امنيتی نيست. کروبی و موسوی بدون بازداشت بهترين سوژههای سازمان اطلاعاتی رژيم برای کسب خبر از تحرکات مخالفان بودند اما اکنون در شرايط حبس به مهرههايی بی فائده در صفحهی شطرنج اطلاعاتی رژيم تبديل شدهاند.
سوم آن که در عين سوق دادن بخشی از اصلاح طلبان به ابراز برائت از موسوی و کروبی بخشی ديگر که منتقد رهيافت موسوی و کروبی بودند (مثل محمد خاتمی) مجبور به دفاع از آنها خواهند شد.
چهارم آن که اصلاح طلبان در عين آن که منتقد حکومت بودند با رفتارها و باورهای خود بر عمر رژيم جمهوری اسلامی افزودهاند (اين سخن در مقام داوری در مورد آنها نيست). رفتار حکومت با موسوی و کروبی موجب از دست رفتن سرمايهی عظيم اصلاح طلبی در خدمت آن است.
و پنجم، نتيجهی اين بازداشتها برای نيروهای هوادار و همپيمان با حکومت افکندن ترس در دل آنهاست با اين مضمون که هيچ کس حتی نخست وزير امام و رئيس سابق مجلس کشور در جامعه امنيت ندارند و برخورد قانونی با آنها صورت نمی گيرد.
اين موضوع مايهی فاصله گيری بيشتر بسياری از نيروهای مذهبی سابقا انقلابی از حکومت می شود. ترس و ارعابِ بيشتر، کارکردی دوگانه دارد: از يک سو فضای عمومی را قبرستانی تر می کند اما اعضای اين قبرستان را با مديريت قبرستان بيگانه تر می سازد.
-------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.