اريک امانوئل اشميت، رماننويس، نمايشنامهنويس و استاد فلسفه ۵۴ ساله فرانسوی بيش از هر يک از کتابهايش با «خرده جنايتهای زن و شوهری» در زبان فارسی مشهور و محبوب کتابخوانان شده. کتابی که نوبت تجديد چاپهايش اکنون دو رقمی است.
امانوئل اشميت با دستمايه قرار دادن زندگی روزمره، روابط عاشقانه، نفرتها و تضادها، زندگی مشترک و از اين قبيل، با پيش نهادن پرسشهای به ظاهر ساده اما بنيادين با بنمايههای فلسفی مخاطبانش را به شدت درگير میکند.
مهمترين رمان اين نويسنده اخيرا با عنوان «سهم ديگری» به فارسی منتشر شده است. سيامند زندی اين کتاب را ترجمه و بعد از عدم گرفتن مجوز انتشار در ايران آن را از طريق سايت «آمازون» در سطح جهانی منتشر کرده است. آقای زندی مهمان برنامه این هفته «نمای دور، نمای نزديک» است.
«از نظر من قابيل، يهودا و هاينريش تو خائن نيستند. آنها قبل از هر چيز هيولايند. خيانت آنها يکی از ظواهر هيولا بودن آنهاست. مگر هيولا چيست؟ انسانی است که به پليدی خو گرفته. آيا خودش آگاه است که پليد است؟ در بيشتر مواقع، نه. گاهی هم، بله. ولی اين آگاهی تغييری در او ايجاد نمیکند. چرا که هيولا با گفتن اين که هرگز منظور بدی نداشته به توجيه خود میپردازد: تنها تصادفی بود که پيش آمده. بر اين کره خاکی با اين همه بدیها که صورت میگيرد هيچ کس بدی را ترويج نمیکند. هيچ کس عامدانه پليد نيست. حتی بزرگترين پيمان شکنان، شريرترين جانيان و يا خونريزترين ديکتاتورها هر يک به گمان خود و به هر رو و با توجه به معيارشان برای خوبی کار خوبی انجام میدهد. و اگر نشان داده شود که اين «خوب» الزاما برای ديگران خوب نيست، اگر موجب درد و رنج است، غم و ويرانی در پی دارد، به دليل شرايط و موقعيت است، اين امر خواسته و ارادی نبوده است. همه تبهکاران درستکارند. من که به عنوان يک خواهر روحانی زندانيان زندانهای پروس را ملاقات کردهام میتوانم به تو اطمينان بدهم که تبهکارانی با وجدانی آسوده به خود در آينه نظر میاندازند. خود را دوست دارند. خود را میستايند. خود را توجيه میکنند. تبهکار تا زمانی که هنوز شکست نخورده احساس میکند در غلبه بر دشواریهايی که ديگران را از پای درآورده است موفق بوده است. حتی بعيد نيست که خود را قهرمان به شمار آورد.»
آنچه خواندید سطرهايی از رمان «سهم ديگری» اثر اريک امانوئل اشميت نويسنده فرانسوی بود که سيامند زندی آن را به فارسی برگردانده است.
آقای زندی خيلی خوش آمديد به برنامه «نمای دور، نمای نزديک» اين هفته. من قبل از هر چيز از شما میخواهم بپرسم که اين کتاب گويا ابتدا قرار بود که در ايران منتشر شود، چه بر آن رفت؟
سيامند زندی: اول از هر چيزی خيلی از شما سپاسگزارم. سلام میکنم به همه شنوندگان راديو. برنامه خيلی خوب شما. داستان اين کتاب به سالهای گذشته بر میگردد. تقريبا حدود ۸ يا ۹ سال قبل. اين کتاب برای اولين بار موقعی که ترجمه شد به ايران رفت. توسط يکی از ناشران ايرانی قراردادی بسته شد. کار به نوعی که مورد نظر ارشاد ايران باشد تغييراتی کرد. در آنجايی که آن واژههايی که میبايست تغيير کند برای آنها. بعد از آن بود که در خبرگزاری ايسنا و يکی دو خبرگزاری ديگر اعلام کردند که اين کتاب چاپ خواهد شد. از آن پس ديگر هيچ خبری از اين کتاب نشد. تا اينکه ناشر بعد از مدتی به من خبر داد که متاسفانه ديگر اميدی نيست. من اين کتاب را مجدد از اول نشستم و تمام آنجاهايی را که تغيير داده بودند مطابق ميل ارشاد کرده بودند، برگرداندم به آن چيزی که واقعا بود. سپس تقريبا میتوانم بگويم حدود يک ماه و يک ماه و نيم قبل به نشر اينترنتی آن دست زدم.
رمان «سهم ديگری» از آثار بسيار معتبر اريک امانوئل اشميت و کار تحسين شده اوست. درباره آنچه که در اين کتاب آمده کمی توضيح بدهيد. مضمون این کتاب چيست؟
«سهم ديگری» میشود گفت پيش از هر چيزی بلندترين رمان اريک امانوئل اشميت است. چيزی حدود پانصد و چند صفحه هست اصل کتاب.
خود اريک امانوئل اشميت داستان را به اين گونه بازگو میکند. میگويد سالها قبل برای سفری به اتريش رفته بودم و در اتريش يک جوان دانشجويی راهنمای من بود و مرا به جاهای مختلف میبرد و نقاط مختلف شهر را به من نشان میداد. با هم در کافهای نشسته بوديم و در اين کافه آن جوان به من گفت که میدانی اين کافه جايی بود که آن زمان که هيتلر درگير امتحانات ورود به مدرسه عالی هنرهای زيبای آن زمان بود اينجا پاتوقش بود و معمولا میآمد اينجا.
میگويد من به طنز برگشتم بهش گفتم حيف که قبول نشد. ای کاش قبول میشد. و اين جمله در ته ذهن من ماند. تا چند سال بعدش با خود فکر کردم که اگر قبول میشد چه اتفاقی میافتاد؟ در واقع پايه اصلی کتاب «سهم ديگری» در اينجا گذاشته میشود که اريک امانوئل اشميت همزمان دو هيتلر میآفريند. يک «آدولف ه.» و يک «هيتلر». هيتلر واقعی که توصيفش میکند از دورانی که در مدرسه عالی هنرهای زيبا قبول نمیشود و کارش به ولگردی میرسد و پس از آن به هيتلر شدن و پايهگذاری جنگ جهانی دوم و کشتار بيش از ۵۵ ميليون نفر در سراسر جهان. و از سوی ديگر يک «آدولف ه.» که همزمان در آنجا از همان گذشته هيتلر میآيد تا دقيقهای که امتحان برگزار میشود و او قبول میشود. از اينجا توصيف میکند که اگر هيتلر قبول میشد جهان چگونه شکلی پيدا میکرد؟ جهان به چه شکلی بود؟ آيا جنگ دوم جهانی اتفاق میافتاد؟ آيا جهان به اين شکلی که میبينيم میبود؟ و توصيفاتی که اشميت با نگاه روانشناسانه و در کنار آن نگاه فلسفی خيلی قوی که اشميت میکند، به نظر من يکی از زيباترين کارهای اشميت را تشکيل میدهد.
در کنار اين، کار ديگری که در اين اثر اشميت هست پرداخت خيلی قدرتمند به روانشناسی فاشيسم است. چگونه روانی میبايد داشت، چگونه انسانی میبايد بود و چگونه روحياتی میبايد داشت تا به اين رسيد و اين که هر کسی در درون خود میبايد به هيتلری مراجعه کند و هيتلری دارد که آيا اين هيتلر را امکان نفس کشيدن، امکان حيات برای اين هيتلر درون خود میتوان فراهم کرد يا خير.
يعنی در واقع اريک امانوئل اشميت مثل ساير آثارش که در آن زندگی انسانی را از جنبههای مختلف مورد پرسش قرار میدهد و سئوالات فلسفی را در برابر کاراکترها و شخصيتهای داستانها و نمايشنامههايش قرار میدهد تا مخاطبش را با اين پرسشها درگير کند و جهان را به نوعی قابل فهم تر کند برای مخاطبانش، اينجا هم میخواهد نقش يک تصادف را در تغيير جهان احيانا نشان بدهد؟
کاملا. کاملا. پيش از هر چيز میبايست در نظر داشت که اريک امانوئل اشميت قبل از نويسنده بودن فيلسوف است. اريک امانوئل اشميت پيش از آنکه شروع به کار نويسندگی کند سالها در دانشگاه در منطقه آلزاس در استراسبورگ تدريس فلسفه میکرد. کرسی فلسفه آن دانشگاه را در اختيار داشت. بعد از آن است که شروع به کار نويسندگی میکند و عملا دانشگاه را به نوعی کنار میگذارد. اين که ما از نگاهی تاريخی به قضيه نگاه کنيم و بگوييم که خب الزاما حدوث فاشيسم و آن اتفاقی که در جنگ جهانی دوم افتاد، الزاما با يک تصادف کوچک در يک فرد نمیتوانست تغيير کند، نگاهی است تاريخی که کاملا قابل احترام است. اما يک نگاه ديگر، اين نگاه فلسفی که هرکدام از آدمها میتوانند چه تاثيری در حدوث تحولات تاريخی داشته باشند، هم يکی از نگاههايی است که میبايست مورد بررسی قرار داد. به نظر من اشميت این کار را در اين کتابش فوقالعاده انجام داده.
اين جابهجايی نقشها و اين که چقدر به راحتی میتواند موقعيتی تغيير کند، را در کارهای ديگر امانوئل اشميت هم ديديم. مثلا همان کار بسيار معروفش برای شنوندگان و مخاطبان اين برنامه شايد کتاب «خرده جنايتهای زن و شوهری باشد» که در ايران هم ترجمه شده و بسيار هم طرفدار داشته و به چاپهای چندم رسيد. آنجا هم زن و شوهری هستند که به نظر ابتدا عاشق میآيند و به تدريج معلوم میشود که يک تفکر جنايتکارانه در هر يک نسبت به ديگری هم دارد اتفاق میافتد. باز دوباره آن موقعيت تغيير میکند. اين جا هم ظاهرا مخاطب با يک چنين چيزی رودررو است. يعنی لغزندگی زندگی که بديهی میپندارد.
کاملا. همانطور که عرض کردم نگاه فلسفی که اشميت در همه کتابهايش به نوعی به جهان میکند در اينجا هم کاملا حاکم است. حالا در «خرده جنايتهای زن و شوهری» که در واقع نمايشنامه است. ولی در اين جا در يک متنی نزديک به پانصد صفحه، اين فضای روانی و فضای فلسفی را کاملا در سراسر کتاب میتوانيد حس کنيد.
امانوئل اشميت با دستمايه قرار دادن زندگی روزمره، روابط عاشقانه، نفرتها و تضادها، زندگی مشترک و از اين قبيل، با پيش نهادن پرسشهای به ظاهر ساده اما بنيادين با بنمايههای فلسفی مخاطبانش را به شدت درگير میکند.
مهمترين رمان اين نويسنده اخيرا با عنوان «سهم ديگری» به فارسی منتشر شده است. سيامند زندی اين کتاب را ترجمه و بعد از عدم گرفتن مجوز انتشار در ايران آن را از طريق سايت «آمازون» در سطح جهانی منتشر کرده است. آقای زندی مهمان برنامه این هفته «نمای دور، نمای نزديک» است.
«از نظر من قابيل، يهودا و هاينريش تو خائن نيستند. آنها قبل از هر چيز هيولايند. خيانت آنها يکی از ظواهر هيولا بودن آنهاست. مگر هيولا چيست؟ انسانی است که به پليدی خو گرفته. آيا خودش آگاه است که پليد است؟ در بيشتر مواقع، نه. گاهی هم، بله. ولی اين آگاهی تغييری در او ايجاد نمیکند. چرا که هيولا با گفتن اين که هرگز منظور بدی نداشته به توجيه خود میپردازد: تنها تصادفی بود که پيش آمده. بر اين کره خاکی با اين همه بدیها که صورت میگيرد هيچ کس بدی را ترويج نمیکند. هيچ کس عامدانه پليد نيست. حتی بزرگترين پيمان شکنان، شريرترين جانيان و يا خونريزترين ديکتاتورها هر يک به گمان خود و به هر رو و با توجه به معيارشان برای خوبی کار خوبی انجام میدهد. و اگر نشان داده شود که اين «خوب» الزاما برای ديگران خوب نيست، اگر موجب درد و رنج است، غم و ويرانی در پی دارد، به دليل شرايط و موقعيت است، اين امر خواسته و ارادی نبوده است. همه تبهکاران درستکارند. من که به عنوان يک خواهر روحانی زندانيان زندانهای پروس را ملاقات کردهام میتوانم به تو اطمينان بدهم که تبهکارانی با وجدانی آسوده به خود در آينه نظر میاندازند. خود را دوست دارند. خود را میستايند. خود را توجيه میکنند. تبهکار تا زمانی که هنوز شکست نخورده احساس میکند در غلبه بر دشواریهايی که ديگران را از پای درآورده است موفق بوده است. حتی بعيد نيست که خود را قهرمان به شمار آورد.»
آنچه خواندید سطرهايی از رمان «سهم ديگری» اثر اريک امانوئل اشميت نويسنده فرانسوی بود که سيامند زندی آن را به فارسی برگردانده است.
آقای زندی خيلی خوش آمديد به برنامه «نمای دور، نمای نزديک» اين هفته. من قبل از هر چيز از شما میخواهم بپرسم که اين کتاب گويا ابتدا قرار بود که در ايران منتشر شود، چه بر آن رفت؟
سيامند زندی: اول از هر چيزی خيلی از شما سپاسگزارم. سلام میکنم به همه شنوندگان راديو. برنامه خيلی خوب شما. داستان اين کتاب به سالهای گذشته بر میگردد. تقريبا حدود ۸ يا ۹ سال قبل. اين کتاب برای اولين بار موقعی که ترجمه شد به ايران رفت. توسط يکی از ناشران ايرانی قراردادی بسته شد. کار به نوعی که مورد نظر ارشاد ايران باشد تغييراتی کرد. در آنجايی که آن واژههايی که میبايست تغيير کند برای آنها. بعد از آن بود که در خبرگزاری ايسنا و يکی دو خبرگزاری ديگر اعلام کردند که اين کتاب چاپ خواهد شد. از آن پس ديگر هيچ خبری از اين کتاب نشد. تا اينکه ناشر بعد از مدتی به من خبر داد که متاسفانه ديگر اميدی نيست. من اين کتاب را مجدد از اول نشستم و تمام آنجاهايی را که تغيير داده بودند مطابق ميل ارشاد کرده بودند، برگرداندم به آن چيزی که واقعا بود. سپس تقريبا میتوانم بگويم حدود يک ماه و يک ماه و نيم قبل به نشر اينترنتی آن دست زدم.
رمان «سهم ديگری» از آثار بسيار معتبر اريک امانوئل اشميت و کار تحسين شده اوست. درباره آنچه که در اين کتاب آمده کمی توضيح بدهيد. مضمون این کتاب چيست؟
«سهم ديگری» میشود گفت پيش از هر چيزی بلندترين رمان اريک امانوئل اشميت است. چيزی حدود پانصد و چند صفحه هست اصل کتاب.
در واقع پايه اصلی کتاب «سهم ديگری» در اينجا گذاشته میشود که اريک امانوئل اشميت همزمان دو هيتلر میآفريند. يک «آدولف ه.» و يک «هيتلر». هيتلر واقعی که توصيفش میکند از دورانی که در مدرسه عالی هنرهای زيبا قبول نمیشود و کارش به ولگردی میرسد و پس از آن به هيتلر شدن و پايهگذاری جنگ جهانی دوم و کشتار بيش از ۵۵ ميليون نفر در سراسر جهان. و از سوی ديگر يک «آدولف ه.» که همزمان در آنجا از همان گذشته هيتلر میآيد تا دقيقهای که امتحان برگزار میشود و او قبول میشود. از اينجا توصيف میکند که اگر هيتلر قبول میشد جهان چگونه شکلی پيدا میکرد؟سیامند زندی، مترجم کتاب «سهم دیگری»
میگويد من به طنز برگشتم بهش گفتم حيف که قبول نشد. ای کاش قبول میشد. و اين جمله در ته ذهن من ماند. تا چند سال بعدش با خود فکر کردم که اگر قبول میشد چه اتفاقی میافتاد؟ در واقع پايه اصلی کتاب «سهم ديگری» در اينجا گذاشته میشود که اريک امانوئل اشميت همزمان دو هيتلر میآفريند. يک «آدولف ه.» و يک «هيتلر». هيتلر واقعی که توصيفش میکند از دورانی که در مدرسه عالی هنرهای زيبا قبول نمیشود و کارش به ولگردی میرسد و پس از آن به هيتلر شدن و پايهگذاری جنگ جهانی دوم و کشتار بيش از ۵۵ ميليون نفر در سراسر جهان. و از سوی ديگر يک «آدولف ه.» که همزمان در آنجا از همان گذشته هيتلر میآيد تا دقيقهای که امتحان برگزار میشود و او قبول میشود. از اينجا توصيف میکند که اگر هيتلر قبول میشد جهان چگونه شکلی پيدا میکرد؟ جهان به چه شکلی بود؟ آيا جنگ دوم جهانی اتفاق میافتاد؟ آيا جهان به اين شکلی که میبينيم میبود؟ و توصيفاتی که اشميت با نگاه روانشناسانه و در کنار آن نگاه فلسفی خيلی قوی که اشميت میکند، به نظر من يکی از زيباترين کارهای اشميت را تشکيل میدهد.
در کنار اين، کار ديگری که در اين اثر اشميت هست پرداخت خيلی قدرتمند به روانشناسی فاشيسم است. چگونه روانی میبايد داشت، چگونه انسانی میبايد بود و چگونه روحياتی میبايد داشت تا به اين رسيد و اين که هر کسی در درون خود میبايد به هيتلری مراجعه کند و هيتلری دارد که آيا اين هيتلر را امکان نفس کشيدن، امکان حيات برای اين هيتلر درون خود میتوان فراهم کرد يا خير.
يعنی در واقع اريک امانوئل اشميت مثل ساير آثارش که در آن زندگی انسانی را از جنبههای مختلف مورد پرسش قرار میدهد و سئوالات فلسفی را در برابر کاراکترها و شخصيتهای داستانها و نمايشنامههايش قرار میدهد تا مخاطبش را با اين پرسشها درگير کند و جهان را به نوعی قابل فهم تر کند برای مخاطبانش، اينجا هم میخواهد نقش يک تصادف را در تغيير جهان احيانا نشان بدهد؟
کاملا. کاملا. پيش از هر چيز میبايست در نظر داشت که اريک امانوئل اشميت قبل از نويسنده بودن فيلسوف است. اريک امانوئل اشميت پيش از آنکه شروع به کار نويسندگی کند سالها در دانشگاه در منطقه آلزاس در استراسبورگ تدريس فلسفه میکرد. کرسی فلسفه آن دانشگاه را در اختيار داشت. بعد از آن است که شروع به کار نويسندگی میکند و عملا دانشگاه را به نوعی کنار میگذارد. اين که ما از نگاهی تاريخی به قضيه نگاه کنيم و بگوييم که خب الزاما حدوث فاشيسم و آن اتفاقی که در جنگ جهانی دوم افتاد، الزاما با يک تصادف کوچک در يک فرد نمیتوانست تغيير کند، نگاهی است تاريخی که کاملا قابل احترام است. اما يک نگاه ديگر، اين نگاه فلسفی که هرکدام از آدمها میتوانند چه تاثيری در حدوث تحولات تاريخی داشته باشند، هم يکی از نگاههايی است که میبايست مورد بررسی قرار داد. به نظر من اشميت این کار را در اين کتابش فوقالعاده انجام داده.
اين جابهجايی نقشها و اين که چقدر به راحتی میتواند موقعيتی تغيير کند، را در کارهای ديگر امانوئل اشميت هم ديديم. مثلا همان کار بسيار معروفش برای شنوندگان و مخاطبان اين برنامه شايد کتاب «خرده جنايتهای زن و شوهری باشد» که در ايران هم ترجمه شده و بسيار هم طرفدار داشته و به چاپهای چندم رسيد. آنجا هم زن و شوهری هستند که به نظر ابتدا عاشق میآيند و به تدريج معلوم میشود که يک تفکر جنايتکارانه در هر يک نسبت به ديگری هم دارد اتفاق میافتد. باز دوباره آن موقعيت تغيير میکند. اين جا هم ظاهرا مخاطب با يک چنين چيزی رودررو است. يعنی لغزندگی زندگی که بديهی میپندارد.
کاملا. همانطور که عرض کردم نگاه فلسفی که اشميت در همه کتابهايش به نوعی به جهان میکند در اينجا هم کاملا حاکم است. حالا در «خرده جنايتهای زن و شوهری» که در واقع نمايشنامه است. ولی در اين جا در يک متنی نزديک به پانصد صفحه، اين فضای روانی و فضای فلسفی را کاملا در سراسر کتاب میتوانيد حس کنيد.