داستان انتخابات سال ۸۸ از روزهايی آغاز شد که جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی تلاش کرد با به ميدان فرستادن چهره های شاخصاش بتواند بار ديگر به ساختار قدرت برگردد.
مهدی کروبی که از انتخابات سال ۸۴ با تاسيس حزب اعتماد ملی و انتشار روزنامهای به همين نام نشان داده بود عزمی جدی برای شرکت در انتخابات دارد، اولين فردی بود که از اين جناح به عنوان نامزد مطرح شد.
اما بخش عمده جريان اصلاح طلب که از همان انتخابات گذشته اعتقادی به حمايت از مهدی کروبی نداشت، چشم به محمد خاتمی، ریيس جمهوری پيشين ايران دوخته بود.
همزمان نام نخست وزير زمان جنگ جمهوری اسلامی، ميرحسين موسوی، نيز جدیتر از دفعات قبل به گوش میخورد.
در چنين شرايطی در حالی که اصولگرايان با وجود آشکار شدن نشانههای اختلافشان با محمود احمدی نژاد، ترجيح داده بودند با حمايت از او يکپارچه در مقابل اصلاح طلبان صفآرايی کنند، محمد خاتمی در بهمن ماه سال ۸۷ اعلام نامزدی کرد.
اعلام نامزدی آقای محمد خاتمی، اما تنها يک ماه دوام داشت و پس از مشخص شدن حضور قطعی ميرحسين موسوی در انتخابات، او با وجود ناراحتی هودارانش به نفع ميرحسين موسوی کنارهگيری کرد:
محمد خاتمی: اول اينکه من آقای مهندس موسوی را يک روشنفکر متدين میدانم. دوم اخلاقی بودن آقای مهندس موسوی از امتيازات بارز ايشان است. سوم دلسوزی ايشان برای مردم.»
رفته رفته با نزديک شدن به روزهای انتخابات، ميرحسين موسوی با بيان نظرات و ديدگاههايی نزديکتر به جريان اصلاح طلبی توانست بيش از آنچه تصور میرفت، جريان مخالف دولت را به حمايت از خود مجاب کند.
ميرحسين موسوی: بنده با بازداشت افراد به جرم قبيله و به جرم بیان عقیده مخالف هستم.
اين چنين بود که با نزديک شدن به روز بيست و دوم خرداد، اين پيش بينی که صحنه انتخابات سال ۱۳۸۸ منازعهای دو قطبی ميان ميرحسين موسوی به نمايندگی از همه مخالفان دولت و محمود احمدی نژاد به عنوان نماد حفظ وضع موجود شکل بگيرد، قطعی به نظر می رسيد.
بنزينی که اين منازعه را به آتش کشيد مناظره پر تنش ميان اين دو در شب سيزدهم خرداد سال ۸۸ بود که در آن محمود احمدی نژاد به شکل بی سابقهای با بيان نکاتی درباره شخصيتهای مهم تاريخ جمهوری اسلامی، تلاش کرد خود را در مقابل هر سه نامزد ديگر قرار دهد.
محمود احمدی نژاد: باور من بر اين است که امروز آقای موسوی در برابر من نيست. تنها آقای موسوی نيست، بلکه سه دولت پی در پی در برابر بنده قرار گرفته است. هم آقای موسوی است، هم آقای هاشمی است و هم آقای خاتمی. پسرهای آقای هاشمی چکار میکنند در کشور؟ کدام يک از وزرای بنده در دوران وزارتشان ميليارد شدند؟ پسر آقای ناطق چه جوری ميليارد شد؟ خود آقای ناطق چه جوری زندگی میکند؟ اينها حاميان شما هستند.»
هيجان پيش آمده ناشی از دو قطبی شکل گرفته در رقابت ميان مير حسين موسوی و محمود احمدی نژاد، جامعه ايران را وارد روزهای کم سابقهای کرد که پيش از آن کمتر ديده شده بود. روزهايی که در آن هواداران نامزدها آشکارا در حضورهای خيابانی، به نفع نامزدهایشان تبليغ می کردند و تجمعات شبانه خيابانی چهره ايران را تغيير داده بود.
حسين قاضيان، جامعه شناس مقيم آمريکا درباره دلايل شکلگيری چنين موج اجتماعی در روزهای پيش از انتخابات ايران میگويد:
«دو عامل به نظرم خيلی نقش داشت اولش نقش عامل ارادی بود. يعنی سازماندهی سياسی که نامزدهای اصلاح طلب به ويژه آقای موسوی و هوادارانشان، يعنی هواداران اصلاح طلب آقای موسوی داشتند، خصوصا سازماندهی رای جوانان که خيلی موثر بود.
دوم هم سير اتفاقاتی بود که پيش بينی نشده بود. آن قسمت سازماندهی شدهاش کاملا قابل فهم است ولی آن قسمتی که پيش بينی نشده بود اين بود که اولين مناظره تلويزيونی که رخ داد، بين آقای موسوی و احمدینژاد اتفاق افتاد. خود پخش مناظره های تلويزيونی هم يکی از عوامل ايجاد اين دو قطبی و ايجاد هيجان در فضا بود.
وقتی اولين بار حملات آقای احمدی نژاد به کل سيستم در اين ۳۰ سال گذشته و کسانی که فکر میکرد نمايندگی آن طرز تفکر را دارند آغاز شد، و حملات مستقيمش به آقای موسوی شکل گرفت، با توجه ميزان حمايتهايی که از آقای موسوی در جامعه و يا لااقل در تهران وجود داشت، اين برخورد کاملا فضا را دو قطبی کرد.»
در فضايی بسيار هيجانی و احساسی انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری برگزار شد. در حالی که يک روز قبل از آن اتفاقات عجيبی چون قطع شدن شبکه ارسال پيام کوتاه تلفن همراه و دادن وقت اضافه به محمود احمدی نژاد برای دفاع از خود روی داد.
روز انتخابات هم با اعلام کمبود تعرفههای انتخاباتی در بسياری از حوزههای رایگيری و حمله به ستادهای انتخاباتی ميرحسين موسوی اين اتفاقات غير معمول تکميل شد. در چنين شرايطی نتايج انتخابات که بسيار زودتر از حد معمولش هم اعلام شد، بهت و حيرت طرفداران جريان تغيير را برانگيخت.
اين در حالی بود که در همان اولين ساعات پايان رای گيری، ميرحسين موسوی با برگزاری نشستی رسانه ای از احتمال پيروزیاش خبر داده بود.
ميرحسين موسوی: در برابر اطلاعاتی که ما از ستادهایمان در سطح کشور داريم، برنده قطعی با نسبت آراء بسيار زياد اين جانب هستيم، اين عليرغم اين مسئله است که ما در سطح کشور با اخراج وسيع ناظران خودمان روبرو بوديم. با حمله به ستادهای خودمان روبرو بوديم با معطل کردن تعرفه ها روبرو بوديم.»
اعلام نتايج قطعی انتخابات در روز شنبه که با پيام تبريک آيتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی همراه شد، موجی از بهت و حيرت را در ميان طرفداران ميرحسين موسوی که آراء وی به اندازه نصف آراء محمود احمدی نژاد اعلام شده بود، برانگيخت.
نتيجه، اعتراضهايی بود که از عصر روز شنبه در خيابانهای تهران و برخی شهرهای ديگر شکل گرفت و با وجود برخوردهای خشونتبار صورت گرفته با آن، در روز دوشنبه ۲۵ خردادماه منجر به شکلگيری راهپيمايی بسيار گستردهای شد که شمار شرکت کنندگان در آن تا سه میلیون نفر تخمين زده شد.
با وجود اين اعتراضها که منجر به شکلگيری بزرگترين تجمعات اعتراضی بعد از انقلاب در ايران شد، رهبر جمهوری اسلامی در نخستين نماز جمعه بعد از انتخابات، وقوع تقلب در رای گيری را نپذيرفت و نامزدها را از ادامه اعتراضهای انتخاباتی برحذر داشت.
آيتالله خامنهای: کارهای قانونی انتخابات در کشور ما اجازه تقلب نمیدهد. زورآزمايی خيابانی بعد از انتخابات کار درستی نيست. من از همه میخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اگر خاتمه ندهند آن وقت مسئوليت تبعات آن و هرج و مرج آن به عهده آنهاست.»
با وجود هشدار رهبر ايران، اعتراض ها همچنان ادامه يافت و نتيجه دوره طولانی از خشونت و قربانيان حاصل از آن بود که عملا حاکميت جمهوری اسلامی را با موج وسيعی از اعتراضات اجتماعی مواجه کرد که در ادامه، «جنبش سبز» نام گرفت و بازتابهای بينالمللی گستردهای را به همراه داشت.
با وجود ادامه اعتراضات اما معترضان نهايتا نتوانستند به خواسته اصلیشان که تغيير نتيجه انتخابات بود برسند و سرانجام نيز دو نامزد معترض انتخابات، به حصر خانگی رفتند.
حسين قاضيان درباره نتايج اين جريان اجتماعی در آستانه انتخاباتی ديگر میگويد:
«به هر حال آن واقعه و آن انتخابات و وقايع و رويدادهايی که بعدش رخ داد، هنوز سايهاش بر سر سياست در جامعه ايران گسترده است و نمیشود انکار کرد که انتخابات اخير هم هنوز دارد زير سايه آن اتفاقات میگذرد.
اما اثر آن اتفاقات در سطوح متفاوتی ظاهر شد. در عرصه سياسی میشود گفت که واقعا جمهوری اسلامی به يک معنا وارد مرحله جديدی در زندگی خودش شد و دوباره تجديدنظر کرد بين نيروهای درون خودش يا درون قلعه دولت و نيروهای بيرون از قعله حکومت.
به علاوه در داخل خود قلعه حکومت هم مرزبندیهای تازهای برقرار شد که اين مرزبندیهای جديد هم معنای جديدی به جمهوری اسلامی داد و آن معنا هم اين بود که از اين پس ديگر نهاد انتخابات مجالی برای ايجاد تغييرات درون سيستمی نخواهد بود و نخواهد گذاشت.
در عرصه اجتماعی هم اگر نگاه کنيد آن اتفاقاتی که رخ داد و آن خواستههايی که در پی آن رويدادها شکل گرفت ولی به سرانجام نرسيد باعث شد طيف وسيعی از نارضايتی دلسرد کننده، نااميدی، بی تفاوتی و حتی يک نوع خشم فرو خوردهای در جامعه توليد شود که هنوز هم شايد بارقههای آن را در واکنشی که عدهای در برخورد با مسئله حضور يا عدم حضور در انتخابات نشان می دهند، میتوان ديد.»
به اين ترتيب در حالی که همچنان سايه حوادث پر مناقشه انتخابات ۸۸ بر جامعه سنگینی میکند، ايران به مقطع انتخاباتی ديگری پا گذاشته است.
مهدی کروبی که از انتخابات سال ۸۴ با تاسيس حزب اعتماد ملی و انتشار روزنامهای به همين نام نشان داده بود عزمی جدی برای شرکت در انتخابات دارد، اولين فردی بود که از اين جناح به عنوان نامزد مطرح شد.
اما بخش عمده جريان اصلاح طلب که از همان انتخابات گذشته اعتقادی به حمايت از مهدی کروبی نداشت، چشم به محمد خاتمی، ریيس جمهوری پيشين ايران دوخته بود.
همزمان نام نخست وزير زمان جنگ جمهوری اسلامی، ميرحسين موسوی، نيز جدیتر از دفعات قبل به گوش میخورد.
در چنين شرايطی در حالی که اصولگرايان با وجود آشکار شدن نشانههای اختلافشان با محمود احمدی نژاد، ترجيح داده بودند با حمايت از او يکپارچه در مقابل اصلاح طلبان صفآرايی کنند، محمد خاتمی در بهمن ماه سال ۸۷ اعلام نامزدی کرد.
اعلام نامزدی آقای محمد خاتمی، اما تنها يک ماه دوام داشت و پس از مشخص شدن حضور قطعی ميرحسين موسوی در انتخابات، او با وجود ناراحتی هودارانش به نفع ميرحسين موسوی کنارهگيری کرد:
محمد خاتمی: اول اينکه من آقای مهندس موسوی را يک روشنفکر متدين میدانم. دوم اخلاقی بودن آقای مهندس موسوی از امتيازات بارز ايشان است. سوم دلسوزی ايشان برای مردم.»
رفته رفته با نزديک شدن به روزهای انتخابات، ميرحسين موسوی با بيان نظرات و ديدگاههايی نزديکتر به جريان اصلاح طلبی توانست بيش از آنچه تصور میرفت، جريان مخالف دولت را به حمايت از خود مجاب کند.
ميرحسين موسوی: بنده با بازداشت افراد به جرم قبيله و به جرم بیان عقیده مخالف هستم.
اين چنين بود که با نزديک شدن به روز بيست و دوم خرداد، اين پيش بينی که صحنه انتخابات سال ۱۳۸۸ منازعهای دو قطبی ميان ميرحسين موسوی به نمايندگی از همه مخالفان دولت و محمود احمدی نژاد به عنوان نماد حفظ وضع موجود شکل بگيرد، قطعی به نظر می رسيد.
هيجان پيش آمده ناشی از دو قطبی شکل گرفته در رقابت ميان مير حسين موسوی و محمود احمدی نژاد، جامعه ايران را وارد روزهای کم سابقهای کرد که پيش از آن کمتر ديده شده بود. روزهايی که در آن هواداران نامزدها آشکارا در حضورهای خيابانی، به نفع نامزدهایشان تبليغ می کردند و تجمعات شبانه خيابانی چهره ايران را تغيير داده بود.
محمود احمدی نژاد: باور من بر اين است که امروز آقای موسوی در برابر من نيست. تنها آقای موسوی نيست، بلکه سه دولت پی در پی در برابر بنده قرار گرفته است. هم آقای موسوی است، هم آقای هاشمی است و هم آقای خاتمی. پسرهای آقای هاشمی چکار میکنند در کشور؟ کدام يک از وزرای بنده در دوران وزارتشان ميليارد شدند؟ پسر آقای ناطق چه جوری ميليارد شد؟ خود آقای ناطق چه جوری زندگی میکند؟ اينها حاميان شما هستند.»
هيجان پيش آمده ناشی از دو قطبی شکل گرفته در رقابت ميان مير حسين موسوی و محمود احمدی نژاد، جامعه ايران را وارد روزهای کم سابقهای کرد که پيش از آن کمتر ديده شده بود. روزهايی که در آن هواداران نامزدها آشکارا در حضورهای خيابانی، به نفع نامزدهایشان تبليغ می کردند و تجمعات شبانه خيابانی چهره ايران را تغيير داده بود.
حسين قاضيان، جامعه شناس مقيم آمريکا درباره دلايل شکلگيری چنين موج اجتماعی در روزهای پيش از انتخابات ايران میگويد:
«دو عامل به نظرم خيلی نقش داشت اولش نقش عامل ارادی بود. يعنی سازماندهی سياسی که نامزدهای اصلاح طلب به ويژه آقای موسوی و هوادارانشان، يعنی هواداران اصلاح طلب آقای موسوی داشتند، خصوصا سازماندهی رای جوانان که خيلی موثر بود.
دوم هم سير اتفاقاتی بود که پيش بينی نشده بود. آن قسمت سازماندهی شدهاش کاملا قابل فهم است ولی آن قسمتی که پيش بينی نشده بود اين بود که اولين مناظره تلويزيونی که رخ داد، بين آقای موسوی و احمدینژاد اتفاق افتاد. خود پخش مناظره های تلويزيونی هم يکی از عوامل ايجاد اين دو قطبی و ايجاد هيجان در فضا بود.
وقتی اولين بار حملات آقای احمدی نژاد به کل سيستم در اين ۳۰ سال گذشته و کسانی که فکر میکرد نمايندگی آن طرز تفکر را دارند آغاز شد، و حملات مستقيمش به آقای موسوی شکل گرفت، با توجه ميزان حمايتهايی که از آقای موسوی در جامعه و يا لااقل در تهران وجود داشت، اين برخورد کاملا فضا را دو قطبی کرد.»
در فضايی بسيار هيجانی و احساسی انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری برگزار شد. در حالی که يک روز قبل از آن اتفاقات عجيبی چون قطع شدن شبکه ارسال پيام کوتاه تلفن همراه و دادن وقت اضافه به محمود احمدی نژاد برای دفاع از خود روی داد.
روز انتخابات هم با اعلام کمبود تعرفههای انتخاباتی در بسياری از حوزههای رایگيری و حمله به ستادهای انتخاباتی ميرحسين موسوی اين اتفاقات غير معمول تکميل شد. در چنين شرايطی نتايج انتخابات که بسيار زودتر از حد معمولش هم اعلام شد، بهت و حيرت طرفداران جريان تغيير را برانگيخت.
اين در حالی بود که در همان اولين ساعات پايان رای گيری، ميرحسين موسوی با برگزاری نشستی رسانه ای از احتمال پيروزیاش خبر داده بود.
ميرحسين موسوی: در برابر اطلاعاتی که ما از ستادهایمان در سطح کشور داريم، برنده قطعی با نسبت آراء بسيار زياد اين جانب هستيم، اين عليرغم اين مسئله است که ما در سطح کشور با اخراج وسيع ناظران خودمان روبرو بوديم. با حمله به ستادهای خودمان روبرو بوديم با معطل کردن تعرفه ها روبرو بوديم.»
اعلام نتايج قطعی انتخابات در روز شنبه که با پيام تبريک آيتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی همراه شد، موجی از بهت و حيرت را در ميان طرفداران ميرحسين موسوی که آراء وی به اندازه نصف آراء محمود احمدی نژاد اعلام شده بود، برانگيخت.
وقتی اولين بار حملات آقای احمدی نژاد به کل سيستم در اين ۳۰ سال گذشته و کسانی که فکر میکرد نمايندگی آن طرز تفکر را دارند آغاز شد، و حملات مستقيمش به آقای موسوی شکل گرفت، با توجه ميزان حمايتهايی که از آقای موسوی در جامعه و يا لااقل در تهران وجود داشت، اين برخورد کاملا فضا را دو قطبی کردحسین قاضیان، پژوهشگر
با وجود اين اعتراضها که منجر به شکلگيری بزرگترين تجمعات اعتراضی بعد از انقلاب در ايران شد، رهبر جمهوری اسلامی در نخستين نماز جمعه بعد از انتخابات، وقوع تقلب در رای گيری را نپذيرفت و نامزدها را از ادامه اعتراضهای انتخاباتی برحذر داشت.
آيتالله خامنهای: کارهای قانونی انتخابات در کشور ما اجازه تقلب نمیدهد. زورآزمايی خيابانی بعد از انتخابات کار درستی نيست. من از همه میخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اگر خاتمه ندهند آن وقت مسئوليت تبعات آن و هرج و مرج آن به عهده آنهاست.»
با وجود هشدار رهبر ايران، اعتراض ها همچنان ادامه يافت و نتيجه دوره طولانی از خشونت و قربانيان حاصل از آن بود که عملا حاکميت جمهوری اسلامی را با موج وسيعی از اعتراضات اجتماعی مواجه کرد که در ادامه، «جنبش سبز» نام گرفت و بازتابهای بينالمللی گستردهای را به همراه داشت.
با وجود ادامه اعتراضات اما معترضان نهايتا نتوانستند به خواسته اصلیشان که تغيير نتيجه انتخابات بود برسند و سرانجام نيز دو نامزد معترض انتخابات، به حصر خانگی رفتند.
حسين قاضيان درباره نتايج اين جريان اجتماعی در آستانه انتخاباتی ديگر میگويد:
«به هر حال آن واقعه و آن انتخابات و وقايع و رويدادهايی که بعدش رخ داد، هنوز سايهاش بر سر سياست در جامعه ايران گسترده است و نمیشود انکار کرد که انتخابات اخير هم هنوز دارد زير سايه آن اتفاقات میگذرد.
اما اثر آن اتفاقات در سطوح متفاوتی ظاهر شد. در عرصه سياسی میشود گفت که واقعا جمهوری اسلامی به يک معنا وارد مرحله جديدی در زندگی خودش شد و دوباره تجديدنظر کرد بين نيروهای درون خودش يا درون قلعه دولت و نيروهای بيرون از قعله حکومت.
به علاوه در داخل خود قلعه حکومت هم مرزبندیهای تازهای برقرار شد که اين مرزبندیهای جديد هم معنای جديدی به جمهوری اسلامی داد و آن معنا هم اين بود که از اين پس ديگر نهاد انتخابات مجالی برای ايجاد تغييرات درون سيستمی نخواهد بود و نخواهد گذاشت.
در عرصه اجتماعی هم اگر نگاه کنيد آن اتفاقاتی که رخ داد و آن خواستههايی که در پی آن رويدادها شکل گرفت ولی به سرانجام نرسيد باعث شد طيف وسيعی از نارضايتی دلسرد کننده، نااميدی، بی تفاوتی و حتی يک نوع خشم فرو خوردهای در جامعه توليد شود که هنوز هم شايد بارقههای آن را در واکنشی که عدهای در برخورد با مسئله حضور يا عدم حضور در انتخابات نشان می دهند، میتوان ديد.»
به اين ترتيب در حالی که همچنان سايه حوادث پر مناقشه انتخابات ۸۸ بر جامعه سنگینی میکند، ايران به مقطع انتخاباتی ديگری پا گذاشته است.