۱۹ اوت ۱۹۹۱، گروهی از محافظهکاران حزب کمونيست در اتحاد شوروی در مخالفت با اصلاحات ميخائيل گورباچف دست به کودتا زدند.
گرچه اين کودتا پس از سه روز با شکست روبرو شد اما نقطهٔ عطفی در تاريخ منطقهای به وسعت يک ششم خشکی زمين به حساب میآيد که نهايتاً باعث سرنگونی حزب کمونيست و فروپاشی اتحاد شوروی شد.
امروزه واکنشها به رويدادهای بيست سال پيش بسيار متناقض است. در حالیکه عدهٔ زيادی از از بين رفتن تشکيلاتی که هفتاد سال آن سرزمين را اداره میکرد، افسوس میخورند، عدهای ديگر از نسيم آزادی که در پی فروپاشی شوروی احساس شد، استقبال میکنند و تنها نگرانند که همهٔ آرمانهای آن روزها به ثمر ننشسته است.
کودتای افراطی ها
صبح روز ۱۹ اوت سال ۱۹۹۱، شهروندان اتحاد شوروی با اين خبر از خواب بيدار شدند که در کشورشان کودتا شده است.
گروهی از افراطيون حزب کمونيست به پشتيبانی کا.گ.ب، بر آنچه «جلوگيری از اصلاحات مخرب برای بقا اتحاد شوروی» ناميدند، ميخائيل گورباچف را در استراحتگاهش در شهر کريمه حبس خانگی کردند تا از قدرت کناره گيری کند.
اين اتفاق در آستانه روزی رخ داد که قرار بود اتحاد جماهير شوروی به اتحاديه کشورهای مستقل تبديل شود. مراسم امضای اين پيمان برای بيستم اوت در نظر گرفته شده بود.
اکنون عده زيادی گورباچف را مقصر اصلی فروپاشی شوروی می دانند. اما خود وی معتقد است که اگر اين کودتا نبود، اتحاد شوروی حفظ می شد.
گورباچف: من هميشه تکرار می کنم که می توانستيم اتحاد شوروی را حفظ کنيم. البته نه به شکل قديمی اش. زيرا بيش از حد فاسد شده بود. بايد آن را اصلاح می کرديم. وقت آن رسيده بود. قرار بود طرحی جديد را دنبال کنيم که هدف آن تشکيل اتحاديه کشورهای آزاد و مستقل بود و تنها بايد مسائلی چون دفاع، سياست خارجه و اقتصاد کلان از سوی مرکز اداره می شد.
در آن صورت بقيه امور را به حکومت های اين جماهير واگذار می کرديم.»
نوزدهم اوت ۱۹۹۱، بروس يلتسين نخستين رئيس جمهور منتخب روسيه و چند مقام ارشد ديگر در مقابل ساختمان پارلمان اين کشور، طرح کودتا را افشا کردند و با پشتيبانی جمع کثيری از مردم در مقابل پليس و ارتش دست به مقاومت زدند.
ظهر روز بيستم اوت، حکم حمله به پارلمان از سوی دولت کودتا صادر شد. نيروهای ضد شورش، مجهز به تانک و هليکوپتر ، پارلمان را محاصره کردند. در ضد و خورد خيابانی که در پی اين عمليات روی داد، سه نفر کشته و عده ای نيز زخمی شدند.
اما بخش عمده ارتش طرف مردم را گرفت و گورباچف به مسکو برگشت و حکم بازداشت کودتاچيان را صادر کرد.
اما او عملا زمام قدرت را از دست داده بود. بيست و سوم اوت، بروس يلتسين در حضور وی، حکم انحلال حزب کمونيست را امضا کرد. ظرف چند ماه آينده، بيشتر جماهير شوروی با اعلام استقلال ، نقطه پايانی بر تاريخ اتحاد جماهير شوروی گذاشتند.
امروزه، اکثر مردم شوروی بر اين باورند که آرمان های آن روزهای پر آشوب نقش بر آب شده است و نظرسنجی ها نشان می دهد که تنها ده درصد از مردم اين کشور، رويدادهای ۲۰ سال پيش را آغازگر روند دموکراسی در روسيه می دانند. اين در حالی است که بيش از ۵۰ درصد مردم از فروپاشی شوروی اظهار تاسف می کنند.
ميخائيل گورباچف در تازه ترين مصاحبه اش دليل اين نااميدی را سر کار آمدن جناحی می داند که به آرمان های واقعی اين مردم خيانت کرده است. او معتقد است که تمايلات ديکتاتورمابانه کنونی عامل عقبگرد روسيه است.
بوريس گريزلوف، يکی از رهبران مخالف دولت روسيه نيز در اين باره می گويد: مسئله اين است که اکنون وارثان کودتاچيان به قدرت رسيده اند و خسارات شکست سال ۱۹۹۱ را جبران می کنند. به همين دليل است که دولت سعی می کند که وقايع آن روزها را کم رنگ جلوه دهد.
در آن روزها صدها هزار نفر از مردم که به خيابان ها سرازير شدند ، احساس می کردند که صاحب قدرتند و دولت تعيين می کنند. اين تفاوت بزرگی با احساس مردم امروزی دارد که اکثرا نااميدند و فکر می کنند که کاری از دستشان بر نمی آيد. اما در آن روزها ما با هم متحد و مطمئن بوديم که قادريم که حاکمان منفوری را که می خواستند ما را مجددا به سوی کمونيسم برگردانند را نابود کنيم. اين واقعيت آن روزها بود...»
ليبرال ها و دموکرات های روس، به رغم مشکلات و پسرفتی که روند دمکراسی در روسيه ديده است، همچنان اوت سال ۱۹۹۱ را نقطه عطفی در تاريخ اين کشور می دانند که در نتيجه آن، کمونيسم با شکست روبرو و نطفه روسيه آزاد بسته شد.
گرچه اين کودتا پس از سه روز با شکست روبرو شد اما نقطهٔ عطفی در تاريخ منطقهای به وسعت يک ششم خشکی زمين به حساب میآيد که نهايتاً باعث سرنگونی حزب کمونيست و فروپاشی اتحاد شوروی شد.
امروزه واکنشها به رويدادهای بيست سال پيش بسيار متناقض است. در حالیکه عدهٔ زيادی از از بين رفتن تشکيلاتی که هفتاد سال آن سرزمين را اداره میکرد، افسوس میخورند، عدهای ديگر از نسيم آزادی که در پی فروپاشی شوروی احساس شد، استقبال میکنند و تنها نگرانند که همهٔ آرمانهای آن روزها به ثمر ننشسته است.
گزارش آنا رایسکایا در باره علل فروپاشی شوروی
کودتای افراطی ها
صبح روز ۱۹ اوت سال ۱۹۹۱، شهروندان اتحاد شوروی با اين خبر از خواب بيدار شدند که در کشورشان کودتا شده است.
گروهی از افراطيون حزب کمونيست به پشتيبانی کا.گ.ب، بر آنچه «جلوگيری از اصلاحات مخرب برای بقا اتحاد شوروی» ناميدند، ميخائيل گورباچف را در استراحتگاهش در شهر کريمه حبس خانگی کردند تا از قدرت کناره گيری کند.
اين اتفاق در آستانه روزی رخ داد که قرار بود اتحاد جماهير شوروی به اتحاديه کشورهای مستقل تبديل شود. مراسم امضای اين پيمان برای بيستم اوت در نظر گرفته شده بود.
اکنون عده زيادی گورباچف را مقصر اصلی فروپاشی شوروی می دانند. اما خود وی معتقد است که اگر اين کودتا نبود، اتحاد شوروی حفظ می شد.
گورباچف: من هميشه تکرار می کنم که می توانستيم اتحاد شوروی را حفظ کنيم. البته نه به شکل قديمی اش. زيرا بيش از حد فاسد شده بود. بايد آن را اصلاح می کرديم. وقت آن رسيده بود. قرار بود طرحی جديد را دنبال کنيم که هدف آن تشکيل اتحاديه کشورهای آزاد و مستقل بود و تنها بايد مسائلی چون دفاع، سياست خارجه و اقتصاد کلان از سوی مرکز اداره می شد.
در آن صورت بقيه امور را به حکومت های اين جماهير واگذار می کرديم.»
نوزدهم اوت ۱۹۹۱، بروس يلتسين نخستين رئيس جمهور منتخب روسيه و چند مقام ارشد ديگر در مقابل ساختمان پارلمان اين کشور، طرح کودتا را افشا کردند و با پشتيبانی جمع کثيری از مردم در مقابل پليس و ارتش دست به مقاومت زدند.
ظهر روز بيستم اوت، حکم حمله به پارلمان از سوی دولت کودتا صادر شد. نيروهای ضد شورش، مجهز به تانک و هليکوپتر ، پارلمان را محاصره کردند. در ضد و خورد خيابانی که در پی اين عمليات روی داد، سه نفر کشته و عده ای نيز زخمی شدند.
اما بخش عمده ارتش طرف مردم را گرفت و گورباچف به مسکو برگشت و حکم بازداشت کودتاچيان را صادر کرد.
اما او عملا زمام قدرت را از دست داده بود. بيست و سوم اوت، بروس يلتسين در حضور وی، حکم انحلال حزب کمونيست را امضا کرد. ظرف چند ماه آينده، بيشتر جماهير شوروی با اعلام استقلال ، نقطه پايانی بر تاريخ اتحاد جماهير شوروی گذاشتند.
امروزه، اکثر مردم شوروی بر اين باورند که آرمان های آن روزهای پر آشوب نقش بر آب شده است و نظرسنجی ها نشان می دهد که تنها ده درصد از مردم اين کشور، رويدادهای ۲۰ سال پيش را آغازگر روند دموکراسی در روسيه می دانند. اين در حالی است که بيش از ۵۰ درصد مردم از فروپاشی شوروی اظهار تاسف می کنند.
ميخائيل گورباچف در تازه ترين مصاحبه اش دليل اين نااميدی را سر کار آمدن جناحی می داند که به آرمان های واقعی اين مردم خيانت کرده است. او معتقد است که تمايلات ديکتاتورمابانه کنونی عامل عقبگرد روسيه است.
بوريس گريزلوف، يکی از رهبران مخالف دولت روسيه نيز در اين باره می گويد: مسئله اين است که اکنون وارثان کودتاچيان به قدرت رسيده اند و خسارات شکست سال ۱۹۹۱ را جبران می کنند. به همين دليل است که دولت سعی می کند که وقايع آن روزها را کم رنگ جلوه دهد.
در آن روزها صدها هزار نفر از مردم که به خيابان ها سرازير شدند ، احساس می کردند که صاحب قدرتند و دولت تعيين می کنند. اين تفاوت بزرگی با احساس مردم امروزی دارد که اکثرا نااميدند و فکر می کنند که کاری از دستشان بر نمی آيد. اما در آن روزها ما با هم متحد و مطمئن بوديم که قادريم که حاکمان منفوری را که می خواستند ما را مجددا به سوی کمونيسم برگردانند را نابود کنيم. اين واقعيت آن روزها بود...»
ليبرال ها و دموکرات های روس، به رغم مشکلات و پسرفتی که روند دمکراسی در روسيه ديده است، همچنان اوت سال ۱۹۹۱ را نقطه عطفی در تاريخ اين کشور می دانند که در نتيجه آن، کمونيسم با شکست روبرو و نطفه روسيه آزاد بسته شد.