در همه جاى دنيا از جمله كشورهايى با اكثريت مسلمان، حكومتها به برخى خدمات عمومى مثل جمع آورى زباله يا ملاقات با سران ديگر كشورها، اخذ ماليات و رسيدگى به دعاوى، و برق رسانى يا صدور برگ جريمه مشغولند. اينها نمى توانند وجه تمايز حكومتها باشند گرچه نوع اجرا مى تواند چنين كاركردى داشته باشد.
همچنين در برخى از نقاط دنيا حكومتها به اعدام، سركوب و شكنجه افراد بالاخص مخالفان خود مشغولند. آيا اين دسته اخير از اعمال حكومت به گونهاى كه در ايران امروز اجرا مى شوند مى توانند تمايز بخش حكومت دينى از حكومت غير دينى باشند؟ حكومت ولايت فقيه در ارتكاب به اين اعمال چه تفاوتى با ديگر حكومتهاى استبدادى يا تماميت طلب دارد؟ به طور كلى وجه تمايز حكومت ولايت فقيه با ديگر حكومت هاى استبدادى و ديكتاتورى در كجاست؟ ولايت فقيه در ايران چگونه ابراز وجود مى كند؟ چگونه مردم متوجه مى شوند كه در تحت حكومت ولايت فقيه زندگى مى كنند؟ مردم ايران با چه اقداماتى از سوى حكومت مواجهاند كه مردم در ديگر نقاط دنيا با آنها مواجه نيستند؟
خشونت، مصلحت ولايت
احكام شريعت در حوزه عمومى در بسيارى از كشورها با اكثريت مسلمان مثل عربستان با حكومت پادشاهى كم و بيش به اجرا در مى آيند.
آنچه حكومت ولايت فقيه را از ديگر حكومت هاى استبدادى در منطقه متمايز مى كند نه اجراى احكام شريعت بلكه اجراى آن دسته از احكام شريعت است كه به بقاى يك حكومت دينى نامشروع، ناكارآمد، و بدون محبوبيت، و تقويت نهادهاى دينى ادغام شده در آن منجر شود.
اعدام، ترور و شكنجه (و نه تجاوز جنسى غير همسر) در متن فقه شيعه وجود دارند - و قرنها وجود داشتند- اما اجراى آنها براى دسته اى خاص از اعمال، زمان اعدام، مرجع صدور حكم، اتهاماتى كه به اعدام و ترور و شكنجه مى انجامند و نحوه صدور احكام اعدام و شكنجه و ترور در حكومت ولايت فقيه به گونهاى است كه تنها به بقاى حكومت بينجامد: نه اجراى احكام الهى به نحوى سازگار مد نظر است و نه مصالح عمومى بلكه مصلحت يك قشر يعنى كاست حاكم و در بسيارى موارد مصالح و منافع يك فرد يعنى شخص ولى فقيه مد نظر قرار مى گيرد.
در حكومت ولايت فقيه ترور افراد و شكنجه با ارهاب و تعزير توجيه فقهى پيدا مى كند؛ آدم كشى نام «قصاص» يا مقابله با «فساد فى الارض» يا مجازات «محارب» نام مى گيرند؛ حذف مخالفان نيز رفع «فتنه» نام گذارى مى شود. اما همه اينها بازى با كلمات براى قانع كردن پايگاه كوچك اجتماعى حكومت است و نه انطباق حكم با شريعت. فقه شيعه آن چنان كه شرح لمعه شهيد ثانى عرضه مى كند ۵۲ باب است و تنها بابهايى كه باب دندان كاست حكومتى است به اجرا در مى آيند.
ولايت فقيه يعنى اجراى گزينشى آن دسته از احكام كه منافع و قدرت حاكميت را تحكيم مى كند. گرچه خشونت افسار گسيخته (قطع دست و پا، پرتاب از بلندى، قطع انگشتان، كور كردن چشم، سنگسار و بريدن سر) بخشى لاينفك از فقه اسلامى است اما روحانيت حاكم تنها در اين بخش از فقه تخصص دارد.
بهيموت ولايت
دين و شريعت در حكومت ولايت فقيه به صورت يك ابزار در دست حاكمان قرار مى گيرد تا همه خشونت خود را فرمان خداوند و لذا مقدس معرفى كنند. از همين جهت اعدام ها، ترورها، شكنجه ها و تجاوزها اعمالى عادى در ايران نيستند بلكه ويترين حكومت ولايت فقيه و حكومت دينى به حساب مى آيند. هدف از اين اقدامات نه صرفا حفظ حكومت بلكه نمايش اقتدار ولى فقيه و سر به فرمان بودن عوامل حكومت حتى تا حد تجاوز جنسى و كشتن مخالفان حكومت است.
دستگاه قضايى شمشير ولايت، دستگاه امنيتى، چشم و گوش و قوه تجسسيه ولايت و دستگاه هاى نظامى و امنيتى دست آهنين ولايت اند. بدون آن كه اين اعضا و جوارح ولى فقيه در كار هر روزه باشند مردم متوجه نمى شوند كه چه بهيموتى بر آنها حكم مى راند.
الهيات سياسى خشونت
زندان، شكنجه، اعدام و ترور فصلهاى اصلى الهيات سياسى در گفتمان اسلامگرايىاند. اين پديدهها در صورت فقدان حكومت دينى و حكومت ولايت فقيه نمى توانستند به بخشى از نظام كلامى و اعتقادى مسلمانان تبديل شوند. اين معجزه اسلام سياسى و اسلامگرايى است كه اين پديدهها را به بخشى از الهيات موجود دينداران باورمند به حكومت مذهبى تبديل كرده است. از اين جهت خشونت مقدس تعين بخش و عناصر ذاتى ايدئولوژى اسلامگرايىاند و نه اسلام كه قرائت هاى متفاوتى از آن امكان پذير است.
ماموريت ولى فقيه
حكومت ولايت فقيه براى خدمات رسانى به مردم، تامين نيازهاى دنيوى آنها و فراهم آوردن چتر امنيتى و حمايتى براى ايشان تاسيس نشده است؛ اينها كارهايى است كه حكومتهاى دمكراتيك و سكولار بسيار بهتر از حكومت دينى انجام مى دهند و بسيار از اين جهات كار آمد ترند.
حكومت ولايت فقيه براى ساختن بمب اتمى و موشكهاى بالستيك نيز تاسيس نشده است جون اين كارها را حكومت هاى ديگر قبلا انجام داده اند. حكومت ولايت فقيه فقط براى شكنجه و اعدام و تجاوز و ترور با توجيهات مذهبى براى حفظ انحصار قدرت در نهادهاى دينى و بالاخص روحانيت تاسيس شده است. آنها كه در ابتداى تاسيس حكومت جمهورى اسلامى از دليل يا دلايل تاسيس حكومت ولايت فقيه مى پرسيدند در سه دهه گذشته پاسخ خود را به روشنى دريافت كردهاند.
خشونت مقدس
قانون اساسى جمهورى اسلامى در اصول مربوط به ولايت فقيه اين منصب را بزك كرده و به جامعه تحويل مى دهد اما هنگامى كه آن عناوين و آرايش ها را پاك كنيم تنها خشونت مقدس از آن باقى مى ماند. همين قدسيت بخشيدن به خشونت است كه باعث مى شود باورمندان وفادار به روحانيت در برابر اعدام يك معلم (فرزاد كمانگر) يا دختر مخالف كرد (شيرين علم هولى) يا جوانى كه با ۲۰۰ هزار تومان مى خواسته به برادرش كمك كند (مهدى اسلاميان) و دو جوان كرد ديگر (على حيدريان و فرهاد وكيلى) سكوت پيشه كنند.
بر اساس همين خشونت مقدس است كه مى توان در دادگاهى هفت دقيقهاى فردى را بدون تحقيق، بر اساس اقرار تحت شكنجه بدون حضور وكيل و هيئت منصفه به اعدام محكوم و تنها بر اساس اقتضاى روز (ارعاب مخالفان در آستانه سالگرد انتخابات تقلبى) حكم را اجرا كرد.
مسئوليت انواع و ظواهر گوناگون خشونت مقدس نخست بر عهده اسلامگرايى (يا همان تبديل كردن دين به ايدئولوژى اقتدارگرا و تماميت طلب حكومتى) است كه دين را به مزرعه كشت و كار قدرت تبديل مى كند. سپس بر عهده نظريه ولايت فقيه است كه فردى را به نمايندگى از قشر روحانيت بر جان و مال و آبروى مردم بدون نظارت و پاسخگويى و مسئوليت پذيرى در برابر قانون حاكم گرداند؛ و در نهايت بر عهده شخص ولى فقيه است كه بنا به حكم وى و مقامات مستقيما منصوب وى اين خشونت هاى مقدس صورت مى پذيرند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همچنين در برخى از نقاط دنيا حكومتها به اعدام، سركوب و شكنجه افراد بالاخص مخالفان خود مشغولند. آيا اين دسته اخير از اعمال حكومت به گونهاى كه در ايران امروز اجرا مى شوند مى توانند تمايز بخش حكومت دينى از حكومت غير دينى باشند؟ حكومت ولايت فقيه در ارتكاب به اين اعمال چه تفاوتى با ديگر حكومتهاى استبدادى يا تماميت طلب دارد؟ به طور كلى وجه تمايز حكومت ولايت فقيه با ديگر حكومت هاى استبدادى و ديكتاتورى در كجاست؟ ولايت فقيه در ايران چگونه ابراز وجود مى كند؟ چگونه مردم متوجه مى شوند كه در تحت حكومت ولايت فقيه زندگى مى كنند؟ مردم ايران با چه اقداماتى از سوى حكومت مواجهاند كه مردم در ديگر نقاط دنيا با آنها مواجه نيستند؟
خشونت، مصلحت ولايت
احكام شريعت در حوزه عمومى در بسيارى از كشورها با اكثريت مسلمان مثل عربستان با حكومت پادشاهى كم و بيش به اجرا در مى آيند.
آنچه حكومت ولايت فقيه را از ديگر حكومت هاى استبدادى در منطقه متمايز مى كند نه اجراى احكام شريعت بلكه اجراى آن دسته از احكام شريعت است كه به بقاى يك حكومت دينى نامشروع، ناكارآمد، و بدون محبوبيت، و تقويت نهادهاى دينى ادغام شده در آن منجر شود.
زندان، شكنجه، اعدام و ترور فصلهاى اصلى الهيات سياسى در گفتمان اسلامگرايىاند. اين پديدهها در صورت فقدان حكومت دينى و حكومت ولايت فقيه نمى توانستند به بخشى از نظام كلامى و اعتقادى مسلمانان تبديل شوند. اين معجزه اسلام سياسى و اسلامگرايى است كه اين پديدهها را به بخشى از الهيات موجود دينداران باورمند به حكومت مذهبى تبديل كرده است.
در حكومت ولايت فقيه ترور افراد و شكنجه با ارهاب و تعزير توجيه فقهى پيدا مى كند؛ آدم كشى نام «قصاص» يا مقابله با «فساد فى الارض» يا مجازات «محارب» نام مى گيرند؛ حذف مخالفان نيز رفع «فتنه» نام گذارى مى شود. اما همه اينها بازى با كلمات براى قانع كردن پايگاه كوچك اجتماعى حكومت است و نه انطباق حكم با شريعت. فقه شيعه آن چنان كه شرح لمعه شهيد ثانى عرضه مى كند ۵۲ باب است و تنها بابهايى كه باب دندان كاست حكومتى است به اجرا در مى آيند.
ولايت فقيه يعنى اجراى گزينشى آن دسته از احكام كه منافع و قدرت حاكميت را تحكيم مى كند. گرچه خشونت افسار گسيخته (قطع دست و پا، پرتاب از بلندى، قطع انگشتان، كور كردن چشم، سنگسار و بريدن سر) بخشى لاينفك از فقه اسلامى است اما روحانيت حاكم تنها در اين بخش از فقه تخصص دارد.
بهيموت ولايت
دين و شريعت در حكومت ولايت فقيه به صورت يك ابزار در دست حاكمان قرار مى گيرد تا همه خشونت خود را فرمان خداوند و لذا مقدس معرفى كنند. از همين جهت اعدام ها، ترورها، شكنجه ها و تجاوزها اعمالى عادى در ايران نيستند بلكه ويترين حكومت ولايت فقيه و حكومت دينى به حساب مى آيند. هدف از اين اقدامات نه صرفا حفظ حكومت بلكه نمايش اقتدار ولى فقيه و سر به فرمان بودن عوامل حكومت حتى تا حد تجاوز جنسى و كشتن مخالفان حكومت است.
دستگاه قضايى شمشير ولايت، دستگاه امنيتى، چشم و گوش و قوه تجسسيه ولايت و دستگاه هاى نظامى و امنيتى دست آهنين ولايت اند. بدون آن كه اين اعضا و جوارح ولى فقيه در كار هر روزه باشند مردم متوجه نمى شوند كه چه بهيموتى بر آنها حكم مى راند.
الهيات سياسى خشونت
زندان، شكنجه، اعدام و ترور فصلهاى اصلى الهيات سياسى در گفتمان اسلامگرايىاند. اين پديدهها در صورت فقدان حكومت دينى و حكومت ولايت فقيه نمى توانستند به بخشى از نظام كلامى و اعتقادى مسلمانان تبديل شوند. اين معجزه اسلام سياسى و اسلامگرايى است كه اين پديدهها را به بخشى از الهيات موجود دينداران باورمند به حكومت مذهبى تبديل كرده است. از اين جهت خشونت مقدس تعين بخش و عناصر ذاتى ايدئولوژى اسلامگرايىاند و نه اسلام كه قرائت هاى متفاوتى از آن امكان پذير است.
ماموريت ولى فقيه
حكومت ولايت فقيه براى خدمات رسانى به مردم، تامين نيازهاى دنيوى آنها و فراهم آوردن چتر امنيتى و حمايتى براى ايشان تاسيس نشده است؛ اينها كارهايى است كه حكومتهاى دمكراتيك و سكولار بسيار بهتر از حكومت دينى انجام مى دهند و بسيار از اين جهات كار آمد ترند.
حكومت ولايت فقيه براى ساختن بمب اتمى و موشكهاى بالستيك نيز تاسيس نشده است جون اين كارها را حكومت هاى ديگر قبلا انجام داده اند. حكومت ولايت فقيه فقط براى شكنجه و اعدام و تجاوز و ترور با توجيهات مذهبى براى حفظ انحصار قدرت در نهادهاى دينى و بالاخص روحانيت تاسيس شده است. آنها كه در ابتداى تاسيس حكومت جمهورى اسلامى از دليل يا دلايل تاسيس حكومت ولايت فقيه مى پرسيدند در سه دهه گذشته پاسخ خود را به روشنى دريافت كردهاند.
خشونت مقدس
قانون اساسى جمهورى اسلامى در اصول مربوط به ولايت فقيه اين منصب را بزك كرده و به جامعه تحويل مى دهد اما هنگامى كه آن عناوين و آرايش ها را پاك كنيم تنها خشونت مقدس از آن باقى مى ماند. همين قدسيت بخشيدن به خشونت است كه باعث مى شود باورمندان وفادار به روحانيت در برابر اعدام يك معلم (فرزاد كمانگر) يا دختر مخالف كرد (شيرين علم هولى) يا جوانى كه با ۲۰۰ هزار تومان مى خواسته به برادرش كمك كند (مهدى اسلاميان) و دو جوان كرد ديگر (على حيدريان و فرهاد وكيلى) سكوت پيشه كنند.
بر اساس همين خشونت مقدس است كه مى توان در دادگاهى هفت دقيقهاى فردى را بدون تحقيق، بر اساس اقرار تحت شكنجه بدون حضور وكيل و هيئت منصفه به اعدام محكوم و تنها بر اساس اقتضاى روز (ارعاب مخالفان در آستانه سالگرد انتخابات تقلبى) حكم را اجرا كرد.
مسئوليت انواع و ظواهر گوناگون خشونت مقدس نخست بر عهده اسلامگرايى (يا همان تبديل كردن دين به ايدئولوژى اقتدارگرا و تماميت طلب حكومتى) است كه دين را به مزرعه كشت و كار قدرت تبديل مى كند. سپس بر عهده نظريه ولايت فقيه است كه فردى را به نمايندگى از قشر روحانيت بر جان و مال و آبروى مردم بدون نظارت و پاسخگويى و مسئوليت پذيرى در برابر قانون حاكم گرداند؛ و در نهايت بر عهده شخص ولى فقيه است كه بنا به حكم وى و مقامات مستقيما منصوب وى اين خشونت هاى مقدس صورت مى پذيرند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- نظرات نویسنده در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.