محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اسلامی ايران، در پی کناره گيری اسفنديار رحيم مشايی از معاونت اول رياست جمهوری، او را به سمت مشاور و رييس دفتر خود منصوب کرد.
کناره گيری اسفنديار رحيم مشايی پس از دستور آيت الله علی خامنه ای، به محمود احمدی نژاد برای برکناری او صورت گرفت. اين در حالی بود که محمود احمدی نژاد از برکناری معاون اول خود اجتناب کرد.
در همين حال، ۲۰۰ نماينده مجلس شورای اسلامی با امضای نامهای خطاب به محمود احمدینژاد، خواستار اصلاح رفتار وی در راستای تبعيت از فرامين رهبر جمهوری اسلامی ايران شدند.
سيامک طاهری، روزنامه نگار در تهران، درباره اقدامات محمود احمدی نژاد که اعتراض برخی از هوادارانش را نيز برانگيخته است، به « راديو فردا» می گويد:
مسئله اختلاف در سطوح بالای حاکميت از يک سال پيش خيلی جدی شده بود و بعد از وقايع مربوط به انتخابات رياست جمهوری، اين مسئله شکل ديگری پيدا کرد.
آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تاکيد کرد که نظراتش به آقای احمدی نژاد نزديک تر است. شايد بعضی ها به اين جمله دقت نکرده باشند، اما رهبر می خواست بگويد ضمن اين که کاملا با آقای احمدی نژاد هم نظر نيست و با او اختلافاتی هم دارد، ولی با اين همه، او را به ساير کسانی که در طرف مقابل قرار دارند، ترجيح می دهد.
اين مسئله امروز خود را به صورت ديگری نشان می دهد. واقعيت اين است که فشار از پايين بر روی سطوح بالای حاکميت تاثير گذاشته است و مرتب نيروهای جديدی به صف معترضين می پيوندند، وقتی روحانيون طراز اول با اين وضعيت مخالفت می کنند، وقتی کسانی مانند آقای دستغيب و باهنر اين چنين نسبت به حاکميت اعتراض می کنند، معلوم است که حاکميت بايد کاری انجام دهد.
از طرفی، صحبت های آقای مشايی در گذشته با واکنش های شديد بخش های وسيعی از اصولگرايان مواجه شده بود و از طرف ديگر، آقای احمدی نژاد هم به يکدندگی و لجبازی شهره آفاق است و آقای مشايی هم از دوستان و بستگان بسيار نزديک اوست، طبيعی بود که با چنين وضعيتی، رهبر بخواهد به آقای احمدی نژاد ضربه شصتی نشان دهد. درنتيجه، کار به اينجا کشيد که می بينيد.
می توان گفت اين شکاف جديدی است و رهبر هم اشاره کرد که بايد جلوی گسترده تر شدن اين شکاف گرفته شود، ولی مسلم است که اين يک شکاف جدی است و آنچه در دولت و حاکميت می گذرد، مانند يک ماشين زهوار در رفته است که در چرخش چرخ هايش صدايی از هر گوشه بلند می شود.
به نظر شما، اين شکاف چه سرانجامی خواهد داشت و چه نتايجی به بار می آورد؟
عمق و گستردگی اين شکاف در درجه اول به حرکت مردم بستگی دارد، چون حرکت از پايين تاثير خود را بر بالا گذاشته است و اين تاثير ادامه خواهد داشت. البته اين شکاف را بايد يک شکاف فرعی در نظر گرفت و شکاف اصلی بين مردم و حاکميت است.
به نظر می رسد پس از معرفی محمود احمدی نژاد به عنوان رييس جمهور آينده، او در سياست هايش نسبت به متحدان سابق خود بی توجه است و حتی به نامه رهبر در مورد اسفنديار رحيم مشايی توجهی نکرد تا اين که نامه علنی شد و آقای مشايی از سمت خود استعفا داد، نه اين که محمود احمدی نژاد او را بر کنار کند. شما نحوه رفتار و عملکرد محمود احمدی نژاد را چگونه ارزيابی می کنيد؟
اين مسئله جديدی نيست. وقتی در دوره گذشته هم بر سر جمله آقای مشايی درباره مردم اسراييل، رهبر همين گونه برخورد کرد، آقای مشايی در نامه ای که به رهبر نوشت، از موضع خود عدول نکرد و فقط گفت نظر شما را می پذيرم و اجرا می کنم، نه اين که با نظر شما موافقم.
اين مسئله نشان می دهد يک اختلاف نظر ديدگاهی وجود دارد. بايد به اين مسئله توجه داشت که در کشور ما از مدت ها پيش چند تضاد شکل گرفته است؛ تضاد بين روحانيون و غير روحانيون، تضاد روحانيون با سپاهی ها، تضاد طبقاتی و همچنين تضاد فرهنگی بين حاکميت و جامعه.
جامعه ما جامعه چند صدايی و چند فرهنگی است که حاکميت تنها نماينده يکی از اين فرهنگ ها است. اين تضادها و درگيری های مختلف درون جناح های حاکميت و بين حاکميت و مردم و بين ارگان های حاکميت وجود دارد و هر دفعه به شکلی بروز می کند.
آنچه مسلم است، اين که ترکيب حاکميت به اين شکل برای دوران طولانی نمی تواند به راه خود ادامه دهد. حاکميت نمی داند در شرايط فشار از پايين، جريان را چگونه مديريت کند. اکنون حاکميت تحت فشار شديد قرار دارد و در درون خود نيز شکاف های عميق دارد و در اين شرايط، مديريت و سازمان دهی تغييرات کار بسيار مشکلی است و ما بايد منتظر تضادها و شکاف های جديدتری باشيم.