مخالفان توافق هستهای در ایران چرا به مخالفت با آن پرداختند و در قبال آن چه رهیافتی در پیش گرفتند؟ و آیا اساساً برجام چه تأثیری بر عرصه سیاست داخلی ایران گذاشت؟ رضا علیجانی دیدگاههای خود را در این زمینه با رادیوفردا در میان گذاشته است.
رضا علیجانی
رضا علیجانی فعال سیاسی و روزنامهنگار است. او از اعضای شورای فعالان ملی مذهبی است. آقای علیجانی سردبیر نشریه توقیفشده ایران فردا بود و پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای مدت کوتاهی بازداشت شد و از سال ۱۳۹۰ ساکن شهر پاریس در فرانسه است.
آیا وقتی به صحنه سیاست داخلی ایران نگاه میکنید شما ایران پیش و پس از برجام میبینید؟
بله تا حد زیادی میتوان شرایط ایران را به پیش و پس از برجام تفکیک کرد. هم تصویر بینالمللی ایران متفاوت شده با آن هشت سال گذشته و هم شرایط اقتصادیش تا حدی و هم یک مقداری آرایش نیروهای سیاسی در درون حکومت.
از نظر تصویر بینالمللی خب روشن است که ایران از یک ادبیات ستیزه گرانه وارد ادبیات دیپلماتیک شده با تابلوی آقای ظریف. در حوزه اقتصادی ایرانی که داشت به سمت جنگ میرفت در انتهای تحریمها حالا میتواند نفت بفروشد. شرایط بیمهای برای واردات و تجارت راحتتر شده. برخی مبادلات بانکی تسهیل شده. تجارت و واردات برای ایران رونق پیدا کرده. نمیشود گفت دولت به لحاظ اقتصادی قویتر شده چون سرمایهگذاری صورت نمیگیرد. خروج از رکود دشوار است. ولی میشود گفت غنیتر شده. با دست بازتری میتواند بدهیهای معوقهاش را بپردازد، یارانهها را بپردازد و اندکی هم سرمایهگذاری کند.
در سیاست داخلی هم میشود گفت که نوعی انشعاب نامریی در جریان محافظهکار اتفاق افتاده. در گذشته در طول مذاکرات هستهای یک مسیر مشترکی را بیت و دولت با هم پیش میرفتند. حالا دولت مسئله را یک روند میدید، آقای روحانی فکر میکرد این نوعی اصلاح رابطه با جهان است، بیت رهبری آقای خامنهای موردی و نقطهای میدید، فقط میخواست مذاکرات هستهای تمام شود و پرونده تحریمها بسته شود. با آن چیزی که آقای روحانی بعدها گفت برجام ۲، بیت از اول موافقتی نداشت. در حالی که آقای روحانی میگفت ما با ادبیاتی که قبلاً حرف میزدیم قبل از برجام حالا نمیتوانیم حرف بزنیم.
به هر حال اینجا ریلهای این دو ترن از هم تفکیک شد و ما شاهد هستیم که بخشی از جریان محافظهکار توی ترن روحانی و دولت باقی ماندند. هرچند میخواهند خودشان را پنهان کنند. چون آنها در سیاست خارجی و اقتصاد به گفتار دولت نزدیکترند تا گفتار ستیزه گر آقای خامنهای. اما در مسایل داخلی و فرهنگی شاید به بیت نزدیکترند. به علاوه اینکه منافعشان و رانت قدرتی که از نزدیکی به بیت کسب میکنند اقتضا میکند که این تفاوت و این انشعاب را نامریی نگاه دارند. بنابراین به نظر میرسد که میتوانیم (حکومت) ایران را از نظر شرایط سیاسی و اقتصادی به قبل و بعد از برجام تقسیم کنیم.
آقای علیجانی، شما اشاره کردید به انشعاب و از نامرییبودنش صحبت کردید. کدام نیروها بیشتر تقویت شدند؟ آیا این فقط یک جناح تکنوکرات و یک جناح میانه رو و پراگماتیک بوده که قدرت گرفته یا جناحهای دیگر هم در پی دستیابی به برجام به قدرتشان افزوده شده است؟
در مجموع میشود گفت همان طور که روحانی رأی آورد و جلیلی را شکست داد، در عرصه اجتماعی هم این گفتمان تقویت شد. انتخابات مجلس شورای اسلامی هم تا حدود زیادی این را نشان داد. در حوزه اقتصادی هم به هر حال وقتی یک گشایشی ایجاد شود که هنوز بسیار کم و ناتمام است، به نفع دولت تمام میشود.
انتخابات مجلس نشان داد و شرایط دو سه سال اخیر، فعال شدن نسبی البته با همه دشواریها و موانعی که وجود دارد و جامعه مدنی و انجمنهای اسلامی دانشگاهها، برخی کانونهای صنفی مثل معلمان و برخی تشکلات کارگری و زنان در مجموع نسبت به گذشته توانستند بیشتر تقویت شوند که البته فقط به برجام ارتباط ندارد. به شرایط جدید ایران ارتباط دارد. این شرایط موقعی است که اقشار کم درآمد هم آمدند به شعار روحانی که «من میخواهم چرخ اقتصادم چون چرخ سانتریفیوژها بچرخد» رأی بدهند. از این به بعد هم شاید این چالش همچنان ادامه داشته باشد.
به نظر شما این به شکل گیری یک نیروی سیاسی تازه منجر شده؟ یعنی یک زمان اصلاحطلبان و اصولگرایان را داشتیم. آیا این یک نیروی سیاسی تازه است که مجموعه تازهای از گروهها گرد هم جمع شدهاند؟
این در ظاهر بله. در ظاهر یک جریان اعتدالی تکنوکرات که در این شرایط امنیتی بیشتر تحمل میشوند برجستهتر شدهاند. همان طور که آقای روحانی ماند و آقای خاتمی یا آقای هاشمی کنار زده شدند. اما من فکر نمیکنم اساس مسئله یعنی در آرایش اصلی نیروهای سیاسی در ایران تغییری ایجاد شده باشد. چون دو گفتار در ایران با هم مناظره میکنند. یک گفتار که میخواهد با جهان در تعامل باشد و در منطقه هم دنبال صلح است و در داخل هم نصفه نیمه قانون اساسی اجرا شود. و جریان دیگری است که عکس این میاندیشد.
این تعارض را ما از دوران اصلاحات میبینیم، در دوره جنبش سبز به اوج خودش میرسد، با سرکوب آن فرماسیون خیابانی جنبش سبز این یک مقدار زیر پوستی میشود. در انتخابات ۹۲ یک مقدار بالا میآید. من فکر میکنم از جریان مقابل بخشی از نیرو به این سمت ریزش میکند. همانگونه که در جنبش سبز توسط آقای موسوی به این سمت ریزش کرد. در این دوره هم توسط دیپلماسی و گفتار تعاملی روحانی در جهان و منطقه به این سمت ریزش میکند.
به هر حال در ظاهر جریان اعتدالی قوی شده است؛ قویتر از گذشته شده. اما در اساس فکر نمیکنم آرایش نیروهای سیاسی ایران از آن دو گفتار اصولگراـ محافظهکار و اصلاحطلب خارج شده باشد.
موقعیت سپاه را چطور میبینید؟ در طول این ماهها خیلی راجع به این مساله صحبت شد که برجام به قدرت گرفتن سپاه کمک کرده است. سپاه هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ اقتصادی در ایران قدرتمند بوده و در طول این یکی دو دهه گذشته نمودهایش را دیدیم. برجام سپاه را در چه موقعیتی قرار داده است؟
سپاه در دوره آقای احمدینژاد میشود گفت از قراردادهای اقتصادی که اندک بود و شما اگر خاطرات خانم وسمقی را از شورای شهر بخوانید میبینید آن موقع خیز برداشته که شهر تهران را بگیرد. در دولت هشت ساله احمدینژاد در واقع اقتصاد ایران را سعی کرد تصاحب کند و بخش زیادش را تصاحب کرد. وارد پارلمان شد. خیلی از استاندارها و خیلی از اعضای هیئت مدیره شرکتها همه سپاهی بودند.
فکر میکنم برجام در مجموع به نفع سپاه تمام نشده ولی آن چالش پشت صحنه را روی صحنه آورده است. اینکه سپاه بیشتر از گذشته اعلام مواضع میکند و حتی در مقابل برجام میایستد، برجام ۲ را به موازات آقای خامنهای در واقع تخریب میکند، اینها ناشی از احساس ضعف و احساس به خطر افتادن منافعشان است و احساس اینکه اگر بخواهیم فقط گفتمانی نگاه کنیم، اینکه دولت دارد به سمت سازش میرود و ما باید از این سازش جلوگیری کنیم همان طور که در دوره آقای هاشمی وقتی احساس میکردند هاشمی میخواهد با غرب با اروپا سازش کند کارشکنیهایی در اروپا کردند، کارشکنیهای یک مقدار حادتر و کارهای تروریستی میکردند. الان هم میبینیم که از دیوار سفارت انگلیس بالا میروند. بیانیه آقای سلیمانی به شکل شگفتانگیزی در میآید. سخنان حسن نصرالله مطرح میشود.
من این چالشها را علامت پیشروی سپاه نمیبینم. علامت نگرانی سپاه از اینکه منافعش به خطر بیافتد است، به علاوه اینکه چالشهای پشت صحنه هم در جریان است در رابطه با تقسیم اموال و پولهای آزاد شده ایران که (در حد شنیدههای بسیار جدی که وجود دارد) برای جنگ در سوریه و حمایت از حزبالله سپاه سهم بزرگی میخواهد و دولت تا حدی با همه ناتوانیهایش دارد مقاومت میکند. اینکه سپاه بیشتر از گذشته سروصدا میکند را علامت نگرانی آن میبینم تا تقویت و پیشرفت سپاه.
مورد دیگری که خیلی الان از این جا به بعد پررنگ خواهد بود بحث این است که کم کم به پایان کار دولت نزدیک میشویم. انتخابات ریاست جمهوری را در یک سال آینده پیش رو داریم. در یک سال آینده نحوه اجرای برجام چه تاثیری بر انتخابات ریاست جمهوری خواهد داشت و اینکه آیا دولت حسن روحانی میتواند از آن به عنوان یک سرمایه برای انتخاب دوباره استفاده کند یا خیر؟
مخالفان برجام چه در داخل ایران و چه در فضای بینالمللی از همه توانشان استفاده میکنند. حالا نوبت دولت روحانی است که استفاده کند. یعنی مخالفان برجام در آمریکا و کشورهای دیگر منطقه همه تلاششان را به کار میبرند که برجام پیش نرود. به ویژه تسهیل اقتصادی برای ایران اتفاق نیافتد. از خلل و فرجی که در خود این قرارداد هست استفاده کنند که سرمایهگذاری در ایران سخت تر شود.
در این قسمت گویی جریان افراطی داخل ایران هم همسو عمل میکند با کارشکنیهایی که میکند، موشکهایی که هوا میکند و روی موشک شعارهای خاصی مینویسد، دخالتش در منطقه که خلاف منافع ملی ایرانیان هست را سعی میکند علنیتر کند، با ادبیات تندتری نشان دهد. در هر حال آنها سعی کردند نقطه قدرت دولت روحانی که یکی از وعدههای مهمش در رابطه با پرونده هستهای به سرانجام رساند، تبدیل به نقطه منفی کنند. اما اینجا یک زرنگی هم میکنند چون مخالفت با برجام در افکار عمومی زیاد پسندیده و پذیرفته نیست. یعنی یک پوست موز زیر پای جریان راست است.
مردم از اینکه جنگ باشد بین ایران و جهان و تنازع و تنش باشد، خوششان نمیآید. در نتیجه اینجا دولایه برخورد میکنند. برای نیروهای میدانی و هوادار خودشان و بسیجی تبلیغ میکنند که سیاست خارجی دولت سازشکارانه بوده و به بن بست رسیده. برای مردم هم سعی میکنند بگویند این اقتصادی که آقای روحانی وعده داده به نتیجه نرسیده است. حالا بحث فساد و اینها به عنوان چاشنی و سس استفاده میشود.
دولت در اینجا بایستی بتواند هم در جنگ رسانهای و تبلیغاتی قویتر عمل کند که مورد انتقاد و اعتراض هم هست و هم در برخورد با فساد که آنها سعی کردند بازی را مساوی کنند با این فیشهای حقوقی دولت میتواند قویتر عمل کند. ولی مهمتر از همه این است که دولت بتواند در رابطه با سرمایهگذاری و رفع بیکاری موفق باشد.
من تصور میکنم در یک سال آینده این نزاع تشدید شود و دولت اگر نخواهد روشنگری کند و علت اینکه اصلاحات اقتصادی با سرعت مناسب نمیرود را توضیح دهد. که بخشی از آن میتواند ناتوانی و سوء مدیریت دولت باشد ولی بخش اصلی آن کارشکنیهایی است که در سیاست خارجی اتفاق میافتد. آن چیزی که به نام برجام ۲ مطرح شد.
به هر حال مردم هم الان لایهبندی شدهاند. یک بخش زیادی هنوز فکر میکنم در بیم و امید هستند. موانع رشد و توسعه اقتصادی را دارند به چشم میبینند ولی بخشی هم دارند ناامید میشوند. سرعت بهبود اقتصادی برایشان با عجلهای که دارند و با دشواریهای زندگی کافی نیست و فیشهای حقوقی کلانی هم که برخی از مسئولان دولتی گرفتهاند این ماجرا را تشدید کرد. فکر میکنم باید در یک سال آینده شاهد روزهای پرتنشتری در این حوزه باشیم.