۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ و همه آنچه پس از برجام رقم خورد، دیگر تنها مربوط به موضوع هستهای و جزییات فنی آن نبود. بحرانی که حل آن ۱۳ سال طول کشیده بود، یکسال پیش با دستیابی ایران و شش قدرت جهانی به برجام برطرف شد. اگرچه که دوران پسابرجام هم پیچیدگیهای خود را داشته و همچنان چانهزنی برای ابعاد مختلف آن خصوصاً در زمینه رفع تحریمها در جریان است، اما پرونده هستهای ایران از پروندهای که میتوانست منتهی به جنگی تمام عیار شود، با ابزار دیپلماتیک شکل دیگری به خود گرفت.
برجام صحنه سیاست داخلی ایران هم را تبدیل به کارزاری کرد که از یک سو ستایش و تمجید را به اوج رساند و بسیاری تلاش کردند تا نقش خود را در این روند چندین ساله مذاکره پررنگ یا حتی بزرگنمایی کنند و از سوی دیگر گروهی هم به شدیدترین اشکال برای انتقاد از این توافق روی آوردند. دو رویکردی که سرچشمه آن یک دوگانگی است که در ایران قاسم شعله سعدی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی آن را این گونه تفسیر میکند:
«دو موضع گیری متضاد توسط آقای خامنهای و آقای روحانی انجام شد که استثنائاً هر دو درست بود. آقای خامنهای گفت که برجام زیان محض است آقای روحانی هم گفت ما پیروز شدیم. و از عجائب روزگار این است که اینها هر دو درست میگفتند. یعنی آقای خامنهای که میگوید زیان محض است راست میگوید، چون امتیازهای زیادی به طرفهای مذاکره داده شده و در عمل چیز قابل توجهی دریافت نشده است. آقای روحانی هم که میگوید ما پیروز شدیم، او هم درست میگوید زیرا اگر این توافق هم صورت نگرفته بود، وضع ایران بسیار بدتر از این که هم اکنون هست میبود، لذا از بدتر شدن وضع جلوگیری شد.»
این دوگانگی در حالی مطرح شده که البته رهبر جمهوری اسلامی بارها از دیپلماتهای ایرانی و نحوه عمل آنها در مذاکرات تقدیر کرده و دولت نیز بارها حمایت آیتالله علی خامنهای را از دلایل موفقیت خود در مذاکرات عنوان کرده است. اما خصوصاً در ماههای اخیر اظهارات ضد و نقیض رهبر و رئیسجمهور ایران چه در زمینه مسایل دیپلماتیک و چه سیاست داخلی یا فرهنگ و اجتماع موجب شده که تفاوت رویکردها در نظام جمهوری اسلامی، که رهبر در آن حرف اول و آخر را می زند، پررنگتر شود. اگرچه که تحلیلگرانی چون فرخ نگهدار در بریتانیا، معتقدند که اینگونه تغییرات در گفتمانِ این دو، به تقابل همهجانبه منجر نخواهد شد:
«تفاوتهایی میان نگاه آقای روحانی و آقای خامنهای نسبت به مسایل موجود در جهان ما و نحوه مواجهه با آن وجود داشته، همان نگاهی که شاید به نوع دیگری بتوان گفت در نگاه آقای رفسنجانی و آقای خامنهای وجود داشته، اینها سالها هم با هم کار کردند و هنوز هم ادامه میدهند. من اینکه این تفاوت نگاه، مسیری به سوی درگیری و حذف پیش برود را در فضای سیاسی پیشبینی نمیکنم ولی به نظرم میرسد که لحن طرفین برای جلب حمایت حامیان خود قدری روشنتر و قدری تیزتر خواهد شد.»
اما همه آنچه مربوط به صحنه سیاست داخلی ایران میشود در نگاه و گفتمان دو مقام ارشد ایران یعنی رهبر و رئیسجمهور خلاصه نمیشود. در این صحنه، بازیگران و گروههای مختلفی نقشآفرینی میکنند که در حدود دو دهه اخیر، این گروهها به دو بخش اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم شدند؛ گروههایی که تا زمان روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۹۲، به شدت تحت تأثیر اعتراضهای سال ۸۸ در پی انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری در آن سال بوده و فضایی دوقطبی را در صحنه سیاست داخلی به وجود آوردند. این آرایش سیاسی آنطور که مهدی مهدویآزاد، تحلیلگر سیاسی در آلمان میگوید، با از سرگیری مذاکرات و دورخیز برای توافق اتمی تغییری اساسی کرد و به دو گروه موافقان و مخالفان مذاکره و توافق تبدیل شد:
«در جناح مخالف برجام این بار اصولگرایان قشری و رادیکال به انضمام بخشی از اپوزیسیون و در جناح حامی برجام، تمام پتانسیل سیاسی کشور به اضافه بخش بزرگی از اصولگرایان بودند. از آن زمان تا تیرماه ۹۴ که برجام امضا شد و تا مهر ۹۴ که مجلس این توافق را تصویب کرد و تا هم اکنون که دوران پسابرجام را شاهد هستیم جناحها و مرزهای گروههای سیاسی تقریباً به هم ریخته و آن ساختار کلاسیک سیاستورزی که ما در ایران میشناختیم و آن را به اصلاحطلب، اصولگرا، اپوزیسیون و فعال مدنی تقسیم میکردیم به هم ریخته است و گروهها نه بر مبنای انگیزهها یا منافع اقتصادیشان، بلکه بر مبنای نگاهشان به سیاست خارجی و دورنمای کشور در حال تنظیم روابطشان هستند.»
آقای مهدویآزاد این وضعیت را «دوران سردرگمی پس از برجام» میخواند؛ دورانی که به گفته او یک گشایش دیپلماتیک موجب شده که رویکرد یک اصولگرای اعتدالطلب مانند اکبرهاشمی رفسنجانی نزدیک به اپوزیسیون معتدل شود و رویکرد اپوزیسیون سرنگونیطلب، در مخالفت با برجام، نزدیک به اصولگرایان تندرو شده است.
اما با وجود مشهود بودن این تغییرات در آرایش نیروهای سیاسی حولمحور مسائل دیپلماتیک، و حمایت گروهی از اصولگرایان سنتی از روند به دست آمدن برجام، باز هم هستند تحلیلگرانی که معتقدند این تحرکات در ظاهر رخ میدهد اما همچنان ترکیببندی گروههای سیاسی در ایران، بر مبنای اصولگرا (محافظهکار) و اصلاحطلب است. رضا علیجانی فعال و تحلیلگر سیاسی که اکنون ساکن پاریس است، از جمله این تحلیلگران است که میگوید انشعابی نامرئی بین گروهها رخ داده اما آن ساختار کلاسیک همچنان حفظ شده است.
«در ظاهر یک جریان اعتدالی تکنوکرات که در این شرایط امنیتی کنونی بیشتر تحمل میشوند، برجستهتر شدند. همان طور که آقای روحانی ماند و آقای هاشمی یا خاتمی کنار زده شدند. اما من فکر نمیکنم در اساس مسئله یعنی در آرایش اصلی نیروهای سیاسی در ایران تغییری ایجاد شده باشد، چون در گفتار در ایران با هم منازعه میکنند. گفتاری که می خواهد با جهان در تعامل باشد، در منطقه دنبال صلح است و در داخل هم تا حدودی قانون اساسی اجرا شود و جریان دیگری که عکس این میاندیشد. این تعارض را ما از دوران اصلاحات میبینیم، در دوره جنبش سبز به اوج خود میرسد، با سرکوب اون فرماسیون خیابانی جنبش سبز کمی زیرپوستی میشود، در انتخابات ۹۲ بار دیگر بالا میآید و من فکر میکنم از جریان مقابل بخشی از نیرو در حال ریزش به این سمت است. همانگونه که در جنبش سبز توسط آقای موسوی ریزش کرد، در این دوره هم توسط دیپلماسی و گفتار در حال تعامل دولت روحانی در جهان و منطقه درحال ریزش به این سمت است. در ظاهر جریان اعتدالی قویتر از گذشته شده اما در اساس فکر نمیکنم آرایش نیروهای سیاسی ایران از آن دو گفتار اصولگرا (محافظهکار) و اصلاحطلب خارج شده باشد.»
*****
بعد از هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و در قدرت بودن جناح اصولگرا در ایران، در بهار سال ۹۲، حسن روحانی جایگزین او شد و به یک نوع جناحی که رویکردهای اعتدالگرایانهای داشت به روی کار آمد و در طول مذاکرات اتمی و پس از آن گروههای بیشتر را با خود همراه کرد تا آنکه در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۹۴، لیستی با نام امید، در برخی شهرها از جمله تهران، اکثر کرسیها را از آن خود کرد.
اما چه در زمان برگزاری مذاکرات و چه در زمان دستیابی ایران و گروه پنج به علاوه یک به توافق، بسیاری که گروهی از آنها موافقان توافق هم هستند هشدار دادند، که این روند میتواند به سرکوب بیشتر جامعه مدنی در ایران هم منجر شود. اگرچه اندک گشایشهایی در برخی حوزهها رخ داده، اما ناظران فضای اجتماعی ایران، همچنان دراین باره ابراز نگرانی میکنند. تارا سپهریفرد، پژوهشگر در سازمان دیدهبان حقوق بشر در آمریکاست. او معتقد است که اگرچه امیدی به بهبود وضعیت وجود داشت اما موضوع توافق اتمی، مسئولیتهای ایران در زمینه برنامه هستهای بود که الزاماً نباید به بهبود در وضعیت آزادیهای مدنی و سیاسی منجر شود.
«آنچه ما در یکسال گذشته مشاهده میکنیم این است که مسئله حقوق بشر ایران همچنان با چالشهایی جدی مواجه است. تلاشهایی توسط مسئولان در داخل صورت گرفته تا به برخی از چالشها پرداخته شود از جمله تلاش برای تدریس زبانهای بومی در مناطقی که اقلیتهای قومی ایران هستند اما در کل که نگاه میکنیم این مسئله حقوق بشر هنوز با چالشهای بسیاری مواجه است و نمیتوان گفت که به طور عموم این وضعیت آزادی مدنی و سیاسی بهبودی پیدا کرده که قابل ملاحظه باشد.»
در حدود سه سالی که از روی کار آمدن دولت حسن روحانی میگذرد، همچنان فعالان سیاسی بازداشت و با احکام سنگین روبهرو شدند. اقلیتهای دینی و قومی همچنان با چالشهای متعددی روبهرو هستند. روزنامهنگاران و فعالان رسانهای متعددی روانه زندان شدند، رهبران اعتراضهای سال ۸۸ همچنان در حصر خانگی هستند و در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بسیاری از جمله نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی، موفق به شرکت در رقابت نشدند. مهدی مهدوی آزاد در آلمان این گونه تحرکات را در راستای جنگ قدرت در ایران میبیند و سابقه آن را در دولتهای پیشین اینگونه توضیح میدهد:
«در دوران آقای احمدینژاد به عنوان رادیکالترین و تندترین دولت در چهار دهه گذشته، ما شاهد تساهل و تسامح بیشتری در بعد اجتماعی بودیم. همچنان گشت ارشاد بود، برخورد با زنان بود، سختگیریهایی در مجلس شورای اسلامی بود، مصوبات جدیدی تصویب شد اما انچه در جامعه حس میشد به وضوح کمتر بود، به محض روی کار آمدن دولت حسن روحانی یکی از اولین طرحها و مطالبات جناح اصولگرا این بود که وضع حجاب در ایران بد شده است. نمونه دیگر این موضوع دولت آقای خاتمی است که پس از سال ۷۸ و پیروزی مجلس اصلاحات حجم برخوردهای اجتماعی به وضوح افزایش یافت. کفنپوشانی که در دوران آقای احمدینژاد در خانههای خود بودند، بعد از پیروزی آقای روحانی دوباره به خیابانها بازگشتند. این نوع سختگیریها اگرچه ریشه در مسایل ایدئولوژیک دارد اما برخاسته از ترس حاکمان درباره از دست دادن قدرتشان است.»
نظام جمهوری اسلامی با محوریت رهبر یا ولی فقیه و استقلال قوای سهگانه (مجریه، مقننه و قضاییه) پیریزی شده است. استقلالی که این روزها حداقل در میان دو قوه مجریه و قضاییه بیشتر تبدیل به تقابل شده است؛ تا جایی که در همایش اخیر قوه قضاییه حسن روحانی از عملکرد این قوه به نوعی انتقاد کرده و میگوید قوه قضاییه باید در زمینه تحولاتی چون حمله به سفارت عربستان، شفاف عمل کند و نتایج تحقیقات و احکام خود را به اطلاع مردم برساند.
تحلیلگران یکی از دلایلی که در سالهای اخیر و خصوصاً پس از برجام هم تغییر چشمگیری در وضعیت جامعه مدنی مشاهده نشده را همین وضعیت قوه قضاییه ارزیابی میکنند که رئیس آن را رهبر ایران منصوب میکند. از جمله این تحلیلگران فرخ نگهدار است به نظر او اساساً رویکرد موافقِ تغییر در این زمینه، هنوز در تفکر رهبر ایران و حامیانش جایی ندارد:
«از آنجا که در ترکیب نیروهای حاکم بر دستگاه امنیتی و قضایی ایران تغییری به وجود نیامده، ما نشانههای جدی برای اینکه در رفتار آنها نسبت به شهروندان هم تغییری به وجود آمده باشه، من نمیبینم و شواهدی هم وجود نداشته است. هنوز تناسب قوا، یعنی موافقان برجام درون حکومت و پایه اجتماعی آنها قدرت و توانایی اعمال فشار نداشتند که دستگاههای نظامی و امنیتی و قضایی احساس کنند برای حکومت کردن باید اصلاحاتی انجام دهند. من چنین نگاهی را در دستگاه حاکم و آقای خامنهای نمیبینم که ضرورت برای تغییر در رابطه بین شهروندان و این دستگاهها به وجود آمده باشد.»
در کنار قوه قضاییه، یکی دیگر از دستگاههای امنیتی در ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. دستگاهی که نه تنها در عرصه نظامی بلکه در نظام اقتصادی ایران هم ریشه دوانده و از سوی دیگر، گسترهای موازی دستگاه اطلاعاتی -امنیتی را به صورت مستقل پیریزی کرده است.
در پی دستیابی به برجام، گروهی از منتقدان آن در جامعه بینالمللی، این توافق را به نفع این بخش از بازیگران صحنه قدرت در ایران خواندند و از جمله آزمایشهای موشکی با شعارهای تحریکآمیز علیه اسرائیل بر روی آنها و بازداشتها و اقدامات امنیتی در ایران را از نشانههای این قدرتگیری ارزیابی کردهاند. اما رضا علیجانی در پاریس معتقد است اینگونه اقدامات که فعالیتهای دولت حسن روحانی خصوصاً در حوزه سیاست خارجی را تحتالشعاع قرار میدهد، الزاماً به دلیل قدرت بیشتر نیست بلکه میتواند نشانه ترس سپاه از شرایط کنونی باشد.
«سپاه در دولت هشت ساله احمدینژاد در واقع سعی کرد اقتصاد ایران را تصاحب کند و بخش زیادی از آن را تصاحب کرد، وارد پارلمان شد، خیلی از استاندارها و اعضای هیئت مدیره شرکتها همه سپاهی بودند. من فکر میکنم برجام در مجموع به نفع سپاه تمام نشده ولی آن چالش پشت صحنه را روی صحنه آورده، اینکه سپاه بیشتر از گذشته اعلام مواضع میکند و حتی در مقابل برجام میایستد، برجام دو را به موازات آقای خامنهای در واقع تخریب میکند، اینها ناشی از همان احساس ضعف و احساس به خطر افتادن منافع است. اگر فقط گفتمانی نگاه کنیم رویکردها آنها این است که دولت به سمت سازش میرود و ما باید از آن جلوگیری کنیم، همانطور که در دوره آقای هاشمی هم وقتی احساس شد او میخواهد با اروپا سازش کند، کارشکنیهایی در اروپا کردند که مقداری حادتر بود و کارهای تروریستی میکردند. الان هم میبینیم که از دیوار سفارت انگلیس بالا میروند، بیانیه آقای سلیمانی به شکلی شگفتانگیز منتشر میشود، سخنان حسن نصرالله مطرح میشود. من این چالشها را علامت پیشروی سپاه نمیبینم، بلکه نگرانی سپاه است که منافعش به خطر بیافتد. به علاوه که چالشهای پشت صحنهای هم در جریان است در رابطه با تقسیم پولهای آزاد شده ایران که بنا بر شنیدهها سپاه سهم بزرگی از آن را برای جنگ در سوریه و حمایت از حزبالله می خواهد و دولت با همه ناتوانیهایش در حال مقاومت در این زمینه است.»
*****
این جنگهای قدرت و رقابتها در صحنه سیاست داخلی ایران در حالی شکل گرفته و ادامه مییابد، که یک سال دیگر، ایران شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود و از همین حالا تحرکاتی در این زمینه در حال شکلگیری است.
به غیر از ابوالحسن بنیصدر که ریاست جمهوریاش در ایران عمری کوتاه داشت و محمدعلی رجایی که در دوران بر عهده داشتن این منصب ترور شد، چهار رئیسجمهور دیگر تاریخ جمهوری اسلامی، همه دو دوره متوالی سکان هدایت قوه مجریه را در اختیار داشتند.
این روزها گمانهزنیها درباره موقعیت حسن روحانی در انتخابات بعدی هم در حال شکلگیری است. موقعیتی که ارتباطی مستقیم با توافق اتمی دارد و از همین رو هم ناظران چالشی جدی را در مقابل راه حسن روحانی میبینند. اگرچه بازشدن قفل پرونده هستهای ایران یکی از وعدههای آقای روحانی در دوران رقابتهای سال ۹۲ بود، اما جامعه ایران همچنان منتظر برآورده شدن وعدههای اقتصادی و اجتماعی دولت اوست. مهدی مهدوی آزاد در این زمینه میگوید برجام همچنان لنگرگاه تعادل در سیاست داخلی ایران خواهد بود و تلاشهای جناح مخالف در این زمینه را اینگونه توضیح میدهد:
«هدف و آرزوی جناح اصولگرا این است که دولت آقای روحانی را با ناکامی مواجه کنند. در واقع افکار عمومی و پایگاه رأی حسن روحانی را به این نتیجه برسانند که با وجود به دست آمدن برجام در حوزه اقتصاد تأثیر چندانی انجام نشده، در سیاست خارجی شاهد بحران هستیم، در سیاست داخلی هیچکدام از وعدهها اجرا نشده و در حوزه اجتماعی سختگیریها افزایش پیدا کرده و شرایط بدتر شده است.»
برجام و دستیابی به آن نقطه قوت و به نظر برخی ناظران تنها موفقیت واقعی دولت حسن روحانی بوده است. و حال منتقدان و مخالفان دولت او این نقطه قوت را تبدیل به پدیدهای کردهاند که از آن برای تضعیف دولت استفاده میکنند. اما رضا علیجانی معتقد است از آنجا که اصولگرایان میدانند صحبت از جنگ و تقابل با دنیا برای مردم دلنشین نیست، از این پدیده به شکلی دوگانه استفاده میکنند:
«برای نیروهای هوادار خود مانند بسیجیها تبلیغ میکنند که سیاست خارجی دولت سازشکارانه بوده و به بنبست رسیده و برای مردم هم سعی میکنند بگویند که اقتصادی که آقای روحانی وعده داده، به نتیجه نرسیده است. حال از بحثهایی مانند فساد هم به صورت چاشنی در حال استفاده است. دولت در اینجا باید هم در جنگ رسانهای و تبلیغاتی قویتر عمل کند که مورد انتقاد و اعتراض هم هست و هم درباره فساد که طرف مقابل سعی کرده بازی را با این فیشهای حقوقی مساوی بکند و دولت میتواند قویتر عمل کند. اما مهمتر از همه این است که دولت بتواند در رابطه با سرمایهگذاری و رفع بیکاری موفق باشد و من تصور میکنم در یکسال آینده این نزاع تشدید شود. اگر دولت نخواهد روشنگری کند و اینکه دلایل عدم پیشرفت اصلاحات اقتصادی با سرعت مناسب چیست، را توضیح دهد که بخش زیادی از آن میتواند ناتوانی و سوءمدیریت دولت باشد اما بخش اصلی آن کارشکنیهاییاست که در سیاست خارجی اتفاق میافتد و آنچه که برجام ۲ مطرح شد. به هر حال باید منتظر روزهای پرتنشتری در این حوزه باشیم.»
از آنجا که تأثیرگذارترین عنصر در انتخابات پیش رو توافق یکسال پیش ایران و گروه پنج به علاوه یک قلمداد میشود، یکی از فاکتورهای مورد اشاره تحلیلگران هم رفتار طرف توافق ایران و مشخصاً آمریکا در این موازنه است. فرخ نگهدار در بریتانیا اگرچه از کارشکنیها برای پیشبرد دستاوردهای اقتصادی برجام میگوید اما، از جمله موفقیت در پیشبرد قراردادی بین شرکت آمریکایی بویینگ با شرکت هوایپمایی جمهوری اسلامی را نمونهای نمادین در این زمینه ارزیابی میکند.
«هر چند قرارداد بویینگ که بسته میشود با قراردادهای سرمایهگذاریهایی که آقای روحانی و تیم او که انتظار داشتند برای ایران گشایشهایی را به همراه بیاورد، بسیار متفاوتتر و محدودتر است، اما با این حال این یک نشانه است که آیا در آمریکا ارادهای هست برای اینکه دولت ایران را به نقطهای نرساند که در مقابل مخالفان عقبنشینی بکند یا در موضع تدافعی سخت قرار بگیرد یا خیر؟»
این سؤال در حالی مطرح شده که اندک زمانی به پایان کار دولت باراک اوباما در آمریکا باقی مانده، و همانند بسیاری از پدیدههای جهان سیاست در این روزها، یکی از مهمترین پارامترهای پاسخدهی به این سؤال به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بستگی دارد که کمتر از شش ماه دیگر برگزار میشود. انتخاباتی که نتیجه و تأثیر آن بر نحوه اجرای برجام هنوز مشخص نیست.