چالشهای عمده اقتصادی در دوران پسابرجام چیست؟ آیا آن طور که مقامهای ایران مدعی هستند، اقدامات غرب برای بهرهمندی ایران از منافع برجام ناکافی است؟ چه راهحلهایی برای تسهیل همکاریهای بانکی و تجاری با ایران قابل تصور است؟ اینها از جمله پرسشهایی است که مهرداد عمادی در گفتوگو با رادیوفردا به آنها پاسخ داده است.
مهرداد عمادی
مهرداد عمادی اقتصاددان ایرانی ساکن بریتانیاست. او پیشتر در زمینه اقتصادی به اتحادیه اروپا مشاوره میداد.
در هفتههای گذشته از مقامهای ایران چه رهبر جمهوری اسلامی و چه از سوی دولت، درباره نارضایتی از کافی نبودن اقدامات طرفهای غربی خصوصاً آمریکا در دوران پسا برجام شنیدیم و اینکه ایران نمیتواند آن طور که باید از منافع برجام بهرهمند شود. نظرتان در این باره چیست؟
تصور میکنم شاید این ارزیابی و این بازتابی که این نگاهها در تهران داشته، بیپایه نیست. اگر نگاه کنیم به کسانی که در این گفتوگوها بودند، ناظر بودند، مشاوره میدادند یا مستقیم با مسئولان وزارت خارجه شش کشور کار میکردند، ارزیابی آنها از وضعیت این بود که بازگشت اقتصاد غیرنظامی ایران به تجارت جهانی و دستیابی به منابع تکنولوژیک و مالی در این ۱۲ ماه باید چیزی حدود ۲۷ تا ۳۵ درصد بالاتر میبود. منظور میزان پولها یا وامهایی است که در دسترس قرار میگرفت.
در این راستا این غر زدن نیست، و اگر بود من حتماً آن را مطرح میکردم. حتی شما اگر نگاهی کاملاً غیرسیاسی و صرفاً اقتصادی داشته باشید، مسئلهای که مطرح میشود درست است و حرکت بسیار بسیار آهسته بوده است. مثلاً با آشنایی که من از سه سال پیش با این مسئله بوئینگ داشتم، تأخیرهایی که ما در این هفت یا هشت ما شاهد بودیم را بیشتر متوجه وزارت خزانهداری آمریکا میدانم. من این را همواره باور داشتم که بر مبنای مشاهداتم، دفتر آقای جان کری و آقای اوباما خیلی آشکارتر و شفافتر میخواستند این بازگشت صورت بگیرد.
اما آقای عمادی مقامهای خزانهداری میگویند میزان بسیار بالایی تقاضا برای درخواست مجوز داشتند و روند رسیدگی به همه این درخواستها طول میکشد. از سویی هم به نوعی این تصور ایجاد شده که این روندی تازه است و با گذر زمان کار بر روی غلتک خواهد افتاد.
این تا اندازهای درست است اما من باید یک یادآوری به دوستان خزانهداری بکنم. اگر به دورانی که چین و آمریکا روابط اقتصادی خود را آغاز کردند و خصوصاً به سرمایهگذاری شرکت خودروسازی فورد و آی بی ام در چین نگاه کنیم، آنجا هم تحریم علیه چین وجود داشت. اما میبینیم ظرف کمتر از ۱۵ ماه تمام چراغها سبز شد و درها باز شد و به شرکتهای غیر آمریکایی هم این مستقیم منعکس شد که بازسازی روابط با چین، خطری برای آنها نخواهد بود.
ممکن است من اشتباه کنم اما با نگاه از بیرون به نظر من -که به دوستان در کادر دیپلماتیک آمریکا هم گفتهام- کابینه آقای اوباما یک سو بود و خزانهداری ارکستر دیگری بود که برخی اوقات این ارکستر به دید من در کاخ سفید نبود. این درست است که تازه بودن این موضوع نگرانی و تأخیر به همراه دارد، اما مدل چین وجود دارد و چطور بود که در آن زمان این تأخیرها و تعللها و این دست به دست کردنها در بازسازی روابط با پک دیده نشد. یک ضربالمثل لری میگوید «برای یک بار بله گرفتن ما باید چهار طبقه شیرینی ببریم» و این از نظر چهارچوب توافقی که هر دو طرف کردند قابل قبول نیست. ایران مسئولیتهایی دارد که اگر از آنها کوتاه بیاید حتماً بازتاب و پیامد خواهد داشت و آمریکا هم همین طور.
شما به بوئینگ اشاره کردید. مقامهای فرانسوی میگویند مشکل فاینانس ایرباس با پیشبرد قرار داد بویینگ حل خواهد شد. مقام خزانهداری آمریکا که پیشتر به او اشاره کردم، در شورای آتلانتیک میگفت اینکه بانکهای متوسط یا کوچک راحتتر با ایران وارد معامله شوند، قابل پیشبینی بود، و وضعیت بانکهای بزرگتری سختتر است. به نظرتان آیا ایران نمیدانست که پس از توافق یک چنین وضعیتی پیش خواهد آمد؟
خیر چون بنا نبود که این طور باشد. من در جریان چارچوب مذاکرات در اروپا به صورت مستقیم بودم. این صحبت نبود که بانکهای بزرگ شاید محدودیت یا واهمه بیشتری داشته باشند. آنچه که باعث این واهمه شد، جریمههای بسیار سنگینی بود که البته به درستی به دلیل کدر بودن رفتار بانکی و پولشویی بانکهایی مثل بارکلیز، اچ اس بی سی، بانکهای آلمانی و فرانسوی متحمل شدند. اما حالا که این توافق شده و در چارچوب این توافق میخواهند چراغ سبز بگیرند که مشکلی برای همکاری بازرگانی، مالی و اقتصادی با ایران وجود ندارد، به غیر از دو موردی که استثنا هستند، باز هم به نظرم خزانهداری به اندازهای که باید انرژی میگذاشت که اینها را روشن کند که مشکلی در آن چارچوب نیست و خزانهداری همان خطی را دنبال میکند که در توافق با آقای کری این خط تأیید شد و رئیسجمهور آمریکا هم آن را تأیید کرد.
این پیشتر هیچوقت بازگو نشده که یک مسئول اچ اس بی سی به من گفت که آن مقدار چراغ سبزی که باید نشان داده شود، داده نشده است. و بانکهای بزرگ چون بیشتر جریمهها را دادند، واهمه دارند ولی این در ابتدا هیچگونه صحبت از دوگانگی خطهای قرمز یا چراغهای سبز و نارنجی بسته به اندازه بانکها وجود نداشت، اگر وجود داشت من الان این ریسک را میکنم و میگویم انعطاف و همکاری که ایران نشان داد، در آن زمان نشان نمیداد.
آقای عمادی دقیقاً منظور اینجا از چراغ سبز چیست؟ چون مثلاً در مورد هواپیما که این مجوز داده شده، آیا منظورتان مثلاً استفاده از ارز دلار است یا مورد دیگری در نظر دارید؟
در این زمینه سه مورد مطرح است. اول همین استفاده از سیستم اقتصادی آمریکا و دلار در این زمینه است. دومین مسئله فاینانس و اعتبار است. ما هماکنون میبینیم که در کنگره و در دو مورد، یکی پیتر راسکام و دیگری چارلز بوستانی میگویند هر کسی که به تأمین منابع مالی برای بوئینگ، کنگره آن را با این رویکرد که این همکاری با کشوریست که با تروریسم همکاری میکند، دنبال خواهد کرد.
در این وضعیت باید بپذیریم که در آمریکا یک وزارت خارجه وجود ندارد بلکه سه یا چهار وزارت خارجه وجود دارد چون وزارت خارجه دولت رسمی آن را تأیید کرده است. مسئله سوم هم تهدیدهای مستقیمی است که باز از سوی کنگره میآید که اگر به این قرارداد کنگره به هر شکلی کمک کنید میزان مالیات شرکتهای کمککننده تا دو برابر افزایش خواهد یافت. این مسئله پنهان نیست و در مجلس نمایندگان آمریکا مطرح شده است. اگر اینگونه مسایل اجازه ندادن به سبز شدن چراغ همکاری با ایران نیست، نمیدانم چه تفسیر دیگری میتوان از آن ارائه داد.
آیا راه حلی برای این وضعیت کنونی وجود دارد؟ مقامهای ایرانی دائم در سفر به اروپا و دیدار با مقامهای کشورهای مختلف در این زمینه هستند. اما از سویی هم شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماههای پیش رو هستیم.
بله تصور میکنم تا آن خط زمانی که شما اشاره کردید، ما شاهد نیمهفلج بودن فعال شدن این کانال خواهیم بود. مسئله اینجاست که بوئینگ یک قرارداد بزرگ است و پشت این قرارداد هم دو قرار دیگر وجود دارد که اینجا نمیتوانم مطرح کنم که دوستان در کنگره باز بالا پایین خواهند پرید، این توافقها که وزارت خارجه آمریکا به آنها هم چراغ سبز نشان داده، میزان این قراردادها بین شرکتهای ایرانی و آمریکایی روی ۳۴ میلیارد دلار خواهد بود.
این همان توان شرکتهای صنعتی و مالی در آمریکاست که این موج محدود کردن ایران را متوقف خواهد کرد. اما تا زمانی که نتیجه انتخابات در نوامبر روشن شود این کدر بودن و دوگانگی ارزیابی در آمریکا وجود خواهد داشت. من فکر میکنم در اگر رئیسجمهور جدید آمریکا رفتار متانتآمیزی داشته باشد و کاملاً پایبند به قرارداد باشد، آن موقع من حدس میزنم، شرکتهای آمریکایی با شتاب بسیار بیشتری از کشورهای اروپایی به ایران بازخواهند گشت چرا که اینها نسبت به شرکتهای اروپایی بسیار عقبتر هستند و آن موقع باید فاصله خود را با رقبای اروپایی کم کنند. اما این درست است که با توجه به انتخابات همه در حال انتظار هستند.
سؤال آخرم از شما این است که ما درباره این محدودیت و موانع بیرونی زیاد صحبت کردیم. شما در این حوزه فعالیت میکنید. به نظرتان آیا فضای مالی، بانکی و اقتصادی ایران آن قدر جذابیت دارد که همه چیز برای سرمایهگذار خارجی فراهم است، و فقط این محدودیتهای بیرونی کار را کند کردهاند؟
حتماً اینگونه نیست. هنوز ما در مورد کدر بودن سیستم بانکی، پرداختها، مربوط به مالکیت شرکتهای تجاری و بازرگانی داریم، که در چارچوب تحریمها باید شرکتهای خصوصی واقعی یا دولتی باشند و آن بخش دیگر نمیتواند شریک تجاری پروژهها باشد، و مسئله دیگر که از همه مهمتر است، یکنواخت بودن و بدون شیب بودن زمین بازی است یعنی شرکتهای خودی که نه مالیات میدهند، بنادر و فرودگاههای خصوصی دارند، و اینها هم خلاف مقررات سازمان تجارت جهانی و هم مقررات تجارت اتحادیه اروپاست.
اینها در بازگشت بدون هزینه شرکتهای غربی، ژاپنی و کرهای چالهها و چالشهای بزرگی هستند. ما اینجا چراغ قوه را روی آمریکا انداختهایم والا درباره ایران من باوردارم که ما مسئولیت داریم در ایران به هرکدام از این مسایل بپردازیم و این چالشها را از جلوی پای سرمایهگذاران خارجی برداریم.