حداقل از یک سال پیش همه میدانستند که احمدینژاد به دنبال ریاست جمهوری مشایی است. از سوی دیگر، همه میدانستند که مشایی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت خواهد شد. اما برخلاف این دو اجماع، درباره واکنش احمدینژاد به رد صلاحیت مشایی اختلاف نظر بسیاری وجود داشت و حتی مهمترین چهرههای اصولگرایان نگران هزینههای سنگین واکنشهای غیرقابل پیشبینی او بودند.
در ۳۱ اردیبهشت ۹۲ خبر رد صلاحیت مشایی و هاشمی اعلام شد. واکنش اولیه احمدینژاد/مشایی، پیگیری مسئله از طریق ولی فقیه- یعنی صدور حکم حکومتی- بود. هشت روز بعد، احمدینژاد همچنان امیدوارانه اعلام کرد: «درباره تأیید صلاحیتها به لطف خداوند امیدواریم». اما لطف خداوند- یعنی آیتالله خامنهای- مشمول حال او نشد.
وقتی درخواستهای مکرر احمدینژاد از خامنهای نتیجه نداد، آنان کوشیدند تا از طریق رسانههای در اختیارشان- خبرگزاری جمهوری اسلامی، روزنامه ایران، شبکه ایران، و... - مجدداً دو قطبی «هاشمی/ضد هاشمی» را فعال ساخته و خامنهای و اصولگرایان را بترسانند که چه نشستهاید که هاشمی رد صلاحیت شده در حال تسخیر همه قدرت است، و اساساً رد صلاحیت طراحی خود هاشمی بوده است. تنها راه مقابله با اشرفیت هاشمی و خودباختگی او در برابر دولتهای غربی، احمدینژاد است. راهکار چیست؟ کاندیدای احمدینژاد- یعنی مشایی- را تأیید صلاحیت کنید، کل مسئله حل خواهد شد. برای تأیید مدعا، به شواهد و قرائن زیر بنگرید:
الف- انتشار تحلیل مشایی: سایت «شبکه ایران» سخنرانی منتشر نشده مشایی در ۴ شهریور ۸۸ را انتشار داده است. تمامی این سخنرانی، تحلیل نقش هاشمی رفسنجانی در ۲۰ سال ما قبل آن است. در پایان نیز ضمن دفاع جانانه از عملکرد احمدینژاد میگوید که انتخابات ۸۸ رفراندومی بود که اصلاحطلبان و هاشمی در آن شکست خوردند. بعد میافزاید:
«اینکه شکستخوردگان در انتخابات، عدهای را بسیج کرده و به خیابانها بفرستند و به ارکان نظام مانند رهبری توهین کنند، کار درستی نیست چراکه رهبری در نظام ما مقدس است. فرآیند روزهای قبل از انتخابات و نیز تحولات پس از آن، از یک هماهنگی وسیع و یک طراحی گسترده و مشارکت تعداد قابل ملاحظهای از نخبگان سیاسی و مذهبی که مبنا را برای رفراندوم در ایران گذاشته بودند، حکایت میکند. عدهای با شکستن شیشه و آتش زدن موتور و سطل زباله پلاستیکی قصد فریب مردم را داشتند و میخواستند مردم را در صحنه دخالت دهند.»
ب- خبرگزاری جمهوری اسلامی در ۱۱ خرداد ۹۲ در یادداشتی تحت عنوان «سیاست خارجی نامزدهای انتخاباتی؛ هیاهویی برای هیچ» به بهانه سخنان ولایتی، به نقد سیاست تنشزدایی هاشمی رفسنجانی و خاتمی پرداخته و توضیح داده که نظر آیتالله خامنهای موافق سیاست خارجی احمدینژاد است.
پ- روزنامه ی ایران ۱۲ خرداد ۹۲ در مقالهای تحت عنوان «صحنهای به نفع عالیجناب» نوشته است که هاشمی رفسنجانی از رد صلاحیتش بسیار خشنود است. برای اینکه بدین ترتیب به سه دستاورد مهم و حیاتی نائل میشود. الف- مظلومنمایی و بازسازی شخصیت آسیبدیده در فتنه ۸۸. ب- فراهم کردن امکان رد صلاحیت همزمان فتنه(هاشمی) و انحراف(مشایی) از انتخابات. در صورتی که نه تنها جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را حفظ کرده و نامزد حداکثریاش(حسن روحانی) در رقابت حضور دارد، بلکه گزینه احمدینژاد را حذف کرده است. پ- هاشمی به دنبال شورایی کردن رهبری است. رد صلاحیت امکان جذب روحانیت سنتی برای اجرای این طرح را فراهم میآورد.
در ادامه میافزاید، در انتخابات ۸۸ احمدینژاد نشان داد که موسوی و کروبی نامزدهای هاشمی هستند. اینک نیز باید نشان داد که شش نامزد (روحانی، عارف، غرضی، ولایتی، قالیباف، رضایی) کاندیدای هاشمی بوده و جلیلی و حدادعادل هم که مخالف هاشمی هستند، نه سخنی علیه او گفته و نه دفاعی از دولت احمدینژاد میکنند. «امروز صحنه انتخابات، توسط فردی [عالیجناب] طراحی شده که هرچند خود به صورت عیان در این میدان حاضر نیست اما بیش از شش نامزد از نظر گفتمانی و شخصی به نوعی حامی وی محسوب میشوند.»
ت- روزنامه ایران ۱۲ خرداد ۹۲ در تحلیل دیگری تحت عنوان «مدل ۲+۶ طراحی کیست" این مدعا را طرح کرده است: «کمترین هزینه حذف گزینه دولت، بازگشت جریان هاشمی به رأس دولت است». به تعبیر دیگر، حذف مشایی به معنای به قدرت رسیدن «هاشمی ۲» (حسن روحانی) است. پروژه «هاشمی ۲» - با هدف پیروزی در مرحله اول انتخابات- به قرار زیر است:
اولاً: تورم و بیکاری و رکود را معلول سیاست خارجی نشان دادن و تبدیل سیاست خارجی به رفراندوم انتخاباتی.
ثانیاً: حمایت علنی هاشمی و خاتمی از ریاست جمهوری حسن روحانی با معاون اولی محمدرضا عارف.
ثالثاً: همه نامزدها در خط هاشمی بوده و فقط جلیلی میخواهد نقش احمدینژاد ۸۴ را بازی کند، اما نمیتواند. برای اینکه احمدینژاد خارج حکومت علیه قدرتمندان حاکم ایستاد، اما اینک جلیلی «به دلیل حضور در رأس دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و مسئول ارشد پروندههای امنیتی کشور» نمیتواند در برابر نامزد هاشمی رد صلاحیت شده بایستد. در واقع، جلیلی به جای دوگانه هاشمی/احمدینژاد ۸۴، در حال تکرار دوگانه خاتمی/ناطق نوری ۷۶ است.
ث- معاون خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی در یادداشتی تحت عنوان «نو مرتجعین در آرزوی کسب قدرت» -به تاریخ ۱۳ خرداد ۹۲- با استناد به سخنان حسن روحانی مبنی بر بازگشت به دوران سازندگی، به نقد عملکرد دوران هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی پرداخته است. یعنی هاشمی از طریق روحانی به دنبال حرکت ارتجاعی بازگشت به دوران سازندگی است.
ج- آنها در تحلیل دیگری انتخابات را در کنترل کامل هاشمی رفسنجانی قلمداد کرده و در پایان نتیجه گرفتهاند: «آرایش ۲+۶ نامزدهای یازدهم نشان میدهد که این سیاست جنبه عملی به خود گرفته و در میدان رقابت کاندیداها نتیجه ۸ به هیچ به نفع هاشمی در حال پیش رفتن است».
چ- کار دفاع از ولایتفقیه در برابر هاشمی ضدولایتفقیه، به بازسازی گذشته کشیده و ادعا میشود که آنان در برابر فتنهگران برانداز ایستادند. در مقاله «سیگنال مکتب ایران در مقابل جمهوری ایرانی» به تاریخ ۱۳ خرداد ۹۲ ادعا میشود که در شرایط دو قطبی پس از انتخابات ۸۸، «مکتب ایران» به منظور مقابله با شعار «جمهوری ایرانی» طراحی و مطرح شد:
«در نظریه ‘مکتب ایران’، زمانی که در خیابان های تهران در روز قدس، در روز ۱۸ تیر، ریختند و گفتند: ‘استقلال، آزدی، جمهوری ایرانی’، نظریه مکتب ایران پاسخ به ‘جمهوری ایرانی’ بود. یعنی ‘نظریه مکتب ایران’ خواست به بخشی از جامعه سیگنال بدهد که نظام جمهوری اسلامی با پدیدهای مانند ایران تزاحم و تقابل ندارد. اگر ایران دوست هم هستید بیایید زیر پرچم همین نظام، چرا در گفتمان ‘جمهوری ایرانی’ که برانداز است، میروید... نظریه مکتب ایران، امنیت آفرین و امنیت زا بود یعنی باعث شد آن شکافی که گفتمان ‘جمهوری ایرانی’ دنبال ایجاد آن بود را بشکند و گفتمانی در چارچوب جمهوری اسلامی مطرح کند... دولت و یارانش با طرح ‘مکتب ایرانی’ تلاش کردند از حربه دشمن که طرح ‘جمهوری ایرانی’ بود به نفع نظام اسلامی استفاده کنند.»
با توجه به این خط مشی، این دستور کار سیاسی چه معنا و پیامدی دارد؟
یکم- احتمال اول این است که جریان احمدینژاد همچنان اسیر این توهم است که با دو قطبی هاشمی/احمدینژاد میتواند در قدرت باقی بماند. اما اینک، نه هاشمی، هاشمی ۸۴ و ۸۸ است، نه احمدینژاد، احمدینژاد ۸۴ و ۸۸. موقعیت اجتماعی هاشمی به گونهای تغییر کرده که حداقل از سوی کلیه گروههای اصلاحطلب، بسیاری از مراجع تقلید، فقیهان و گروهی از اصولگرایان سنتی حمایت میشود. اما امروز هیچکس نمیخواهد او را به احمدینژاد بچسبانند. کار تا آنجا پیش میرود که حداد عادل میگوید وقتی رئیس مجلس بودم احمدینژاد نامهای «سراسر توهین به من نوشت». جلیلی هم گفته است: «حب قدرت احمدینژاد را منحرف کرد».
دوم- احمدینژاد و یارانش میکوشند تا خطر عظیم دیو هاشمی را گوشزد کنند. یعنی مدعیاند که هاشمی به دنبال قبضه کامل قدرت و حذف خامنهای است. تنها فردی که حریف هاشمی میشود، احمدینژاد و کاندیدای اوست. به همین دلیل، سرمقاله ۱۳ خرداد ۹۲ روزنامه ایران تحت عنوان «جای خالی مردی از جنس مردم»، همه نامزدهای کنونی را غیرمردمی خوانده و نتیجه میگیرد:
«از یک طرف فاصله نامزدهای فعلی انتخابات ریاست جمهوری با احمدینژاد بسیار بیشتر از آن چیزی است که انتظارش را داشتند و از طرف دیگر تفاوت با معیارهای تبیینی رهبر معظم انقلاب برای تشخیص اصلح نیز متأسفانه قابل ملاحظه و چشمگیر است...اما مردم همچنان به دنبال مردی از جنس مردم هستند.»
توهم هاشمی به توهم تأیید صلاحیت مشایی منتهی شده است. تا آنجا که مدیرعامل «مؤسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران» در ۱۳ خرداد ۹۲ در یادداشتی با عنوان «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم»، همچنان در این توهم است که آیتالله خامنهای در مراسم سالگرد آیتالله خمینی با حکم حکومتی مشایی را باز گرداند. مقاله این گونه پایان میگیرد:
«کوتاه کلام اینکه نظر به پیشرو بودن انتخابات ریاست جمهوری (و شرایط خاص آن) و سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب امام خامنهای، انتظار فرج از نیمه خرداد معنا و حسی متفاوت برمیانگیزاند.»
انتظار احمدینژاد دو پاسخ دریافت کرد. اولاً: «برخلاف روال ۲۳ سال گذشته، برای اولین بار، نام رئیسجمهور از فهرست سخنرانان مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی، حذف شد». ثانیاً: آیتالله خامنهای در این سخنرانی با تعریض به احمدینژاد و مشایی خطاب به کاندیداها گفت: «قول بدهند حاشیهسازى نمیکنند؛ قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت».
سوم- هاشمی به حاشیه راندهشده است. او توسط آیتالله خامنهای به ریاست مجمع مشورتی تشخیص مصلحت نظام منصوب شده است. اکثر اعضای مجمع تندترین سخنان را علیه او ایراد کرده و تعدادی از آنان در شورای نگهبان رد صلاحیتش کردهاند. هاشمی با همه تغییرات مثبتی که داشته، همچنان میگوید: «حفظ انقلاب و نظام اسلامی، مهمتر از آبرو و حیثیت سیاسی افراد است». شاید منظور هاشمی این نباشد، اما قربانی کردن افراد برای حفظ نظام، پیامد منطقی این مدعا است. درست همان کنشی که طی ۳۴ سال گذشته صورت گرفته است.
اما هاشمی به حاشیه راندهشده چگونه میتواند قدرت را به چنگ آورد؟ یاران احمدینژاد ادعا میکنند که شش تن از هشت نامزد کنونی، نیروهای هاشمی رفسنجانی بوده و پیروزی هر یک از آنان، پیروزی هاشمی رفسنجانی است.
چهارم- در نبود مشایی، احتمالاً تنها راه پیشروی احمدینژاد، ترساندن همگان از هاشمی- یعنی شش نامزد دیگر- و سوق دادن همگان به سوی سعید جلیلی است. از سوی دیگر، در انتخابات شورای شهر تهران نیز آن قدر از نامزدهایش تعداد صلاحیت شدهاند که به نام ستاد «زنده باد بهار» لیست ارائه کرده تا شهرداری تهران را تصاحب کنند. البته، اگر بگذارند.
پنجم- احمدینژاد و یارانش دنکیشوتوار به جنگ هاشمی رفتهاند. اما نیرویی که آنان را حذف کرده و قصد دارند به جنگش بروند، هاشمی نیست، آیتالله علی خامنهای است. احمدینژاد دوباره همه را به اشتباه انداخت. گمان میرفت که در برابر خامنهای بایستد، اما بیرق دفاع از ولایتفقیه برافراشته و به جنگ لگدخورده و تحقیر شدهای چون هاشمی رفسنجانی میرود. تیرها را خامنهای به او شلیک کرد و توسط شورای نگهبان تحقیرش کرد. اما رد صلاحیت و تحقیر حکومتیاش، در سطح اجتماعی، تماماً به نفعاش تمام شد. برخلاف رد صلاحیت مشایی که هیچ دستاوردی برای احمدینژاد نداشت و از این به بعد باید پاسخگوی عملکردش باشد. اگر به عنوان رئیسجمهور در برابر رد صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و شوراهای شهر میایستاد، شاید سرنوشت به کلی دیگری پیدا میکرد.
------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
در ۳۱ اردیبهشت ۹۲ خبر رد صلاحیت مشایی و هاشمی اعلام شد. واکنش اولیه احمدینژاد/مشایی، پیگیری مسئله از طریق ولی فقیه- یعنی صدور حکم حکومتی- بود. هشت روز بعد، احمدینژاد همچنان امیدوارانه اعلام کرد: «درباره تأیید صلاحیتها به لطف خداوند امیدواریم». اما لطف خداوند- یعنی آیتالله خامنهای- مشمول حال او نشد.
وقتی درخواستهای مکرر احمدینژاد از خامنهای نتیجه نداد، آنان کوشیدند تا از طریق رسانههای در اختیارشان- خبرگزاری جمهوری اسلامی، روزنامه ایران، شبکه ایران، و... - مجدداً دو قطبی «هاشمی/ضد هاشمی» را فعال ساخته و خامنهای و اصولگرایان را بترسانند که چه نشستهاید که هاشمی رد صلاحیت شده در حال تسخیر همه قدرت است، و اساساً رد صلاحیت طراحی خود هاشمی بوده است. تنها راه مقابله با اشرفیت هاشمی و خودباختگی او در برابر دولتهای غربی، احمدینژاد است. راهکار چیست؟ کاندیدای احمدینژاد- یعنی مشایی- را تأیید صلاحیت کنید، کل مسئله حل خواهد شد. برای تأیید مدعا، به شواهد و قرائن زیر بنگرید:
الف- انتشار تحلیل مشایی: سایت «شبکه ایران» سخنرانی منتشر نشده مشایی در ۴ شهریور ۸۸ را انتشار داده است. تمامی این سخنرانی، تحلیل نقش هاشمی رفسنجانی در ۲۰ سال ما قبل آن است. در پایان نیز ضمن دفاع جانانه از عملکرد احمدینژاد میگوید که انتخابات ۸۸ رفراندومی بود که اصلاحطلبان و هاشمی در آن شکست خوردند. بعد میافزاید:
«اینکه شکستخوردگان در انتخابات، عدهای را بسیج کرده و به خیابانها بفرستند و به ارکان نظام مانند رهبری توهین کنند، کار درستی نیست چراکه رهبری در نظام ما مقدس است. فرآیند روزهای قبل از انتخابات و نیز تحولات پس از آن، از یک هماهنگی وسیع و یک طراحی گسترده و مشارکت تعداد قابل ملاحظهای از نخبگان سیاسی و مذهبی که مبنا را برای رفراندوم در ایران گذاشته بودند، حکایت میکند. عدهای با شکستن شیشه و آتش زدن موتور و سطل زباله پلاستیکی قصد فریب مردم را داشتند و میخواستند مردم را در صحنه دخالت دهند.»
ب- خبرگزاری جمهوری اسلامی در ۱۱ خرداد ۹۲ در یادداشتی تحت عنوان «سیاست خارجی نامزدهای انتخاباتی؛ هیاهویی برای هیچ» به بهانه سخنان ولایتی، به نقد سیاست تنشزدایی هاشمی رفسنجانی و خاتمی پرداخته و توضیح داده که نظر آیتالله خامنهای موافق سیاست خارجی احمدینژاد است.
پ- روزنامه ی ایران ۱۲ خرداد ۹۲ در مقالهای تحت عنوان «صحنهای به نفع عالیجناب» نوشته است که هاشمی رفسنجانی از رد صلاحیتش بسیار خشنود است. برای اینکه بدین ترتیب به سه دستاورد مهم و حیاتی نائل میشود. الف- مظلومنمایی و بازسازی شخصیت آسیبدیده در فتنه ۸۸. ب- فراهم کردن امکان رد صلاحیت همزمان فتنه(هاشمی) و انحراف(مشایی) از انتخابات. در صورتی که نه تنها جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را حفظ کرده و نامزد حداکثریاش(حسن روحانی) در رقابت حضور دارد، بلکه گزینه احمدینژاد را حذف کرده است. پ- هاشمی به دنبال شورایی کردن رهبری است. رد صلاحیت امکان جذب روحانیت سنتی برای اجرای این طرح را فراهم میآورد.
در ادامه میافزاید، در انتخابات ۸۸ احمدینژاد نشان داد که موسوی و کروبی نامزدهای هاشمی هستند. اینک نیز باید نشان داد که شش نامزد (روحانی، عارف، غرضی، ولایتی، قالیباف، رضایی) کاندیدای هاشمی بوده و جلیلی و حدادعادل هم که مخالف هاشمی هستند، نه سخنی علیه او گفته و نه دفاعی از دولت احمدینژاد میکنند. «امروز صحنه انتخابات، توسط فردی [عالیجناب] طراحی شده که هرچند خود به صورت عیان در این میدان حاضر نیست اما بیش از شش نامزد از نظر گفتمانی و شخصی به نوعی حامی وی محسوب میشوند.»
ت- روزنامه ایران ۱۲ خرداد ۹۲ در تحلیل دیگری تحت عنوان «مدل ۲+۶ طراحی کیست" این مدعا را طرح کرده است: «کمترین هزینه حذف گزینه دولت، بازگشت جریان هاشمی به رأس دولت است». به تعبیر دیگر، حذف مشایی به معنای به قدرت رسیدن «هاشمی ۲» (حسن روحانی) است. پروژه «هاشمی ۲» - با هدف پیروزی در مرحله اول انتخابات- به قرار زیر است:
اولاً: تورم و بیکاری و رکود را معلول سیاست خارجی نشان دادن و تبدیل سیاست خارجی به رفراندوم انتخاباتی.
ثانیاً: حمایت علنی هاشمی و خاتمی از ریاست جمهوری حسن روحانی با معاون اولی محمدرضا عارف.
ثالثاً: همه نامزدها در خط هاشمی بوده و فقط جلیلی میخواهد نقش احمدینژاد ۸۴ را بازی کند، اما نمیتواند. برای اینکه احمدینژاد خارج حکومت علیه قدرتمندان حاکم ایستاد، اما اینک جلیلی «به دلیل حضور در رأس دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و مسئول ارشد پروندههای امنیتی کشور» نمیتواند در برابر نامزد هاشمی رد صلاحیت شده بایستد. در واقع، جلیلی به جای دوگانه هاشمی/احمدینژاد ۸۴، در حال تکرار دوگانه خاتمی/ناطق نوری ۷۶ است.
ث- معاون خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی در یادداشتی تحت عنوان «نو مرتجعین در آرزوی کسب قدرت» -به تاریخ ۱۳ خرداد ۹۲- با استناد به سخنان حسن روحانی مبنی بر بازگشت به دوران سازندگی، به نقد عملکرد دوران هشت ساله ریاست جمهوری هاشمی پرداخته است. یعنی هاشمی از طریق روحانی به دنبال حرکت ارتجاعی بازگشت به دوران سازندگی است.
ج- آنها در تحلیل دیگری انتخابات را در کنترل کامل هاشمی رفسنجانی قلمداد کرده و در پایان نتیجه گرفتهاند: «آرایش ۲+۶ نامزدهای یازدهم نشان میدهد که این سیاست جنبه عملی به خود گرفته و در میدان رقابت کاندیداها نتیجه ۸ به هیچ به نفع هاشمی در حال پیش رفتن است».
چ- کار دفاع از ولایتفقیه در برابر هاشمی ضدولایتفقیه، به بازسازی گذشته کشیده و ادعا میشود که آنان در برابر فتنهگران برانداز ایستادند. در مقاله «سیگنال مکتب ایران در مقابل جمهوری ایرانی» به تاریخ ۱۳ خرداد ۹۲ ادعا میشود که در شرایط دو قطبی پس از انتخابات ۸۸، «مکتب ایران» به منظور مقابله با شعار «جمهوری ایرانی» طراحی و مطرح شد:
«در نظریه ‘مکتب ایران’، زمانی که در خیابان های تهران در روز قدس، در روز ۱۸ تیر، ریختند و گفتند: ‘استقلال، آزدی، جمهوری ایرانی’، نظریه مکتب ایران پاسخ به ‘جمهوری ایرانی’ بود. یعنی ‘نظریه مکتب ایران’ خواست به بخشی از جامعه سیگنال بدهد که نظام جمهوری اسلامی با پدیدهای مانند ایران تزاحم و تقابل ندارد. اگر ایران دوست هم هستید بیایید زیر پرچم همین نظام، چرا در گفتمان ‘جمهوری ایرانی’ که برانداز است، میروید... نظریه مکتب ایران، امنیت آفرین و امنیت زا بود یعنی باعث شد آن شکافی که گفتمان ‘جمهوری ایرانی’ دنبال ایجاد آن بود را بشکند و گفتمانی در چارچوب جمهوری اسلامی مطرح کند... دولت و یارانش با طرح ‘مکتب ایرانی’ تلاش کردند از حربه دشمن که طرح ‘جمهوری ایرانی’ بود به نفع نظام اسلامی استفاده کنند.»
با توجه به این خط مشی، این دستور کار سیاسی چه معنا و پیامدی دارد؟
یکم- احتمال اول این است که جریان احمدینژاد همچنان اسیر این توهم است که با دو قطبی هاشمی/احمدینژاد میتواند در قدرت باقی بماند. اما اینک، نه هاشمی، هاشمی ۸۴ و ۸۸ است، نه احمدینژاد، احمدینژاد ۸۴ و ۸۸. موقعیت اجتماعی هاشمی به گونهای تغییر کرده که حداقل از سوی کلیه گروههای اصلاحطلب، بسیاری از مراجع تقلید، فقیهان و گروهی از اصولگرایان سنتی حمایت میشود. اما امروز هیچکس نمیخواهد او را به احمدینژاد بچسبانند. کار تا آنجا پیش میرود که حداد عادل میگوید وقتی رئیس مجلس بودم احمدینژاد نامهای «سراسر توهین به من نوشت». جلیلی هم گفته است: «حب قدرت احمدینژاد را منحرف کرد».
دوم- احمدینژاد و یارانش میکوشند تا خطر عظیم دیو هاشمی را گوشزد کنند. یعنی مدعیاند که هاشمی به دنبال قبضه کامل قدرت و حذف خامنهای است. تنها فردی که حریف هاشمی میشود، احمدینژاد و کاندیدای اوست. به همین دلیل، سرمقاله ۱۳ خرداد ۹۲ روزنامه ایران تحت عنوان «جای خالی مردی از جنس مردم»، همه نامزدهای کنونی را غیرمردمی خوانده و نتیجه میگیرد:
«از یک طرف فاصله نامزدهای فعلی انتخابات ریاست جمهوری با احمدینژاد بسیار بیشتر از آن چیزی است که انتظارش را داشتند و از طرف دیگر تفاوت با معیارهای تبیینی رهبر معظم انقلاب برای تشخیص اصلح نیز متأسفانه قابل ملاحظه و چشمگیر است...اما مردم همچنان به دنبال مردی از جنس مردم هستند.»
توهم هاشمی به توهم تأیید صلاحیت مشایی منتهی شده است. تا آنجا که مدیرعامل «مؤسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران» در ۱۳ خرداد ۹۲ در یادداشتی با عنوان «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم»، همچنان در این توهم است که آیتالله خامنهای در مراسم سالگرد آیتالله خمینی با حکم حکومتی مشایی را باز گرداند. مقاله این گونه پایان میگیرد:
«کوتاه کلام اینکه نظر به پیشرو بودن انتخابات ریاست جمهوری (و شرایط خاص آن) و سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب امام خامنهای، انتظار فرج از نیمه خرداد معنا و حسی متفاوت برمیانگیزاند.»
انتظار احمدینژاد دو پاسخ دریافت کرد. اولاً: «برخلاف روال ۲۳ سال گذشته، برای اولین بار، نام رئیسجمهور از فهرست سخنرانان مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی، حذف شد». ثانیاً: آیتالله خامنهای در این سخنرانی با تعریض به احمدینژاد و مشایی خطاب به کاندیداها گفت: «قول بدهند حاشیهسازى نمیکنند؛ قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت».
سوم- هاشمی به حاشیه راندهشده است. او توسط آیتالله خامنهای به ریاست مجمع مشورتی تشخیص مصلحت نظام منصوب شده است. اکثر اعضای مجمع تندترین سخنان را علیه او ایراد کرده و تعدادی از آنان در شورای نگهبان رد صلاحیتش کردهاند. هاشمی با همه تغییرات مثبتی که داشته، همچنان میگوید: «حفظ انقلاب و نظام اسلامی، مهمتر از آبرو و حیثیت سیاسی افراد است». شاید منظور هاشمی این نباشد، اما قربانی کردن افراد برای حفظ نظام، پیامد منطقی این مدعا است. درست همان کنشی که طی ۳۴ سال گذشته صورت گرفته است.
اما هاشمی به حاشیه راندهشده چگونه میتواند قدرت را به چنگ آورد؟ یاران احمدینژاد ادعا میکنند که شش تن از هشت نامزد کنونی، نیروهای هاشمی رفسنجانی بوده و پیروزی هر یک از آنان، پیروزی هاشمی رفسنجانی است.
چهارم- در نبود مشایی، احتمالاً تنها راه پیشروی احمدینژاد، ترساندن همگان از هاشمی- یعنی شش نامزد دیگر- و سوق دادن همگان به سوی سعید جلیلی است. از سوی دیگر، در انتخابات شورای شهر تهران نیز آن قدر از نامزدهایش تعداد صلاحیت شدهاند که به نام ستاد «زنده باد بهار» لیست ارائه کرده تا شهرداری تهران را تصاحب کنند. البته، اگر بگذارند.
پنجم- احمدینژاد و یارانش دنکیشوتوار به جنگ هاشمی رفتهاند. اما نیرویی که آنان را حذف کرده و قصد دارند به جنگش بروند، هاشمی نیست، آیتالله علی خامنهای است. احمدینژاد دوباره همه را به اشتباه انداخت. گمان میرفت که در برابر خامنهای بایستد، اما بیرق دفاع از ولایتفقیه برافراشته و به جنگ لگدخورده و تحقیر شدهای چون هاشمی رفسنجانی میرود. تیرها را خامنهای به او شلیک کرد و توسط شورای نگهبان تحقیرش کرد. اما رد صلاحیت و تحقیر حکومتیاش، در سطح اجتماعی، تماماً به نفعاش تمام شد. برخلاف رد صلاحیت مشایی که هیچ دستاوردی برای احمدینژاد نداشت و از این به بعد باید پاسخگوی عملکردش باشد. اگر به عنوان رئیسجمهور در برابر رد صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و شوراهای شهر میایستاد، شاید سرنوشت به کلی دیگری پیدا میکرد.
------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.