گزارش اخیر کمیته اطلاعاتی سنای آمریکا در مورد استفاده از شیوههای بسیار خشونتبار و غیرانسانی در بازجویی از متهمان و اعمال شکنجه، چنانکه قابل پیشبینی بود، بازتاب گستردهای در جهان داشت.
این واکنشهای منفی تا بدان حد بود که سخنگوی کاخ سفید اظهار داشت: «تصویر آمریکا را مخدوش کرده است.»، و «رئیس جمهور ایالات متحده نگران آن است که این گزارش در مورد شیوههای بازجویی اعتبار اخلاقی آمریکا در سراسر جهان را خدشهدار کرده است.»
گزارش چنان بااهمیت بود که باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا به آن واکنش نشان داد و گفت که این اقدامات غیرانسانی «برخلاف ارزشهای ما» بوده است.
گزارش سنا از شکنجههای سیا، در رسانههای راست افراطی در ایران نیز بازتاب گستردهای داشت. تریبونهای حقیقی و حقوقی متعددی از تمامیتخواهان در جمهوری اسلامی، بیاعتنا به آنچه در تمام سالهای گذشته در ایران گذشته، ایالات متحده را هدف قرار دادند و در مورد نقض حقوق بشر در آن، به تفصیل اظهارنظر کردند.
این همه در حالی رخ داد که قریب به ۳۵ سال است در جمهوری اسلامی، شکنجه و بدرفتاری با متهمان سیاسی و عقیدتی و کنشگران مدنی، جریان دارد.
اگر گزارش سنا از سیا، ناظر به شکنجهی متهمان به تروریسم ـ عمدتاً شهروندان غیرآمریکایی ـ است، شکنجههای رخ داده در جمهوری اسلامی با کمال تأسف، عمدتاً شهروندان ایران را هدف قرار داده است.
مرور آنچه در عمر جمهوری اسلامی در حوزه شکنجه و رفتار خشونتبار و غیرانسانی با متهمان رخ داده، حتی به شکل فهرستوار نیز در یک مطلب ممکن نیست. اینچنین، از فجایعی که در دههی ۶۰ (تونل وحشت تاریخ جمهوری اسلامی) و نیز دههی ۷۰ و حتی نیمهی دههی ۸۰ درمیگذریم.
در زیر، تنها به چند شاهد که پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ رخ داده، اشاره میشود. قابل توجه آنکه قربانیان و شاهدان، در نامههایی به رهبر جمهوری اسلامی، عالیترین مقام سیاسی نظام، شکنجههای اعمال شده توسط نهادهای امنیتی نظام علیه خود را برشمرده و گزارش کردهاند.
گزارش عبدالله مومنی از شکنجه
عبدالله مومنی، کنشگر سیاسی و فعال دانشجویی که ازجمله بازداشتشدگان پس از انتخابات ۱۳۸۸ بود، در نامهای در مرداد ۱۳۸۹ به نفر نخست نظام سیاسی، نوشت: «شاید ندانید که غیر از کهریزک در بازداشتگاه اوین نیز یک زندانی نه تنها از حداقل حقوق برخوردار نیست بلکه شدیدترین فشارهای روحی و جسمی نیز با هدف ترور شخصیتی و اقرار اجباری بر او وارد می شود.»
عضو ارشد دفتر تحکیم وحدت با اشاره به «هتاکی و فحاشی، ضرب و شتم زیر مشت و لگد»، نوشت: «طی ۸۶ روز انفرادی هیچ وقت آسمان را ندیدم و طی هفت ماه بازداشت در بندهای امنیتی تنها شش بار از حق هواخوری برخوردار شدم.»
افزون بر سلول انفرادی، او به «بیخوابیهای مکرر در نتیجه جلسات بازجویی چند ساعته و ایستادن بر روی یک پا و ضرب و شتم و سیلی های پیاپی» اشاره میکند که «گاهی باعث میشد در حین بازجویی از هوش بروم.»
مومنی همچنین مینویسد: «چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی میفشرد که بیهوش برزمین میافتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برایم زجرآور میشد.»
او از «کتک زدن و فحشهای رکیک و ناموسی» میگوید و اینکه «بازجویان در تمام طول بازجویی بارها به مادر مرحومهام که زنی مومنه و مادر شهید است، با بدترین وجه ممکنه، مورد فحش وناسزا و الفاظ رکیک قرار میدادند، نیز همسر فداکارم، و خواهران و حتی برادر شهیدم...»
مومنی همچنین به خشونت بس اسفبار دیگری اشاره میکند: «فرو کردن سر من در چاه توالت»؛ «آنچنان که کثافتهای درون توالت به دهان و حلق من وارد شد و به مرحله خفگی رسیدم.»
گواهی حمزه کرمی بر شکنجه
حمزه کرمی از مدیران پیشین دولتی در جمهوری اسلامی که پس از انتخابات ۱۳۸۸ بازداشت شد، یکی دیگر از شاهدان مهم اعمال شکنجه علیه متهمان سیاسی است.
کرمی که همچون مومنی ـ و متأثر از خشونتهای تحمیلی ـ وادار به اعتراف دروغین شده بود، در مرداد ۱۳۸۹ در نامهای به دادستان کل کشور، از بدرفتاریهای غیرانسانی علیه خود پرده برداشت.
او با اشاره به ۱۳۸ روز حبس خود در سلول انفرادی و تحمل بازجوییها «از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد»، مینویسد: «پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم.»
کرمی که از فرماندهان جنگ و رئیس ستاد سپاه پاسداران استان تهران، فرماندار ورامین و مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان هاشمی رفسنجانی و خاتمی، و نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری بوده، برخی از فشارهای روحی و جسمی اعمال شده علیه خود را چنین برمیشمارد:
ـ تهدید به اعدام، تجاوز، استعمال بطری، بازداشت همسر و دختر
ـ نگهداری بهصورت ایستاده برای ساعتهای متمادی
ـ کتککاری، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدن، «به طوری که بنده در دو مرحله دچار خونریزی شدم و چندین روز خونریزی ادامه داشت.»
ـ «یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه مینمود.»
ـ فرو کردن سرم در چاه توالت
ـ دادن فحشهای رکیک و ناموسی
ـ «تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید، یک روز هم با او زندگی نمیکنید!»
ـ «آنها با زور اعتراف و فیلم میگرفتند.»
ـ محرومیت از پزشک برای چند ماه، «درحالیکه بنده بیماری قلبی دارم»
مشاهدات مهدی محمودیان از شکنجه
مهدی محمودیان، فعال سیاسی و کنشگر مدنی پیگیر وضع حقوق بشر در ایران، یکی دیگر از بازداشتشدگان پس از انتخابات ۱۳۸۸ است.
او در نامهای که در شهریور ۱۳۸۹ به رهبر جمهوری اسلامی نوشت، «گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در سه زندان و یک بازداشتگاه با پوست و گوشت خود احساس کرده» بیان کرد.
وی با اشاره به فجایعی که بر زندانیان عادی میرود و وضع اسفباری که بر آنان تحمیل شده (از جمله اینکه «به یک جوان در طول یک شب ۷ مرتبه تجاوز شده... و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده میشوند» و نیز ضرب و شتم شدید زندانیان با زنجیر و باتوم)، در مورد زندانیان سیاسی مینویسد: «از فجایع بازداشتگاه کهریزک و شهادت برادرانم در آنجا چیزی نمیگویم، از فجایعی که در خیابانها و کوچهها بر سر مردم آمد میگذرم، و صرفاً به بیان جنایاتی که توسط نهادهای امنیتی و انتظامی دولت و حکومت شما بر سر زندانیان آوردهاند بسنده میکنم.»
محمودیان به موارد غریبی (ازجمله شواهد مختصر زیر) در خصوص زندانیان سیاسی اشاره میکند:
ـ «تقریباً تمام کسانی که مورد بازجویی قرار گرفتهاند از جمله خود من بارها و بارها با رکیکترین الفاظ، از فحشهای جنسی و خانوادگی و اتهامات اخلاقی روبهرو شدهاند، بخصوص در بند ۲ الف که تحت نظر سپاه اداره میشود.»
ـ «حداقل ده نفر از زندانیان شهادت میدهند که در زمان بازجوییها آنها را مجبور کردهاند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعتها در بازجویی بایستند.»
ـ «در بند ۲ الف متهمین را با شوکر برقی مورد آزار و اذیت قرار میدهند (با شوکر به آلت تناسلی و سایر نقاط حساس بدنشان میزنند).»
ـ «دهها زندانی که در بند ۲ الف اوین که با کابل و باتوم به دفعات متوالی مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفتهاند.»
ـ «در بند ۲۰۹ متهمین را برای تنبیه در سرمای شبهای زمستان صرفا با لباس زیر، ساعتها در فضای باز رها میکنند از جمله خود من که بیش از ۶ ساعت فقط با لباس زیر در نیمه شب اواسط دی ماه در فضای باز رها شدم.»
ـ «ضربات ناگهانی با اجسامی مثل پرونده بر سر و صورت، ضربات مشت به گلو، سیلی زدنها، مشتها و لگدها، بشین و پاشوهای طولانی و زیاد، به سینه و صورت خواباندن متهم در اتاق بازجویی و...»
شهادت ۴۱ زندانی سیاسی از شکنجه ستار بهشتی
۴۱ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵ اوین پس از درگذشت ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویس، با انتشار پیامی شهادت دادند که «در ساعاتی که ستار بهشتی در این بند بوده آثار شکنجهها و ضرب و شتم را بر بدن وی دیدهاند.»
این زندانیان سیاسی در شهادتنامهی خود نوشتند: «وی در در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. در مواقعی دستهای وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک میزدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربههای شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجهها، زشتترین فحشهای رکیک ناموسی نیز نثار وی میشده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را میکشند.»
در نامهی مزبور همچنین تصریح شده بود: «زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملاً دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دستهای او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم میخورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده میشد.»
قصهی «چند هزار شب و روز» شکنجه در جمهوری اسلامی
حکایت بدرفتاری با زندانیان و نیز متهمان سیاسی و عقیدتی و کنشگران مدنی و مطبوعاتی در جمهوری اسلامی، «داستان جانخراش چند هزار روز و شب» است. آنچه که با اختصار بسیار در بالا به اجمال فهرست شد تنها شهادت تعدادی از نویسندگانی را در بردارد که اینک ـ و پس از طی دوران محکومیت ـ از زندان آزاد شدهاند.
نه تنها هیچکدام از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی (بهویژه وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه) در مورد شکنجه و بدرفتاری در زندانها و بازداشتگاهها، توضیحی ندادهاند، بلکه هیچیک از نهادهای حقوقی مسئول در جمهوری اسلامی (بهویژه مجلس، قوه قضاییه، کمیسیون اصل ۹۰، و سازمان بازرسی کل کشور، و دفتر رئیس جمهوری) هم پیگیر ماجرای فاجعهبار نبوده و نشدهاند.
تریبونهای راست افراطی در جمهوری اسلامی درحالی دربارهی شکنجههای سیا، اطلاعرسانی میکنند که در مورد فجایعی که در بازداشتگاههای امنیتی و زندانهای ایران میگذرد، سکوت اختیار کردهاند.
اوباما اظهار امیدواری کرده که گزارش سنا بتواند به آمریکا کمک کند تا این روشها را رها نماید. رهبر جمهوری اسلامی اما در قبال تمام نامهها و گزارشها، سکوت پیشه کرده است.
رئیس کمیته اطلاعاتی سنا گفته که آنچه در گزارش شکنجههای سیا آمده لکهای سیاه بر ارزشها و تاریخ آمریکاست. هیچ مقام مسئولی اما در جمهوری اسلامی نخواسته از آنچه در ۳۵ سال گذشته رخ داده، بهمثابهی لکهی سیاهی بر فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران، یاد کند و پوزش بخواهد.
زهرا رهنورد که اینک افزون بر ۱۴۰۰ روز است همچون همسرش میرحسین موسوی و مهدی کروبی در حبس غیرقانونی خانگی بسر میبرد، و خود یکی از شواهد برجسته و مهم بدرفتاری با منتقدان و مخالفان سیاسی در جمهوری اسلامی است، در اظهارنظری مهم معتقد است که آنچه در دههی ۶۰ بهوقوه پیوست: «لکههای سیاهی است که به آب زمزم و کوثر، سفید نتوان کرد.»
کمیساریای عالی سازمان ملل برای حقوق بشر، در بیانیهای گفته که بر اساس کنوانسیون ضدشکنجه، حتی وضعیت جنگی توجیهی برای اعمال شکنجه نیست. او تأکید میکند که «این کنوانسیون به هیچ کسی اجازه فرار از مسئولیت نمیدهد؛ نه شکنجهگران، نه تصمیمگیران، نه مقامهای دولتی که این سیاست را تایید کرده یا صادرکننده دستورات در این زمینه بودهاند.»
فهرست اشخاصی که در جمهوری اسلامی باید در مورد بدرفتاری با زندانیان و شکنجهی متهمان سیاسی و عقیدتی، پاسخ دهند، فهرست مطولی است. گذشت زمان نه تنها این پرونده را محو نمیکند بلکه آن را برای آمران و بانیان و مجریان و مطلعان ـ بهدلیل فرار از مسئولیت و عدم پاسخگویی ایشان ـ سنگینتر میکند.
---------------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.