هفته گذشته، دانشگاه شهر وین، میزبان کنفرانس دو سالانه مطالعات ایران بود که دهها اندیشمند، استاد دانشگاه و علاقهمند، پیرامون تاریخ، فرهنگ، سیاست و ادبیات مرتبط با ایران به تبادل نظر پرداختند.
در یکی از دهها نشست این کنفرانس، تحقیقی در زمینه دیپلماسی مواد مخدر و رابطه بین ایران و اتحادیه اروپا در این زمینه ارائه شد. این تحقیق را یانه بیِر کریستنسن، از انستیتوی مطالعات بینالملل در دانمارک، ارائه داد.
خانم کریستنسن، در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در این ارتباط پاسخ داده است.
یانه بیِر کریستنسن
یانه بیِر کریستنسن، پژوهشگر انستیتوی مطالعات بینالملل در دانمارک است. خانم کریستینسن، انسانشناس است و حوزه تخصصیاش مسائل ایران است. او از جمله سخنرانان کنفرانس دو سالانه مطالعات ایران در وین بود.
ارزیابی شما از سیاست همکاری اتحادیه اروپا با ایران در زمینه مواد مخدر چیست؟ آیا این یک همکاری مؤثر بوده است؟
به نظرم جلوگیری از سرازیر شدن موادمخدر از افغانستان، کار بسیار سخت و عظیمی است. این من را به یاد گفته یکی از کارکنان دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد UNODC میاندازد که میگفت این کار مانند جلوگیری از یک آبشار با دستهایتان است. بدین معنی که مقامهای ایران یا سازمان ملل هر کاری کنند، همچنان درحال این مبارزه، در ابعاد بزرگی هستند و از آن نظر مؤثر نخواهد بود.
اما همان طور که در نشست هم گفتم، رویکرد اتحادیه اروپا در طول این سالها تغییر کرده است. در یک مقطع ما شاهد گفتوگوی ایران و اتحادیه بودیم و این همکاری بسیار بااهمیت بود و به نوعی به عنوان راهی برای مواجهه با مشکل اروپا نیز دیده میشد و مشکلی مشترک بود که هر دو طرف در آن نفع داشتند که برای جلوگیری از سرازیر شدن تریاک از افغانستان به ایران کمک شود. چون ایران، حدود ۸۰ درصد قاچاق تریاک در دنیا را رهگیری میکند، و در مسیر اروپا قرار دارد، شریکی بود که باید با او کار میکردند.
اما در یک مقطع، این تلاش برای جلوگیری از قاچاق مواد مخدر، یا انتقادهای حقوق بشری در هم آمیخت و این انتقاد واقعگرایانه در زمینه میزان اعدامها در ایران شکل گرفت که باید تأکید کرد که سیاستی مؤثر نبوده است. من در سال ۲۰۰۱ اولین مصاحبهام را با یک مقام دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد انجام دادم و در سال ۲۰۰۵ به ایران بازگشتم تا درباره روند درمان معتادان به موادمخدر تحقیق کنم. در آن زمان کار با ایران در زمینه مبارزه با قاچاق موادمخدر، موضوعی بود که بسیار کمتر سیاستزده شده بود، در حالی که برنامه هایی چون درمان معتادان، کاهش تقاضا و کاهش آسیب بسیار حساستر و سیاسیتر بودند.
ممکن است کمی دقیقتر درباره این بازه زمانی صحبت کنیم؟
بله فکر میکنم، اجازه درمان معتادان به عنوان بیمار حدود سالهای ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ داده شد. این یعنی تفاوت قائل شدن بین قاچاقچیان و معتادان؛ گروه اول همچنان مجرم جدی قلمداد میشوند و گروه دوم با رویکرد بیمار روبهرو میشوند. در نتیجه برخی از برنامههای درمانی که پیش انقلاب ۵۷ وجود داشت را باز برقرار کردند. اما این موضوعی حساس بود.
اروپاییهای زیادی بودند که علاقهمند به کار با ایران در این زمینه بودند و این کار را هم شروع کردند، در سال ۲۰۰۳ برنامه کاهش آسیب را شروع کردند که در سال ۲۰۰۵ که من آنجا بودم بسیار تازگی داشت و سازمانهای مردمنهاد محلی کار عرضه متادون و سرنگ را آغاز کرده بودند و در حال گسترش بود. اما در این زمان موضوع قاچاق همچنان بااهمیتتر بود و همه میدانستند که باید درباره وضعیت مرز بین ایران و افغانستان چارهای اندیشید.
شما در تحقیقتان به همین دوره اشاره میکنید که با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدینژاد همزمان شد و موضوع مبارزه با قاچاق نیز در این دوره با چالش مواجه شد.
وضعیت تغییر کرد. من وقتی در سال ۲۰۱۲ و بعد در سال ۲۰۱۴ به دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد رفتم متوجه شدم که موضوع مبارزه با قاچاق بسیار سیاسی شده است. بخشی از آن به دلیل انتقادهای حقوق بشری بود اما تحریمها هم در آن نقش ایفا کردند. از آنجا که برای فناوریهایی که استفاده دوگانه دارند، تحریم وجود دارد، برای این دفتر سازمان ملل و کشورهای اتحادیه اروپا، همکاری با ایران بسیار سخت بود. حتی موضوع سگهایی که برای عملیات شناسایی استفاده میشدند، درگیر این موضوع تحریمها شده بود. در نتیجه وضعیت برنامههای مبارزه با قاچاق و از آن سو برنامههای درمانی و کاهش آسیب، تغییر کردند و از میزان سیاسی بودن برنامههای درمانی و غیره کاسته شد.
این هم جالب است که برخی کشورهایی که در حوزه مبارزه با قاچاق با ایران همکاری میکردند، به همکاری در زمان کاهش تقاضا و آسیب رو آوردند، و این پیشنهادی بود که من به دولت دانمارک هم دادم که این راهی است که آنها میتوانند همچنان در این حوزه در ایران فعالیت کنند.
ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید که چگونه در این زمینه این همکاری میتواند مؤثر باشد؟
آماری که من هماکنون در اختیار دارم خیلی بهروز نیست، اما این مراکز به حدود ۷۰۰ هزار نفر خدمات درمانی ارائه میدهند، مراکز زیادی برای مراجعه معتادان وجود دارد، سازمانهای مردم نهاد زیادی و همچنین برنامههای دولتیای در این زمینه هست.
من دقیقاً نمیدانم که بودجههای خارجی چگونه وارد این چرخه شدهاند. البته این حوزه هم در دوران احمدینژاد با چالش مواجه شد و برخی شیوههای درمانی بودند که به راحتی انجام نمیشد و دکترهایی بودند که در این حوزه فعال بودند و دستگیر و زندانی شدند.
بله برادران علایی در همین حوزه فعال بودند که سالها در زندان بودند.
بله دقیقاً. برخی کشور را ترک کردند، و مشکلاتی وجود داشت. وقتی من درباره میزان موفقیت این برنامهها از سازمان ملل پرسیدم، آنها گفتند که آشکار است که موفق نبوده چون همچنان مشکلاتی بسیار جدی وجود دارد. و البته مشکل مهم دیگر این است که در ایران مصرف از هروئین و تریاک به متامفیتامین تغییر کرده و این سطح مشکل را تغییر داده است.
تا یک زمانی میشد افغانستان را مسئول مشکلات دانست اما هماکنون آشپزخانههای خانگی در خود ایران تولیدکننده متامفتامین شدهاند. در نتیجه تبدیل به مشکل داخلی شده است. همچنین از لحاظ جمعیتی نیز تغییراتی رخ داده و مثلاً تعداد زنان معتاد به شیشه بسیار افزایش یافته و میزان مشکلات روانی و خشونت زیاد شده که تغییراتی اساسی با اعتیاد به مادهای مانند تریاک دارد.
در نتیجه هماکنون تلاش برای این است که راههای تازهای برای درمان این افراد پیدا کنند. در این زمینه مازیار غیابی از دانشگاه آکسفورد، تحقیقات میدانی وسیعی کرده که بسیار به روز است.
به همکاری ایران و اتحادیه اروپا بازگردیم. چالشهای این همکاری را تحریم و حقوق بشر برشمردید. امروز پس از توافق هستهای، موضوع تحریم اگر چه با برخی مشکلات اما کمی برطرف شده و البته مسئله حقوق بشر پا بر جاست. رویکرد امروز اتحادیه اروپا به این همکاری چیست؟
من از جزئیات پشت پرده خبر ندارم اما اشاراتی از سوی مقامهای اروپایی دیدم که میگویند این موضوع چالشی مشترک است و حوزهای است که میتوانیم با ایران همکاری کنیم. فکر میکنم تا زمانی که ایران برای جرائم مرتبط با مواد مخدر حکم اعدام اجرا کند، تصور حمایت کشورهای اروپایی از تلاشهای مبارزه با چرخه تولید و عرضه مواد مخدر برای من سخت است. اما آشکار است که آنها میتوانند تحریم بر فناوریهای با استفاده دوگانه را رفع کنند و کار را برای ایرانیها راحتتر کنند.
به نظرم کاری که میتوانند انجام دهند همکاری با ایران در زمینه کاهش تقاضا و آسیب و درمان است. احتیاج زیادی برای به اشتراک گذاشتن تجربهها وجود دارد که میتوانند دو طرفه باشد و اروپاییها هم در این زمینه بیاموزند. برخی کشورها مانند نروژ و سوئد، بودجههای خود را به آن سمت متمایل کردهاند.
ممکن است کمی توضیح دهید که این موضوع تحریم بر فناوریهای با استفاده دوگانه چگونه بر این روند تأثیرگذار بوده است؟
صحبتهایی که مطرح شده مثلاً به عینکهای دید در شب یا تجهیزات شناسایی مربوط میشود که اجزایی دارند که میتوانند زیرشاخه موضوع فناوری با استفاده دوگانه قرار گیرند. اما به نظر یک احتیاط مفرط از سوی اروپاییها وجود دارد که هر چیزی که شاید به سختی با موضوع دیگری در ارتباط باشد، در حوزه تحریمها قرار میگیرد. به موضوع سگهایی که برای بو کشیدن موادمخدر استفاده میشوند، اشاره کردم، که واقعاً نمیدانم چگونه در ارتباط با فناوری دوگانه قرار میگیرد! البته در این میان تحریمهای بانکی، ایجاد ظرفیت و تأمین بودجه هم از جمله مسائل مشکلساز بودند.
شما به اعدامها اشاره کردید و گفتید چالشی برای همکاری با ایران است. نظرتان درباره برخی اظهارنظرها از سوی مقامهای ایرانی درباره کاهش میزان اعدام چیست؟
این موضوع درباره کاهش میزان اعدام درباره احکام اعدامی که در زمینه مواد مخدر صادر شده بود آغاز شد. محمدجواد لاریجانی پیشنهاد لغو حکم اعدام برای جرائم مرتبط با مواد مخدر را به مجلس ارائه داد. مدتی است که در این زمینه صحبت میشود و کسانی که پیشتر موافق این احکام اعدام بودند از جمله لاریجانیها، به نظر میآید که نظرشان تغییر کرده است. در نتیجه فضایی برای مذاکره در این زمینه به وجود آمده، که اروپاییها میتوانند در این زمینه با ایرانیها گفتگو کنند و به نظر میآید یک زمینه مشترک شکل گرفته است.
اما من نمیدانم که آیا این میتواند به تغییر قانون منجر شود یا خیر. دیگر اعدامها در ایران مربوط به قصاص است. نگاهی به دوران احمدینژاد نشان میدهد که در یک مقطع ۶۰ و در یک مقطع ۸۰ درصد اعدامها در ارتباط با جرائم مرتبط با مواد مخدر انجام میشد. بعد از روی کار آمدن روحانی، اگرچه آمار اعدام همچنان رو به افزایش است، اما بخش بیشتر آن مربوط به پروندههای قتل است. این موجب شده که در سطح اجتماع اقداماتی در این زمینه انجام شود و حتی قوه قضائیه در این مسئله مشارکت میکند تا با گفتوگو با خانواده قربانیان، بتوان از اجرای اعدامها جلوگیری کرد. البته از لحاظ قانونی چون از شرع نشئت میگیرد، تغییر آن کار سختی است.
چالش دیگر این است که برای قتل یا قصاص اجرا میشود یا خاطی آزاد میشود و نمیتوان اعدام را به حبس ابد تغییر داد، در نتیجه قربانیان و خانوادهها، به نوعی با گزینه اعدام یا بخشش مواجه میشوند که کار را سخت میکند. همچنین صحبت درباره اعدام در ملأ عام است که تأثیرات بدی در جامعه میگذارد.
در زمینه احکام مرتبط با مواد مخدر، از لحاظ قانونی، چون بر مبنای شرع نیست، تغییر آن میتواند آسانتر باشد، اما برعکس، جنبشی اجتماعی برای آزاد کردن این افراد و جلوگیری از اعدامشان وجود ندارد، چون بسیاری آنها را بدتر از قاتلان میدانند و تأثیر مصرف مواد مخدر را در سطح جامعه میبینند.
از همین رو در زمینه لغو احکام اعدام دو رویکرد متفاوت وجود دارد. به نظرم همچنان میتوان با احکام زندان طولانی مدت، اقدامات تنبیهی را انجام داد و از میزان اعدام کم کرد. و در نهایت اینکه، حوزه دیگری که سازمان ملل متحد میتواند برای آن تلاش کند این است که از ایران بخواهد، هویت افراد اعدام شده را با شفافیت اعلام کند تا مشخص شود که این افراد به چه جرمی اعدام شدهاند، آیا بخشی از گروههای مسلح بودند، یا جرائمی جزئیتر داشتند.
به نوعی در این میان درگیر سیاست ارقام هم شدیم. ارقامی که من برای تحقیقم استفاده کردم با استفاده از منابع سازمانهای غیردولتی بوده، که آنها هم خیلی اوقات درباره آمار اعدام با هم اختلاف دارند و ارقام رسمی بسیار کمتر از آن رقمی است که من در تحقیقم استفاده کردم. کسی در حکومت ایران تمایل ندارد که در این زمینه و جرائم افراد اعدام شده شفافسازی کند. اگر این کار انجام شود و مثلاً مشخص شود که این افراد مثلاً در قتل اشخاص دیگری نقش داشتند یا در درگیری مسلحانه با نیروهای امنیتی حضور داشتند، میتواند به نوعی تفاوت ایجاد کند.
از همین رو به نظر راههای مختلفی برای گفتوگو با ایرانیها در این زمینه وجود دارد و راه حل این نیست که فقط بگوییم که ایران باید اعدام را متوقف کند، یا ما بودجه و کمکمان را قطع میکنیم.