میزبان: ایرج جنتی عطایی
میزبان: ایرج جنتی عطایی
میهمانان: بابک بیات، واروژان، فریدون فرخزاد، امیرحسین آریانپور، غلامحسین ساعدی
موسیقی: Un-break my heart، اثر تونی براکستون
منوی شام: استانبولی پلو
ایرج جنتی عطایی میزبان این هفته ماست. آقای جنتی عطایی هم شاعر است و هم نمایشنامهنویس، ولی در ترانهسرایی بود که به شهرت فراوانی دست یافت. او از پیشگامان ترانهسرایی نوین در ایران است. ترانههایی که درونمایه اعتراضی و پرخاشگری داشت. شعرهای بسیاری از زیباترین و ماندگارترین ترانههای پاپ ایرانی در دهه چهل و پنجاه را او سرود. خوانندگان سرشناس آن دوره از جمله داریوش، گوگوش، ابی، عارف، ویگن و فریدون فرخزاد خوانندگان ترانههای او بودند. او در کنار آهنگسازان مدرن آن دوره به ویژه بابک بیات تحول بزرگی در موسیقی پاپ ایجاد کرد.
آقای جنتی عطایی بعد از انقلاب و در خارج از کشور بیشتر به نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر روی آورد و نمایشنامههای «فاخته دهاندوخته» و «پرومته در اوین» را در لندن و شهرهای دیگر به صحنه برد. نمایشنامه «یک رویای خصوصی» با بازیگری بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی از آخرین کارهای او است. یکی از مجموعههای شعر او «زمزمههای یک شب سیساله» نام دارد.
ایرج عزیز خیلی ممنونم که در این برنامه شرکت میکنی. قبل از هر چیز میشود به من بگویی برای مهمانی شامت چه کسانی را دعوت کردی؟
پرسش آزاردهندهای است برای اینکه...
از میان اینهمه آدم توی دنیا...
بسیار پیچ و خمهای...
ببخشید...
که بتوانم پنج نفر را...
درباره ایرج جنتی عطایی
ایرج جنتی عطایی شاعر و نمایشنامهنویس ایرانی و از پیشگامان ترانهسرایی نوین در ایران است. شعرهای بسیاری از زیباترین و ماندگارترین ترانههای پاپ ایرانی در دهه چهل و پنجاه را او سروده، و خوانندگان سرشناس آن دوره از جمله داریوش، گوگوش، ابی، عارف، ویگن و فریدون فرخزاد خوانندگان ترانههای او بودند. آقای جنتی عطایی هماکنون در لندن زندگی میکند.
چالشی است...
بله. چون دلم برای بسیارانی تنگ شده که تعدادشان خوشبختانه از چشماندازی و، شوربختانه از چشمانداز دیگری، کم نیست. بابک بیات، واروژ هاخباندیان یا واروژان، فریدون فرخزاد، امیرحسین آریانپور، غلامحسین ساعدی.
دو موسیقیدان، یک خواننده، یک جامعهشناس، یک نمایشنامهنویس اگر بشود خلاصه بگوییم. میشود به من بگویی برای اینها چه موسیقی بگذاری. کارت هم خیلی سخت است. خودت ترانهسرا بودی. اینجا موسیقیدان داری. برای همه اینها یک آهنگ اگر بخواهی انتخاب کنی حتما سخت است. ولی خواهش میکنم انتخاب کن.
بابک طبیعتاً خوشتر دارد که من از ملودیهای او انتخاب کنم و واروژان هم همین طور، بنابراین میخواهم ترانهای انتخاب کنم که فارسی نیست. ترانهای است که دایان وارن نوشته و اجرای تونی براکستون معروف است. به اسم Un-break My Heart قلب شکستهام را باز ترمیم کن. یعنی قلبی را که شکستی، قلبی که شکسته شده را تو این را به هم برگردان...
ایرج جنتی عطایی/ Un-break my heart
موسیقی انتخابی: Un-break my heart
خواننده: تونی براکستون/ آلبوم رازها
سال نشر: ۱۹۹۶
ترانهسرا: دایان وارن
تهیهکننده: دیوید فاستر
معمولاً قلب شکسته میشود یعنی Break my heart این Un-break my heart است؛ از شکستگی بیرون بیاور.
ترمیمش کن...
خب تو خودت که ترانهسرا هستی و موسیقیدان در مهمانی تو زیادند. چرا از همه موسیقیها این برایت جالب است؟
سالهای سال است که من با این ترانه یک ارتباط تنگاتنگ داشتم و دارم. دلم میخواست که توی این برنامه آن هم حضور داشته باشد.
با مهمانانی که انتخاب کردی حتماً یک ارتباطی داشتی، به خصوص سه نفر اول که معلوم است در کار موسیقی بودند. واروژان برای چه؟ او چه اهمیتی دارد برای موسیقی پاپ ایران که فکر میکنی باید در این مهمانی شام باشد؟
میهمانان ایرج جنتی عطایی/ واروژان
واروژ هاخباندیان، واروژان (۱۳۱۵-۱۳۵۶): آهنگساز مشهور ارمنیتبار ایرانی
آثار مشهور: کندو، شبزده، خوابم یا بیدارم، همسفر
دلیل دعوت: سالهای سال همترانگی کردیم
حضور واروژان برای ارکستراسیون و تنظیم ترانههای پاپ بود، و بعد واروژان و من با هم همترانه شدیم. واروژان بعدش وارد بخش آهنگسازی هم شد. از آنجا که سالهای سال ما همترانگی کردیم و به همین دلیل از او دعوت کردم که ...
میخواهی در مهمانیات باشد. فکر میکنی میشود گفت واروژان پیشگام بوده در کار تنظیم؟
دقیقاً. واروژان با تسلطش، و با شیرینی و سادگی گزینش گامها و سازهایی که انتخاب میکرد، و پیوندش با آنچه ترانه نوین ما در آن زمان میگفت و موسیقی معادلش در غرب، از نظر موسیقیایی توانست اثری بگذارد. این کار واروژان کاری بود که به گمان من او را در تاریخ موسیقی ترانه ما کمنظیر میکند.
بابک بیات مهمان دومت، بیشتر ملودیساز بود یا...؟
میهمانان ایرج جنتی عطایی/ بابک بیات
بابک بیات (۱۳۲۵-۱۳۸۵): آهنگساز ایرانی
آثار مشهور: فرياد زير آب، تپش، بوی سفر
دلیل دعوت: از کودکی از دوران دبستان با هم هممحل بودیم.
بابک در آغاز ملودیساز بود و بعد به دلیل نیاز آن دوره، و هل دادنهای من رفت و کار تنظیم آموخت و بیشترین تأثیر را هم، آموزگار بزرگش محمد اوشال بر او گذاشت که باعث شد خودش به کار تنظیم بپردازد و تنظیمهای درخشان او روی ترانههای عجیب و غیرمعمولی؛ چه از نظر وزن، چه از نظر ساختار، چه از نظر زبان، و چه از نظر بیان پیامهای ترانه توانست بابک را به یکی از بزرگترین و درخشانترین آهنگسازان موزیک ما تبدیل کند.
بسیاری از ترانههای معروف اواخر دهه چهل و اوایل پنجاه، ترانهاش از تو بود آهنگش از بابک و واروژان بود و دیگران هم بودند البته تنظیم میکردند و خوانندههایی مثل داریوش و ابی و گوگوش و دیگران هم میخواندند که دوره درخشانی در تاریخ پاپ ایران است. بابک بیات، چون با او پیوند نزدیکی داشتی، چطور آدمی بود؟
همانطور که میگویی من و بابک از کودکی، از دوران دبستان، با هم هممحل بودیم. او هم از یک خانواده فقیر و کارگری میآمد. دلش میخواست ترانهخوان شود. یادم هست که اینجا و آنجا در عروسیها میرفت و روی حوض را با چوب میپوشاندند و او میخواند.
بله قدیم این کار را میکردند و روی حوض چوب میگذاشتند...
دوستان هم میرفتند آکاردئون میزدند و او میخواند. توی محل به او میگفتند حسین ویگن.
چرا حسین؟
برای اینکه اسم واقعیاش علیحسین بود. بعد دیگر تا همیشه که هستم یا باشم، هنوز آن رفاقت کودکانه و بچه محلی هست.
مجموعهای از اینهاست. یعنی از بچگی همدیگر را میشناختید و بعد دوره درخشانی همکاری میکردید و همدیگر را شاید بشود گفت هر روز میدیدید، و این دوستی عمیق...
هنوز هم هر روز [در خاطره همدیگر را] میبینیم. به همین دلیل هم گفتم بیاید که نگوید مرا چرا دعوت نکردی؟
از واروژان و بابک بیات که هر دو در کار آهنگسازی و تنظیم بودند، صحبت کردیم. حالا میرسیم به مهمان سومت که فریدون فرخزاد است. خواننده و شومن. فریدون برای چه؟
میهمانان ایرج جنتی عطایی/ فریدون فرخزاد
فریدون فرخزاد (۱۳۱۵-۱۳۷۱ ه.ش.): خواننده، شومن و برنامهساز ایرانی
آثار مشهور: شب بود بیابان بود، شرقی غمگین
دلیل دعوت: ترانههای زیادی را نوشتم و او اجرا کرد
فریدون برای اینکه من ترانههای زیادی را نوشتم و او اجرا کرد. دلم میخواست که او هم باشد، به ویژه که الان هم دارم روی نمایشی کار میکنم که اسمش هست «شرقی غمگین»...
همان ترانهای که برایش ساختی و خواند...
و یادی باشد از او در همنشینی امشب ما. من چون در بخش آغازین ترانهسرایی بودم و تازه کارهایی کرده بودم که پخش شده بود؛ مثل «آن گل سرخی که دادی» یا «قصه وفا» یا ترانههایی از این دست، خواهران بزرگوار فریدون پوران و فروغ، به ویژه پوران که در رادیو ۲ کار میکرد، به فریدون که برگشته بود به ایران...
آلمان بود و تحصیلات دانشگاهیاش تمام شده بود و آمده بود ایران...
و من کوچکترین شناختی نداشتم، آنها او را به من معرفی کردند...
پوران و فروغ شما دو نفر را به هم معرفی کردند...
بله. به ویژه پوران. ما نشستیم و با هم صحبت کردیم. من شرایطم را گفتم و او پذیرفت، و چون بیشترینه بخش اول، ملودیهای غیرایرانی بود که من انتخاب میکردم و خوشم میآمد و یا او پیشنهاد میکرد و من روی آنها کار میکردم. از آثار کلاسیک آهنگسازان بزرگ دنیا تا ملودیهای یونانی... مثلاً همین شرقی غمگین، ملودی یک ترانه آن روز یونانی بود که من روی آن ترانه گذاشتم.
فریدون مرگ دردناک و تراژیکی هم داشت که او را کشتند...
بله؛ نمایشی هم که دارم کار میکنم، مربوط به لحظات آخر زندگی فریدون است.
میرسیم به مهمان دیگرت که در کار موسیقی نبود. استاد امیرحسین آریانپور، که در کار جامعهشناسی بود.
میهمانان ایرج جنتی عطایی/ امیرحسین آریانپور
امیرحسین آریانپور (۱۳۰۳-۱۳۸۰ ه.ش.): اندیشمند ایرانی
اثر مهم: ایبسن آشوبگرا، جامعهشناسی هنر، در آستانه رستاخیز
دلیل دعوت: تاثیر زیادی روی نگاه من به جهان داشت.
دکتر آریانپور در دانشکده هنرهای دراماتیک استاد جامعهشناسی ما بود. در پروسه سالهای دانشجویی من تأثیر زیادی روی نگاه من به جهان، و آن تصویری که او از جامعه و طبقات و اقشار میکشید، در من به وجود آورد. او هم از بین دانشجوها، دچار افرادی میشد که حس میکرد در آن زمینه که او به آنها میآموخت یا علاقه داشت، استعدادهایی دارند. تا آنجا که حتی بعضی وقتها بزگوارانه به جایی که من زندگی میکردم، محل حقیر زندگی من، میآمد. مینشست و به نمایشهایی که من مینوشتم گوش میکرد و نظر میداد. نه از نظر هنری مطلقاً، بلکه از این منظر و چشمانداز که ببیند من انسان آن روز جامعه را آیا آن طور آفریدهام، که او به عنوان آموزگار من، عیب و ایرادی بگیرد یا راهنمایی کند یا نه. آنچه از او آموختم مرا انسان دیگری کرد. یا اگر این غلو باشد، [دست کم] مرا به جهان دیگری معرفی کرد.
آریانپور چپگرا بود. شاید به آن معنا حزبی نبود، ولی میدانم که خودش را مارکسیست میدانست. آیا در چپ شدن تو هم تأثیر داشت؟
من الان دیگر نمیفهمم چپ و راست در این زمینه چه معنی دارد. من هنوز هم نمیدانم دکتر آریانپور تشکیلاتی بود یا نه. توی آن دوره هر کسی که دگرگونه بود، یا علیه ظلم و سانسور و ستم حرف میزد، میگفتند چپ است. در زیباترین نوع ایدهآل یک حکومت هم، هنرمند کسی است که بگردد و نقاط ضعف و غیرانسانی را پیدا کند و انتقاد کند. معنیاش این نیست که شما با آن نظام دشمن هستید یا با تشکیلاتی دوست هستید. این از ابزار کار و وظایف یک هنرمند است که از فقر جامعه ناخرسند باشد و اعتراض کند. از نابرابری حقوق اجتماعی زن و مرد ناخرسند باشد و اعتراض کند. از ظلم سرمایهدار به کارگر ناخرسند باشد و اعتراض کند. بدون اینکه سرنگونی کسی را یا به روی کار آمدن کسی را تبلیغ کند یا تکذیب کند.
مهمان بعدیت غلامحسین ساعدی است. فکر میکنی غلامحسین ساعدی در کارهایش به این اندیشههایی که تو میگویی پایبند بوده، یا به عبارت دیگر چرا غلامحسین ساعدی را دعوت کردی؟
میهمانان ایرج جنتی عطایی/ غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴-۱۳۶۴): نویسنده ایرانی
آثار مشهور: عزاداران بیل، چوببهدستهای ورزیل، گاو، اتللو در سرزمین عجایب
دلیل دعوت: ما را متوجه جهانی کرد که کمتر تئاتر فارسی به آن توجه کرده بود.
برای اینکه حتی اگر غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) در نمایشنامهنویسی از نظر تکنیک و ساختار جایگاه بالایی نداشته باشد، یکی از تفاوتهایش این است که به چیزهایی توجه میکرد که تئاتر ما را ناگهانه مورد توجه جامعه قرار میداد. جوری مینوشت و مسائلی را مینوشت و آنقدر صادقانه مینوشت و دل و جانش را میگذاشت که ما را متوجه جهانی میکرد که کمتر تئاتر فارسی، تئاتر آن روز ایران، به آن توجه کرده بود.
مسائل روز را وارد تئاتر کرد. همان کاری که شما در ترانه کردید. آیا میشود یک مقایسه کرد که مثلاً در ترانههای شما اعتراض و پرخاشگری بود، و در تئاتر او هم همین بود؟
مسئله شخص ما که نبود. ما فرزندان یک دوران هستیم. این دوره هم یک دوره جغرافیایی دارای یک مرز نیست، و اگر نگاه کنیم همه جهان دستخوش این توجه شده بود.
استانبولی پلو به سبک ایرج جنتی عطایی
استانبولی پلو کاری ندارد. سیب زمینی را خرد میکنی، اندازه حبههای قند و گوجه فرنگی و رب گوجه فرنگی و برنج و روغن و یک خرده نمک و فلفل، میشود استانبولی پلو.
با این تنوع مهمانان که داری از واروژان، بابک بیات، فریدون فرخزاد و آریانپور و ساعدی، برای مهمانی شام در حالی که موسیقی Un-break my heart را گوش میدهند، شام میخواهی چه بدهی؟
خودم باید بپزم؟
اگر توانستی خودت بپزی، هم پختی؛ ولی میتوانی بگویی از بیرون بیاورند.
میتوانم زنگ بزنم، پیتزایی چیزی...
یک غذای خوب ایرانی که خودت هم دوست داری، آنها را هم که میشناسی...
من فکر میکنم مهمانان من به غذا توجه ندارند، چون میدانند که من هیچوقت اهل غذا نبودم.
ولی بالاخره باید چیزی به اینها بدهی.
غذای مورد علاقهام استانبولی پلو است. چون خودم هم بلدم درست کنم.
به به. چطوری درست میکنی؟
استانبولی پلو کاری ندارد. سیبزمینی را خرد میکنی، اندازه حبههای قند، و گوجه فرنگی و رب گوجه فرنگی و برنج و روغن و یک خرده نمک و فلفل، میشود استانبولی پلو.
بیشتر غذای تهران است، نه؟
نمیدانم غذای کجاست.
مثلاً ما در شمال نداریم. ولی در تهران خوردم.
بعد میرزا قاسمی هم خیلی دوست دارم.
خب حتماً مهمانان دارند از این غذا و موسیقی لذت میبرند. فکر میکنی اینها به هم چه دارند میگویند؟
اینکه جدا جدا چه میتوانند بگویند بحث دیگری است. ولی فکر میکنم وقتی اینها یک جایی باشند، طبیعی است که غلامحسین ساعدی از منظر و چشمانداز خودش، امیرحسین آریانپور از پنجره خودش، و بابک بیات که با فریدون فرخزاد کار ترانه هم کرده بود از دیدگاه خودش، در مورد هیچ چیز نمیخواهند بحث کند جز اینکه از فریدون بپرسند که بر سرش چه آمد. ممکن است اگر فریدون در این مهمانی نبود راجع به چیزهای دیگری حرف پیش میآمد. ولی واقعیت تخیلی این است که وقتی کسی آن طور شیرین و عریان زیسته بود و اجرا کرده بود، و آن تأثیر شگرف که فریدون در کار شو داشت... چون فریدون خواننده نبود، خواننده به مفهوم داشتن صدایی... ولی آنچه که در مجموع اجرا میکرد، آنقدر شیرین و صادقانه بود که حتی کسانی را که از شخصیت فریدون به هر دلیلی خوششان نمیآمد، یا به دلیل مسائلی که راجع به هموسکسوئل بودنش مطرح میشد با او در تضاد قرار داشتند [تحت تأثیر قرار میداد]. در مجموع یک مجری بسیار شیرین و تأثیرگذار بود. حتی لباس پوشیدن را مدرنیزه میکرد...
پاپیون میزد در شو میخک نقرهای...
بله. آن ناگهانگی حضور فریدون در اجراها، در کنار این فاجعه از بین بردنش، طبیعی است آنقدر تلخ و آنقدر سَبُع است، که به ویژه نمایشنامهنویس درخشانی مثل غلامحسین ساعدی که نمایشنامهنویس این جور کارها و این جور تلخیهاست... حتماً دلش میخواست آن لحظات را بشنود و در ذهن خودش روی صحنه نگاه کند. یا آریانپور حتماً میخواست پیدا کند و به او بگوید که فریدون بیخود نبود آن نگاه به هنر از دیدگاه طبقاتی، که خیلی میخواستم دربارهاش درس بدهم و کار کنم. بابک هم حتماً میگفت...
ایرج جنتی عطایی/ شرقی غمگین
موسیقی انتخابی: شرقی غمگین
خواننده: فریدون فرخزاد/ آلبوم خاطره ۲
ترانهسرا: ایرج جنتی عطایی
آهنگسازی و تنظیم: فریدون فرخزاد
بابک و فریدون با هم نزدیک بودند، کار کرده بودند. حتماً دلش میخواست بداند چه بلایی سرش آمد.
کسی نیست که نخواهد این را بداند. من فکر میکنم که یک سری از این قتلها و ترورهایی که در خارج اتفاق افتاد، و مخالفان حکومت را مثل شاپور بختیار یا غلام کشاورز و کسان دیگر کشتند، تلخ و وحشتناک است. هر قتلی غیرقابل قبول است. کشتن وحشیانه فریدون شیرین و در آغوشگرفتنی، که فقط دلش میخواست با اجراهایش پیرامونیانش را وصل کند به آنچه که او میدید دارد اتفاق میافتد، به نظر من فراموش نشدنی است. بد نیست برای اینکه واروژان و بابک بیات و دکتر آریانپور و دکتر غلامحسین ساعدی یک خورده به خوردن استانبولی پلو مشغول باشند، ترانهای را هم که فریدون خوانده بود و من روی یک ملودی یونانی نوشته بودم، یعنی شرقی غمگین را بگذاریم.
بسیار عالی. ما هم در این مورد استثنا قایل میشویم و برنامه را با ترانه شرقی غمگین که فریدون فرخزاد خوانده و تو ترانهاش را گفتی، پایان میدهیم.