اندیشمندان غربی میگویند رأی دادن جزئی از دموکراسی نیست، بلکه خود دموکراسی است. فعلیتی مدرن و مدنی که چه وظیفه باشد چه فضیلت، در برخی کشورها میتواند سرنوشت شهروندان را تغییر دهد.
اما برخی شهروندان کشوری نظیر ایران که مستقیماً رئیسجمهور یا نمایندگان مجلسشان را انتخاب میکنند در سالهای اخیر از فعل تازهای میگویند. از رأی ندادن، از تحریم انتخابات و از پشت کردن به حقوقی که انتخاب این یا آن فرد میتواند کم یا زیاد در اختیار آنها بگذارد.
آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب ایران، انقلابی که آن را یکی از بزرگترین انقلابهای مردمی قرن بیستم میدانند رأی دادن را تکلیف شرعی دانسته بود؛ دفاع از اسلام و مسلمین:
«سپردن یک مملکتی است به دست یک کسی که اگر ناباب از کار درآید صدمه به اسلام میزند و جمهوری اسلام را از بین میبرد. این یک مسئله حیاتی است برای شما، برای اسلام و مسلمین. آسان این را نگیرید که ما دخالت نمیکنیم. یک دسته بگویند ما دخالت نمیکنیم امر سیاسی است به ما چه. این امر سیاسی به همه مربوط است. به اسلام مربوط است. به حفظ اسلام مربوط است.»
و آیتالله خامنهای، دومین رهبر این انقلاب مشارکت مردم در انتخابات را در این موارد خلاصه میکند:
«حضور مردم در انتخابات میتواند کشور را پیش ببرد از شر دشمن محفوظ و مصون نگاه دارد، دشمن را در توطئههای خودش دچار تزلزل و تردید کند، دشمن را وادار به عقبنشینی کند. انتخابات پرشور مشت محکمی به دهان دشمن است.»
آیتالله خامنهای در جایی دیگر پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز این گونه میگوید:
«هر رأیی که شما به یکی از این نامزدهای محترم به هرکدام از اینها شما رأی بدهید، رأی به جمهوری اسلامی دادید.»
آنچه در این گفتهها عیان به نظر میآید، این است که رأی دادن و مشارکت در ایران معانی متفاوتی دارد. در یک بافت میتواند به معنای انتخاب فردی مسئولیتپذیر برای سمتی مشخص باشد و در بافتهای دیگر تعابیر و معانی تازهای نظیر دفاع از اسلام یا مبارزه با دشمنان مییابد.
حسین قاضیان جامعهشناس مقیم آمریکا معانی تولیدی جمهوری اسلامی ایران برای عمل رأی دادن را اینگونه تحلیل میکند:
«میدانید که معنا یک چیزی است که ساخته میشود. چیزی نیست که از بیرون وجود داشته باشد. وقتی چیزی ساخته میشود عدهای در کار ساختنش هستند و هرکدام سعی میکنند سلیقه، منافع یا عقایدشان را در آن دخالت دهند.
بنابراین این معنی یک نوع میدان است برای مبارزه برای ساختن معنی. و معانی متفاوتی تا به حال روی این گذاشته شده. ولی اگر این معانی را کنار بگذاریم در حالت ساده، عبارت است از اینکه من به عنوان شهروند برای امور عمومی خودم که نمیتوانم به صورت شخصی در آن دخالتی داشته باشم، یا دیگران همینطور، میرویم یک عده را به عنوان نمایندگان خودمان انتخاب میکنیم که جای ما این کار را بکنند.
این نمایندگان اسمشان میشود دولت یا مجلس یا سایر نهادهای انتخاباتی. حالا این مفهوم ساده مکانیزم زندگی در جامعههای مدرن بزرگ معنای رأی دادن را به صورت زمینهای روشن میکند. اما از همین زمینه روشن میتواند معانی جدیدی ساخته شود و به آن الصاق شود. یعنی تبدیل شود به وظیفه، تبدیل شود به فضیلت، یک اکت سیاسی. یا رأی ندادنش تبدیل شود به اکت سیاسی. بستگی دارد که چگونه افراد بخواهند روی آن معنی بگذارند.
بنابراین یا در واقع در یک میدان مبارزه برای ساختن معنی حضور داریم و هر بار معنی رای دادن در یک دوره عوض شود.»
گذشته از اینکه در کلام رهبران جمهوری اسلامی ایران رأی دادن چه معانی و تعابیری دارد و تصمیم برخی شهروندان مبنی بر رأی ندادن دال بر چه چیزی میتواند باشد مسئله مهم اینجاست که چه عمل رأی دادن و چه رأی ندادن در هر گونه سیستم و نظام سیاسی یک عمل سیاسی است.
ابراهیم سلطانی، پژوهشگر، استادیار دانشگاه ایسترن میشیگان که سالها بر مفاهیمی نظیر دموکراسی و نظریههای سیاسی کار کرده، معتقد است مترادف گرفتن رأی دادن با دموکراسی، تقلیل دادن دموکراسی است و مسئله خود رأی نیست بلکه میزان اثرگذاری آراست.
«در هر نظام سیاسی چه نظام اقتدارگرا، چه دموکراتیک و چه نیمه دموکراتیک در همه این نظامها رأی دادن یا رأی ندادن میتواند یک عمل سیاسی محسوب شود. سؤال مهم و پیچیده این است که در این نظامهای سیاسی مختلف میزان تأثیرگذاری این رفتارها بر سرنوشت سیاسی انتخابات چیست و از این جهت نظامهای سیاسی با هم متفاوتاند.»
در حافظه ملت ایران حادثه متأخری ثبتشده که کلمه انتخابات را بدل به واژهای ویژه میکند که حساسیتهایی را برمیانگیزد. مسئله انتخابات مناقشه برانگیز ۸۸ که رهبران معترض آن همچنان در حصر خانگی هستند، سبب شد تا گفتمان تحریم انتخابات که پیشتر نیز وجود داشت تقویت شود. عمل رأی ندادن، تحریم انتخابات و دریغ مشارکت به زعم تشویقکنندگان این دیدگاه شد عملی سیاسی و مدنی.
حسین قاضیان معتقد است که عمل رأی ندادن میان ایرانیها تنها در سطح اعلام مانده و هرگز به اعمال نرسیده است:
«عمده چیزهایی که تحت عنوان تحریم اعلام شده «اعلام» تحریم بوده نه «اعمال» تحریم. به این معنی که هیچکدام ازاین اتفاقات یک عمل سیاسی یا یک اکت سیاسی نبوده. بلکه فقط اعلام این بوده فقط برای اینکه ثبت شود در تاریخ، برای اینکه موضع ترقیخواهی ما را نشان بدهد و برای اینکه فاصله من را با نظام سیاسی نشان بدهد. ولی هیچکدام از اینها تبدیل به عمل سیاسی برای تحریم نشده و در صحنه واقعی هم تأثیر چندانی نگذاشته.
دلیلش هم این است که اولاً قدرت بسیج زمینهای برای چنین تحریمی پایین است. یعنی آن نوع از بازیگران سیاسی که تا به حال به دنبال تحریم انتخابات در ایران بودند توان بسیج عده زیادی از مردم را برای اینکه به پای صندوقهای رأی نروند نداشتند و بنابراین تحریم تبدیل به عمل سیاسی جمع نشده که معنایی در انتخابات داشته باشد یا اثری روی انتخابات بگذارد.»
علی افشاری، تحلیلگر امور سیاسی مقیم آمریکا، یکی از فعالانی است که در سالهای دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در انتخابات حضور داشت و فعالانه حضور در انتخابات را تبلیغ میکرد، اما این روزها از کسانی است که از بیمعنایی رأی دادن یا ندادن به نظام جمهوری اسلامی ایران میگوید:
«تجربه ریاست جمهوری خاتمی، تجربه مجلس ششم و اینها همه نشان داد که مسائل اصلی ایران و حل آن از مسیر نهادهای انتخابی نمیگذرد و اینها به لحاظ ساختاری عقیم هستند و نهادهای انتصابی در موقعیت بالاتری از آنها قرار دارند و حالت بالادستی آنها این اجازه را نمیدهد و عملاً در یک دور و سیکل باطل قرار میگیریم.
در شرایط کنونی سیاسی ایران و با حکومتی با مختصات جمهوری اسلامی که یک نظام استبدادی و غیردموکراتیک است و از انتخابات و نهادهای انتخاباتی به عنوان ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به ماهیت و ساختار اقتدارگرایانه قدرت استفاده میکند، شرکت یا تحریم هیچکدام به صورت مطلق کاربردی ندارند.»
ممکن است تا اینجا برای شما همین سؤال به وجود آمده باشد که چطور است ملتی در سال ۷۶، میلیونی پای صندوقهای رأی حاضر شوند، رأی دهند و مدتی بعد از تحریم انتخابات بگویند. اگر جمهوری اسلامی ایران مستحق رأی شهروندش نیست چطور است که در برههای با آرای میلیونی مشروعیت میگیرد و در برههای با گفتمان تحریم مواجه میشود؟ ابراهیم سلطانی توصیفی از نظام جمهوری اسلامی ارائه میکند که تا حدودی میتواند پاسخگوی این معما باشد:
«همانطور که در مورد تعریف دموکراسی پیچیدگیهایی وجود دارد درمورد تقسیمبندی نظامهای سیاسی هم پیچیدگیهایی وجود دارد و اینطور نیست که ما بتوانیم نظامهای سیاسی را فقط به دو دسته دموکراتیک و غیردموکراتیک تقسیم کنیم.
ما با یک طیف پیچیده از نظامهای سیاسی متنوع مواجه هستیم که اگر یک سر طیف نظام های بسیار دموکراتیک قرار گرفته باشند و آن سر طیف نظامهای کاملاً تمامتخواه قرار گرفته باشند این وسط با نظامهای اقتدارگرا مواجهیم، نظامهای سلطانی مواجه هستیم، و یک گروهی از نظامهای سیاسی که این وسط طیف قرار میگیرند و من مایلم روی آنها تأکید کنم و شاید نظام جمهوری اسلامی را بشود در آن طبقه قرار داد.
در واقع نظامهای سیاسی ترکیبی هستند. یا به اصطلاح فنی نظامهای هایبرید (ترکیبی) هستند. این نظامها نظامهایی هستند که مجموعه درهم و آمیختهای از عناصر دموکراتیک و غیردموکراتیک را دارند.
وقتی شما نهادهای آنها را مطالعه میکنید، وقتی فرهنگ حاکم بر آن جامعه و آن نظام سیاسی را مطالعه میکنید، میبینید که ترکیب پیچیدهای از عناصر مختلف دموکراتیک و غیر دموکراتیک حاضر است. به این ترتیب ما با یک تقسیمبندی سفید و سیاه از دموکراسی و غیر دموکراسی مواجه نیستیم. طیفی از نظامهای سیاسی داریم که هر نظام سیاسی میتواند به یکی از این دو سر طیف نزدیکتر باشد.»
در نهایت اینکه اگر نظام جمهوری اسلامی ایران را آن طور که ابراهیم سلطانی میگوید نظامی ترکیبی در نظر بگیریم در میان چرخش آونگ این نظام میان دو قطب تمامیتخواهی و دموکراسی باید همچنان امیدوار ماند که مکث این آونگ در عرصه دموکراسی بیشتر و بیشتر شود.