برنامه هستهای ایران را شاید بتوان در فهرست مهمترین مناقشات امروز سیاست بینالمللی قلمداد کرد. در بسیاری از سخنرانیهای مهم رهبران کشورهای قدرتمند، به این موضوع اشاره میشود.
جامعه جهانی مدتهاست بیم از آن دارد که ادامه این برنامه، به بیصبری رهبران اسرائیل بیانجامد و به جنگی در منطقه هم اکنون متزلزل خاورمیانه دامن بزند.
۱۰ سال از افشای عمومی برنامه هستهای ایران، و متعاقب آن گفتوگوها پیرامون همراه کردن ایران با جامعه بینالمللی میگذرد. رادیو فردا، در آستانه دور تازه مذاکرات در قزاقستان، سراغ برخی از تحلیلگران در این زمینه رفته است تا مروری بر این ۱۰ سال داشته باشد و چشمانداز گفتوگوهای جدید را ارزیابی کند.
آقای دالتون، شما در سالهای مهمی از ۱۰ سال مذاکرات هستهای در تهران بودید. شما بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶، سفیر بریتانیا در تهران بودید. در مقایسه با آن دوران، چه چیزی تغییر کرده است؟
خیلی چیزها تغییر کرده است. چرا که ایران توانایی هستهای خود خصوصاً در زمینه غنیسازی اورانیوم را بسیار پیش بردهاست. در زمانی که بسیاری از اختلافنظرها وجود دارد، هم اکنون تحریمهای اقتصادی شدیدی هم بر این اعمال شده است. تحریمهایی که هزینه زیادی برای مردم ایران از یک سو و حکومت ایران از سوی دیگر داشته است.
اما در روند مذاکرات آنچنان تغییری را شاهد نیستیم. جامعه بینالمللی همچنان خواهان دسترسی و بازرسی کامل تأسیسات ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. تا آژانس بتواند به این نتیجه برسد که ایران هیچگاه و همچنین در حال حاضر، دست به تحقیقات و تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی نزده است؛ چراکه شواهدی در تناقض با این موضوع وجود دارد که ایران تلاشهایی کرده است، خصوصاً پیش از سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۰ سال پیش). همچنین این تقاضا وجود دارد که ایران باید از میزان اورانیوم غنیشده خود بکاهد و به پروتکل الحاقی بپیوندد.
البته یک موضوع تغییر کرده است و آن اینکه شش کشور آنچنان تأکیدی بر قطع کامل غنیسازی اورانیوم نمیکنند. هنوز صحبتهایی درباره قطعنامه سازمان ملل که درباره قطع موقت غنیسازی هست مطرح میشود، اما همین موضوع هم این روزها آنچنان پررنگ مطرح نمیشود.
یعنی به نظر شما تقاضا در این روزها برای قطع کامل غنیسازی اورانیوم، تقاضایی غیرواقعی است؟
کاملاً غیرمنطقی است. شکی نیست که تکرار تقاضاهای مطرح شده در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ راه به جایی نخواهد برد و شش کشور هم به این نتیجه رسیدهاند و سعی در تغییر در موضع خود دارند. اما من هنوز نشانهای نمیبینم که آنها موضع خود را به اندازه کافی اصلاح کرده باشند تا بتوانند ایران را برای یک مذاکره بینالمللی جلب کنند. و از سوی ایران هم نشانههای ندیدم که آمادهاند که پیامی به شش کشور بدهند که مذاکره با تهران ممکن است.
ما چیزی جز اعلام تقاضاهای حداکثری از دو طرف ندیدیم. در نتیجه من نسبت به پیامد گفتوگوهای آلماتی خوشبین نیستم. فکر نمیکنم عقبگردی را شاهد باشیم، اما انتظار پیشرفت هم ندارم.
در مطلبی که شما اخیراً برای دو ماهنامه چتم هاوس نوشتید، از سیاستهای دوپهلوی آمریکا و اسرائیل صحبت کردید. ممکن است این نظر خود را کمی توضیح بدهید؟
به نظر من از اینجا به بعد نمیتوان انتظار پیشرفت در مذاکرات را داشت، در حالی که تحریمهای تازه بر ایران اعمال شود. همچنین اگر این دو کشور (آمریکا و اسرائیل) به طرحهایی که به آنها نسبت داده شده، ادامه دهند از جمله ترور دانشمندان هستهای ایران -که البته آمریکا آنها را محکوم کرده- و همچنین حملات سایبری به تأسیسات هستهای ایران - که نه اسرائیل و نه آمریکا دست داشتن در آن را تکذیب نکردهاند-.
باید قبول کنند که عدم اعتماد یک موضوع دوطرفه است. برای اینکه این اعتماد جلب شود، باید تعهد داده شود که در زمان پیش بردن مذاکرات، چنین حملاتی یا دور جدید تحریمی در کار نخواهد بود.
شما همچنین درباره اتحاد میان شش کشور نوشتید. برخی میگویند اگر روسیه و چین تا مقطعی به طور کامل همراه چهار کشور دیگر نبودند، اما هم اکنون هم نظر با دیگران هستند. نظرتان در این باره چیست؟
در اواخر سال ۲۰۱۱، روسیه بستهای پیشنهاد کرد که میگفت در صورت توافق، شش کشور و جامعه بینالمللی، حق ایران برای غنیسازی اورانیوم در راستای یک برنامه صلحآمیز هستهای را به رسمیت میشناسد.
این پیشنهاد روسیه هنوز مورد قبول سایر کشورها قرار نگرفته است. به نظر من در مذاکراتی به پیچیدگی این مذاکرات، باید یک استراتژی واحد وجود داشته باشد و همچنین پیامهای سیاسیای که از سوی رهبران این کشورها فرستاده میشود، یکسان و واحد باشد.
این یکی از مهمترین موضوعات سیاست بینالمللی است، و شیوهای که برای حل بحران در نظر گرفته میشود هم باید یکسان باشد. راهی که برای حل این بحران در نظر گرفته شده، به نظر من آنچنان طراحی نشده است که به حل مشکل بیانجامد.
اگر شما قرار بود، شیوه عمل دو طرف مذاکره را بنویسید، چه پیشنهادی میدادید؟
به ایران پیشنهاد میدادم که با پیشنهادهایی به پیش بیاید که درباره درصد غنیسازی اورانیوم صحبت کند. میزانی که کمتر از خط قرمز است و برای مصارف صلحآمیز خواهد بود. باید نشان دهند که آماده امضای پروتکل الحاقی در پارلمان هستند. و انتظار نداشته باشند که همه تحریمها از آغاز مذاکرات متوقف شوند. و اگر شش کشور قرار است در یک مقطع حق ایران برای غنیسازی را به رسمیت بشناسند و این بخشی از روند مذاکرات است، ایران برای رسیدن به این مقطع صبر داشته باشد.
هم اکنون انتظاراتی که ایران مطرح می کند، قابل مذاکره نیست. مهم است که ایران با پیشنهادی به میز مذاکره بیاید که روند اعتمادسازی را پیش ببرد. یکی از راههای که میتوانند به طرف مذاکره نشان دهند که در پیشبرد مذاکره جدی هستند، حل اختلافاتشان با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
اما شش کشور هم میتوانند بگویند که خواستار یک توافق موقتی در طول سال جاری میلادی هستند، اینکه آنها نیز اقداماتی در جهت اعتمادسازی انجام دهند، و آنها آمادهاند این اعتماد سازی در یک روند قدم به قدمی تعریف شود که آنها، در انتهای آن حق ایران را برای غنیسازی به رسمیت بشناسند.
در نتیجه به نظر من، قبول برخی از خواستههای ایران راه مناسبی برای آزمایش کردن این کشور، در زمینه جدی بودن برای مذاکره است. دو طرف می توانند در آلماتی هم به این راه بروند، اما نشانه ها حاکی از آن است که تغییری ایجاد نشده و طرفین بسیار محافظهکارانه عمل خواهند کرد.
پاسخ شما به فعالان حقوق بشری که میگویند باید موضوع نقض حقوق بشر در ایران نیز در این مذاکرات گنجانده شود. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من باید یک رابطه دیپلماتیک بهتری وجود داشته باشد تا بتوان راحتتر در این زمینه در داخل ایران به موضوعات پرداخت. اما تنها راه این پیشرفت در این زمینه، رد شدن از دری است که روی آن نوشته شده است: «مذاکرات هستهای». چون در سال ۲۰۰۵، پس از شکست مذاکرات هستهای باب گفتوگوی ایران با کشورهای مختلف در زمینههای متعدد از جمله حقوق بشر نیز بسته شد.
پیشتر جامعه بینالمللی در چهار زمینه با ایران گفتوگو میکرد: تسلیحات کشتار جمعی، تروریسم، آینده مذاکرات اسرائیل و فلسطین، و چهارمین موضوع که به اندازه موضوعات پیشین مهم هم هست، موضوع حقوق بشر بود. هم اکنون موانع زیادی در این زمینه وجود دارد.
از سال ۲۰۰۵ تا کنون کشورهای غربی به شدت وضعیت حقوق بشر در ایران را در مقاطع مختلف در سازمان ملل محکوم کرده اند و این خود به پیچیده شدن روابط ایران با این کشورها منجر شده است.
به نظرم اینکه غرب تا چه حد بتواند بر سر موضوع حقوق بشر با ایران به نتیجه برسد، محدودیتهایی وجود دارد، و در کوتاه مدت باید به موضوعاتی چون صلح و ثبات در منطقه پرداخته شود که شامل جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نیز میشود.
و سؤال آخر اینکه، آیا شما این ۱۰ سال مذاکره را اتلاف وقت قلمداد میکنید، یا اینکه به نظرتان جنبه مثبتی نیز داشته است؟
اتلاف وقت که نبوده، چون به هر حال موضوع مهمی است که باید به آن پرداخته شود اما این هم مشخص است که شکست خورده است. ما باید از این شکست درس بگیریم که زیادهخواهی نکنیم. باید بدانیم که مذاکره باید برای هر دو طرف منافعی داشته باشد.
شش کشور مذاکرهکننده با ایران این را به رسمیت شناختهاند. سال گذشته در استانبول به این نتیجه رسیدهاند که مذاکرات باید بر مبنای ان پی تی باشد، و قدم به قدم پیش بروند. یعنی در ازای دادن امتیازی، یک امتیاز بگیرند نه آنکه تنها به اعمال کردن حرف خود بپردازند. البته توافق بر سر این اصول، فاصله زیادی تا عمل کردن به آنها دارد.
در نهایت اینکه انعطاف و قدرت تصور ِ قوی تری لازم است تا دو طرف به سوی یک راه حل قدم بردارند.
سِر ریچارد دالتون، تحلیلگر ارشد در مرکز خاورمیانه و شمال آفریقا در چتم هاوس است. او ۴ سال سفیر بریتانیا در ایران و پیش از آن در لیبی بوده است. او مقالات متعددی در تحلیل اوضاع خاورمیانه خصوصاً ایران و لیبی نوشته است. |