روابط آمریکا و اسرائیل، این دو متحد قدیمی، در آستانه حصول توافق هستهای ایران دستخوش دشواریهایی بود، اما حالا که این توافق به دست آمده و اجرایی شده، چه چشماندازی در مورد این روابط وجود دارد؟ در عین حال آیا نگرانیهای اسرائیل و کشورهای عرب منطقه در مورد برجام، یک اتحاد احتمالی را میان آنها رقم میزند. در این زمینه پرسشهایی را با یوسی مکلبرگ در میان گذاشتهایم.
یوسی مکلبرگ
یوسی مکلبرگ محقق در بنیاد چاتم هاوس در لندن است و همچنین در کالج «ریجنتز» روابط بینالملل تدریس میکند. حوزه تحقیقات او بیشتر بر سیاست خارجی آمریکا و سیاست و تاریخ اسرائیل معطوف است.
یکسال پس از به دست آمدن برجام، ارزیابی شما از سازوکار روابط آمریکا با منطقه خاورمیانه چیست؟
به نظرم نیروی آمریکا در منطقه رو به کاهش است و نفوذ و تأثیری را که پیش از جنگ عراق داشت، دیگر ندارد و این به زودی تغییر نخواهد کرد. با این وجود این کشور همچنان نیروی مهمی در منطقه محسوب میشود و من فکر میکنم توافق با ایران، موقعیت این کشور را به نوعی تغییر داد که یک تلاش دیپلماتیک را پیش برد که به موفقیت انجامید.
اما هماکنون ما شاهد یک خاورمیانه با وضعیتی بسیار پیچیده هستیم. از جمله روند صلح بین اسرائیلیها و فلسطینیها، رویدادهای سوریه و عراق، گروه حکومت اسلامی، روابط با عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس در کل، همه اینها بخشی از رابطه آمریکا با منطقه است.
توافق اتمی نوعی سازوکار به دست آمریکا داده که میتواند به جای استفاده از نیروی نظامی، از طریق قدرت مذاکره و دیپلماسی تغییر ایجاد کند و یکسال بعد اگرچه این توافق ایدهآل نیست، اما همچنان پایدار است. این توافق همچنین یک نوع تکاپو را در داخل ایران به وجود آورده و نزاعی بین آنها که پراگماتیک هستند و مخالفانشان به وجود آورده است. اما در مجموع این توافق تصویری که به دست میدهد مثبت است.
اگر به یکسال گذشته روابط آمریکا و اسرائیل که متحدانی سنتی هستند نگاه کنیم، آیا به نظرتان توافق اتمی تأثیری روی آن گذاشته یا اختلاف نظرهای دو دولت بنیادیتر از این بود؟
این بستگی به این دارد که در چه سطحی این موضوع را بررسی می کنیم. بین دولت اوباما و دولت نتانیاهو یک شکافی عمیق وجود دارد. و به نظرم اوباما تصمیم گرفته است که از روند صلح (فلسطینیها و اسرائیلیها) دست بکشد و از حالا تا ژانویه که دورهاش تمام میشود، فکر نمیکند میتوان کار سازندهای در این زمینه انجام داد. آن درک مشترک بین دو طر همانند دوران [بیل] کلینتون وجود نداشت.
این را هم نباید فراموش کرد که نتانیاهو هم اکنون یک دولت راستگراتر از پیش را هم هدایت میکند. اما در سطوح دیگر به نظر من رابطهای بسیار عمیق بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد. مثلاً ما اخیر شاهد پردهبرداری از جت جنگنده اف ۳۵ در تگزاس بودیم. که یکی از پیشرفتهترین جنگنده های جهان است و قرار است به اسرائیل داده شود.
در سطوح نظامی، اقتصادی و حتی دیپلماتیک و سیاسی من تغییر اساسی نمیبینم. اما برای دیدن تغییر در سطوح رهبران باید منتظر انتخابات بعدی بود. کسی نمیداند اما اگر هیلاری کلینتون، رئیسجمهور شود میتوان انتظار یک دوستی مجدد را داشت و شاید خانم کلینتون یک ابتکار و نوآوری در زمینه روند صلح ارائه دهد و این بنبست کنونی را نپذیرد.
شما به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشاره کردید. تحلیلگران زیادی میگویند انتخاب خانم کلینتون خصوصاً از نقطه نظر رابطه شخصی رهبران میتواند به بهبود روابط اسرائیل و آمریکا کمک کند. شما هم به نظر میآید با این گروه هم نظر هستید.
اگرچه که هنوز نتیجه این انتخابات مشخص نیست اما اگر تصور کنیم که هیلاری کلینتون، رئیسجمهور شود باز هم بستگی به این دارد که او چه ترکیبی را برای وزارت خارجه انتخاب کند و برنامه سیاست خارجیاش چه باشد و چه رویکردی را در قبال موضوع فلسطینیها و اسرائیلیها برگزیند، آیا به حمایت از اسرائیل ادامه میدهد، از طریق سازمانملل اقدام میکند، به کمکها ادامه میدهد یا اینکه به سوی منزوی کردن بیشتر و جلوگیری از تاثیر تنش اسرائیلیها و فلسطینیان بر سایر منافع آمریکا در منطقه خواهد رفت.
من امیدوارم رئیسجمهور بعدی آمریکا فعالانهتر در این زمینه حرکت کند اما هر رئیسجمهوری که به کاخ سفید برود، امروز به این فکر میکند که آیا من قدم در راه شکست میگذارم، آیا اصلاً شانسی برای حل این تنش وجود دارد. اما با توجه به تجربه گذشته این خیلی غیرممکن نیست که راه حل پیدا شود.
این منطقه در حال تغییر است. کافی است به تجدید روابط ترکیه و اسرائیل نگاه کنیم. اتحادهای تازه در حال شکلگیری و نقاط ثقل میتوان گفت به سرعت در حال تغییر است.
درباره اتحادهای تازه، نظرتان درباره تأثیر توافق اتمی در شکلگیری اینگونه اتحادها مثلاً میان اعراب و اسرائیل چیست؟ آیا این میتواند به یک رابطه منتهی شود؟
بله من این طور فکر می کنم. این قابل بحث است اما به نظر من فاصله بین سنی و شیعه امروز بسیار جدی است. اسرائیل نه تنها رویکرد رقابتی نسبت به ایران دارد بلکه برخی استراتژیستها در اسرائیل، این کشور را یک تهدید واقعی علیه اسرائیل میدانند، رویکردی که در ریاض و برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس دیده میشود.
این فضا سطحی از درک را رقم می زند که عربستان سعودی، سایر کشور های سنی و حتی ترکیه به این سمت بروند که باید همکاری بیشتری با اسرائیل کرد تا از توسعه ایران جلوگیری کنند. اسرائیل هم اکنون ایران را در همه جا میبیند؛ از سوی مرز با سوریه، حزبالله در مرز با لبنان، و حمایت از حماس. و چنین شرایطی را آویگدور لیبرمن وزیر دفاع تازه یا بنیامین نتانیاهو نخستوزیر تهدیدی جدی میبینند که آنها را متمایل به کشورهای سنی تحت هدایت عربستان سعودی میکند که شاید آنها بالقوه بتوانند متحدانی برای اسرائیل باشند.
و با توجه به پیشینه روابط دو طرف، آیا یک چنین اتحاد احتمالی میتواند عمیق باشد؟
به نظر من اسرائیل به نوعی خود را گول میزند اگر بخواهد بدون بازگشت به پیشنهاد صلح با اعراب در سال ۲۰۰۲، رابطهای نزدیک با عربستان سعودی داشته باشد، چرا که آن پیشنهاد در اصل پیشنهادی از سوی سعودیها بود. اما با یک روند صلح واقعی که به همه مسایل بنیادین از جمله پناهندگان، بیتالمقدس (اورشلیم) و تعیین سرنوشت سرزمینها بپردازد، جایزه اسرائیل این خواهد بود که در خاورمیانه بزرگتر پذیرفته شود و ما شاهد یک رابطه دیپلماتیک و اقتصادی و فرهنگی با عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای سنی مذهب منطقه باشیم.