قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جانشان را از دست دادهاند. حکایت انسانهایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگیشان تمام شد.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
دو موتورسیکلت، هر کدام با دو سوار وارد بلوار کشاورز میشوند. سوارها مدام به اطراف سر میچرخانند. شب سیام شهریور ۸۹ است، از آفتاب سوزان روز خبری نیست اما هوا دم کرده و تبدار است. عبدالرضا سودبخش، پزشک ۵۷ سالهای که متخصص بیماریهای عفونی است حالا دیگر برگههای روی میز را در کیف دستیاش میگذارد و محل کارش را ترک میکند.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
دو موتورسیکلت، هر کدام با دو سوار وارد بلوار کشاورز میشوند. سوارها مدام به اطراف سر میچرخانند. شب سیام شهریور ۸۹ است، از آفتاب سوزان روز خبری نیست اما هوا دم کرده و تبدار است. عبدالرضا سودبخش، پزشک ۵۷ سالهای که متخصص بیماریهای عفونی است حالا دیگر برگههای روی میز را در کیف دستیاش میگذارد و محل کارش را ترک میکند.
او ریاست درمانگاه عفونی بیمارستان امام خمینی را عهدهدار است. در یک سال گذشته، در حوادث تیرماه سال ۸۸ نیز وقتی معترضان به نتایج انتخابات در بازداشتگاه کهریزک جان باخته بودند، او آنها را معاینه کرده بود اما پس از آن مدام نگران و آشفته به نظر میرسید.
او حالا تصمیمش را گرفته که برای دیدن پسرش راهی آمریکا شود. بلوار کشاورز پر از تب و تاب رهگذران است. او مردم را میبیند که توی پیادهروها تند و بیتوجه از کنار هم میگذرند. آنسوتر ولی دو موتور با سوارانی که حواسشان به اطراف است به او نزدیکتر میشوند.
گامهای عبدالرضا سودبخش آرام است اما خودش یک سال است که نا آرام زندگی میکند. این را تمام اعضای خانوادهاش دریافتهاند و بارها نیز از او دلیلش را پرسیدهاند. دامون، پسر کوچک عبدالرضا سودبخش، است که میگوید پدر بعد از کشته شدن بازداشتشدگان کهریزک روزهای خوبی نداشت:
«من آخرین باری که با پدرم صحبت کردم میگفتند وضع خیلی بد است و میگفت که تحت فشار بوده تا بنویسد این آدمهایی که کشته شدند، در اثر بیماری مننژیت جانشان را از دست دادند که او این کار را نکرد.»
بهرنگ سودبخش، پسر بزرگتر عبدالرضا سودبخش، نیز میگوید که او چند بار از آزار جنسی و نحوه شکنجه بازداشتشدگان کهریزک با آنها حرف زده و از این بابت بسیار آشفته و به هم ریخته بود.
عبدالرضا سودبخش همچنان از میان رهگذران راه میگیرد تا به خانهاش برسد و بار سفر به آمریکا و دیدار با فرزندش را ببندد اما موتورها حالا به او نزدیکتر شدهاند. او فردا ۳۱ شهریور ساعت پنج بامداد پرواز دارد. پسرش دامون در واشنگتن چشم انتظار او هستند، اما اینجا حوالی بلوار کشاورز گلولهای بنا به گفته خانوادهاش به پهلوی او شلیک میشود و سپس خبر کشته شدن این پزشک اینگونه به گوش دامون و همسرش در واشنگتن میرسد:
«ساعت ۱۱:۴۰ دقیقه شب بود به وقت ما که زنگ زدند به خانمام و گفتند که احتمالاً یک مشکلی پیش آمده و پدرتان نمیتواند بیاید و سفرش عقب افتاده. دوباره من زنگ زدم اینور و آنور که ببینم چه اتفاقی افتاده، یک بار گفتند تصادف کرده، توی بیمارستان است، خوب میشود و...»
این نخستین بار نبود که پای یک پزشک به پرونده کهریزک باز میشد. پیشتر به گفته شاهدان پرونده، رامین پوراندرجانی نیز به عنوان پزشک وظیفه کهریزک از سوی سعید مرتضوی دادستان وقت تهران تحت فشار قرار گرفته بود تا علت جان باختن شماری از بازداشتشدگان بازداشتگاه کهریزک را مننژیت اعلام کند. او چنین نکرد اما بعدها اعلام شد که این پزشک وظیفه در محل خدمت خود درگذشت.
نهادهای امنیتی ابتدا گفتند که رامین پوراندرجانی خودکشی کرده و سپس علت مرگ را مسومیت اعلام کردند اما خانوادهاش به صورت رسمی به دستگاه قضایی شکایت کرده و گفتهاند که فرزندشان کشته شده است.
مسعود علیزاده که در ۱۸ تیرماه ۸۸، به دنبال راهپیماییهای اعتراضی پس از انتخابات حوالی چهارراه ولیعصر تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بود، در مورد مشاهدات خود چنین میگوید:
«آقای مرتضوی برخورد خیلی تندی با رامین پوراندرزجانی کرده بود، حتی گزارش ویژه مجلس نیز ادعای سعید مرتضوی را رد کرد. رامین مدارک زیادی در مورد کهریزک و حتی نقش فرماندهان ناجا داشت که برای نیروی انتظامی خیلی سنگین بود و به همین دلیل رامین را از بین بردند.»
سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، اولین کسی بود که مدعی شد کشتهشدگان کهریزک در اثر مننژیت جان دادند. حتی نمایندگان مجلس نیز وارد میدان شدند و طی گزارشی ادعای سعید مرتضوی را رد کردند:
«آنان با توجه به عوامل متعدد، از جمله مکان نامناسب، ضعف امور بهداشتی، تغذیه غیرمناسب، گرما و فقدان کولر و در نتیجه ضرب و شتم و بیتوجهی مأموران بازداشتگاه به وضعیتشان جان دادند و اساساً طرح مسئلهای به عنوان مننژیت رد شده است.»
اما اصرار برای اثباتِ یک ادعا موجب شد تا سایه مرگ این بار به عبدالرضا سودبخش، پزشک دیگری که اطلاعاتی از بازداشتشدگان کهریزک در اختیار داشت، نزدیک شود و جانش را جایی حوالی مطبش بستاند.
سعید مرتضوی بعدها مورد حمایت شدید محمود احمدینژاد رئیس دولت دهم قرار گرفته و چندین پست دولتی دریافت میکند. احمدینژاد در مورد اتهامات سعید مرتضوی در مورد بازداشگاه کهریزک سکوت میکند و در مورد وقایع این بازداشتگاه هم روایت متفاوتی دارد:
«باور قطعی من این است که برخی اتفاقات ناشایستی که در کوی دانشگاه و در یک بازداشتگاه افتاد، اینها حلقهای سناریوی آشوب بود، ضمن اینکه من الان اسناد قطعی دارم که برخی از این حوادث توسط عناصر وابسته به آشوبگران رخ داد.» (سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه/ ششم شهریور ۸۸)
خانواده عبدالرضا سودبخش، از شاهدان و کسانی که در محل ترور این پزشک سکونت داشتند، شنیدهاند که شلیککنندگان موتورسوارانی بودند که ساعاتی در محل پرسه میزدند. به همین دلیل شکایت به اداره آگاهی میبرند و خواستار بازپخشِ دوربینهای مداربسته نزدیک مطلب و نیز دوربینهای راهنمایی و رانندگی که در بلوار کشاورز نصب شده میشوند تا قاتل را شناسایی کنند.
از سوی دیگر بلافاصله بعد از ترور دکتر سودبخش، فرمانده نیروی انتظامی هرگونه ارتباط او با پرونده کهریزک و بازداشتشدگان کهریزک را رد کرد که این امر با اعتراضهای مکرر خانوادهاش مواجه میشود:
«از وزیر بهداشت گرفته تا نیروی انتظامی ما به همهشان نامه زدیم و از آنها درخواست کردیم که پرونده را رسیدگی کنند. اما متأسفانه بعد از چند ماه بازرس کل وزارت بهداشت برای نوشتند که پرونده از طریق مراجع ذیصلاح بررسی شده و به نتیحه رسیده، مصاحبهای نیز وزیر بهداشت کرد و از وزارت اطلاعات خواست تا بررسی کنند، وزارت اطلاعات نیز ما بررسی لازم را انجام دادیم و چند نفر بازداشت شدند اما تا آنجایی که ما میدانیم چنین چیزی رخ نداده از همان ابتدا سعی بر این نبود که عاملان ترور مشخص شود و از همان ابتدا سعی در توجیه مسئله داشتند اعلام کنند که قتل با انگیزه شخصی رخ داده اما این موضوع توسط پزشکان بیمارستان و استادهای دانشگاه پدرم تکذیب شده و هیچ مدرکی مبنی بر اینکه پدرم با کسی مشکلی داشته که منجر به قتل با انگیزه شخصی باشد وجود نداشت و به همین دلیل این موضوع از گفتمان مسئولان پرونده پدرم حذف شد.»
کمتر از ۱۰ دقیقه بعد از شلیک به این پزشک شمار زیادی از مأموران در محل حادثه حاضر میشوند و از تمام صحنهها فیلمبرداری میکنند اما هیچگاه اطلاعی در مورد فیلمها به این خانواده نمیدهند و حتی اجازه دسترسی به مدارک و وسایل بازمانده این پزشک را نیز به خانوادهاش نمیدهند. پسر دکتر سودبخش میگوید:
«مطب پدرم را پلمپ کردند، حالا دنبال مدارکی میگشتند یا هر چیزی، خانواده ما نتوانستند به مطلب بروند. اگر هم چیزی بوده که برداشتهاند، نمیدانم چون هیچوقت به ما چیزی نگفتند که چرا برای چند ماه مطلب را بسته و پلمپ کرده بودند.»
سه سال از حادثه کشته شدن پزشکی که اطلاعات زیادی از پرنده کشتهشدگان کهریزک در اختیار داشت میگذرد. عباس جعفری دولتآبادی در مورد کشته شدن این پزشک گفته بود که هیچ سرنخی از این پرونده به دست نیامده:
«تمام شواهدی که وجود دارد نشان میدهد که این ترور با برنامه بوده، افرادی بودند که میتوانستند با خیال راحت حوالی مطلب پدرم منتظر باشند و آنها حتی میدانستند که پدرم فردا عازم خارج از کشور هستند و آنها هم فکر میکردند ممکن است پدرم ممکن است این اطلاعات مربوط به کهریزک را با خودش به خارج از کشور بیاورد و قتل با هدف جلوگیری از این بود که پدرم اطلاعات را به خارج از کشور نبرد و در این مورد مصاحبهای با کسی انجام ندهد.»
عبدالرضا سودبخش، کارشناس پزشکی قانونی کشور بود و حتی جسد کشتهشدگان را پس از مرگ نیز معاینه کرده بود. پسرش میگوید:
«من میدانم پدرم تحت فشار بوده اما اگر پدرم بار دیگر در چنین شرایطی قرار گیرد باز هم حاضر به نوشتن گواهی دروغ نمیشود و دوباره همین مسیری که رفته را تکرار خواهد کرد.»
پرونده کشته شدن دکتر عبدالرضا سودبخش نیز مانند پرونده رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه کهریزک، بدون هیچ پاسخ روشنی در دستگاه قضایی ایران به بایگانی سکوت سپرده شد اما فرزندانش میگویند که او هیچ کار نادرستی انجام نداده و دفاع از حق بیماران وظیفه اخلاقی، انسانی و حرفهای یک پزشک است.