شهریور ماه ۱۳۸۱، در گوشهای از ساختمان مسجدی در میدان ارگ کرمان، شش جوان کنار هم نشسته بودند، بیشترشان متولد سال های ۶۰ و ۶۱، همگی برآمده از خانوادههای مذهبی که بعضی از آنها دستی هم در نظام داشتند و آن طور که بعدها در اعترافاتشان گفتند، دل همگی آنها از دیدن فساد حاکم بر شهر خون بود.
آنها یک ویژگی مشترک دیگر هم داشتند؛ همگی عضو پایگاه مقاومت بسیج شهید علی اصغر مولا کرمان بودند. ۳۱ شهریور ۱۳۸۱، این شش نفر حالا رازهای مشترکی هم دارند.
در هفته های قبل آنها مصیب افشاری و محسن کمالی را به اتهام حمل، توزیع و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی دستگیر کرده، با خوب آمدن استخاره کشته و در گودالی دفن کردهاند. ۳۱ شهریور اما، برای آنها روز دیگری است. آنها برای اولین بار زنی را به در دام خود یافته اند.
محمد یاعباسی ۲۱ ساله، کارمند و مسئول عملیات پایگاه مولای کرمان، از همان اولین بازجوییها به مشارکت در قتلها اعتراف کرد و پیش از شرح دادن آنها در اعترافاتش نوشت: چون آقای مصطفوی گفت این کار را باید بکنید، ما این کار را کردیم، خدا ما را ببخشد.
محمد یاعباسی در مورد شیوه قتل جمیله امیر اسماعیلی، سومین قربانی قتلهای مخفلی کرمان نوشته است:
حمزه مصطفوی در اعترافاتش در مورد قتل جمیله امیراسماعیلی نوشته است:
مادر جمیله امیر اسماعیلی در گفتوگویی که سال ۸۳ برای انتشار در نشریات ایران با او انجام دادم در مورد برخورد دفاعیات متهمان در دادگاه گفت:
متهمان چه میگفتند؟ مثلاً قاضی میپرسید خانم امیراسماعیلی را چه طور کشتی؟ میگفت دو تا پایش را میبستیم. یکی ایستاد روی کمرش و یکی روی دو تا پاش، انداختیمش توی حوض و نگهش داشتیم وقتی مرد برداشتیم و بردیم.
قشنگ تعریف می کرد این جریان را ؟
بله. خیلی از ما قویتر و بهتر و خوبتر و خوشگلتر حرف میزد.
بعد از او پرسیدند که طلاها و انگشترهایش را چکار کردید؟ گفت که انگشترهایش را برداشتیم دادیم به یک قاری تا روضه بخواند. روز چهارم محرم. قاضی گفت : آقاجان شما این دختر را کشتید. انگشترهایش را برداشتید و دادید به یک قاری تا روضه بخواند، مگر این روضه شما درست است؟
من هم گفتم طلاهایش را نمیخواهم. صوابش برای دختر من، شر و گناهش از برای شما.
سازمان پزشکی قانونی استان کرمان در گزارشهای کشف جسد نوشته است که تنها بخشهای از استخوانهای بدن جملیه امیر اسماعیلی را کشف کرده است و جسد توسط حیوانات وحشی خورده شده بود.
پاسخهای مادر جمیله امیر اسماعیلی به پرسشهای من در گفتوگویی که در سال ۸۳ برای انتشار در روزنامههای ایران با او انجام دادم.
۲۸ سالش بود؟
بله.
ازدواج کرده بود؟
بله. زندگی داشت. شوهر داشت. زندگیاش هم توی خانه خودم بود.
چطور شد که اینها بردندش؟
روز جمعه ساعت چهار بود. توی مسیر خانه بردندش. ما دیگر ندیدیمش.
قبل از آن شده بود که دخترتان را به هر دلیل بازداشت کنند یا به جرم خاصی زندانی بشود؟
نه. نه.
فکر می کنید جرم دخترتان چه بود که اینها کشتندش؟
هیچ. ما که نمیدانیم
******
محمد یاعباسی در اعترافاتش به تبعیت محض از فرمانده پایگاه سخن میگفت، تبعیتی برآمده از محیطی نظامی، محسن عامری ،وکیل وی نیز از همین تبعیت به عنوان یکی از دلایل بیگناهی وی استفاده کرده و نوشته است: همه کارهای اعضای پایگاه منفی نبوده و فعالیتهای مثبت و قابل تقدیر زیادی داشته و همه ساکنان محله به آن واقف هستند. همچنین امکاناتی از قبیل اتومبیل، سرباز، دستبند و بیسیم که توسط مقامهای مافوق در اختیار آنها قرار داشته همه تأییدی بر قانونی بودن پایگاه است.
وی در ادامه افزوده است: عادلانه نیست وقتی کارگزار و یا مأموری از حکومت اسلامی، خارج از حیطه اختیارش و با این تصور که به وظیفه شرعی خود عمل می کند، مرتکب جرمی گردد، منکر سایر کارهای مثبت و حتی ارتباط او با حکومت و نظام بشویم. آیا این عمل پشیمانی در پی نخواهد داشت؟ آیا این روش را حکم خدا میدانیم؟»
امیر فرشاد ابراهیمی از اعضای پیشین سازمان بسیج در مورد دلیل به وجود آمدن چنین گروههای پیوسته و هم دستی در برآوردن اهدافی تعیین شده در بدنه بسیج میگوید:
بسیجی بودن متهمان پرونده قتلهای محفلی کرمان اما، سبب نشد که خانواده آنها از تلاششان برای رضایت گرفتن از خانواده مقتولان بگذرند. مادر جمیله امیر اسماعیلی در مورد فشارهای وارد بر او و خانوادهاش میگوید:
هزار بار هم گفتم. گفتم قصاص. بچهام را کشتهاند. پس باید آنها را هم بکشند. ولی حالا که زورم نمی رسد باید چکار کنم؟ هر روز میآیند میریزند سرم. خانه دخترم میروند. پریروز آمدهاند. دیروز آمدهاند. هفته ای یکبار دو بار میآیند سراغمان. باید چکار کنم؟
سال ۱۳۸۳، دو سال پس از وقوع قتلهای محفلی کرمان، خانواده جمیله امیر اسماعیلی با دریافت ۱۸ میلیون تومان دیه، از شکایت خود از متهمان پرونده قتلهای محفلی کرمان گذشت کردند. بدین ترتیب رسیدگی به پرونده با حضور ۶ قاتل و تنها دو مقتول ادامه یافت.
آنها یک ویژگی مشترک دیگر هم داشتند؛ همگی عضو پایگاه مقاومت بسیج شهید علی اصغر مولا کرمان بودند. ۳۱ شهریور ۱۳۸۱، این شش نفر حالا رازهای مشترکی هم دارند.
در هفته های قبل آنها مصیب افشاری و محسن کمالی را به اتهام حمل، توزیع و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی دستگیر کرده، با خوب آمدن استخاره کشته و در گودالی دفن کردهاند. ۳۱ شهریور اما، برای آنها روز دیگری است. آنها برای اولین بار زنی را به در دام خود یافته اند.
محمد یاعباسی ۲۱ ساله، کارمند و مسئول عملیات پایگاه مولای کرمان، از همان اولین بازجوییها به مشارکت در قتلها اعتراف کرد و پیش از شرح دادن آنها در اعترافاتش نوشت: چون آقای مصطفوی گفت این کار را باید بکنید، ما این کار را کردیم، خدا ما را ببخشد.
محمد یاعباسی در مورد شیوه قتل جمیله امیر اسماعیلی، سومین قربانی قتلهای مخفلی کرمان نوشته است:
«آقای مصطفوی شب زنگ زد خانه ما و گفت بلند شو بيا خانه یکی از دوستان، آدرس را نمیدانستم، آدرس داد. گفت فوراً بيا و ماشين را هم بياور و من رفتم دنبال علی ملكی... رفتيم آنجا. ديدم كه به آن زن دستبند زدهاند و حمزه گفت او را به داخل ماشين ببريد.
تا ساعت ۱۲ شب، همينطور داخل شهر ميچرخيديم. حمزه گفت كه بايد او را به سر تلمبه (حوض) ببريم. گفتم حمزه، این زن است، چرا؟
گفت: نه، استخاره خوب است. به باغ پسته رفتیم. حمزه زن را پایین آورد، من گفتم حمزه اين زن است و من دست به جان او نمي زنم. گفت باشد تو مراقب اطراف باش.
ديدم كه حمزه او را داخل آب انداخت و علی ملكی هم داخل آب بود و او را گرفت.»
تا ساعت ۱۲ شب، همينطور داخل شهر ميچرخيديم. حمزه گفت كه بايد او را به سر تلمبه (حوض) ببريم. گفتم حمزه، این زن است، چرا؟
گفت: نه، استخاره خوب است. به باغ پسته رفتیم. حمزه زن را پایین آورد، من گفتم حمزه اين زن است و من دست به جان او نمي زنم. گفت باشد تو مراقب اطراف باش.
ديدم كه حمزه او را داخل آب انداخت و علی ملكی هم داخل آب بود و او را گرفت.»
حمزه مصطفوی در اعترافاتش در مورد قتل جمیله امیراسماعیلی نوشته است:
«به نام زهرا او را میشناختیم. مسئول خانههای فساد بود و دختران فراری را پناه میداد. او را به باغ پسته بردیم، علی ملکی روی کمرش نشست، من هم تنش را زیر آب بردم. بعد او را در صندق عقب انداخته و به جاده ماهان بردیم. چون زن بود، او را در گودالی دیگر انداختیم. و کمی خاک روی او ریختیم.»
مادر جمیله امیر اسماعیلی در گفتوگویی که سال ۸۳ برای انتشار در نشریات ایران با او انجام دادم در مورد برخورد دفاعیات متهمان در دادگاه گفت:
متهمان چه میگفتند؟ مثلاً قاضی میپرسید خانم امیراسماعیلی را چه طور کشتی؟ میگفت دو تا پایش را میبستیم. یکی ایستاد روی کمرش و یکی روی دو تا پاش، انداختیمش توی حوض و نگهش داشتیم وقتی مرد برداشتیم و بردیم.
قشنگ تعریف می کرد این جریان را ؟
بله. خیلی از ما قویتر و بهتر و خوبتر و خوشگلتر حرف میزد.
بعد از او پرسیدند که طلاها و انگشترهایش را چکار کردید؟ گفت که انگشترهایش را برداشتیم دادیم به یک قاری تا روضه بخواند. روز چهارم محرم. قاضی گفت : آقاجان شما این دختر را کشتید. انگشترهایش را برداشتید و دادید به یک قاری تا روضه بخواند، مگر این روضه شما درست است؟
من هم گفتم طلاهایش را نمیخواهم. صوابش برای دختر من، شر و گناهش از برای شما.
سازمان پزشکی قانونی استان کرمان در گزارشهای کشف جسد نوشته است که تنها بخشهای از استخوانهای بدن جملیه امیر اسماعیلی را کشف کرده است و جسد توسط حیوانات وحشی خورده شده بود.
پاسخهای مادر جمیله امیر اسماعیلی به پرسشهای من در گفتوگویی که در سال ۸۳ برای انتشار در روزنامههای ایران با او انجام دادم.
۲۸ سالش بود؟
بله.
ازدواج کرده بود؟
بله. زندگی داشت. شوهر داشت. زندگیاش هم توی خانه خودم بود.
چطور شد که اینها بردندش؟
روز جمعه ساعت چهار بود. توی مسیر خانه بردندش. ما دیگر ندیدیمش.
قبل از آن شده بود که دخترتان را به هر دلیل بازداشت کنند یا به جرم خاصی زندانی بشود؟
نه. نه.
فکر می کنید جرم دخترتان چه بود که اینها کشتندش؟
هیچ. ما که نمیدانیم
******
محمد یاعباسی در اعترافاتش به تبعیت محض از فرمانده پایگاه سخن میگفت، تبعیتی برآمده از محیطی نظامی، محسن عامری ،وکیل وی نیز از همین تبعیت به عنوان یکی از دلایل بیگناهی وی استفاده کرده و نوشته است: همه کارهای اعضای پایگاه منفی نبوده و فعالیتهای مثبت و قابل تقدیر زیادی داشته و همه ساکنان محله به آن واقف هستند. همچنین امکاناتی از قبیل اتومبیل، سرباز، دستبند و بیسیم که توسط مقامهای مافوق در اختیار آنها قرار داشته همه تأییدی بر قانونی بودن پایگاه است.
وی در ادامه افزوده است: عادلانه نیست وقتی کارگزار و یا مأموری از حکومت اسلامی، خارج از حیطه اختیارش و با این تصور که به وظیفه شرعی خود عمل می کند، مرتکب جرمی گردد، منکر سایر کارهای مثبت و حتی ارتباط او با حکومت و نظام بشویم. آیا این عمل پشیمانی در پی نخواهد داشت؟ آیا این روش را حکم خدا میدانیم؟»
امیر فرشاد ابراهیمی از اعضای پیشین سازمان بسیج در مورد دلیل به وجود آمدن چنین گروههای پیوسته و هم دستی در برآوردن اهدافی تعیین شده در بدنه بسیج میگوید:
«قدرتی به اینها داده شده و اینها وارد این ماجراها شدهاند. طبیعتاً هر جا که انباشت قدرت باشد، وجود فساد هم بلاانکار است.
وقتی که سلاح در اختیار یک جوان بسیجی در حدود سن ۱۶ تا ۲۱ ساله قرار دارد، حکم در اختیار دارد. و این قدرت را دارد که هر کاری- به معنای واقعی کلمه هر کاری- را می تواند انجام دهد و کسی یا محکمهای هم نیست که روی عملکرد آنها نظارت داشته باشد و از آنها بپرسد که برای چه این کار را کرده اند؟
و این افراد رشد و بالندگی این قدرت را در درون خودشان میبینند و این قدرت همین طور دارد رو به جلو میرود و افزونتر میشود، از گوشه و کنار هم القائاتی به آنها میشود، القائاتی مثل ضرورت «امر به معروف و نهی از منکر» و اینکه ما باید جامعه را از فساد پاک کنیم و یک شستشوی مغزی هم روی این افراد صورت میگیرد، طبیعی است که ما با وقوع یک چنین جرم و جنایاتی را شاهد هستیم.»
وقتی که سلاح در اختیار یک جوان بسیجی در حدود سن ۱۶ تا ۲۱ ساله قرار دارد، حکم در اختیار دارد. و این قدرت را دارد که هر کاری- به معنای واقعی کلمه هر کاری- را می تواند انجام دهد و کسی یا محکمهای هم نیست که روی عملکرد آنها نظارت داشته باشد و از آنها بپرسد که برای چه این کار را کرده اند؟
و این افراد رشد و بالندگی این قدرت را در درون خودشان میبینند و این قدرت همین طور دارد رو به جلو میرود و افزونتر میشود، از گوشه و کنار هم القائاتی به آنها میشود، القائاتی مثل ضرورت «امر به معروف و نهی از منکر» و اینکه ما باید جامعه را از فساد پاک کنیم و یک شستشوی مغزی هم روی این افراد صورت میگیرد، طبیعی است که ما با وقوع یک چنین جرم و جنایاتی را شاهد هستیم.»
بسیجی بودن متهمان پرونده قتلهای محفلی کرمان اما، سبب نشد که خانواده آنها از تلاششان برای رضایت گرفتن از خانواده مقتولان بگذرند. مادر جمیله امیر اسماعیلی در مورد فشارهای وارد بر او و خانوادهاش میگوید:
هزار بار هم گفتم. گفتم قصاص. بچهام را کشتهاند. پس باید آنها را هم بکشند. ولی حالا که زورم نمی رسد باید چکار کنم؟ هر روز میآیند میریزند سرم. خانه دخترم میروند. پریروز آمدهاند. دیروز آمدهاند. هفته ای یکبار دو بار میآیند سراغمان. باید چکار کنم؟
سال ۱۳۸۳، دو سال پس از وقوع قتلهای محفلی کرمان، خانواده جمیله امیر اسماعیلی با دریافت ۱۸ میلیون تومان دیه، از شکایت خود از متهمان پرونده قتلهای محفلی کرمان گذشت کردند. بدین ترتیب رسیدگی به پرونده با حضور ۶ قاتل و تنها دو مقتول ادامه یافت.