مقامهای دو گروه رقیب فلسطینی حماس و فتح، چهارشنبه هفتم اردیبهشت، یک موافقتنامه اصولی بر سر تشکیل یک دولت وحدت ملی را با میانجیگری مصر امضا کردند. گروه حماس کنترل نوارغزه را به عهده دارد و سازمان فتح، تشکیلات خودگردان فلسطینی را در کرانه باختری رود اردن، اداره میکند.
از چهار سال پیش که تنش بین این دو گروه آغاز شد، تلاشهای مکرر برای آشتی این دو گروه به نتیجه نرسیده است. در این رابطه علیرضا نوری زاده کارشناس مسایل ایران و کشورهای عرب، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
اگر شما به عوامل تشکیلدهنده محور گفتوگو بین حماس و فتح نگاه کنید، ملاحظه میکنید که هنوز هم هیچ چیزی تغییر نکرده است. درست است که حسنی مبارک کنار رفته است. درست است که عمر سلیمان مذاکرات را به عهده ندارد. اما کار مذاکرات به عهده معاون عمرسلیمان است.
در واقع دستگاه امنیتی مصر که بین این دو پادرمیانی کرده بود و حکم واسطه را داشت، و ترتیب مذاکرات را میداد، آن دستگاه هنوز هم بر سر جایش هست. شاید مقداری شعارها و یا شکل برخورد با مسائل فرق کرده باشد ولی سیاست همان است و مسائل در مرز غزه خیلی تغییر نیافته است.
پس آنچه که تغییر کرده و باعث این توافق شده است، در جبهه فلسطینیها صورت گرفته است. به چه صورت؟ حماس تا کنون با تکیهای که بر سوریه داشته است و در واقع با استفاده از میدانی که سوریه برایش باز میکرد، جای مانور داشت، میتوانست بازی کند.
در داخل جبهه فلسطینی ها هم محمود عباس، امید بسیاری داشت که با تغییر سیاست آمریکا، بتواند امتیازاتی کسب کند که همانا این امتیاز، اعتراف و قبول اسرائیل به دولت مستقل فلسطین باشد، و بتواند با این برگه حماس را وادار به تمکین کند. نه محمود عباس توانست به این موقعیت دست یابد و نه حماس امیدوار است که حمایت سوریه را در آینده از آن خود داشته باشد.
وضع رژیم سوریه متزلزل است و حماس هم حساب کرده است که فردا اگر دمشق را از دست بدهد، تنها جایی که برایش باقی می ماند، قاهره است. پس چه بهتر که با مصریها همکاری کند تا فردا آقای خالد مشعل و دیگر مسئولان بلندپایه حماس که هم اکنون تحت حمایه سوریه قرار دارند، بتوانند جایی برای زندگی داشته باشند.
در عین حال خود حماس هم بدون سوریه نمی تواند سیاست مبارزه با صلح را ادامه دهد. این است که به ناچار باید به نوعی برای خودش مشروعیت به دست بیاورد. البته مشروعیتی که جنبه بینالمللی هم داشته باشد.
به این دلیل است که حماس هم انعطاف نشان داد و پذیرفت که در درون یک دولت تکنوکرات ملی، دولتی که مسئولیتش برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری است، با فتح همکاری نماید.
بدون تردید. من عامل سوری آن را در رابطه با حماس ذکر کردم. در مورد جنبش فتح یا دولت خودگردان هم باید بگویم ما در طول ماههای اخیر، شاهد بروز تظاهراتی در ساحل غربی رود اردن بودیم.
تظاهراتی که محور اصلی آن همانا همدلی با دیگر جوامع عرب بود که بر علیه نظامهای فاسد و سرکوبگر برخواسته بودند، ولی در عین حال یک پیامی را متوجه دولت خودگردان میکرد که اولاً مردم از این که این جدایی بین فلسطینیان وجود دارد، آزردهاند. آزردهاند از اینکه در درون دولت خودگردان افراد فاسدی وجود دارند که توسط مردم متهمند که سرمایههای ملی فلسطین را به هدر دادهاند و هیچ کاری هم نکردهاند.
در غزه نیز شما شاهد دو روند بودید. از یک سو بنیادگرایانی که از حماس هم تندتر هستند، شروع به تحمیل سیاستهای خودشان کردهاند. جلوی مردم را بگیرند، کافه ها را ببندند، توی سر زنها بزنند و مسیحیان را آزار بدهند. طبعاً اینها برای حماس بدنامی به همراه دارد. از سوی دیگر بروز موج آزادی خواهی است که مردم حاضر نیستند شریعت را بپذیرند و غزه، تبدیل به غزستان یا طالبستان شود.
این است که هر دوی این عوامل تأثیرگذار بودهاند و به اعتقاد من رهبران هر دو طرف دریافتهاند که دورانی که به دور خودشان دیوار بکشند و هر کاری که دلشان میخواهد بکنند، تمام شده است و باید در برابر مردم پاسخگو باشند.
این یکی از منافقانهترین مواضعی بوده که جمهوری اسلامی گرفته است. بدون شک جمهوری اسلامی از این توافق عصبانی و ناراحت است. بدون شک اگر مثل گذشته امکان داشت و کانال دمشق کاملاً امن و امان بود، تلاش میکرد جلوی این توافق را بگیرد.
جمهوری اسلامی به هیچ روی خواستار توافق بین فلسطینیها نیست. ابومازن به دفعات اعلام کرده است که ضربههایی که جمهوری اسلامی به جنبش فلسطین و در راه تشکیل دولت فلسطین زده است، به هیچ روی کمتر از ضربههای اسرائیل نیست.
هر بار که فلسطینیها در شرف توافق بودهاند، یکی از مقامات رژیم جمهوری اسلامی به سوریه رفته و آنها را جمع کرده و چمدان های پول تقسیم کرده و مانع از همبستگی اینها شده است. سیاست جمهوری اسلامی همان طور که همه جا، از جمله در عراق و افغانستان و سایر جاها تکیه بر تفرقه دارد، در فلسطین هم به همین شکل است.
به طور کلی جمهوری اسلامی ابومازن را شخصیتی خطرناک می داند و بر این باور است که اگر فلسطین هم از دستشان برود و فردا دمشق هم از دستشان برود، قطعاً حزبالله هم از دستشان خواهد رفت. بنابر این جمهوری اسلامی بسیار نگران است. اول ژست استقبال از این جنبشها را به خود گرفته است اما امروز از آنچه در دمشق میگذرد بسیار نگران است.
اگر حماس میداندار معرکه میشد، طبعاً اسرائیل باید نگران بود. ولی این همه از بهانهجوییهای همیشگی اسرائیل است. مگر حماس تشکیلدهنده سیاستهای استراتژیک دولت فلسطین خواهد بود؟ اصلاً چنین نیست.
حماس به اندازه ظرفیتش نقش خواهد داشت. یک دولت تکنوکرات حتی اگر افرادی از حماس هم در آن حضور داشته باشند، قطعاً آقای اسماعیل هنیه و همکارانش نخواهند بود، بلکه افرادی خواهند بود که به عنوان افراد تکنوکرات، مسئولیت برگزاری یک انتخابات را خواهند داشت.
فلسطینیها تأکید میکنند که این انتخابات باید زیر نظر جامعه بینالملل و سازمان ملل انجام شود. اسرائیل که خود را تنها دولت دموکراتیک در خاورمیانه میداند، چرا باید نگران رأی مردم فلسطین باشد؟ بالاخره مردم فلسطین هم صاحب حقند و باید دولتی را که میخواهند انتخاب کنند.
حماس امروز، حماس پنج یا شش سال پیش نیست. این حماس اولاً محبوبیت گذشتهاش را از دست داده است. بیشک در انتخابات آینده در اقلیت خواهد بود. بنابر این وقتی اکثریت را دولت سکولارها و افراد وابسته به فتح و سازمانهای سکولار فلسطینی تشکیل دهند، پس اسرائیل نباید نگران باشد.
میثاق جنبش فلسطین تغییر یافته است برای اینکه دولت اسرائیل به رسمیت شناخته شود. در چهارچوب مرزهای قبل از پنجم ژوئن سال ۱۹۶۷ این تغییر انجام شده است، چه حماس و چه دیگری، همگی ملتزم به رعایت این میثاق هستند.
حالا اگر حماس به عنوان یک سازمان، میگوید که اسرائیل را قبول ندارد، وقتی وارد سیستم دولت شد به معنای آن است که اسرائیل را قبول دارد چون میثاق فلسطین، چهارچوب عقیدتی و سیاسی این دولت خواهد بود.
از چهار سال پیش که تنش بین این دو گروه آغاز شد، تلاشهای مکرر برای آشتی این دو گروه به نتیجه نرسیده است. در این رابطه علیرضا نوری زاده کارشناس مسایل ایران و کشورهای عرب، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
- آقای نوریزاده، چرا دو گروه حماس و فتح پس از سالها تنش به هم نزدیک شدهاند؟
اگر شما به عوامل تشکیلدهنده محور گفتوگو بین حماس و فتح نگاه کنید، ملاحظه میکنید که هنوز هم هیچ چیزی تغییر نکرده است. درست است که حسنی مبارک کنار رفته است. درست است که عمر سلیمان مذاکرات را به عهده ندارد. اما کار مذاکرات به عهده معاون عمرسلیمان است.
در واقع دستگاه امنیتی مصر که بین این دو پادرمیانی کرده بود و حکم واسطه را داشت، و ترتیب مذاکرات را میداد، آن دستگاه هنوز هم بر سر جایش هست. شاید مقداری شعارها و یا شکل برخورد با مسائل فرق کرده باشد ولی سیاست همان است و مسائل در مرز غزه خیلی تغییر نیافته است.
پس آنچه که تغییر کرده و باعث این توافق شده است، در جبهه فلسطینیها صورت گرفته است. به چه صورت؟ حماس تا کنون با تکیهای که بر سوریه داشته است و در واقع با استفاده از میدانی که سوریه برایش باز میکرد، جای مانور داشت، میتوانست بازی کند.
در داخل جبهه فلسطینی ها هم محمود عباس، امید بسیاری داشت که با تغییر سیاست آمریکا، بتواند امتیازاتی کسب کند که همانا این امتیاز، اعتراف و قبول اسرائیل به دولت مستقل فلسطین باشد، و بتواند با این برگه حماس را وادار به تمکین کند. نه محمود عباس توانست به این موقعیت دست یابد و نه حماس امیدوار است که حمایت سوریه را در آینده از آن خود داشته باشد.
وضع رژیم سوریه متزلزل است و حماس هم حساب کرده است که فردا اگر دمشق را از دست بدهد، تنها جایی که برایش باقی می ماند، قاهره است. پس چه بهتر که با مصریها همکاری کند تا فردا آقای خالد مشعل و دیگر مسئولان بلندپایه حماس که هم اکنون تحت حمایه سوریه قرار دارند، بتوانند جایی برای زندگی داشته باشند.
در عین حال خود حماس هم بدون سوریه نمی تواند سیاست مبارزه با صلح را ادامه دهد. این است که به ناچار باید به نوعی برای خودش مشروعیت به دست بیاورد. البته مشروعیتی که جنبه بینالمللی هم داشته باشد.
به این دلیل است که حماس هم انعطاف نشان داد و پذیرفت که در درون یک دولت تکنوکرات ملی، دولتی که مسئولیتش برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری است، با فتح همکاری نماید.
- به نظر شما آیا فشار جوانان فلسطینی متأثر از این تحولات و جنبشهای اعتراضی در برخی از کشورهای عرب، برای نزدیک شدن دولت خودگردان فلسطین و حماس به همدیگر، واقعاً اثر داشته است؟
بدون تردید. من عامل سوری آن را در رابطه با حماس ذکر کردم. در مورد جنبش فتح یا دولت خودگردان هم باید بگویم ما در طول ماههای اخیر، شاهد بروز تظاهراتی در ساحل غربی رود اردن بودیم.
تظاهراتی که محور اصلی آن همانا همدلی با دیگر جوامع عرب بود که بر علیه نظامهای فاسد و سرکوبگر برخواسته بودند، ولی در عین حال یک پیامی را متوجه دولت خودگردان میکرد که اولاً مردم از این که این جدایی بین فلسطینیان وجود دارد، آزردهاند. آزردهاند از اینکه در درون دولت خودگردان افراد فاسدی وجود دارند که توسط مردم متهمند که سرمایههای ملی فلسطین را به هدر دادهاند و هیچ کاری هم نکردهاند.
در غزه نیز شما شاهد دو روند بودید. از یک سو بنیادگرایانی که از حماس هم تندتر هستند، شروع به تحمیل سیاستهای خودشان کردهاند. جلوی مردم را بگیرند، کافه ها را ببندند، توی سر زنها بزنند و مسیحیان را آزار بدهند. طبعاً اینها برای حماس بدنامی به همراه دارد. از سوی دیگر بروز موج آزادی خواهی است که مردم حاضر نیستند شریعت را بپذیرند و غزه، تبدیل به غزستان یا طالبستان شود.
این است که هر دوی این عوامل تأثیرگذار بودهاند و به اعتقاد من رهبران هر دو طرف دریافتهاند که دورانی که به دور خودشان دیوار بکشند و هر کاری که دلشان میخواهد بکنند، تمام شده است و باید در برابر مردم پاسخگو باشند.
- شما در مورد سوریه مطالبی را ذکر کردید. در مورد ایران چطور؟ آقای صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، از مصر تشکر کرده و توافق حماس و فتح، گام مثبتی در جهت تحقق اهداف مردم فلسطین خوانده است. این در حالی است که پیش از این، از آقای محمود عباس انتقاد شدید میکردند که اهداف فلسطین را دنبال نمیکند و پیرو خط مشی آمریکاست.
این یکی از منافقانهترین مواضعی بوده که جمهوری اسلامی گرفته است. بدون شک جمهوری اسلامی از این توافق عصبانی و ناراحت است. بدون شک اگر مثل گذشته امکان داشت و کانال دمشق کاملاً امن و امان بود، تلاش میکرد جلوی این توافق را بگیرد.
جمهوری اسلامی به هیچ روی خواستار توافق بین فلسطینیها نیست. ابومازن به دفعات اعلام کرده است که ضربههایی که جمهوری اسلامی به جنبش فلسطین و در راه تشکیل دولت فلسطین زده است، به هیچ روی کمتر از ضربههای اسرائیل نیست.
هر بار که فلسطینیها در شرف توافق بودهاند، یکی از مقامات رژیم جمهوری اسلامی به سوریه رفته و آنها را جمع کرده و چمدان های پول تقسیم کرده و مانع از همبستگی اینها شده است. سیاست جمهوری اسلامی همان طور که همه جا، از جمله در عراق و افغانستان و سایر جاها تکیه بر تفرقه دارد، در فلسطین هم به همین شکل است.
به طور کلی جمهوری اسلامی ابومازن را شخصیتی خطرناک می داند و بر این باور است که اگر فلسطین هم از دستشان برود و فردا دمشق هم از دستشان برود، قطعاً حزبالله هم از دستشان خواهد رفت. بنابر این جمهوری اسلامی بسیار نگران است. اول ژست استقبال از این جنبشها را به خود گرفته است اما امروز از آنچه در دمشق میگذرد بسیار نگران است.
- در مورد اسرائیل؛ وزیر امور خارجه اسرائیل گفته است که سیطره حماس بر کرانه غربی رود اردن، عبور از خط قرمز است و حماس در نهایت حاکمیت خودش را به ساحل غربی رود اردن گسترش خواهد داد. آقای نتانیاهو هم گفته است که دولت خودگردان فلسطین بین صلح با اسرائیل و صلح با حماس، باید یکی را باید انتخاب کند. شما نگرانی اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر حماس میداندار معرکه میشد، طبعاً اسرائیل باید نگران بود. ولی این همه از بهانهجوییهای همیشگی اسرائیل است. مگر حماس تشکیلدهنده سیاستهای استراتژیک دولت فلسطین خواهد بود؟ اصلاً چنین نیست.
حماس به اندازه ظرفیتش نقش خواهد داشت. یک دولت تکنوکرات حتی اگر افرادی از حماس هم در آن حضور داشته باشند، قطعاً آقای اسماعیل هنیه و همکارانش نخواهند بود، بلکه افرادی خواهند بود که به عنوان افراد تکنوکرات، مسئولیت برگزاری یک انتخابات را خواهند داشت.
فلسطینیها تأکید میکنند که این انتخابات باید زیر نظر جامعه بینالملل و سازمان ملل انجام شود. اسرائیل که خود را تنها دولت دموکراتیک در خاورمیانه میداند، چرا باید نگران رأی مردم فلسطین باشد؟ بالاخره مردم فلسطین هم صاحب حقند و باید دولتی را که میخواهند انتخاب کنند.
حماس امروز، حماس پنج یا شش سال پیش نیست. این حماس اولاً محبوبیت گذشتهاش را از دست داده است. بیشک در انتخابات آینده در اقلیت خواهد بود. بنابر این وقتی اکثریت را دولت سکولارها و افراد وابسته به فتح و سازمانهای سکولار فلسطینی تشکیل دهند، پس اسرائیل نباید نگران باشد.
میثاق جنبش فلسطین تغییر یافته است برای اینکه دولت اسرائیل به رسمیت شناخته شود. در چهارچوب مرزهای قبل از پنجم ژوئن سال ۱۹۶۷ این تغییر انجام شده است، چه حماس و چه دیگری، همگی ملتزم به رعایت این میثاق هستند.
حالا اگر حماس به عنوان یک سازمان، میگوید که اسرائیل را قبول ندارد، وقتی وارد سیستم دولت شد به معنای آن است که اسرائیل را قبول دارد چون میثاق فلسطین، چهارچوب عقیدتی و سیاسی این دولت خواهد بود.