صدای گرم و دلنشین ایرج گرگین برای همیشه خاموش شد. صدایی که نسلها به آن گوش کرده و با آن آشنا بودند. ایرج گرگین پیش از اینکه گویندهای توانا و صاحب صدایی خوش و گوشنواز باشد، آموزگاری بود برای نسلهایی از روزنامهنگاران و خبرنگاران.
ایرج گرگین بسیار به مخاطب رسانهها احترام میگذاشت و همواره تکرار میکرد که مخاطب را نباید دست کم گرفت و به او دروغ گفت و یا در پی القا کردن به او بود.
نکتهای که با توجه به محدودیتهای زیادی که روزنامهنگاران در ایران بیش از نیم قرن با آن رودررو بودند و همواره مجبور بودند که آن چنان بنویسند و بگویند که قدرت مداران را خوش آید، از اهمیتی دو چندان برخوردار است.
ایرج گرگین در طول ۱۰ سالی که در رادیو آزادی و رادیو فردا بود، بسیار وسواس داشت تا در چگونگی اجرای برنامه و محتوای آن و خبری که به گوش شنوندگان میرساندیم، بسیار دقت کنیم و به ما شاگردانش در رادیو فردا و رادیو آزادی همواره میگفت:
استیو فربنکس ایرانشناس آمریکایی که با تأسیس بخش فارسی رادیو اروپای آزاد- رادیو آزادی- در سال ۱۹۹۸ مسئولیت این رادیو را عهدهدار شد، درباره ایرج گرگین که دو سه ماهی پس از تأسیس رادیو آزادی به عنوان معاون استیو فربنکس به این رادیو پیوست میگوید:
ایرج گرگین که فعالیتهای رسانهای خود را از دهه ۳۰ خورشیدی در تهران آغاز کرد، با نوآوری و مصاحبههایی که در آن زمان نه معمول بود و نه کسی جرئت گرفتن آن را داشت، افق دیگری را به روی روزنامهنگاران گشود. از جمله مصاحبهاش با فروغ فرخزاد که مصاحبهای همیشه ماندنی شد.
سیمین بهبهانی، بانوی شعر ایران نیز بر این نقش ایرج گرگین تأکید میکند. او با ذکر این نکته که نخستین مصاحبهاش در دنیای رسانه را آقای گرگین با او انجام داد، به رادیو فردا میگوید که از شنیدن خبر درگذشت ایرج گرگین بسیار پریشان حال شده است:
محمود خوشنام کارشناس باسابقه موسیقی نیز یکی دیگر از افراد فرهنگی ایران بود که در طول سالها ایرج گرگین را همراهی کرده است. او به رادیوفردا میگوید:
ایرج گرگین از میان ما رفت. اما آموزههای وی همیشه ماندگار خواهد بود.
ایرج گرگین بسیار به مخاطب رسانهها احترام میگذاشت و همواره تکرار میکرد که مخاطب را نباید دست کم گرفت و به او دروغ گفت و یا در پی القا کردن به او بود.
نکتهای که با توجه به محدودیتهای زیادی که روزنامهنگاران در ایران بیش از نیم قرن با آن رودررو بودند و همواره مجبور بودند که آن چنان بنویسند و بگویند که قدرت مداران را خوش آید، از اهمیتی دو چندان برخوردار است.
ایرج گرگین در طول ۱۰ سالی که در رادیو آزادی و رادیو فردا بود، بسیار وسواس داشت تا در چگونگی اجرای برنامه و محتوای آن و خبری که به گوش شنوندگان میرساندیم، بسیار دقت کنیم و به ما شاگردانش در رادیو فردا و رادیو آزادی همواره میگفت:
«شنونده رادیو در طول همه سالهایی که من با آنها سر و کار داشتم، از با سواد تا کمسواد به شدت قادرند بفهمند که طرفی که با آنها حرف میزند، به قول ما چند مرده حلاج است. رادیویی که شما در آن کار میکنید، طبیعتاً رادیو در ایران و در کشور خودتان نیست.
شما با مردمی سر و کار دارید که از دور با شما تماس میگیرند. هموطنان شما هستند و به هر حال یکی از انتظاراتشان این است که خبر درست را بشنوند. خبر افراطی نشنوند. خبر بیطرفانه بشنوند. بیننده یا شنونده باید نسبت به آنچه که میبیند یا میشنود اعتماد کند. به عبارت قدیم ما، مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.»
شما با مردمی سر و کار دارید که از دور با شما تماس میگیرند. هموطنان شما هستند و به هر حال یکی از انتظاراتشان این است که خبر درست را بشنوند. خبر افراطی نشنوند. خبر بیطرفانه بشنوند. بیننده یا شنونده باید نسبت به آنچه که میبیند یا میشنود اعتماد کند. به عبارت قدیم ما، مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.»
استیو فربنکس ایرانشناس آمریکایی که با تأسیس بخش فارسی رادیو اروپای آزاد- رادیو آزادی- در سال ۱۹۹۸ مسئولیت این رادیو را عهدهدار شد، درباره ایرج گرگین که دو سه ماهی پس از تأسیس رادیو آزادی به عنوان معاون استیو فربنکس به این رادیو پیوست میگوید:
«در سال ۱۹۹۸، زمانی که من به عنوان مدیر رادیو آزادی انتخاب شدم و قرار شد که این رادیو را راهاندازی کنیم، امیدوار بودم که بهترین فرد را برای آغاز به کار یک رادیوی موفق پیدا کنیم. باعث خوشحالی ما بود که ایرج گرگین در پراگ به ما پیوست و ما توانستیم رادیو آزادی را به موفقیت تئوری برسانیم و با ادامه کار به رادیو فردا رسیدیم. این موفقیت را ما مدیون ایرج گرگین هستیم.
من ایرج گرگین را به خاطر شهرتش در کاری که پیش از آن در رادیو و تلویزیون ایران انجام میداد میشناختم و میدانستم از پیشگامان رادیو و تلویزیون در ایران بود. من فکر می کنم آن که توانستیم او را به استخدام رادیو آزادی در بیاوریم از موفقیتهای بزرگ ما بود. او شخصی بود که به جزئیات توجه می کرد و ابتکارات و نوآوریهای زیادی در برنامههای رادیو داشت و البته صدای او هم بسیار دلنشین بود. به نظر می رسید که ایرج گرگین همه کارشناسان مسائل ایران را میشناخت و موفق شد بسیاری از این کارشناسان را به همکاری با رادیو ترغیب کند. همین کار یکی از دلایل موفقیت رادیو آزادی بود.
ایرج گرگین برای من نمایندهای از بهترین ویژگیهای فرهنگ ایرانی بود. از ادبیات تا موسیقی. او با صدای دلنشینش اشعار شاملو و حافظ را میخواند. او همین طور هم درک خوبی از فرهنگ گوشه و کنار جهان داشت و من از حجم دانش او در مورد فرهنگهای دیگر متعجب میشدم. او دوست بزرگی برای من بود.»
من ایرج گرگین را به خاطر شهرتش در کاری که پیش از آن در رادیو و تلویزیون ایران انجام میداد میشناختم و میدانستم از پیشگامان رادیو و تلویزیون در ایران بود. من فکر می کنم آن که توانستیم او را به استخدام رادیو آزادی در بیاوریم از موفقیتهای بزرگ ما بود. او شخصی بود که به جزئیات توجه می کرد و ابتکارات و نوآوریهای زیادی در برنامههای رادیو داشت و البته صدای او هم بسیار دلنشین بود. به نظر می رسید که ایرج گرگین همه کارشناسان مسائل ایران را میشناخت و موفق شد بسیاری از این کارشناسان را به همکاری با رادیو ترغیب کند. همین کار یکی از دلایل موفقیت رادیو آزادی بود.
ایرج گرگین برای من نمایندهای از بهترین ویژگیهای فرهنگ ایرانی بود. از ادبیات تا موسیقی. او با صدای دلنشینش اشعار شاملو و حافظ را میخواند. او همین طور هم درک خوبی از فرهنگ گوشه و کنار جهان داشت و من از حجم دانش او در مورد فرهنگهای دیگر متعجب میشدم. او دوست بزرگی برای من بود.»
ایرج گرگین که فعالیتهای رسانهای خود را از دهه ۳۰ خورشیدی در تهران آغاز کرد، با نوآوری و مصاحبههایی که در آن زمان نه معمول بود و نه کسی جرئت گرفتن آن را داشت، افق دیگری را به روی روزنامهنگاران گشود. از جمله مصاحبهاش با فروغ فرخزاد که مصاحبهای همیشه ماندنی شد.
سیمین بهبهانی، بانوی شعر ایران نیز بر این نقش ایرج گرگین تأکید میکند. او با ذکر این نکته که نخستین مصاحبهاش در دنیای رسانه را آقای گرگین با او انجام داد، به رادیو فردا میگوید که از شنیدن خبر درگذشت ایرج گرگین بسیار پریشان حال شده است:
«خبر خوشی نبود. بسیار دلگداز بود. من با آقای گرگین آشنایی داشتم. دوستی داشتم. تا مدتی که در ایران بودند و در رادیو کار میکردند، همیشه با هم تماس میگرفتیم. اولین مصاحبهای که در کار شعر و شاعری با من شد همین مصاحبه آقای گرگین بود و من الان بسیار هیجانزده هستم از شنیدن این خبر ناخوش و نمیدانم چه بگویم. ایشان مردی شریف و خودساخته بود. بسیار منظم و منزه بود. تا زمانی که در ایران بود با کمال آزادگی خدمتش را انجام داد و وقتی هم که در آمریکا منزل گزید، در آنجا هم کارهای بسیار جالبی انجام داد.
من به دعوت او چند شب شعر راه انداختم. نوارهای شعرم توسط او ضبط میشد. الان واقعاً گلوی من گرفته. این خبر خیلی برایم ناگهانی بود و من این مرگ جانگذاز را به خانواده محترم او همین طور به خانم عاطفه گرگین، همشیره او، و به همه دوستان او تسلیت میگویم. ایرج گرگین واقعاً در دوستی استوار بود و در کارش بینظیر و تک بود. کاری که او میکرد نظیرش را دیگران انجام نمیدادند و میتوانم بگویم یکی از مفاخر ادبی و تلویزیونی ما از دست ما رفت.»
من به دعوت او چند شب شعر راه انداختم. نوارهای شعرم توسط او ضبط میشد. الان واقعاً گلوی من گرفته. این خبر خیلی برایم ناگهانی بود و من این مرگ جانگذاز را به خانواده محترم او همین طور به خانم عاطفه گرگین، همشیره او، و به همه دوستان او تسلیت میگویم. ایرج گرگین واقعاً در دوستی استوار بود و در کارش بینظیر و تک بود. کاری که او میکرد نظیرش را دیگران انجام نمیدادند و میتوانم بگویم یکی از مفاخر ادبی و تلویزیونی ما از دست ما رفت.»
محمود خوشنام کارشناس باسابقه موسیقی نیز یکی دیگر از افراد فرهنگی ایران بود که در طول سالها ایرج گرگین را همراهی کرده است. او به رادیوفردا میگوید:
«آقای ایرج گرگین یکی از برجستهترین و لایقترین مدیران رسانهای در ایران معاصر به شمار میآمد. واقعاً کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که همه جوانب زنده این کار را در خودش جمع کرده باشد. ایشان کار خودشان را از کیهان آغاز کرد ولی به سرعت ترقی کرد و به تلویزیون ملی ایران پیوست و در آنجا علاوه بر اینکه گویندگی میکرد، در تهیه برنامههای فرهنگی هم مهارتهای ویژهای داشت. او علاقه ویژهای به نوآوران فرهنگی و ادبی داشت و گفتوگوهای برجستهای با شاعران و موسیقدانان برجسته دردوره مدیریت ایشان در تلویزیون ملی ایران انجام شد.
آشنایی من از زمان برگزاری جشن هنر آغاز شد. در زمان برگزاری این جشن آقای گرگین روابط عمومی این جشن را اداره میکرد و بولتن بسیار دلانگیزی منتشر میکرد. هر روز یک بولتن تازه با مطالب آگاهیدهنده درباره جشن هنر و گفتوگوهایی که با هنرمندان شرکتکننده در این جشن داشتند، منتشر میکرد. به زودی این بولتن به مجله تماشا تبدیل شد که وابسته به تلویزیون ملی ایران بود. این مجله در سالهای پیش از انقلاب یکی از برجستهترین و معتبرترین مجلههای فرهنگی ایران به شمار میآمد.
انقلاب که رخ داد آقای گرگین هم به خارج از کشور مهاجرت کرد و بنده هم همین طور. بعدها در دیداری که با ایشان داشتم به من پیشنهاد کردند که در رادیو آزادی یک برنامه در زمینه موسیقی ایران بسازم. ما هم با کمک و حمایت ایشان پنج یا شش مجموعه برنامه برای رادیو آزادی فراهم آوردیم که مهمترین آنها که بسیار هم مورد علاقه آقای گرگین بود، برنامه موسیقیدانان پیشرو ایران، یا موسیقیدانانی بود که در برنامههای گذشته کمتر به آنها پرداخته شده بود.
کار دیگری هم که انجام داده راهاندازی رادیوی امید بود که بنده در آنجا هم با ایشان تماس داشتم و از راه دور با ایشان همکاری میکردم. دیدار بعدی من با ایشان در لندن و در دو برنامه بنیاد طوس که در زمینه موسیقی و رقص ایران بود، انجام گرفت و من در آن شرایط سخت خوشحال شدم از اینکه میدیدم ناراحتی قلبی ایشان برطرف شده بود.
به طور کلی آنچه که میتوانم در مورد آقای گرگین میتوانم به شما بگویم این بود که علاوه بر آگاهی حرفهای، ایشان مرد آزادهای بود. مردی متین و با نفوذ کلام که دوستان بسیار زیادی داشت. البته عدهای هم همیشه پیدا میشوند که سعایتها و بدگوییهای نازلی میکنند که هیچ کدام در مورد آقای گرگین صحت نداشت.
من همین جا به همه دوستان ایشان و به خانواده ایشان صمیمانه تسلیت میگویم و فکر میکنم مدتها طول خواهد کشید تا کسی بتواند جای آقای گرگین را در عرصه رسانهای پر کند.»
آشنایی من از زمان برگزاری جشن هنر آغاز شد. در زمان برگزاری این جشن آقای گرگین روابط عمومی این جشن را اداره میکرد و بولتن بسیار دلانگیزی منتشر میکرد. هر روز یک بولتن تازه با مطالب آگاهیدهنده درباره جشن هنر و گفتوگوهایی که با هنرمندان شرکتکننده در این جشن داشتند، منتشر میکرد. به زودی این بولتن به مجله تماشا تبدیل شد که وابسته به تلویزیون ملی ایران بود. این مجله در سالهای پیش از انقلاب یکی از برجستهترین و معتبرترین مجلههای فرهنگی ایران به شمار میآمد.
انقلاب که رخ داد آقای گرگین هم به خارج از کشور مهاجرت کرد و بنده هم همین طور. بعدها در دیداری که با ایشان داشتم به من پیشنهاد کردند که در رادیو آزادی یک برنامه در زمینه موسیقی ایران بسازم. ما هم با کمک و حمایت ایشان پنج یا شش مجموعه برنامه برای رادیو آزادی فراهم آوردیم که مهمترین آنها که بسیار هم مورد علاقه آقای گرگین بود، برنامه موسیقیدانان پیشرو ایران، یا موسیقیدانانی بود که در برنامههای گذشته کمتر به آنها پرداخته شده بود.
کار دیگری هم که انجام داده راهاندازی رادیوی امید بود که بنده در آنجا هم با ایشان تماس داشتم و از راه دور با ایشان همکاری میکردم. دیدار بعدی من با ایشان در لندن و در دو برنامه بنیاد طوس که در زمینه موسیقی و رقص ایران بود، انجام گرفت و من در آن شرایط سخت خوشحال شدم از اینکه میدیدم ناراحتی قلبی ایشان برطرف شده بود.
به طور کلی آنچه که میتوانم در مورد آقای گرگین میتوانم به شما بگویم این بود که علاوه بر آگاهی حرفهای، ایشان مرد آزادهای بود. مردی متین و با نفوذ کلام که دوستان بسیار زیادی داشت. البته عدهای هم همیشه پیدا میشوند که سعایتها و بدگوییهای نازلی میکنند که هیچ کدام در مورد آقای گرگین صحت نداشت.
من همین جا به همه دوستان ایشان و به خانواده ایشان صمیمانه تسلیت میگویم و فکر میکنم مدتها طول خواهد کشید تا کسی بتواند جای آقای گرگین را در عرصه رسانهای پر کند.»
ایرج گرگین از میان ما رفت. اما آموزههای وی همیشه ماندگار خواهد بود.