شش سال پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و حوادث خونین مترتب بر آن، میتوان از تولد اپوزیسیونی جدید در ایران سخن گفت. آرایش نیروهای سیاسی حاضر در ایران پس از رخداد مهم مزبور و رویدادهای متعاقب آن، و بهویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ که منتهی به روی کار آمدن دولت اعتدالگرای روحانی شد، با پیش از خرداد ۱۳۸۸ تفاوتی محسوس یافته و تغییر کرده است.
طیفی از اصلاحطلبان میانهرو، رادیکال شده در موقعیت اپوزیسیونی ایستادهاند؛ طیفی از اصلاحطلبان رادیکال، میانهرو شدهاند؛ بخشی از محافظهکاران، اصلاحطلبی ـ میانهرو یا رادیکال ـ پیشه کردهاند؛ طیفی از شهروندان به جبهه اپوزیسیون پیوسته و طیفی از آن گسستهاند.
مراد از «رادیکال» در این مکتوب، نگاه سیاسی پرنسیپالیستی و ناظر به پیگیری و طرح مطالبات اساسی و بنیادین است. نگاهی که بهطور مشخص در برابر دیدگاههای ولی فقیه و رویکردهای کانون مرکزی قدرت، محسوس و مشهود میشود، و پروایی ندارد که به رأس هرم نظام سیاسی و نهادهای زیرمجموعهاش، «نه» بگوید، و مشروعیت وضع مستقر را بهصراحت به پرسش کشد.
این تعریف، ناظر به روش سیاسی نیست؛ چنانکه نگاه رادیکال مورد اشاره، در عین حفظ اصول و رعایت پرنسیپها، خشونتپرهیز است. همچنین، این توصیف بدین معنا نیست که حوزههای اشتراک سیاسی ـ نظری و عملی ـ میان طیفهای میانهرو و رادیکال وجود ندارد.
اصلاحطلبان میانهرویی که رادیکال شدند
بیگمان در صدر فهرست اصلاحطلبان میانهرویی که رویکردی رادیکال پیشه کردند، و همچنان بر موضع خود ایستادهاند، باید از رهبران جنبش سبز یاد کرد: مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد.
کروبی و موسوی نه تنها نظر رهبر جمهوری اسلامی را در مورد صحت و سلامت انتخابات ۸۸ نپذیرفتند، بلکه به هشدارها و تهدیدهای نفر اول نظام نیز بیتوجهی نشان دادند. آنان بر موضع خود (دفاع از حقوق اساسی شهروندان) اصرار کردند، و با وجود ۵۲ ماه حبس، از دیدگاه خود دست نشستهاند.
پیام نوروزی معنادار موسوی و کروبی در فروردین ۱۳۸۹، اتفاقی تأملبرانگیز در نظامی بود که به یک پیام (سخنان نوروزی رهبر جمهوری اسلامی) عادت کرده بود.
رهبران جنبش سبز شاخصترین نمادهای اصلاحطلبان میانهرویی هستند که پس از انتخابات ۸۸، تصمیم گرفتند در موقعیت اپوزیسیونی بایستند؛ رویکردی که پیش از ایشان، آیتالله منتظری در پیش گرفته بود.
از دیگر چهرههای شاخص این طیف از نیروهای سیاسی میتوان به مصطفی تاجزاده، عضو شاخص جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، یا آیتالله دستغیب، عضو مجلس خبرگان رهبری اشاره کرد.
اصلاحطلبان رادیکالی که میانهرو شدند
در چند سال اخیر بهتدریج تغییر مهم دیگری در جبهه اصلاحطلبان رخ داده است. طیفی از اصلاحطلبان که در دوران پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ مواضع انتقادی صریحی پیشه کردند، و بهگونهای روزافزون موقعیتی رادیکال برگزیدند، در چند سال اخیر و بهطور مشخص از سال ۱۳۹۰ رویکردی عملگرایانه و میانه و واقعگرایانه اتخاذ کردند. شاید بتوان عبدالله نوری، وزیر کشور استیضاح شده خاتمی، را از جمله نمادهای این طیف دانست.
مدیرمسئول روزنامه توقیف شده خرداد که پس از دفاعیات صریحش در دادگاه ویژه روحانیت در اوین محبوس شد، این «تغییر نگاه» را خود مورد تاکید قرار میدهد و میگوید: «هر اندازه که بتوانیم جلوی اشتباه را بگیریم، وظیفه داریم اقدام کنیم.» نوری از تلاش برای بهبود گامبهگام اوضاع، با کاستن از نابسامانیهای مستقر سخن میگوید و از عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۰ انتقاد میکند.
در این طیف، حتی میتوان از کنشگران سبزی یاد کرد که به زندان رفتند یا مهاجر شدند، اما با کش یافتن سرکوب و تولد دولت روحانی، به شکلی روزافزون موضعی میانه و عملگرایانه اتخاذ کردند. برخی از اعضای «حزب ندای ایرانیان» در همین بخش قابل اشارهاند.
در موضعی یکسر متفاوت با طیف پیش گفته، بخشی از اصلاحطلبان رادیکال، بر موضع و نگاه خویش ایستادند و حتی صراحت لهجه بیشتری در پیش گرفتند. ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و عیسی سحرخیز، روزنامهنگار دو نمونه مشهورند.
محافظهکارانی که اصلاحطلب شدند
انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و سرکوب خونین اعتراضهای شهروندان، تکانههای معناداری در جبهه محافظهکاران در پی داشت. برای بخشی از محافظهکاران مواجهه غیرانسانی و خشن با اعتراض سبزها چنان غیرمترقبه و غیرقابل توجیه بود که برخی (چون محمد نوریزاد و مهدی خزعلی) به تمامی با گفتمان و نگاه سیاسی گذشته خویش وداع کردند و در صف اپوزیسیون و جبهه رادیکالها ایستادند؛ و بعضی (چون علیاکبر ناطق نوری، و علی مطهری) بهشکلی معنادار رویکردی متفاوت با قبل و موضعی اصلاحطلبانه و انتقادی در قبال نگاه مسلط در حکومت در پیش گرفتند.
آن بخش از محافظهکارانی که به تصریح و تلویح، یا حتی با سکوت، اقتدارگرایی را مورد نقد قرار دادند چنان وزین و مهم بودند که رهبر جمهوری اسلامی را وادار ساختند که با گلایه و نارضایتی، مکرر از «عدم بصیرت» در برخی خواص بگوید.
شاید بتوان از هاشمی رفسنجانی نیز بهعنوان یکی از شاخصترین شخصیتهای سیاسی این بخش یاد کرد. کسی که هرچند مشهور به اصلاحطلبی نبود، اما پس از ۸۸ بهگونهای محسوس با مطالبات مدنی شهروندان معترض، همدلی نشان داد و بعدتر نگاه انتقادی خود به وضع مسلط را صریحتر از قبل ابراز کرد.
افزون بر اینها، فاصله گرفتن روزافزون بخش مهمی از محافظهکاران از دولت احمدینژاد، عملگرایان و واقعگرایان راست را نیز به شکل محسوسی به اصلاحطلبان میانهرو نزدیک کرد. همسویی اینان با دولت اعتدالگرای روحانی، شاهدی مهم است.
شهروندانی که به صف اپوزیسیون پیوستند
سرکوب خشنی که متوجه هزاران شهروند معترض به انتخابات ۸۸ شد، به حدی گسترده و پرحجم بود که معترضان به اقتدارگرایی حاکم و رژیم مبتنی بر ولایت فقیه را روزافزون ساخت. حتی درصد شهروندانی که در انتخابات ۸۸ به احمدینژاد رأی دادند اما با لمس از نزدیک و مشاهده مستقیم یا باواسطه سرکوب و خشونت، از حاکمیت سیاسی دل بریدند، کم نیست.
مستقل از خانواده قربانیان و آسیبدیدگان و زندانیان جنبش سبز ـ که به چند هزار نفر میرسد ـ شهروندانی که به خاطر همدلی و همراهی با موسوی و کروبی و جنبش سبز، مواخذه و تهدید و احضار شدند، پرشمار بودهاند. بخش مهمی از اینان، بهگونهای قابل پیشبینی، به جبهه اپوزیسیون پیوستهاند و در «سایه» و «زیر پوست جامعه» با نگاهی انتقادی به وضع مستقر، میزییند.
گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی یا جعفر پناهی، کارگردان سینما، بهمثابه دو نماد و نمونه شاخص از این طیف از شهروندان قابل اشارهاند.
هرچند خشونتی که در دهه ۶۰ متوجه اپوزیسیون شد، هولناکتر از خشونت رژیم سیاسی پس از انتخابات ۱۳۸۸ بود، اما چون تنها دامن گروههای سیاسی مشخص را گرفت، برخلاف سرکوب جنبش اجتماعی سبز، موجب بحران مشروعیت اخلاقی برای نظام نشد.
مستقل از آنچه ذکر شد، قابل اشاره است که همزمان با وضع مورد اشاره، بخشی از اپوزیسیون و همچنین طیفی از شهروندان معترض به نتیجه رسمی انتخابات ۸۸ نیز متأثر از لمس و مشاهده سرکوب خشن و ارعاب و خشونت عریان، موضعی میانه و مواجههای عملگرایانه با واقعیت تلخ اتخاذ کرده، یا انفعال و حاشیهگزینی و سکوت در پیش گرفتهاند.
صورتبندی اپوزیسیون در ایران بعید است به آنچه که به اجمال ذکر شد، متوقف بماند. اوضاع سیاسی ایران چنان در حال تحول و متأثر از حوزههای گوناگون (اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و اجتماعی) است که زایشها و ریزشهای جدید را قابل پیشبینی میکند. چنانکه پس از دو انتخابات ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲، آرایش اپوزیسیون در کشور دچار تغییر شد.
.....................................................................................................
* نظر نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.