شهناز اکملی، مادر مریم کریمبیگی، که دخترش روز سهشنبه ۲۴ خرداد، توسط مأموران امنیتی بازداشت شده در گفتوگو با رادیو فردا میگوید که مریم را به عنوان یک خواهر دادخواه گرفتهاند و او ساکت نخواهد نشست.
مصطفی کریمبیگی، پسر شهناز اکملی و برادر مریم کریمبیگی، در جریان اعتراضهای سال ۸۸ در روز عاشورا در حوالی پل کالج تهران مورد اصابت گلوله از ناحیه سر قرار گرفت و کشته شد.
شهناز اکملی به رادیو فردا میگوید که دخترش در بند امنیتی زندان اوین و در اعتصاب غذا به سر میبرد و به تبلیغ علیه نظام متهم شده است.
او توضیح میدهد: «روز دوم اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۵ بعد از ظهر ریختند خانه ما و تمام زندگی ما را بر هم ریختند و لپ تاب و گوشی مریم و مرا با یکسری مدارک دیگر و کتاب با خود بردند. گفتند که مریم باید طی پنج روز به بازپرسی اوین برود. بعد بازجویان زنگ زدند گفتند باید بیایید دفتر پیگیری (وزارت اطلاعات) آنجا بازجویی میشوید. مریم سه چهار بار رفت و بازجویی شد مرا هم بردند بازجویی».
به گفته خانم اکملی، مریم کریمبیگی به «تبلیغ علیه نظام» متهم شده است: «به مریم گفتند که بازجویی تمام شده قرار صادر میشود که بیایی بازپرسی با عنوان تبلیغ علیه نظام. تا اینکه امروز ساعت ۷ صبح ماموران ریختند توی خانه و زندگی ما را دوباره به هم ریختند، دختر مرا بردند و برای دومین بار لپ تاب و گوشی اش را برده اند و زندگی ما را به هم ریختهاند».
مادر مریم و مصطفی کریمبیگی میگوید: «یک بچهام را کشتهاند و این یکی را هم زندان کردند. به بازجو گفتم او را که کشتید این را هم بکشید و یک تیر هم بزنید به قلب من، مرا هم بکشید و راحت شوید. دیگر چی میخواهید از جان ما؟»
او اضافه میکند، «گفتم دارید میبرید بکشید؟ مریم گفت نه مامان نمیکشند. گفتم مگر بهنام محجوبی را نکشتند؟ مگر بکتاش [آبتین] را نکشتند؟ این همه زندانی در زندان، بکشید دیگر خیالتان راحت شود. بابا ولم کنید دیگر. ۱۳ سال است بچهام را کشتید خودم را زندانی کردید ۲۵ روز من زندانی بودم در بند اوین بودم یکسال به من حکم دادند. حالا هم دخترم. تا کی آخر؟ نمیترسید از آن روزی که شما باید جواب پس بدهید؟»
شهناز اکملی، مهر ۱۳۹۸ به تحمل یک سال حبس تعزیری، ممنوعیت خروج از کشور، محرومیت از فعالیت سیاسی و محرومیت از عضویت در فضای مجازی محکوم شده بود.
خانم اکملی ۲۴ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت بود و با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی موقتاً تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شده بود.
او میگوید: «میگویند چرا در توئیتر کار میکنی. از دانشگاه میخواستند اخراجش کنند، من در اینستاگرام نوشتم. میگویند چرا علیه نظام تبلیغ می کنی؟ بابا ما تبلیغ نمیکنیم ما دادخواهی میکنیم. جرم دادخواهی زندان نیست. در بازجویی گفتند بنویس دادخواهی یعنی چه؟ گفتم معنی دادخواهی این است که من نمیخواهم انتقام بگیرم. من نمیخواهم قاتل بچهام اعدام شود ولی باید قاتل بچه من پیدا شود. گفتم شما مسئول امنیت ما هستید چرا زدید در خیابان بچه مرا کشتید؟ گفتند ما نکشتیم. گفتم شما نکشتید مسئول امنیتش که بودید چرا فکر جانش نبودید چرا کشتید؟ میگرفتید میکردید زندان و از او میپرسیدید».
مادر مصطفی کریمبیگی میگوید: «مصطفای من رأی نداده بود. هیچ موقع رأی نداده بود. برای اعتراض رفته بود و جرم اعتراض کشتن نیست، که با گلوله بزنید بکشید. ۱۳ سال است بچه مرا کشتهاید و هنوز این خون، این غم، توی دل من است. من نمیتوانم فراموش کنم. توی بازجوییها به من گفتند فراموش کن بچهای داری. مگر میشود بچهای راکه زایمان کردی، بزرگ کردی، فراموش کنی؟»
خانم اکملی میگوید که به قیمت جانش هم ساکت نمینشیند: «من دادخواهم بزنند بکشند. بزنند توی قلب من، بکشند. ما دست از دادخواهی نمی کشیم. مریم را به عنوان یک خواهر دادخواه گرفتند و من مادر دادخواهم و ساکت نمینشینم به قیمت جانم که شده ساکت نمینشینم».
او سپس خطاب به مادران دادخواه میگوید: «مادران دادخواه، مادرانی که بچههایتان در زندان هستند مادرانی که بچههایتان کشته شدند گوش به زنگ باشید که یک روز سراغ شما هم می آیند. ما همه با هم متحد میشویم و دست از دادخواهی نمیکشیم. مطمئن باشید که این دادخواهی یک روزی به ثمر میرسد».