پانصد سال از تاریخ رفرماسیون گذشته است و در اروپا مراسم گوناگونی به این مناسبت انجام میشود. رفرماسیون چه پدیدهای بوده است و چه تاثیری بر تاریخ اروپا گذاشت؟
مارتین لوتر یک شخصیت آلمانی بود که مسیر تاریخ مسیحیت و اروپا را تغییر داد. ولی چرا لوتر علیه پاپ قیام کرد؟ برای درک این مطلب باید یادآوری شود که در کلیسای کاتولیک گناهان انسانها توسط دعا یا اعتراف یک گناهکار در کنار یک کشیش تا حدی میتواند پاک شود. این پدیده در عصر رنسانس یا نوزایی مورد سوءاستفاده قرار گرفت، به صورتی که به دستور پاپ کشیشهای اعظم میتوانستند یک نوع سفتۀ رحم الهی صادر کنند که گناهکاران میبایست مکررا آنها را بخرند و به این صورت گناهان خود را پاک کنند. پول آن هم به گنجینه و خزانههای کلیسایی ریخته میشد. این پدیده یک صورت استثماری و بیرحمانه به خود گرفت، زیرا به مرور زمان واضح و آشکار شد که پاپ با پول گناهان خریده شده مردم میخواست هزینۀ بنای کلیسای پترز در روم را تامین کند. مراجع مذهبی به صورتی پول جمع میکردند که هدف آن فقط در خدمت تحکیم قدرت زمینی کلیسا کاتولیک و مراجع آن بود.
به نظر لوتر این نوع مال اندوزی و جمع آوری ثروت برای ساخت بنای یک کلیسا نوعی اخاذی و حق السکوت و نشاندهندۀ دسیسه بازی کلیسای کاتولیک بوده است. در یکی از تزهای لوتر قید شده است که انسانها توسط این نوع اخاذی به هیچ وجه از سعادت و رستگاری الهی بهرهمند نخواهند شد و این نوع ذخیرۀ ثروت خود نوعی کفر است.
لوتر معتقد بود که بخشش گناهان یک تبهکار امری روحانی است و خریدنی نیست و اگر فردی از انجام گناه خود پشیمان شده و عفو شود دیگر نمیبایست پولی بابت این عفو که به نظر او فقط جنبۀ روحانی دارد، پرداخت شود و از این رو پاپ و کلیسا هم اجازه ندارند که برای تحکیم قدرت زمینی خود و ساخت بنای کلیسای پترز روم با توسل به یک نوع اخاذی دولتی دار و ندار مردم را تصرف و توقیف کنند.
لوتر مینویسد که این نوع اخاذی هیچ ربطی به بشر دوستی و خیرخواهی ندارد و هر که، حتی پاپ، اگر به جای کمک به یک فرد محتاج از او پول بگیرد و از ضعف او سوءاستفاده کند، خشم الهی را برمیانگیزد.
یکی از بزرگترین پارادوکسهای فکری جنبش رفرماسیون این بود که از یک سو یک جنبش آزادیخواه انقلابی بود و از سوی دیگر تفکرات محافظه کارانۀ مذهبی را تبلیغ میکرد. لوتر معتقد بود که فراتر از سنت باید بدون پیشداوری، تعصب و غرض ورزی به حقایق عینی که روی میدهند دقت نمود و آنها را فهمید.
به نظر لوتر حرکات اشتباه کلیسای کاتولیک و شخص پاپ یک نوع بیاعتمادی نسبت به دین به وجود میآورد که مثلا چرا خدا فقط یک بار در روز گناهان مردم را میشوید و نه روزانه صد بار. یا اینکه چرا پاپ که دارای ثروت زیادی هم هست خودش هزینۀ کلیسای پترز را در روم نمیپردازد. لوتر در تز شمارۀ ۷۹ تا ۸۱ خود حتی قید میکند که قرار دادن تصویر پاپ و کشیشهای باج گیر در کنار تصویر مسیح در کلیسا خود یک نوع کفر است. لوتر معتقد بود که مسیحیان میبایست راه مسیح را بروند و نه به دنبال کلیسایی که با فریب و نیرنگ دارایی مردم را ضبط میکند.
انقلاب پروتستانتیسم
انقلاب پروتستانتها (معترضین)، سلسله مراتب کلیسای کاتولیک را به صورت نسبی واژگون نمود. در یک جنبش طبقاتی قشرهای فقیر و دهقانان توانستند شاید ناآگاهانه جنبش سکولاریستی را نیز توسعه دهند و سرانجام قدرت و صلاحیت روحانیت کلیسای کاتولیک را زیر سئوال ببرند. در آن زمان روحانیت کلیسای کاتولیک قدرت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی عظیمی داشت که روز به روز متزلزل میشد. لوتر نشان داد که انسانها احتیاج به استقلال فکری در مقابل انحصارطلبی فکری کلیسای کاتولیک و انحصارطلبی حکومتی آن دارند.
لوتر به دنبال یک خدای بخشنده بود، دقیقا در زمانی که رفتار کلیسای حاکم ظالمانه بود. لوتر برای زمان خودش یک اومانیست یعنی بشردوست محسوب میشود. او به این نتیجه رسیده بود که مسیحیان میبایست فقط به مسیح اعتقاد داشته باشند و نه به کلیسای کاتولیک.
یکی از بزرگترین پارادوکسهای فکری جنبش رفرماسیون این بود که از یک سو یک جنبش آزادیخواه انقلابی بود و از سوی دیگر تفکرات محافظه کارانۀ مذهبی را تبلیغ میکرد. لوتر معتقد بود که فراتر از سنت باید بدون پیشداوری، تعصب و غرض ورزی به حقایق عینی که روی میدهند دقت نمود و آنها را فهمید. به این صورت او با زیر سئوال بردن و شکستن سنتهای اعتساف، جور، بیداد و ستمگری یک ذهنیت انتقادی را در تفکر فردی و علمی به وجود آورد. از سوی دیگر او در آغاز با جنبش دهقانی تبانی نموده و حتی رهبری قیامهای دهقانی را به عهده گرفت ولی سرانجام مقابل همان جنبشها ایستاد و یکی از دشمنان سرسخت آن شد و از سکانداران حاکمیت جدید دولت دفاع کرد.
جنبش رفرماسیون بدون اینکه آگاهانه این هدف را دنبال کند قدرت را از کلیسا به دولت منتقل کرد. پروتستانتیسم این ایده را که هر فرد میتواند یک کشیش باشد، به کرسی تاریخ کلیسا نشاند. نباید فراموش شود که رفرماسیون خود به نوعی افکار دگم مذهبی را تبلیغ میکرد ولی بر نکاتی پافشاری مینمود که باعث به وجود آمدن لیبرالیسم و ایده شهروندی و کثرت باوری مدرن نیز شد. همچنین باید تاکید و تصریح شود که یکی از تبعات این جنبش اعتراضی جدایی دولت و نهادهادی کشور از دین و کلیسا بود که خود قدمی محسوب میشود که موجب شکیبایی مذهبی شد.
دشمنی لوتر با ترکها و یهودستیزی او یقینا از نکات قوت سیاست او نبوده است. در زمان زندگی لوتر قدرتهای اروپایی با همدیگر در جنگ بودند. ولی دلیلی که موجب وحدت آنها شده بود، امپراتوری عثمانی بود. در ابتدا لوتر مخالف یک جنگ صلیبی علیه ترکها بود ولی در عاقبت او ترکها را به مثابۀ یک دشمن محسوب کرد. لوتر به این نتیجه رسید که پاپ یک "آنتی کریست" یعنی دشمن مسیحیت است ولی ترکها و به کلام صریح و دیگر مسلمانان به نظر او یک نیروی شیطانی بودند.
پروتستانتیسم انسانها را مجبور نمود که حقیقتهای زندگی را جدیتر بگیرند و سنت شکنی کنند. البته استقلالی که انسان مدرن در طی چند قرن در اروپا یافت موجب شد که فکر کند که میتواند نه فقط قوانین طبیعت را با علم خود بشناسد بلکه بر آن قوانین طبیعت حکومت کند، که شاید امری نشدنی باشد. و بالاخره انسان مدرن خود را در مقابل دین و الاهیات قرار داد، زیرا تحمل خرافات را دیگر نداشت و به این علت فکر میکند که خود دیگر مخلوق نیست و میتواند با کمک علم و دانش خود جایگزین خالق و آفریننده شود.
فقط به صورت مختصر و مجمل مشکل یهودستیزی و اسلامستیزی لوتر در اینجا زیر ذرهبین قرار میگیرد. دشمنی لوتر با ترکها و یهودستیزی او یقینا از نکات قوت سیاست او نبوده است. در زمان زندگی لوتر قدرتهای اروپایی با همدیگر در جنگ بودند. ولی دلیلی که موجب وحدت آنها شده بود، امپراتوری عثمانی بود. در ابتدا لوتر مخالف یک جنگ صلیبی علیه ترکها بود ولی در عاقبت او ترکها را به مثابۀ یک دشمن محسوب کرد. لوتر به این نتیجه رسید که پاپ یک "آنتی کریست" یعنی دشمن مسیحیت است ولی ترکها و به کلام صریح و دیگر مسلمانان به نظر او یک نیروی شیطانی بودند.
بهویژه یهودستیزی یکی دیگر از ضعفهای فکری لوتر بود که آن را هم باید در چارچوب تاریخی قرار داد. از یک سو رکونکیستا یعنی جنبش سقوط حکومت اسلام در اسپانیا و بیرون راندن موروهای مسلمانان در سال ۱۴۹۲ از اسپانیا یهودستیزی را در اسپانیا به دنبال داشت که تاثیرات منفی خود را به کشورهای دیگر اروپایی هم گذاشت. از سوی دیگر مسیحیت در اروپا بعد از جنگهای صلیبی هنوز مشغول برخورد با دنیای عثمانیها بود. هر چه باشد عثمانیها توانسته بودند کنستان تینوپل را که همان قسطنطنیه یا استانبول امروزی باشد در سال ۱۴۵۳ فتح کنند. تا آن موقع این شهر زیر سلطۀ امپراتوری روم بود.
توماس کافمن کارشناس تاریخ کلیسا از شهر گوتینگن آلمان مینویسد که ترکها در حقیقت موجب شدند که جنبش لوتری بتواند با موفقیت رشد کند. به نظر او ترکها خطری از خارج بودند و لوتر توانست برای خنثی نمودن این خطر جنبش و طرفداران خود را تشویق کند که قاطعانهتر به مبارزه خود ادامه دهند که خود موجب موفقیت بیشتر جنبش پروتستانتیسم شد.
لوتر که در سال ۱۵۴۶ فوت کرد، میگفت که خطر ترکها از خارج بلایی است الهی که به دلیل گناههای کلیسای کاتولیک دنیای مسیحیت را به خطر میاندازد. از این رو فقط پروتستانتیسم که به نظر لوتر مسیحیت حقیقی است میتواند راه حلی جدید برای مسیحیت ارائه دهد. سال ۱۵۲۹ در زمانی که نیروهای عثمانی تا جلوی دروازههای وین رسیده بودند، لوتر از این تقابل نظامی با ترکها برای توسعۀ جنبش خود استفاده میکند. او از تقابل و رویارویی با اسلام صحبت نمیکرد بلکه به نظر او دشمنان از یک سو پاپ و کلیسای کاتولیک و از سوی دیگر ترکها بودند. البته لوتر به جای مسلمانان از جنبش محمدی صحبت میکرد.
به نظر لوتر مشکل مسلمانان این بوده که نه شراب میخورند و نه میتوانند شاد باشند و از کاتولیکها هم پرهیزکارترند و سکوتی که در مساجد آنها حاکم است فقط به دلیل این است که زنان مسلمان چادر به سر و جدا از مردان مینشینند. توماس کافمن مینویسد که برای لوتر رفتار مسلمانان حتی به صورتی تحسین آمیز بوده ولی دقیقا این درک شگفتآمیز زمینه را برای دشمنی لوتر هم با ترکها و هم با یهودیان فراهم میکند، تا حدی که به نظر او ترکها توان شیطانی داشتهاند.
بعد از اینکه لوتر ترجمۀ قرآن را به زبان لاتین میخواند او در پایان زندگی خود خواهان ترجمۀ قرآن به زبان آلمانی میشود. لوتر دلیل اهمیت ترجمۀ قرآن را به این صورت شرح میدهد که آلمانیها پی ببرند که اسلام تا چه حد دین ننگ آوری است. البته این را باید اضافه کرد که کلیساهای لوتری و پروتستانت در قرن ۲۱ دیگر نظریههای یهود ستیزی و اسلام ستیزی لوتر را دنبال نمیکنند.
حقیقت تاریخی این است که جنبش رفرماسیون سحر و جادوی کلیسای کاتولیک را شکست و فروپاشید و جامعه را برای کشف و کسب علوم مدرن، برای طبیعت گرایی و ناتورالیسم آماده نمود. شاید بدون لوتر و رفرماسیون هیچوقت دانشمندانی مانند چارلز داروین امکان طرح افکار خود را پیدا نمیکردند.