میزبان/ بهمن مقصودلو
میزبان: بهمن مقصودلو
میهمانان: آنتونی کوئین، آندرو ساریس، هوشنگ کاووسی، احمد محمود و مارکو گریگوریان
موسیقی: هفت مستخدم و منهتن به روایت ارقام
منوی شام: کتلت
میزبان این برنامه بهمن مقصودلو است. آقای مقصودلو بیش از چهل سال است که در زمینههای مختلف سینمایی فعالیت دارد و فیلمهای مستند او درباره بزرگان ادب و هنر ایران از جمله اردشیر محصص، احمد شاملو، ایران درودی، عباس کیارستمی و احمد محمود برای شناساندن بیشتر این چهرهها تأثیرگذار بوده است.
آخرین فیلم مستند او «لبه تیغ» است، درباره میراث بازیگران زن ایرانی. آقای مقصودلو همچنین تهیهکنندگی چند فیلم سینمایی بلند در آمریکا را بر عهده داشته است از جمله «هفت مستخدم» با بازیگری آنتونی کوئین هنرپیشه معروف هالیوود و «منهتن به روایت آمار» به کارگردانی امیر نادری.
او چند اثر پژوهشی نیز دارد از جمله «سینمای ایران» که دانشگاه نیویورک آن را در سال ۸۷ میلادی منتشر کرد، «آزادی و عشق در سینما» و آخرین کتاب او درباره فیلم مستند «علف» است که ماجرای سفر سه آمریکایی به ایران در بیش از نود سال پیش و چگونگی ساختن این فیلم را بازگو میکند.
آقای مقصودلو از دانشگاه کلمبیا در نیویورک دکتری در رشته سینما دارد و در همین شهر زندگی میکند.
درباره بهمن مقصودلو
بهمن مقصودلو بیش از چهل سال است که در زمینههای مختلف سینمایی فعالیت دارد و مستندهای او درباره بزرگان ادب و هنر از جمله اردشیر محصص، احمد شاملو، ایران درودی، عباس کیارستمی و احمد محمود برای شناساندن آنها تأثیرگذار بوده است. آقای مقصودلو در شهر نیویورک زندگی میکند.
آقای بهمن مقصودلو خیلی متشکرم که در برنامه میزبان شرکت میکنید. لطفاً به من بگویید که برای مهمانی شما میخواهید از چی کسانی دعوت کنید؟
با درود و تشکر از شما و شنوندگانتان. اولین مهمان من آنتونی کوئین است. دومین مهمان من آندرو ساریس آمریکایی است که منتقد فیلم است. سومی هوشنگ کاووسی است. چهارمی احمد محمود نویسنده و پنجمی مارکو گریگوریان نقاش و مجسمهساز.
من بعداً از شما میپرسم که به مخاطبان ما توضیح بدهید که چرا به این پنج نفر علاقهمند هستید. ولی قبل از آن به من بگویید که برای اینها میخواهید چه موسیقیای پخش کنید؟
موسیقیای که من انتخاب کردم از گاتو باربیری نوازنده و آهنگساز معروف جاز است که اصلیت او آرژانتینی است. او یکی از دوستان من بود و برای دو تا از فیلمهایی که من تولید کردم موسیقی ساخت، یکی فیلم «هفت مستخدم» و یکی «منهتن به روایت ارقام» که امیر نادری آن را کارگردانی کرد.
این دو موسیقی فیلم را کمپانی سونی روی دی وی دی به بازار فرستاده و خیلی دوست دارم آنها را که برای فیلمهای من ساخته شده و بسیار زیباست در شب مهمانی پخش کنم.
بهمن مقصودلو/ هفت مستخدم و منهتن به روابط ارقام
موسیقی انتخابی: هفت مستخدم و منهتن به روایت ارقام
اثر: گاتو باربیری
حالا برگردیم به مهمانان شما. اولی گفتید آنتونی کوئین. او البته هنرپیشه بزرگی است و در یکی از فیلمهایی که شما تهیهکننده آن بودید (هفت مستخدم) بازی کرد. چرا به او علاقه دارید؟
اولاً ما دوست بسیار صمیمی بودیم. قبل از آنکه با ایشان دوست شوم، در دو فیلم یکی هفت مستخدم و یکی تولستوی، که او در آنها بازی کرد من تمام کارهای آنها را به عنوان تهیهکننده انجام دادم. او خیلی دلش میخواست که نقش تولستوی را بازی کند. او به علت بالا رفتن سنش دوست داشت قبل از مرگش در دو نقش پیکاسو و تولستوی بازی کند.
من خیلی با ایشان نزدیک بودم. تقریباً هفتهای یک بار یا دو بار با هم نهار یا شام میخوردیم. به مدت ده سال تا مرگش همدیگر را میدیدیم. خیلی به من اعتماد داشت. آدم بسیار برجستهای بود آقای صبا. کتاب خوانده بسیار قهاری بود. لیبرال و آزاداندیش بود و شخصیت بسیار والایی داشت. صادق، رُک و طغیانگر بود. این شخصیت هایی که من برای مهمانی انتخاب کردم همه شان یک نوع طغیانگری، یک نوع عصیان داشتند و پیرو عدالت اجتماعی بودند.
میهمانان بهمن مقصودلو/ آنتونی کوئین
آنتونی کوئین (۱۹۱۵ تا ۲۰۰۱ م.): هنرپیشه آمریکایی و از بازیگران نامدار هالیوود
آثار: زندهباد زاپاتا، زوربای یونانی، شور زندگی، باراباس، رسالت، عمر مختار و آثار دیگر
دلیل دعوت: ما دوست بسیار صمیمی بودیم. خیلی به من اعتماد داشت و آدم بسیار برجستهای بود. کتاب خوانده بسیار قهاری بود. لیبرال و آزاداندیش بود و شخصیت بسیار والایی داشت. صادق، رُک و طغیانگر بود.
آنتونی کوئین یک نگاه خوبی به زندگی و فرزندانش داشت. آدمی بود که میتوانست ساعتها با شما راجع به مسائل مختلف بحث بکند. در بیش از سیصد فیلم بازی کرد. یک آدمی بود که علیه همه چیز در هالیوود جنگ کرد.
او مکزیکی الاصل بود که آمده بود به آمریکا. چون موهایش بلوند نبود و صورتش خیلی خشن نشان میداد و به نوعی با بقیه صورتها متفاوت بود همیشه در نقش سرخپوستها یا آدمهای منفی مورد استفاده قرار میگرفت، و جای خودش را در هالیوود آنطوری که میخواست پیدا نکرد.
گرچه بسیار مورد احترام بود و دو جایزه اسکار برای نقشهای مکمل گرفت. موقعی که او برای نقشش در فیلم «زوربای یونانی» کاندیدای اسکار برای بهترین هنرپیشه شده بود صد درصد آن را میبرد. ولی درست یک هفته قبل از اعطای جوایز اسکار یک روزنامهای در نیویورک فاش کرد که او یک رابطه خارج از زناشویی دارد و این موضوع در جامعه محافظهکار آمریکا در آن موقع بسیار تأثیرگذار بود و اسکار را به رکس هاریسون دادند برای بازی در فیلم «بانوی زیبای من».
چون همه فکر میکردند که آنتونی کوئین این جایزه را میبرد، در مهمانی بعد از مراسم اسکار، رکس هاریسون میرود به طرف آنتونی کوئین و اسکارش را میگذارد روی میز او و میگوید که این حق تو بود که به من دادند.
حالا می رویم سرغ آندرو ساریس منتقد فیلم ساکن نیویورک. شما چرا به او علاقهمندید و او را شخصاً میشناسید؟
میهمانان بهمن مقصودلو/ آندرو ساریس
آندرو ساریس (۱۹۲۸ تا ۲۰۱۲ م.): نظریه پرداز و منتقد آمریکایی سینما
آثار: سینمای آمریکا، اعترافات یک کالتیست، سینمای اولیه، سینما و سیاست، رمز سینمای جان فورد، و تاریخ سینما ناطق آمریکا
دلیل دعوت: یکی از مؤثرترین منتقدان سینما بود که در دهه شصت و هفتاد در تبدیل سینما به هنر نقش بسزایی داشت. من در دوره دکترا شاگرد ایشان بودم و برای کتاب من درباره سینمای ایران مقدمهای نوشت.
من همه این مهمانان را شخصاً میشناسم. من موقعی که آمدم آمریکا آندرو ساریس یکی از غولترین و مؤثرترین منتقدان سینما بود. او در دهه شصت و هفتاد در تبدیل سینما به هنر نقش بسزایی داشت. برای کتاب من درباره سینمای ایران مقدمهای نوشت و من در دوره دکترا شاگرد ایشان بودم. با خودش و همسرش رفت و آمد داشتیم و با هم شام میخوردیم.
آقای آندرو ساریس از پیشگامان نقد فیلم مدرن در آمریکاست. درست است؟
ایشان کسی بود که در ۱۹۵۴ در فرانسه بود و بعد دوباره در ۱۹۶۱ به فرانسه رفت و با سینمای موج نوی فرانسه آشنا بود و با کارگردانان مشهوری مثل ژان لوک گُدار و فرانسوا تروفو دوستی داشت. او یک سال در آنجا اقامت داشت. بعد از اینکه تروفو مقالهای در باره سینمای مؤلف نوشت، آندرو ساریس در بازگشت به آمریکا مقالهای در باره سینمای مؤلف در سال ۱۹۶۲ نوشت و آن را فرموله کرد و به دیگران قبولاند.
بر مبنای آن یک کتاب بسیار مهم و مؤثری نوشت به نام «سینمای آمریکا، کارگردانان و کارگردانی ۱۹۲۹-۱۹۶۸» که اصلاً مطالعات سینما را در آمریکا زیر و رو کرد. او در این کتاب کارگردانان آمریکایی را بر مبنای تئوری مؤلف دستهبندی کرد.
ساریس بر منتقدان بسیاری تأثیر گذاشت که خودشان اذعان میکنند و امکان مطالعات سینمایی را در دانشگاههای آمریکایی به وجود آورد که در رشته سینما لیسانس و دکترا بدهند. او یکی از غولهای سینما در آمریکا بود و نگاهش به سینما و نقدهایی که مینوشت متفاوت بود.
اولین نقدی که در مجله « ویلِج وویس» بر مبنای تئوری مؤلف در باره فیلم «روح» ساخته آلفرد هیچکاک نوشت در آن موقع بسیار نو و بسیار پر سروصدا بود. تأثیرش بر نقد فیلم و سینمای آمریکا و سینماگران دنیا بسیار مهم و غیر قابل بحث است.
من می توانم بسیار درباره ساریس صحبت کنم. دوست عزیز من بود از دهه هفتاد تا موقع مرگش. من با ایشان درباره فیلم «ده» ساخته عباس کیارستمی مصاحبه کردم و گزارش آن در فیلم من درباره عباس کیارستمی هست و من این فیلم را به او تقدیم کردم چون ایشان در همان سال یعنی ۲۰۱۲ در سن هشتاد و سه سالگی فوت کردند.
مهمان سوم شما امیر هوشنگ کاووسی است. برای ما توضیح بدهید که چه علاقهای به ایشان دارید؟
میهمانان بهمن مقصودلو/ هوشنگ کاووسی
هوشنگ کاووسی (۱۳۰۱ تا ۱۳۹۲ ه.ش.): کارگردان و منتقد ایران سینما
آثار مشهور: ماجرا زندگی، هفده روز به اعدام، خانه کنار دریا، و آثار دیگر
دلیل دعوت: از همان ابتدای جوانی مطالبش را میخواندم و خیلی زود با ایشان دوست شدم. آدم بسیار برجستهای بود، و در تمام زمینههای فرهنگی مقاله مینوشت نه فقط راجع به سینما بلکه درباره ادبیات و شعر.
من از همان ابتدای جوانی مطالبش را میخواندم و خیلی زود با ایشان دوست شدم. آدم بسیار برجستهای بود، آدم فرهنگی بود و در تمام زمینههای فرهنگی مقاله مینوشت نه فقط راجع به سینما بلکه درباره ادبیات و شعر. میدانیم که رباعیات خیام را به فرانسه ترجمه کرد.
من با کاووسی کار کردم. خیلی آدم درجه یکی بود. از یک خانواده نظامی آمده بود. خیلی آدم با مقرراتی بود و همه فکر میکردند که دیکتاتور است که اینطور نبود. خیلی دیسیپلین داشت. دوست بسیار خوبی بود و من خیلی با این آدم نزدیک بودم. تأثیر فوقالعادهای بر نقد فیلم در سینمای ایران و بالا آوردن سطح سینمای ایران گذاشت، و در شناساندن سینما به نسل جوان نقش داشت.
آقای کاووسی شاید بشود گفت که هم نقدنویسی مدرن را در سینمای ایران وارد کرد و هم خودشان فیلمهایی ساختند. ولی به نظر نمیآید که فیلمهایشان آنقدر در تاریخ سینمای ایران مهم باشد. نمیدانم شاید اشتباه میکنم. نظر شما چیست؟
شما درست میگویید. ببینید یک کسی خالق است یعنی در وجودش خلاقیت والایی وجود دارد. این آدمها خودشان را در دنیای هنر میشناسانند و تثبیت میکنند. یک ضعفی که کاووسی داشت این است که او اهلی تئوری بود و سینما را میشناخت، ولی خلاقیتی که ما در سینما دنبال آن میگردیم در کارش یک کم ضعیف بود.
ولی از طرف دیگر وقتی الان به فیلم «هفده روز به اعدام» او نگاه میکنیم میبینیم که غلط املایی ندارد. و اگر آن را مقایسه کنیم با فیلمهایی که آن موقع میساختند که به فیلمفارسی معروف است و اغلب مبتذل و تجاری بودند و یا حتی فیلمهایی که ارزشهایی داشتند، میبینیم که فیلم آقای کاووسی با آنها تفاوت داشت. یعنی فیلمش از نظر ساختار سینمایی درست بود. و الان که به آن نگاه میکنیم فیلم بدی نیست ولی ما چیز نویی در آن نمیتوانیم پیدا بکنیم.
یعنی میخواهید بگویید که یک منتقد خوب ضرورتاً یک فیلمساز خوب نیست.
دقیقاً منتقدان خوب دنیا همه فیلمساز نشدند و فیلمهای خوبی هم نساختند. هر منتقد خوبی ضرورتاً نمیتواند یک فیلمساز خوبی بشود.
حالا درباره مهمان چهارم شما احمد محمود صحبت میکنیم که نویسنده است و شما درباره او فیلم مستندی ساختید.
میهمانان بهمن مقصودلو/ احمد محمود
احمد محمود (۱۳۱۰ تا ۱۳۸۱ ه.ش.): نویسنده ایرانی
آثار: همسایهها، داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه، درخت انجیر معابد، و آدم اول
دلیل دعوت: احمد محمود در زندگیم یکی از نزدیکترین نویسندگان و روشنفکران به من بود. نویسنده بسیار بزرگی بود که به نظر من بهترین نویسنده اجتماعی بعد از مشروطیت ایران است.
احمد محمود یکی از نزدیکترین نویسندگان و روشنفکران به من در زندگیم بود. در دوران دانشجویی با این آدم آشنا شدم. روزهای جمعه میرفتم در منزلش در خیابان امیریه تهران. آن موقع تازه از اهواز آمده بود به تهران و در سازمان زنان کار میکرد و این دوستی ما ادامه پیدا کرد.
نویسنده بسیار بزرگی بود که به نظرم با سیطره دو تا رژیم مقابله کرد، مبارزه کرد و طاقت آورد. سکوت نکرد و نوشت. هر دو رژیمی که سانسور، هنرمند آزاری، محدودیت و عدم آزادی بیان در آنها وجود داشت. او با رنج و درد و زندان و شکنجه در هر دو رژیم درآویخت و مبارزه کرد.
سرکش بود، نجیب بود، شریف بود آزاده و آزادمنش بود. چه بگویم. انسانگرا بود و منش بسیار والایی داشت خارج از تمام این روابط جاری و حاکم. گوشهگیر بود و تبلیغ برای آثارش نمیکرد. به نظر من بهترین نویسنده اجتماعی بعد از مشروطیت ایران است.
درونمایه آثارش مسائل اجتماعی و انسانی است. به مسائل جنوب کشور و مسائل شهری تکیه می کند. فرم او رئالیستی اجتماعی است. به جزئیات و ابعاد و لایههای مختلف و کاراکترهای مختلف و متعدد با گویشهای مختلف توجه دارد مثل داستایفسکی.
به نظر من آدم فوقالعادهای بود. هیچوقت در زندگی فراموشش نمیکنم. سال ۲۰۰۲ یک هفته با او بودم و برای فیلم مستندم فیلمبرداری میکردم. خودش به من گفت که بیا این فیلم را از من بساز. من اول تلفنی از آمریکا به آقای ناصر تقوایی پیشنهاد کردم که بسازد ولی ایشان نساخت. خودم بلند شدم از آمریکا رفتم به ایران و یک هفته فیلم گرفتم. روز آخری که با ایشان خداحافظی کردم و می خواستم برگردم، دم در آمد و به من گفت بهمن کارت دارم و باید با تو صحبت کنم. ولی من مجبور شدم به دلایلی ایران را زود ترک کنم. بعد با او تلفنی صحبت کردم ولی سه ماه بعد فوت کرد و فیلم او را که من دوسال بعد ساختنش را تمام کردم متأسفانه هیچوقت ندید.
از لحاظ خصوصیات شخصی چه جور آدمی بود؟
خیلی آدم کمحرف و افتادهای بود. هیچ حرفی را بدون دلیل قبول نمیکرد. آدمی نبود که شما بتوانید به راحتی قانعش بکنید. عقاید خودش را داشت و با تجربه بود. آرام بود. نجابتی که شما در صورتش میدیدید در هر مجلسی جذب شخصیت او میشدید.
حالا درباره آخرین مهمان شما صحبت میکنیم مارکو گریگوریان که از ارامنه ایران است و نقاش بود.
میهمانان بهمن مقصودلو/ مارکو گریگوریان
مارکو گریگوریان (۱۳۰۴ تا ۱۳۸۶ ه.ش.): نقاش، بازیگر و هنرشناس ارمنیتبار
آثار: آرامش قبل از طوفان، گرگ صحرا، کلید، آخرین گذرگاه و آثار دیگر
دلیل دعوت: گریگوریان از پیشگامان هنر آوانگارد در ایران پس از جنگ جهانی دوم است. از لحاظ فرم مبتکر، نوآور و خلاق بود. او مظهر طغیان و جسارت بود و فرمهای قدیمی را رد میکرد.
گریگوریان از پیشگامان هنر آوانگارد در ایران پس از جنگ جهانی دوم است. از لحاظ فرم مبتکر، نوآور و خلاق بود. او مظهر طغیان و جسارت بود و فرمهای قدیمی را رد میکرد.
با مارکو من از ایران آشنا بودم. وقتی در سال ۱۹۷۹ بعداز انقلاب به آمریکا آمد، من بلافاصله دیدمش. دائم با هم رفت و آمد داشتیم. من فیلم آشوویتس او را در بخش فیلمهای کوتاه فسیوال در نیویورک نشان دادم و همیشه با هم بودیم.
من خاطرات زیادی از ایشان دارم. شاگردان مهمی مثل فرامرز پیلآرام و حسین زندهرودی تربیت کرد. در آکادمی هنرهای زیبای رم درس خوانده بود. یکی از پایههای نوآوری در هنر ایران بود. او یکی از نقاشانی است که راکفلر چهار اثرش را قبل از انقلاب خرید و او یکی از پنج نقاش ایرانی است که کارش در موزه هنرهای مدرن نیویورک وجود دارد.
من باید خاطرهای را از او به شما بگویم آقای صبا. این خیلی مهم است. من دائم میرفتم و میدیدمش. او کارهایش را به ارمنستان برده بود و در آنجا موزهای ساخت. در سالهای آخر زندگیش شش ماه آنجا بود و شش ماه در نیویورک.
یک شب به من زنگ زد و گفت بهمن من فردا دارم میروم به ارمنستان و بیا کارت دارم. من رفتم پیش او. این سفر آخرش بود. شاید به او الهام شده بود. رفت تمام بریده جراید، فیلمها و عکسهایش را آورد و به من داد. یک جعبه دقالباب هم آورد و گفت اینها را ببر. من گفتم علاقهای به دقالباب ندارم. گفت پس برو تابلو بردار و هر چه توی این خانه هست میخواهی بردار. من آدم مأخوذ به حیایی بودم. میتوانستم ۲۰ تا از تابلوهایش را بردارم. گفت هر چه میخواهی امشب بردار و ببر. تمام مدارکش را به من داد. چند تا تابلو هم خودش انتخاب کرد و گفت ببر به خانهات که الان در منزل من هست.
او روز بعد رفت به ارمنستان و در آنجا دزد آمد به نمایشگاهش و شبانه با دزد گلاویز شد و بردنش به بیمارستان و حالش خوب شد. آمد خانه ولی بعد سکته کرد و فوت کرد و دیگر برنگشت. میخواهم بگویم که روابط ما خیلی نزدیک بود. هر وقت به این دوستانم فکر میکنم که درباره آنها دارم با شما صحبت میکنم خاطرات و لحظات خوشی از آنها دارم.
لااقل فرصتی است که در مهمانی مجازی شما این دوستانتان را ببینید. آقای مقصودلو حالا برای این پنج مهمانی که از دوستان شما و از هنرمندان بزرگ بودند میخواهید چه غذایی درست کنید؟
بببینید چون اینها یک ترکیبی از ایرانی و غیرایرانی هستند من خیلی فکر کردم که چه غذایی برای آنها مناسب است. غذایی که آقای صبا من خیلی دوست دارم کتلت است. من از بچگی خیلی کتلت دوست داشتم و آنقدر دوست داشتم که هر فامیلی که کتلت داشتند مرا آن روز دعوت میکردند و میگفتند بهمن ما امروز کتلت داریم تو هم بیا.
کتلت یک غذایی است که میشود به خارجیها هم داد. کنارش معمولاً سیب زمینی سرخ کرده و سبزیجات هم میگذارند با نان و ترشی. یک غذای گوشتی است که هم ایرانی و هم خارجی دوست دارد و به مذاق خیلی هم جور در میآید و من هم آن را خیلی دوست دارم و فکر کردم که کتلت برایشان درست کنم و خودم هم خیلی خوب بلدم که کتلت درست کنم.
من هم کتلت خیلی دوست دارم و خوش به حال مهمانان شما که کتلت ایرانی با دستپخت بهمن مقصودلو میخورند. خُب آقای مقصودلو مهمانان شما دارند موسیقی شما را گوش میدهند و کتلت میخورند. سر میز شام نشستید و دارید با هم گپ میزنید. مهمانانی که شما همه را از نزدیک میشناختید و همه اهل هنر و فرهنگ و سینما هستند. حالا سر میز شام چه خبر است و چه صحبتی میکنید؟
چیزی که آقای صبا من میخواهم بگویم این است که من در زندگی یک شانسی داشتم که میخواستم از همان جوانی با بزرگان هنر ایران آشنا بشوم. این شاید به علت جاهطلبیهای مثبت خودم بود، یا شاید هم به علت علاقه، عشق و فضولی و یادگیری. چون خیلی زود وارد مطبوعات شده بودم و در تلویزیون هم تهیهکننده بودم این شانس را پیدا کردم که با این آدمها آشنا بشوم.
برای من یک امتیازی بود و خیلی خوشحالم و افتخار میکنم که با چنین آدمهایی من زمان گذراندم و الان میتوانم بگویم که اینها دوستان من بودند و من چه خاطراتی از آنها دارم. الان هم در یک مهمانی خیالی برای رادیو فردا از آنها دعوت کردم که بیاییند منزل من از گاتو باربیری که یکی از غولان موسیقی جاز در آمریکای لاتین و آمریکاست تا آنتونی کوئین که یک غول دنیای سینماست تا آندرو ساریس که یک منتقد فیلم جهانی است و دکتر کاووسی عزیز و مارکو گریگوریان عزیز و احمد محمود نازنین.
حالا که اینها دعوت مرا پذیرفتند و این افتخار را به من دادند که به مهمانی من بیایند من آقای صبا واقعاً احساس شعف و خوشحالی میکنم. چی چیزی من بگویم… نمیدانم.
جز اینکه واقعا احساس شعف بکنید چیز دیگری نمیشود گفت.
من این شانس و این افتخار را داشتم.
بسیار خوب. خیلی از شما ممنونم آقای بهمن مقصودلو که در برنامه میزبان شرکت کردید. امیدوارم که به مهمانان شما خوش بگذرد.
خواهش میکنم و ممنونم از دعوتتان.