وقتی دیوار شکسته شد و دیگر مرزی میان شرق و غرب آلمان در عمل باقی نماند، شاید فکر نمیکرد که نئولیبرالیسم به این سرعت همه جا را به تصرف خود درآورد و الگوی مسلط اقتصاد جهانی شود.
قبل از فروپاشی، دیواری که «پینک»[۱] به گرداگرد خود کشیده بود ارتباطی معنایی با دیوار برلین برقرار میکرد و سرانجام که با شکست بلوک شرق، صفحه تاریخ نیز ورقی دیگر خورد، راجر واترز نمایش عظیم خود را بر ویرانههای دیوار اجرا کرد، کنسرتی با ۴۵۰ هزار تماشاچی که فضای میان میدان پتسدامر برلین و دروازه براندنبورگ را پر میکرد[۲]. اما این کنسرت به رغم رکوردی که در فروش بلیت بر جای گذاشت، «پایان شاد» داستان راجر واترز نبود، چرا که قرار بود جهان در سالهای بعد یک گردش به راست تند و جدی داشته باشد.
شنبه ۹ نوامبر، آلمان سی سالگی فروپاشی دیوار را جشن گرفت. جشن با این هشدار رهبران آلمان همراه بود که ارزشهایی چون آزادی، دموکراسی، برابری و حاکمیت قانون که اروپا بر آن بنا شده است، امروز بیش از گذشته نیاز به مراقبت و مجاهدت دارد[۳]، هشدارهایی که از یک سو ناظر به الگوی نظامهای حکومتی اقتدارگرا بود و از سوی دیگر متوجه ظهور دوباره جریانهای راست افراطی در غرب و قدرت گرفتن آنها.
نفی اقتدارگرایی و مبارزه با راستگرایی افراطی که طی قرن بیستم در هیولای فاشیسم تجلی یافت، از اصلیترین محورهای آلبوم «دیوار» است، «راک اپرایی» که درست ده سال قبل از فروپاشی دیوار برلین در همین ماه نوامبر تکمیل و منتشر شد و حالا وارد چهل سالگی خود میشود، مخلوق و برساخته راجر واترز[۴] که با فروش حدود سی میلیون نسخه جای خود را در فهرست پرفروشترینهای تاریخ موسیقی تثبیت کرده و تازه این آمار محدود به چند کشور خاص غربی است و شامل بقیه جهان و جایی مثل ایران نمیشود.
دو سه نسل از ما ایرانیان خاطرههای بسیاری از «دیوار» پینک فلوید دارد و با این آلبوم بزرگ شده. انتشار ویژهنامه «دیوار» در مجله «گزارش فیلم» شاید اولین مواجهه ایرانیها با متن اشعار این آلبوم باشد.
این ویژهنامه اواخر دهه ۱۳۶۰ منتشر شد و به طرفةالعینی همه نسخههایش فروش رفت و پس از آن دستگاههای فتوکپی بود که به کمک آمد؛ تا سالها این نسخههای فتوکپیشده از ویژهنامه دست به دست میچرخید و بدین ترتیب امکانی برای فهم جهان راجر واترز و گروهش فراهم میآورد.
آنچه از کلمات «پینک» و موزیک «پینک فلوید» برداشت میشد، شورش و عصیان بود و این نیاز به شوریدن را چقدر ما احساس میکردیم؛ جامعه تازه فاجعه جنگ را پشت سر گذاشته بود و حال که به خود آمده بود، میدید ایدئولوژی حکومتی اقتدارگرا همه ابعاد زندگیاش را تحت کنترل خود درآورده؛ «نیاز نداریم فکر ما رو کنترل کنین»[۵].
جنگ نیز تجربه مشترک جامعه ایرانی با «پینک» بود که ما را به او نزدیک میساخت. «پینک» قهرمان راک اپرای «دیوار» است که زندگی او در طول اثر روایت میشود، خواننده و آهنگساز یک گروه راک، کاراکتری که از جهاتی یادآور زندگی خود راجر واترز است و از جهاتی دیگر، بازتاب ویژگیهای رفتاری «سید برت» که تا پیش از بیماری روحی و ترک پینک فلوید،مغز متفکر گروه بود.
«پینک» پدر خود را در جنگ از دست داده، همانند راجر واترز که وقتی پنج ماهه بود پدرش هدف بمبهای آلمانها در نبرد آنتزیوی ایتالیا قرار گرفت، امری که حالا همه زندگی و خاطراتش از کودکی و نوجوانی را تحت الشعاع خود قرار داده:
«بابا از روی اقیانوس پرواز کرده/از خودش فقط یه خاطره گذاشته/یه عکس توی آلبوم خانوادگی/ بابا چی دیگه واسهم گذاشتی؟/بابا چی از خودت واسهم گذاشتی؟/کل چیزی که واسهم گذاشتی یه آجر توی این دیوار بود/ کل چیزی که واسهم گذاشتی چند تا آجر توی این دیوار بود.»[۶]
«پینک» در اوج شهرت دیواری به گرداگرد خود میکشد؛ هر تروما آجری بر آجرهای دیگر، مادر به شدت حمایتگر، معلمهای آزارگر و سرکوبگر، جامعه بیشفقت، ازدواج ناموفق و بیثمر، خیانت همسر.
همه اینها آجری دیگر بر دیوار است تا رفتهرفته سازه تکمیل شود؛ در خود فرو رفتن، انزوای مطلق و جدایی از همگان. تمامی اشعار آلبوم «دیوار» در خدمت این داستان قرار دارند و این خصلت یک راک اپراست که حول یک مفهوم و یک داستان، شکل میگیرد و گسترش مییابد.
تلاش برای نجات «پینک» با استحاله او همراه میشود و آن لحظهای است که خواننده گروه راک در قالب یک رهبر خودکامه، یک دیکتاتور فاشیست، ظهور میکند.
فیلمی که آلن پارکر سال ۱۹۸۲ بر اساس آلبوم «دیوار» و فیلمنامه راجر واترز ساخته است، ماهیت فاشیسم را در این صحنهها به خوبی نشان میدهد، هجوم پیروان مسخشده و بدون اراده «پینک» به یهودیها، اقلیتهای جنسی، و هر آنکه نیروی مخالف مینماید، و حذف فیزیکی آنها؛ گوشهای از تاریخ توتالیتاریسم و نظامی توسعهطلب که با تمامیتخواهی و ایدئولوژیای که بر پایه نژاد بنا نهاده بود، جهان را در قرن بیستم به جنگ و ویرانی کشاند.
«اون آدمهایی رو که ترسیدن دیدی؟/صدای افتادن بمبها رو شنیدی؟/ تا حالا به این فکر کردی که چرا باید دنبال پناهگاه باشیم وقتی قولِ ساختن یه آرمانشهر با یه آسمون صاف و آبی رو بهمون دادن؟/.../خداحافظ آسمون آبی/خداحافظ»[۷].
اشعار ضد جنگ آلبوم «دیوار» فصل درخشانی در تاریخ موسیقی راک را رقم میزند، جایی که با نفیر گلوله، پرواز بمبافکنها و صدای انفجار بمب تلفیق میشود تا مخاطب، خود را وسط واقعه احساس کند. هرچند شاید اصطلاح «ضد جنگ» آنقدرها دقیق نباشد، بلکه «ضد جنگطلبی و جنگطلبان» بیان درستتری است، چرا که راجر واترز در مصاحبههایش جنگ با فاشیسمی را که سودای فتح جهان داشت و کورههای آدمسوزی به راه انداخته بود، اقدامی ناگزیر توصیف کرده است[۸].
با این حال او سعی دارد توجه را به عوامل ظهور فاشیسم و روی کار آمدن هیتلر جلب کند و آنجاست که یقه دولتهای بریتانیا و فرانسه را هم میگیرد که پایان جنگ اول چه فشاری را به جمهوری وایمار وارد آوردند؛ «مادر، آیا باید به این حکومت اعتماد کنم؟»[۹]
آلبوم «دیوار» پر از آهنگهای به یادماندنی است که شاید مشهورترین آنها قطعه «آجری دیگر در دیوار، فراز دوم» باشد که نقد صریحی است بر نظام آموزشی آن زمان بریتانیا، نظامی که مبتنی بر تنبیه بوده و ترومای ناشی از آن «پینک» را گامی به انزوای مطلق خود نزدیکتر ساخته.
«آهای، با توام»[۱۰] قطعه درخشان دیگری است که به گفتوگوی درونی «پینک» و پشیمانیاش از برکشیدن دیوار به دور خود و قطع ارتباط با جهان خارج تعبیر شده است. «کسی خانه نیست»[۱۱] هم قطعه نابی است که اشتیاق «پینک» برای رهایی از دیوار و ناکامیاش را نشان میدهد، اثری که دیوید گیلمور آن را محبوبترین آهنگ خود در این آلبوم میداند.
«پینک» در قطعه «بس کنید»[۱۲] خیال فاشیسم را از خودش میراند و میخواهد به آن نمایش هولناک پایان داده شود که در ادامه به قطعه «محاکمه» میرسد، آهنگی که در انتهایش دیوار به حکم «عالیجناب» قاضی فرو میریزد، اما نقطه ابهام آنجاست که آیا فروپاشی دیوار به رهایی پینک انجامیده یا اساسا استعارهای است از فروپاشی خود او.
آخرین قطعه آلبوم نیز کمکی برای رفع ابهام نمیکند بلکه همه چیز را در حالت تعلیق باقی میگذارد؛ با این حال قطعه «خارج از دیوار»[۱۳]، آهنگ امیدوارانهای است که مخاطب نامعلوم خود را به غلبه بر دیوار فرامیخواند. از این رو پایان آلبوم «دیوار» را میتوان نقطه آغازی برای کمپینهای طولانی و طاقتفرسای راجر واترز علیه دیوارهای دیگر دانست.
دیوار اسرائیل در برابر فلسطینیها هدف همه این سالهای راجر واترز بوده و این اواخر نیز دیوار ترامپ در مرز جنوبی آمریکا. این میان آیتاللههای حاکم بر ایران را هم فراموش نکرده است چنان که انتخابات ۱۳۸۸ لحظه همبستگی او با ایرانیانی بود که به خیابانها آمدند و علیه استبداد شوریدند.
و حالا واترز متوجه ظهور راستگراها در اروپا و سیطره نئولیبرالیسم بر اقتصاد جهان است که، به گفته منتقدان، به کاهش خدمات عمومی و خصوصیسازی بخشهای ملی و گسترش نابرابریها انجامیده است.
راجر واترز در سال ۲۰۱۵ در انتهای مصاحبهای با نشریه آمریکایی رولینگ استونز میگوید: «میدونی شما چی نیاز دارید؟ هان؟»
- چی؟
- سوسیالیسم.
- آهان!
- خب دیگه، از گفتوگو با شما خوشوقتم. موفق باشید!