میزبان جام جهانی فوتبال در سال ۲۰۱۸، کشور روسیه، نه فقط یکی از مهمترین همسایگان ایران در قرنهای اخیر، بلکه یکی از کلیدیترین بازیگران جهان در تاریخ مدرن است؛ کشوری که بارها در تحولات بنیادین دنیا در دو قرن اخیر نقش بازی کرده و در مقاطعی مانند جنگهای جهانی، شکلگیری نظم نوین جهانی و تلاشهای بینالمللی برای امنیت و صلح، در ردیف نخست نقشآفرینان جای داشته است.
اما این جایگاه ویژه آسان به دست نیامده. روسیه از آن زمان که در قرنهای ۱۸ و ۱۹ در جنگهای پیاپی با همسایگانش در شرق آسیا، خاورمیانه و اروپا، به سرزمینهای پهناوری تسلط پیدا کرد تا انقلاب تاریخی ۱۹۱۷ در قرن بیستم، تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، نقشآفرینی در شکست فاشیسم و آلمان نازی در ۱۹۴۵ و سرانجام جنگ سرد پرتلاطم با غرب و فروپاشی بزرگترین اتحادیه سوسیالیستی تاریخ در پایان قرن، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده که هنوز ادامه دارد.
روسیه امروز چگونه کشوری است؟ در عرصه بینالمللی چه جایگاهی دارد؟ و در سیاست و اقتصاد داخلی با چه پرسشهایی روبهرو است؟ من همزمان با جام جهانی فوتبال به روسیه سفر کردم تا پاسخ این پرسشها را بیابم. نتیجه را میتوانید در سه قسمت بشنوید و بخوانید. این نخستین قسمت این مجموعه است که به بررسی سیاست داخلی روسیه اختصاص دارد:
روز پنجشنبه، ۲۶ دسامبر سال ۱۹۹۱، ۵ دیماه سال ۱۳۷۰، در ساعت هفت و ۳۲ دقیقه عصر، پرچم سرخ اتحاد جماهیر شوروی با داس و چکش معروفش، از فراز کاخ کرملین در مسکو برای آخرین بار در تاریخ به زیر کشیده شد و پرچم سه رنگ سفید و آبی و قرمز روسیه جایش را گرفت. چند ساعت قبلتر، میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، کدهای تسلیحات هستهای شوروی را به بوریس یلتسین، رئیسجمهوری روسیه تحویل داده بود.
از این لحظه، «شوروی» تبدیل شد به نامی در کتابهای تاریخ و آنچه به جای ماند، ۱۲ کشور جدید بود. در میانشان روسیه، هم نام قدیمی خود را بازیافت و هم پرچمی که پیش از انقلاب سال ۱۹۱۷، پرچم رسمی کشور بود. اما روسیه جدید، بر روی نقشه دیگر شباهتی به روسیه تزاری و امپراتوری پهناور سال ۱۹۱۷ نداشت. در واقع بسیاری از کشورهای جدید همانند گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، تاجیکستان، اوکراین و بلاروس، پیش از ۱۹۱۷ بخشی از خاک روسیه تزاری محسوب میشدند.
با این حال کماکان روسیه جدید بزرگترین کشور از میان این ۱۲ کشور بود که هم سلاحهای هستهای شوروی را به ارث برد و هم کرسی عضویت دائمی شورای امنیت را با حق وتوو. کشور جدید. با نظام سیاسی جدید. و اقتصاد جدید. که چهرهاش نه فقط از فقدان آزادیهای سیاسی در دوران شوروی که از عقبماندگی اقتصاد دولتی آن دوران، به شدت آسیب دیده بود. روسیه دهه ۹۰ در تلویزیونهای سراسر جهان پر بود از فقر ناگهانی شهروندانش، ناتوانی حکومتش در حمایت از مردم، و خیابانها و ساختمانها و خودروهای فرسوده که از نظامی شکست خورده و ناکارآمد به جای مانده بود.
حالا اما در سال ۲۰۱۸ میلادی، نزدیک به سه دهه بعد از آن غروب زمستانی و فروپاشی دور از انتظار، روسیه جدید شباهتی به آن کشور غمزده ندارد. روسها نزدیک به ۱۴ میلیارد دلار خرج کردهاند تا میزبان جام جهانی باشند. و این میزبانی را به شکلی که تحسین ناظران را برانگیخته پیش بردند؛ رقابتی که در نگاه برخی نمایشی است برای به رخ کشیدن موفقیت یک نفر: ولادیمیر پوتین. مرد شماره یک روسیه در دو دهه اخیر و کسی که تنها ۴ ماه پیش در انتخاباتی خبرساز، بار دیگر پیروز شد.
پوتین در زمان مناسب در مکان مناسب قرار دارد. محبوبیت او اول از همه به دلیل ویژگیهای فردی اوست که به هسته اصلی جامعه روسیه نزدیک است. همزمان آدم بسیار باهوشی هم هست. برای جوانها بسیار جذاب است. و ارادهای جدی برای تغییر در عالیترین سطوح نخبگان روسیه دارد.آندری بیستریتسکی، رئیس اجرایی باشگاه گفت و گوی والدای
آندری بیستریتسکی، رئیس اجرایی باشگاه گفت و گوی والدای و از طرفداران جدی پوتین معتقد است، این سیاستمدار متفاوت به دلیل ویژگیهای منحصر به فردش موفق شده نزدیک به ۲۰ سال قدرت را در روسیه قبضه کند. او میگوید: «پوتین در زمان مناسب در مکان مناسب قرار دارد. محبوبیت او اول از همه به دلیل ویژگیهای فردی اوست که به هسته اصلی جامعه روسیه نزدیک است. همزمان آدم بسیار باهوشی هم هست. برای جوانها بسیار جذاب است. و ارادهای جدی برای تغییر در عالیترین سطوح نخبگان روسیه دارد. ضمن اینکه آدم میانهرویی هم هست. او در واقع بازتاب مناسبی است از تمایلات نخبگان روسیه.»
اما این تصویر پر از ستایش که بیستریتسکی ارائه میکند، در همان مسکو مخالفانی سرسخت دارد. منتقدان میگویند که پوتین به شکلی غیردموکراتیک برای دورانی طولانی در قدرت مانده و نظام سیاسی روسیه را به یک سیستم اقتدارگرای غیردموکراتیک تبدیل کرده است. از آن جمله، میخائیل کروتخین، از کارشناسان مسایل سیاسی روسیه که به طور مرتب در مراکز مطالعاتی آمریکایی مطالبش را ارائه میکند و این روزها در مسکو مشاور انرژی است. او معتقد است نظام سیاسی کنونی روسیه فراتر از اقتدارگرایی عملا به یک تشکیلات مافیایی شبیه است. کروتخین میگوید: « شما یک پدرخوانده دارید که تلاش میکند نگذارد آدمهایش با هم بجنگند. بعد این آدمها، جریان پول را کنترل میکنند؛ پولی که وارد بودجه فدرال میشود و پولی که بودجه فدرال خارج میشود. این آدمها همان کسانی هستند که بهشان میگویند الیگارش».
در واقع اصطلاح «الیگارش» عنوانی است که در جریان بررسی وضعیت روسیه و نظام سیاسی امروز آن بسیار تکرار میشود؛ طبقهای از سرمایهداران بزرگ که بعد از فروپاشی شوروی و در جریان خصوصیسازی دهه ۹۰ شکل گرفتند و به رغم این ادعا که پوتین در قرن ۲۱ با آنها برخورد کرد، اما همچنان در سیاستگذاری حکومت روسیه، ردپایشان دیده میشود.
کروتخین، اقتصاددان منتقد پوتین، ساختار الیگارشی روسیه جدید را چنین توصیف میکند:
«ساختار بدین شکل است که یک نفر راهآهن را کنترل میکند. آن یکی صنعت نفت را در دست دارد. یکی دیگر گاز کشور را دستش گرفته. هر کدامشان یک بخش از اقتصاد کشور را کنترل میکنند. یا همانطور که گفتم جریان پول دست آنهاست. این ساختار الیگارشی است. و طبیعتا پولی که اینها در میآورند هم بسیار زیاد است. مئلا حقوقی که مدیرعامل اگزون موبیل میگیرد اصلا قابل مقایسه با پولی نیست که ایگور سچین، مدیرعامل شرکت روسنفت درمیآورد».
پاسخ طرفداران پوتین به این انتقاد چیست؟ آندری بیستریتسکی میگوید هواداران حکومت از پدیده الیگارشی یا نفوذ تعداد انگشتشماری سرمایهدار بر حاکمیت دفاع نمیکنند. اما به گفته او، مشکل «سلسله مراتب اجتماعی» مشکلی بسیار پیچیده است که راهحلی ساده دارد.
بسیتریتسکی، در شرح موضوع میگوید:
«مساله این بود که نظام شوروی از هم پاشیده بود و حکومت جدید در تلاش بود تا نظم اجتماعی جدیدی را حاکم کند. نظم اجتماعی یعنی سلسله مراتب اجتماعی. بدین معنا که جامعه به افرادی نیاز داشت تا مسایل را مدیریت و سرپرستی کنند. حالا اینکه خوب بودند یا بد مساله الان ما نیست. اما اینها در دهه ۹۰ به یک مشکل واقعی تبدیل شدند. اما این مشکلی منحصر به روسیه نیست. این همان مشکل نخبگان در همه جاست. حالا میخواهد فرانسه باشد، یا ایران یا ایالات متحده».
علاوه بر این، آقای بریستریتسکی معتقد است که یکی از دستاوردهای پوتین، کنترل همین سرمایهداران بزرگ و سپردن امور به دست تکنوکراتهای کاربلد است؛ ادعایی که منتقدان به آن باور ندارند.
کریل مارتینوف، استاد دانشگاه و یکی از دبیران سیاسی مهمترین روزنامه منتقدان به نام «نووایا گازتا» معقتد است که در روسیه امروز، همه مناسبات قدرت و اداره حکومت بر مبنای ارتباط با پوتین و اطرافیانش استوار است: آنها که به پوتین وفاداراند و منافع او و دوستانش را تضمین میکنند، کسانی هستند که میمانند و حکومت میکنند. باقی قلع و قمع میشوند.
همانطور که از رسانههای آزاد باقیمانده به عنوان ویترین آزادی بیان استفاده میکنند، از احزاب باقی مانده هم به عنوان نمایش دموکراسی بهره میبرند.کریل مارتینوف، دبیر سیاسی روزنامه متقد پوتین
اما در همین روسیه که آقای مارتینوف تصویری مخوف و پلیسی از آن تصویر میکند، برخی احزاب مخالف پوتین فعالند و روزنامههایی شبیه به روزنامه آقای مارتینوف نیز منتشر میشوند. او درباره این تناقض میگوید:
«همانطور که از رسانههای آزاد باقیمانده به عنوان ویترین آزادی بیان استفاده میکنند، از احزاب باقی مانده هم به عنوان نمایش دموکراسی بهره میبرند. ما همچنان احزابی داریم. همچنان انتخاباتی برگزار میشود. اما هیچ کس باور ندارد که انتخابات، آزاد است. مشکل اینجاست که انتخابات در تمامی سطوح کنترل شده است. کرملین تصمیم میگیرد که چه کسی میتواند نامزد شود. آنها تصمیم میگیرند که چه کسی میتواند برای هزینههای تبلیغاتی، کمک دولتی دریافت کند. آنها تصمیم میگیرند که کدام نامزد در تلویزیون ظاهر شود. آنها یک نظام سیاسی درست کردهاند که همه چیز از بالا کنترل می شود. درست شبیه به یک خیمه شب بازی که توسط عروسکگردان اداره میشود».
آقای مارتینوف میگوید در حال حاضر، همانگونه که مخالفان بختی برای رسیدن به قدرت ندارند، جامعه مدنی نیز توانی برای مقابله با حکومت ندارد. و آزادی بیان در روسیه به اشکال مختلف تهدید میشود. او این سخنان را در حالی بیان میکند که پشت سرش عکس شش تن از همکاران سابقش بر دیوار است. هر شش نفر در دو دهه اخیر به قتل رسیدهاند.
در آنسوی مسکو، آندری برستریتسکی که یک مرکز مطالعاتی پر رفت و آمد را اداره میکند، مسئله اتهام سنگین قتل روزنامهنگاران را نیز بی پاسخ نمیگذارد. او معتقد است در روسیه آزادی بیان کاملی وجود دارد و میگوید: «جدی نیست. چند روزنامهنگار در این چند سال کشته شدهاند؟ به این توجه کنید که الان فقط ۴۰% از مجموع مخاطبان تلویزیون در دست تلویزیونهای دولتی است. باقی خصوصیاند. رادیو کاملاً آزاد است. در همین مسکو حدود ۶۰ ایستگاه رادیویی اف ام داریم. اینترنت هم کاملاً آزاد است. میلیونها وب سایت داریم. مخالفان و بقیه همه فعالند. شبکههای اجتماعی کاملاً آزادند. واتس اپ. وایبر. فیس بوک. توییتر».
و پاسخ کریل مارتینوف به این اظهارات؟ «ما میتوانیم آزادانه بگوییم که آنها دروغگو هستند. ما اینجا خط قرمز داریم که هیچ کس نمیتواند از آنها عبور کند. در این سالها دیدهایم که هر روزنامهای خط قرمزها را رد کرده، بسته شده یا مجبور شده که خط مشی خودش را تغییر دهد. در حال حاضر مخالفان یک روزنامه، یک تلویزیون و یک رادیو در مسکو دارند. و کرملین از ما به عنوان ویترین آزادی بیان استفاده میکند. و وقتی هم که مطلبی داریم درباره فساد کرملین و اطرافیان پوتین باید به این فکر کنیم که اگر منتشرش کنیم، فردایش روزنامه خواهیم داشت یا نه».
ردهبندی سازمان مستقل گزارشگران بدون مرز نیز این سخنان آقای ماتینوف را تأیید میکند. روسیه از نظر این سازمان در رده ۱۴۸ و در میان کشورهایی قرار دارد که در آنها، آزادی بیان با مشکلاتی جدی روبهرو است. وضعیتی که در گزارشهای سالانه خانه آزادی نیز تأیید شده و از این نظر این سازمان، روسیه در جرگه کشورهای غیرآزاد طبقهبندی شده است.
به بیان دیگر روسیه ۲۰۱۸، اگر چه میزبانی شیک و مهماننواز برای جام جهانی فوتبال است، اما هنوز منتقدان و مخالفانش با دشواریهایی جدی برای اظهارنظر، تبلیغات سیاسی، فعالیت سیاسی و سرانجام رسیدن به قدرت روبهرو هستند.
در قسمت بعدی، اقتصاد روسیه را بررسی میکنم. آیا روسها پولدارند؟ زندگی راحتی دارند؟ و از رشد و توسعه اقتصادی کشورشان راضیاند؟