لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۱۹

۱۰ سالگی جنگ در سوریه؛ «پیروزی» اسد، شکست خامنه‌ای؟


دیدار بشار اسد با رهبر جمهوری اسلامی در اسفند ۹۷ در تهران
دیدار بشار اسد با رهبر جمهوری اسلامی در اسفند ۹۷ در تهران

هفته پیش که خبر ابتلای بشار اسد و همسرش به کرونا منتشر شد، مخالفان حکومت سوریه در شبکه‌های اجتماعی به طعنه برای ویروس کرونا قوت و پایداری آرزو کردند تا یا او را از پا درآورد یا دستکم حنجره‌اش را ناتوان کند، حنجره‌ای که در ۱۰ سال گذشته سهمی مهم در کازار تبلیغاتی و روانی در جنگ داخلی سوریه و علیه مخالفان داشته است.

موافقان و حامیان رژیم اسد هم با پوستر و گرافیتی به میدان آمدند که اسد را در جمع رؤسای جمهوری غربی مثل سرکوزی، اوباما، ترامپ، و دیوید کامرون نشان می‌داد و حاوی این پیام بود که «این‌ها رفتند و اسد ماند، و او بر کرونا هم غلبه خواهد کرد».

هفته پیش اتفاق دیگری هم افتاد، و آن هم دستور بشار اسد برای افزایش مقرری خانواده‌های «شهدای» نیروهای مسلح و شبه‌نظامیان حامی حکومت در ۱۰ سال جنگ داخلی بود. قرار است این مقرری از ۱۰ هزار پوند سوری به ۵۰هزار پوند افزایش یابد.

۵۰ هزار پوند سوری زمانی که جنگ داخلی شروع شد معادل ده هزار دلار بود، حالا اما حداکثر با ۱۳ دلار قابل تعویض است و این خود شاید بیش از هر عدد و رقمی وضعیت فاجعه‌باری که کشور در این ۱۰ سال طی کرده را گوشزد کند.

ندایی که در شرایط تشدید خشونت شنیده نشد

زمستان سال ۱۳۸۹، یعنی در ماه‌های اولیه بهار عربی که که هنوز سوریه از امواج آن در امان بود، بشار اسد با قاطعیت گفت که سوریه به لحاظ مناسبات دولت و ملت کشوری متفاوت از کشورهای بحران‌زده عربی است و دامنه این امواج هیچگاه به آن نخواهد رسید.

با بروز اولین اعتراض‌ها در سوریه در اسفندماه همان سال، ارتش و نیروهای امنیتی تلاش کردند که با سرکوب کامل آن، همچنان پیش‌بینی اسد را واقعی جلوه دهد. اما روند حوادث به مسیر دیگری رفت و یکی از خونین‌ترین و ویرانگرترین و پرهزینه‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین جنگ‌های داخلی تاریخ معاصر را رقم زد که این روزها وارد ۱۰ سالگی خود شده است.

۹ ماه پس از شروع جنگ داخلی در سوریه، در آبان ۱۳۹۰ اسد در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود با یک رسانه خارجی (ساندی تایمز) در باره این جنگ، ابایی نکرد اعتراف کند که «در هفته‌های اول اشتباه کردیم و در کاربرد خشونت علیه معترضان و "عدم تفکیک" میان آنها به راه خطا رفتیم». او مدعی شد که «سوریه به راه سایر رهبران سرسخت و واقعیت گریز عربی نرفته و در مقابله با اعتراض‌ها به سرعت به اصلاحات روی آورده است.»

شدت سرکوب نیروهای رژیم اسد که با توهم نسبت به رضایت مردم اصلاً بروز اعتراض و شورش را منتفی می‌دانستند و برای مدیریت معطوف به پاسخگویی به مطالبات آمادگی نداشتند از یک سو، و کم‌دامنگی و محدودیت اصلاحاتی که رژیم اسد شروع کرد بیش از پیش بر شدت اعتراضات و درگیری‌ها افزود و در عین حال، کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ هم ابایی نکردند که در چارچوب رقابت‌های خویش مناقشه داخلی سوریه را به صحنه‌ای برای تسویه حساب بدل کنند و بلافاصله به تسلیح مخالفان و سرازیرکردن سیل اسلحه به این کشور دست بزنند.

در همین چارچوب بود که ندا و صدای مخالفان دیرین و دمکرات رژیم اسد که بر خشونت‌گریزی و بازی‌نکردن در زمین حکومت فرامی‌خواندند کمتر و کمتر شنیده شد. از این رو، وقتی که در تیر ۱۳۹۰، ۱۵۰ چهره برجسته اپوزیسیون مسالمت‌جو و دمکرات سوریه که سال‌ها برای کنارزدن رژیم اسد فعالیت کرده بودند و به زندان رفته بودند، در فراخوانی مطالبات سه‌گانه‌ای را مبنی بر عدم استقرار نیروی نظامی و کشاندن درگیری‌ها به درون شهر‌ها، آزادی زندانیان سیاسی و دیالوگ میان حکومت و مخالفان برای گذار به یک نظام دمکراتیک مطرح کردند، حرفشان ناشینده ماند.

سهل است، که همزمان در ترکیه «ارتش آزاد سوریه» تشکیل شد تا در زمین خشونت رژیم بازی کند و بعدتر هم میانه‌روها منزوی و منزوی‌تر شوند و شبه‌نظامیانی میدان‌دار شوند که اغلب یا سرشان به القاعده وصل بود یا به داعش مرتبط می‌شدند تا رژیم هم بتواند ادعا بکند که هر که علیه اوست همدست اسلام‌گرایان افراطی است.

«پیروزی» با ده‌ها اما و اگر

این به هم‌ریختن صف‌ها و جبهه‌ها در صفوف مخالفان و به خصوص سربرآوردن حکومت داعش در مساحتی به وسعت بریتانیا در بخشی از سوریه و عراق عملاً و عمدتاً مقابله با این نیرو را محوری کرد و مسئله برانداختن رژیم اسد به دست انواع و اقسام گروه‌های مسلح یا حتی با دخالت از خارج ثانوی شد.

با این همه رژیم اسد ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آن شده بود که بدون ورود گسترده روسیه به جنگ و تشدید حمایت ایران بتواند خود را سرپا نگهدارد. با حضور این دو کشور در جنگ داخلی سوریه در پاییز ۱۳۹۴ و کمک مؤثر آنها به رژیم اسد در مقابله با نیروهای مقابل، عملاً حالا کار به جایی رسیده است این رژیم دوباره بر حدود ۷۰ درصد خاک کشور مسلط است.

تا همین جا هم این مخاصمه نظامی ۱۰ ساله نزدیک به ۴۰۰ هزار کشته گرفته، ۱۲ میلیون نفر را آواره کرده، از جمله ۶ میلیون نفر در کشورهای همسایه، بازماندن میلیون‌ها نفر از تحصیل و آموزش، ویرانی شهرها و بناها و تخریب اساسی بنیان‌های اقتصادی کشور هم که مکمل آن بوده است. رفتن زندگی ۸۰ درصد جمعیت به زیر خط فقر هم مزید بر علت است.

پیروزی نظامی رژیم اسد در جنگ یادشده البته با معضلات و مشکلاتی روبهرو است. بخش‌های مهمی از سوریه در غرب و و شمال کشور در تصرف گروه‌‌های مسلح اسلام‌گرا (ادلب)، یا ترکیه (ادلب و بخشی از مناطق کردنشین)، یا کردها است که از سوی آمریکا هم حمایت می‌شوند و آزادسازی‌ها آنها نه لزوماً از راه نظامی، بلکه به توافقاتی در سطح داخلی (با کردها) و در سطح منطقه‌ای (با ترکیه و برخی از کشورهای عربی) و در سطح بین‌المللی، با آمریکا و متحدان نیازمند است.

علاوه بر عدم دسترسی به امکانات و منابع این بخش‌های کشور، تحریم سنگینی که در مراحل مختلف جنگ داخلی از سوی اروپا و به خصوص آمریکا علیه حکومت اسد اعمال و تشدید شده، در کنار فساد و ناکارایی دستگاه حکومتی وضعیت اقتصادی را حالا در بدترین شرایط ممکن قرار داده است. هستند صاحب‌نظرانی در چتم هاوس و مدرسه اقتصاد لندن که در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌اند که این تحریم‌ها عملاً مسبب تضیعف توان اجتماعی، اقتصادی و مدنی مردم و در عین حال عامل تحکیم حکومت اسد است، ولی قدرت‌های اعمال‌کننده تحریم‌ها، رفع آنها را عملاً با عقب‌نشینی و انعطاف حکومت اسد در تدوین قانون اساسی و کاهش قدرت یا دفع خاندان اسد از حکومت و در مجموع با بازکردن ساختار سیاسی کشور گره زده‌اند.

این کشورها در دهمین سالگرد شروع اعتراضات در سوریه اعلام کرده‌اند که هر انتخاباتی در این کشور را زمانی به رسمیت می‌شناسند که بر اساس قطعنامه ۲۲۵۴ سازمان ملل و در شرایطی منصفانه و آزاد و با نظارت سازمان ملل برگزار شود. در این چارچوب بعید است که انتخابات ریاست جمهوری در تابستان بدون یک قانون اساسی جدید و بدون شروط یادشده بتواند تأیید بین‌المللی را بگیرد.

از همین حالا می‌توان انتظار داشت که بشار اسد نامزد اصلی این انتخابات است و مثل دفعات قبل هم «پیروز» از آن بیرون خواهد آمد، ولی این نتیجه بعید است که کوچکترین روزنه‌ای برای حل بحران سیاسی و اقتصادی سوریه و نقطه پایانی بر وضعیت و خیم و شکننده این کشور در پایان ۱۰ سال خونریزی و ویرانی و آوارگی باشد.

این که مقابله موافقان و مخالفان رژیم اسد در عرصه بین‌المللی حتی به سیاسی‌شدن و صف‌کشی و تردید در نتیجه تحقیق درباره استفاده از سلاح‌های شیمیایی در جریان جنگ داخلی سوریه کشیده هم از جنبه‌های کم سابقه این جنگ داخلی پیچیده است.

ایران و «شکست در پیروزی»

پیروزی نظامی و نیمه‌کاره رژیم اسد در جنگ داخلی سوریه البته برای ایران هم لزوماً نتیجه مطلوب را به بار نیاورده است. برای ایران با توجه به اینکه بر خلاف عراق پیوندی قومی و مذهبی با بخش‌های مختلف مردم سوریه ندارد، تنها امکان برای حفظ نفوذ و تأثیر تا کنونی در صحنه این کشور بقای انحصاری رژیم اسد و متکثرنشدن نظام سیاسی در دمشق است.

منتهی این امتیاز کنونی جمهوری اسلامی که تنها با آن حفظ کریدور عراق-سوریه- لبنان، ارتباط تهران با «محور مقاومت» و تأمین و تسلیح گروه‌هایی مانند حزب‌الله، مانور در کنار مرزهای «دشمن صهیونیستی» و حفظ «عمق استراتژیک» ایران ممکن می‌ماند از چند سو در معرض تهدید و فشار و فرسایش است.

در حال حاضر همه تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی، همه گیروگرفت‌ها و کشمکش‌ها و کندی‌ها در تدوین قانون اساسی جدید سوریه و حتی حضور نظامی کشورهایی مانند ترکیه و آمریکا در خاک این کشور معطوف به دستیابی به متکثرشدن نظام سیاسی آن و واردکردن نیروهای همسو با غرب، ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به درون این نظام، و تبعاَ حذف یا محدودشدن قدرت خاندان اسد است. در چنین شرایطی تهران متضرر اصلی خواهد بود و به سختی می‌تواند موقعیت ممتاز تا کنونی در سوریه را حفظ کند.

این نیز هست که اسرائیل هم چه از طریق تعامل و گفت‌وگوهای فشرده با روسیه و چه از طریق حملات گسترده و متناوب به پایگاه‌ها و مقرهای مربوط به جمهوری اسلامی در خاک سوریه عملاً در پی ایجاد چنان وضعیتی است که هم رژیم اسد خروج ایران را برای بقای خود اصلح‌تر بداند و هم خود تهران ضرر و زیان‌های ناشی از حضور نظامی و امنیتی در سوریه را فراتر از آن ببیند که قابل تداوم باشد.

این نیز هست که تحریم‌ها و وضعیت بد اقتصادی ایران هم، تداوم حضور در خاک سوریه که ارتباط وثیقی با تأمین امنیت ملی و رشد و توسعه اقتصادی کشور ندارد و حتی به ضرر آنها عمل می‌کند را با مشکلات بیشتری روبه‌رو کرده است.

گرچه آیت‌الله خامنه‌ای در آخرین سخنرانی خود مدعی شد که حضور جمهوری اسلامی در منطقه صرفاً جنبه مستشاری و معنوی دارد، ولی همان آماری هم که مراجع رسمی تا سال ۱۳۹۵ از تعداد «شهدای حرم» منتشر می‌کردند و بعداً به دلیل حساسیت عمومی آن را متوقف کردند، نشان‌دهنده شمار بالای قربانیان در میان نیروهای اعزامی به سوریه است.

تلاش اخیر روزنامه سپاه برای القای این که از سال ۱۳۹۵ این رقم از دو هزار نفر حداکثر شاید به ۲۵۰۰ نفر رسیده باشد کمتر نسبتی با واقعیت دارد، چرا که از یک سو از ۱۳۹۵ ایران بیش از پیش در همراهی و توافق با روسیه در عرصه میدانی جنگ سوریه حی و حاضر بوده است و شدت جنگ هم ابعادی فراتر از سال‌های اولیه داشته است.

از دیگر سو، خود عدم ارائه آمار از سال ۱۳۹۵ و نیز شمار بالای تشییع جنازه‌ «شهدای حرم» در پنج سال گذشته در شهرهای ایران هم ناقض این ادعاست که گویا آمار این «شهدا» از سال ۱۳۹۵ صرفا چند ۱۰ نفر افزایش یافته است. این نیز هست که از آمار مربوط به از کشته‌شدگان افغان‌تبار که در قالب «گردان‌های فاطمیون و زینبیون» با بسیج و مدیریت تهران به جنگ سوریه برده شده‌اند هم اطلاع دقیقی در دست نیست.

تصمیمی شاید بیرون از مذاکرات

جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته حضور فشرده و مؤثر در صحنه نظامی و امنیتی سوریه و در جنگ داخلی این کشور را در راستای تأمین امنیت ملی کشور معرفی کرده که «اگر آنجا نمی‌رفتیم می‌بایست با خطر داعش در کنار مرزهای خودمان روبه‌رو شویم».

حضور مؤثر ایران در بحران سوریه البته از همان ماه‌های اول ناآرامی‌ها در این کشور و به طور قطعی و جدی در دی‌ماه ۱۳۹۰ با محوریت و مأموریت ویژه سرتیپ حسین همدانی شروع شد که قاسم سلیمانی خود او را به دمشق برد و برای حکومت اسد مأموریتش را توضیح داد. در این تاریخ البته اثری از داعش که سال ۱۳۹۵ برآمد، نبود و آن گونه که خود همدانی شرح داده است که این مأموریت سپاه و بسیج در سوریه با مدیریت او عمدتاً برای حفظ «محور مقاومت»، «برقرار ماندن امکانات مقابله با استکبار» و به خصوص حراست از پل ارتباطی با حزب‌الله لبنان به عنوان «بالاترین محصول و ثمره انقلاب اسلامی در منطقه» بوده است.

در مجموع جمهوری اسلامی، ۱۰ سال پس از درگیربودن در جنگ داخلی سوریه و مشخص‌شدن ناکامی این نوع از حضور که ربط وثیقی با امنیت ملی ایران و رشد و توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم یا کمک به تنش‌زدایی در منطقه ندارد، بیش از پیش مجبور شده در توجیه آن هم دلایل را وراونه کند، هم آمار شهروندان ایرانی از پاافتاده در این جنگ را مکتوم نگه دارد و هم اخیراً پیوسته این مدعا را تکرار کند که ۲۰ تا ۳۰ میلیاردی هم که این حضور برای ایران هزینه داشته برگشت‌پذیر است و ایران با حضور در پروژه‌های اقتصادی و بازسازی سوریه بیشتر از آن را به دست خواهد آورد. با این همه، در مورد همین موضع هم وحدت نظری در جمهوری اسلامی وجود ندارد و دائم مواضع ضد و نقیض ابراز می‌شود.

آمریکا و کشورهای اروپایی قصد دارند احیای برجام و رفع تحریم‌ها را با آمادگی ایران به مذاکره در باره نوع و جهت حضورش در منطقه هم گره بزنند. ایران همین حالا هم برای ادامه این حضور بی‌ثمر و هزینه‌زا و پرتهدید هم به لحاظ اقتصادی، هم به لحاظ انسانی و هم به لحاظ افکار عمومی داخل با مشکلات بی‌سابقه‌ای روبه‌رو است، منتهی شاید با این امید که در چنین مذاکراتی (در صورتی که از آن گریزی نباشد) بده و بستانی بر سر حضور منطقه‌ای خود صورت دهد همچنان به این حضور، به ویژه در سوریه ادامه می‌دهد، ولو که از شدت و ابعاد آن هم کاسته باشد. ولی تصمیم‌گیری درباره آینده این حضور بیش از پیش روی میز مقامات در تهران است و شاید قبل از هرگونه فرجامی برای مذاکرات برجامی هم از آن گریزی نباشد.

نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG