پیشداوری عمومی درباره دوجنسگرایان اغلب تند و تیز و توهینآمیز و هرجا که ممکن باشد همراه با حذف و سرکوب است. بخش بزرگی از این مواجهه، ای بسا از سر ناآگاهی و فقدان آموزشهای صحیح جنسی و جنسیتی در جامعه باشد. بسیاری شاید حتی ندانند که دوجنسگرایی یا بایسکشوالیتی تنها یکی از گرایشهای جنسی است که در آن فرد به بیش از یک جنس گرایش دارد، نه یک تابوی اخلاقی یا چیزی که بهتر است سرکوب شود. برای آگاه سازی مردم درباره دوجنسگرایی حتی روزی هم در تقویم جهانی وجود دارد؛ روز جهانی مشاهدهپذیری دوجنسگرایان.
در این برنامه از تابو سوده راد، کنشگر برابری جنسیتی و زینب پیغمبرزاده، دانشآموخته مطالعات اجتماعی جنسیت به پرسشهای ما درباره همین موضوع پاسخ میدهند.
فکر کنم بد نباشد بحث این هفته را با تعریفی از بایسکشوالیتی آغاز کنیم. مثلاً با این پرسش که یک فرد دوجنسگرا خودش را چهطور تعریف میکند خانم پیغمبرزاده؟
زینب پیغمبرزاده: افرادی که خودشان را دوجنسگرا تعریف میکنند ممکن است خیلی با همدیگر تفاوت داشته باشند ولی به صورت کلی تعریفی از دوجنسگرایی که خیلی از محققان و فعالان اجتماعی استفاده میکنند تعریفی است که یکی از محققان آمریکایی به اسم رابین آکس ارائه میکند و میگوید که من خودم را دوجنسگرا معرفی می کنم چون قابلیت آن را در خودم میبینم که بهصورت جنسی یا عاطفی به بیشتر از یک جنس یا جنسیت گرایش داشته باشم ولی این گرایش لزوماً یکسان نیست و همزمان نیست و ممکن است که متفاوت باشد.
خانم راد شما نکتهای دارید که در این بخش بخواهید به تعریف دوجنسگرایی اضافه کنید یا این که فکر میکنید با همین تعریف میتوانیم ادامه دهیم؟
سوده راد: من هم فکر میکنم که وقتی که تعریف «رابین آکس» از دوجنسگرایی را خواندم، احساس آزادی و رهایی به من دست داد. اینکه یک نفر در طول زندگیاش این قابلیت را دارد که با بیش از یک جنس یا جنسیت رابطه جنسی یا عاطفی یا هر دو را برقرار کند -نه لزوماً به یک شکل و نه لزوماً همزمان و نه لزوماً به یک اندازه- تعریف کاملاً چتری و دربرگیرندهای است برای همه گرایشهایی که زیر چتر بزرگ غیرتکجنسگرایی قرار میگیرند و ما به آنها میگوییم دو جنسگرایی.
خب در این میان ممکن است سؤالات دیگری هم برای شنوندگان ما پیش بیاید. از جمله این که تعریف دوجنسگرایی یا اساساً خود دوجنسگرایی کجا با همجنسگرایی مربوط میشور؟ یا اصلاً هیچ ربطی به هم ندارد؟ یک کلیشههایی هم اطراف این مسائل وجود دارد دیگر. مثلاً گروهی میگویند دوجنسگرایی اصلاً یک دوران گذار است از همجنسگرایی به دگرجنسگرایی! یا مثلاً ازدواج دو همجنس با هم آیا الزاماً همان ازدواج دو همجنسگراست؟
راد: ببینید هم همجنسگرایی و هم دوجنسگرایی دو گرایش کاملاً متفاوت و کاملاً معتبر و مستقل از همدیگر هستند. فردی که خودش را همجنسگرا هویتیابی میکند در تمام طول زندگیاش یا در برههای که خودش را همجنسگرا معرفی میکند فقط به همجنس یا همجنسیت خودش احساس عاطفی یا جنسی دارد و فردی که دوجنسگراست لزوماً در تمام طول دوران زندگیاش یا در برههای از زندگیاش خودش را به عنوان دوجنسگرا هویتیابی میکند یا رفتار دوجنسگرایانه دارد و با همه جنسهای دیگر که درواقع میشود همجنسان و غیرهمجنسان خودش و همجنسیتها و غیرهمجنسیتهای خودش در حال برقرار کردم رابطه عاطفی و جنسی نیست بلکه این پتانسیل را دارد.
این پیشداوریها از آنجایی میآید که افراد فکر میکنند که فقط زندگی انسان در رابطه با یک فرد یا جنس یا جنسیت تعریف شده. یعنی یک فرد یا دگرجنسگراست و با جنس یا جنسیت متفاوت با خودش میتواند رابطه جنسی و عاطفی برقرار کند یا اینکه همجنسگراست و اصلاً نمیتواند و نمیخواهد فکر این را بکند که با کسی غیر از جنس و جنسیت خودش رابطه جنسی برقرار کند. این یک اسم مشخص دارد و آن تکجنسگرا محوری است که منتهی میشود به مونوسکسیسم یا تکجنسگرامحوری.
خانم پیغمبرزاده برمیگردیم به شما و میخواهم از اینجا بروم به کلیشهها و به قول خانم راد پیشداوریهایی که در این زمینه وجود دارد. این که میگویید یک فرد خودش را دوجنسگرا معرفی میکند چون میگوید که من این قابلیت را دارم که با هر دو جنس باشم. چنین کلیشهای وجود دارد که فرد دوجنسگراست تکلیفش با خودش و با گرایش جنسیش روشن نیست و به همین دلیل هویت سرگرانی دارد. حالا شاید کسی هم بگوید هویت سرگردان چه اشکالی دارد یا مگر تکلیف همیشه چیزی است که باید روشن باشد. اما مستقل از این دیدگاه، چه پاسخی میتوان به این کلیشه رایج داد؟ چون شاید بسیاری از پدر و مادرها و خانوادهها برنامه ما را بشنوند و همین نگاه را در مورد دوجنسگرایی مثلا فرزندشان داشته باشند.
پیغمبرزاده: من فکر میکنم نکتهای که خیلی مهم است این است که وقتی ما میگوییم دوجنسگرایی این دو در دوجنسگرا به معنی این نیست که فقط دو جنس یا جنسیت وجود دارد. به این معنی است که فردی که دوجنسگراست میتواند با افرادی که همجنس او هستند و افرادی که جنس یا جنسیتشان متفاوت هست هم گرایش داشته باشد. بنابراین خوب است که تأکید کنیم که این به معنی این نیست که فقط دو جنس زن و مرد وجود دارد و هم جنس و هم جنسیت یعنی گرایش جنسی مفاهیم سیال هستند. یعنی یک فرد ممکن است خودش را به صورتهای مختلف در طول زندگی هویتیابی کند و همین طور احساس گرایش جنسی یا عاطفی که دارد به افرادی از جنسیتهای متفاوت باشد و فقط افرادی که امروز خودشان را دوجنسگرا میدانند نیستند که این تجربه را دارند.
فردی هم که امروز خودش را همجنسگرا یا دگرجنسگرا میداند ممکن است در آینده یک جنبه جدید از گرایش جنسیاش را کشف کند و این که حالا یک فرد بخواهد رابطه موازی داشته باشد یا نداشته باشد هیچ ارتباطی به گرایش جنسی او ندارد. هر فرد همزمان میتواند به تعداد زیادی از افراد گرایش داشته یا نداشته باشد ولی این به این معنا نیست که حتماً بر اساس گرایشی که دارد تصمیم میگیرد که وارد رابطه بشود. خیلی از افراد دگرجنسگرا یا همجنسگرا هم روابط موازی دارند، چه به صورت پنهانی چه با توافق شریک یا شرکای جنسیشان. من فکر میکنم که کلا این دید منفی که به دوجنسگرایی وجود دارد یک بخشی از آن برمیگردد به دید منفی که کلاً به رابطه جنسی وجود دارد و این تصور که رابطه جنسی داشتن با افراد متعدد یک کار غیراخلاقی است.
شما گفتید که فقط دو جنس نداریم. من فکر میکنم که اینجا لازم است کمی این جمله را باز کنیم. منظورمان دقیقاً چیست؟
پیغمبرزاده: اگر به جنس به عنوان یک پدیده بیولوژیک نگاه کنیم مثل هر پدیده دیگری یک طیف است. یعنی وقتی افراد به دنیا میآیند پزشکها یا مسئولان بیمارستان -حتی قبل از این که به دنیا بیایند در سونوگرافی ممکن است این اتفاق بیفتد- بر اساس شکل اندام جنسی میآیند افراد را به دو دسته زن و مرد تقسیم میکنند اما همیشه افرادی هستند که در داخل این دو دسته زن و مرد قرار نمیگیرند. افرادی که به آنها میانجنسی گفته میشود که این ممکن است مرتبط با شکل اندام جنسیشان یا کوروموزمهاشان باشد یا مرتبط با اندام تولید مثلی که داخل بدنشان است و الزاماً از بیرون دیده نمیشود و همین طور مربوط به هورمونهاشان باشد.
حالا ممکن است در طول زندگی فرد اصلاً کشف بشود که این فرد داخل این دوگانه زن و مرد قرار نمیگیرد یا نشود. از آن طرف هم هویت جنسیتی که یک فرد دارد جدا از شکل اندام جنسیاش یا جنبههای فیزیولوژیک بدناش است. هر فردی مستقل از شکل اندام جنسیاش ممکن است خودش را به صورتهای مختلف هویتیابی کند و این هویتیابی هم ممکن است دوباره سیال باشد. یعنی این که فردی امروز خودش را زن، مرد یا خارج از دوگانه زن یا مرد میبیند این هم ممکن است در طول زندگی فرد تغییر کند.
از این توضیح ممنونم. برمیگردیم به خانم راد. دوجنسگرایی که دراین برنامه از تابو داریم درباره آن صحبت میکنیم اغلب حتی از همجنسگرایی در جامعه از همجنسگرایی بیشتر تقبیح شده یا مثلاً عامل انتقال بیماریهای جنسی یا شیوه بیبند و بار زندگی تلقی شده. چرا تابوها در اطراف دوجنسگرایی حتی شدیدتر از همان تابوها در اطراف همنجسگرایی است؟
راد: من فکر میکنم که یکی از عوامل مهم این است که خیلیها فکر میکنند که انسانها همجنسگرا به دنیا میایند و اصلاً صد درصد توضیح ژنتیکی برای گرایش جنسی قائل هستند. در واقع میگویند که همجنسگراها این طوری به دنیا آمدهاند و نمیتوانند کاری بکنند در حالی که دوجنسگراها انتخاب دارند و انتخاب میکنند که بروند با همجنسهای خودشان یا غیرهمجنسهای خودشان رابطه برقرار کنند. یکی از مشکلات مهمی که ما در دوجنسگراستیزی یا دوجنسگراهراسی با آن مواجه هستیم همین است که فکر میکنند افراد دوجنسگرا انتخاب دارند. برای مثال افرادی که از کشور خارج میشوند و در کشورشان دچار دوجنسگراستیزی شدهاند و معمولاً از کشورهایی میآیند که روابط همجنس جرمانگاری شده، حتی در جلوی دادگاههایی که موارد آنها را بررسی میکنند، این پیشداوری سبب میشود که مورد خیلی از تبعیضها قرار بگیرند چون فکر میکنند که این افراد به هر حال انتخاب میکنند که بروند و با همجنس خودشان رابطه داشته باشند و جرمی را مرتکب شوند.
خانم پیغمبرزاده با این توضیحاتی که خانم راد دادند من به پرسش دیگری هم میرسم. آیا این نکته هم که مطرح است درست که حتی در میان همجنسگرایان که خودشان اغلب گروه سرکوبشده جامعه هستند، یک ستیزهای با دوجنسگرایان وجود دارد؟
پیغمبرزاده: بله متأسفانه این مشکل در خیلی از جوامع وجود دارد که بعضی از افراد همجنسگرا تلاش میکنند با نگاه منفی که نسبت به دوجنسگراها دارند و با طرد آنها بیایند و خودشان را از آنها جدا کنند و تمام کلیشههای منفی که جامعه به همجنسگرایان نسبت میدهد را نسبت بدهند به دوجنسگرایان و به این ترتیب بخواهند خودشان را افراد مثبت و بهنجاری نشان دهند و بگویند آن کسی که مشکل اخلاقی دارد و هرزه است یا هنجارهای اجتماعی را دنبال نمیکند دوجنسگرایان هستند.
این تصور وجود دارد که دوجنسگرایان توانایی این را ندارند که یک رابطه عاطفی و جنسی بلندمدت با شریک جنسیشان داشته باشند و از آنجایی که نداشتن این توانایی خیلی منفی تلقی میشود، خیلی نگاه منفی بین همجنس و دگرجنسگرایان نسبت به دوجنسگرایان وجود دارد و این تصور وجود دارد که یک دوجنسگرا حتما در نهایت رابطه با جنس متفاوت خودش را انتخاب میکند برای این که بتواند از مزیتهایی که جامعه دگرجنسگرامحور در اختیار میگذارد استفاده کند در حالی که افراد بر اساس کششهای جنسی و عاطفی خودشان میتوانند با افراد دیگر وارد رابطه شوند و این طور نیست که یک دوجنسگرا تصمیم بگیرد که عاشق چه کسی بشود یا به چه کسی کشش عاطفی و جنسی داشته باشد.
آیا به دلیل همین مسائلی که مطرح شد میتوانیم بگوییم که آشکارسازی جنسی برای دوجنسگرایان حتی سختتر است؟ نسبت به همجنسگرایان مثلاً؟ و به همین دلیل هم هست که روز جهانی مشاهدهپذیری دوجنسگرایان را ما در تقویم جهانی داریم؟
راد: البته که این همین طور است. البته چیزی که میبینیم این است که در نسل جوان، در پرسشنامههایی که پر میشود خیلی راحتتر دارند میگویند که ما یا غیرتکجنسگرا هستیم یعنی خودشان را لزوما همجنسگرا یا کاملا دگرجنسگرا معرفی نمیکنند. افراد دوجنسگرا مجبوراند حداقل دو بار آشکارسازی جنسیتی بکنند و هر بار که با یک نفر از هر جنس یا جنسیتی وارد رابطه میشوند باید راجع به آن فرد و گرایششان توضیح بدهند.
معمولاً این طور برداشت میشود که مثلاً اگر من خودم را دوجنسگرا هویتیابی میکنم و با یک فردی که همجنس یا همجنسیت من است در یک رابطه هستم پس الان دیگر همجنسگرا هستم و وقتی که آن رابطه تمام میشود یا اصلاً در روابط چندشریکی هستم و با فردی از غیر جنس یا جنسیت خودم در رابطه هستم میگویند پس دیگر الان دگرجنسگرا هستم. و در واقع دوجنسگرایی را به عنوان یک گرایش معتبر و مستقل به رسمیت نمیشناسند. ما بارها یادآوری میکنیم که دوجنسگرایی معنایش این نیست که پنجاه درصد همجنسگرا و پنجاه درصد دگرجنسگرا هستیم.
روز جهانی مشاهدهپذیری دوجنسگرایان هم دقیقاً به همین دلیل بنیانگذاری شده. برای اینکه مشاهدهپذیر شوند. ما عادت داریم که در فیلمها و سریالها حتی اگر کسی رفتارهای دوجنسگرا دارد، از کلمه دوجنسگرا به عنوان یک هویت و گرایش نام برده نشود یا خیلی وقتها که از آن نام برده میشود همراه با یک طنز و شیطنت است و این محو کردن دوجنسگرایی از عرصه هنر و سینما و حتی گزارشهایی که تهیه میشود [اتفاق میافتد]. برای مثال وقتی که از ازدواج همجنسها ما صحبت میکنیم خیلی راحت و بخصوص رسانههای فارسیزبان میشنویم که میگویند ازدواج همجنسگرایان در حالی که دو نفر که با هم ازدواج میکنند کسی از آنها درباره گرایش جنسیشان نمیپرسد و آن چیزی که ممنوع یا غیرقانونی است یا قانونی میشود ازدواج همه افراد فارغ از گرایش جنسیشان و ازدواج همجنسان است که الان یکی از مبارزههای اصلی جنبش جهانی دگرباشان جنسی و رنگینکمانیهاست.
این محو گرایش جنسی دوجنسگرایان روی برداشت عموم از این که یک فرد دوجنسگرا چهطور فردی است تأثیر میگذارد و خشونتهایی که ممکن است آن فرد هنگام آشکارسازی و حتی در زندگی عادی با آن روبهرو شود همین طور غلیظتر و غلیظتر میشود تا جایی که ما میبینیم که سلامت روان افراد دوجنسگرا بسیار در خطر است. افراد دوجنسگرا بیشتر ممکن است دست به خودکشی بزنند. دچار افسردگیهای بیشتر و عمیقتری میشوند و دچار رفتارهایی که خودشان به خودشان آسیب میزنند.
خانم پیغمبرزاده حذف و سرکوب و در بهترین حالت، طنز و شیطنت که مهمان دیگر برنامه دربارهاش صحبت کردند، آیا اتفاقی است مربوط به یک نوع از جوامع خاص؟ مثلا در جوامع پیشرفتهتر؟ در جوامعی که ازدواج دو همجنس مثلا به رسمیت شناخته شده؛ آیا در آن جوامع هم وضعیت دوجنسگرایان با همین شکل از حذف و سرکوب و طعنه و طنز همراه است؟
پیغمبرزاده: متأسفانه حذف دوجنسگرایی و نگاه منفی به دوجنسگرایان در خیلی از جوامع وجود دارد ولی در بعضی از جوامع با تلاشی که جنبش دوجنسگرایان داشته وضعیت کمی بهتر شده. مثلاً در بعضی از جوامع اروپایی یا آمریکای شمالی امروزه دوجنسگرایان بهمراتب بیشتر در جنبش دگرباشان جنسی یا در رسانهها دیده میشوند، نسبت به چند دهه پیش.
این مشکل هنوز هم وجود دارد و برمیگردد به این نگاه تکجنسگرا محوری که وجود دارد که همه افراد همیشه یا تصور میشود که دگرجنسگرا هستند یا همجنسگرا و خیلیها تصور میکنند اگر مثلا در مورد همجنسگرایی صحبت کنند این شامل همه افرادی میشود که با همجنس خود رابطه دارند یا به همجنس خود گرایش جنسی و عاطفی دارند و ضرورتی نمیبینند که به دوجنسگرایان هم به صورت جداگانه اشاره کنند ولی من فکر میکنم که این مشکل در جوامعی مثل جامعه ما خیلی جدیتر است.
یکی از نکات مهمی که به نظرم بد نیست در این برنامه دربارهاش صحبت کنیم تلقی است که اطراف دوجنسگرایی و ارتباط آن با انواع بیماریها وجود دارد. بخصوص بیماریهای جنسی و اینکه خب یک فرد دوجنسگرا میتواند عامل انتقال بیماری باشد چون با هر دو جنس رابطه دارد. در مورد این تلقی چه نکتهای را میتوانید به شنوندگان ما بگویید؟
راد: اینکه افراد فکر میکنند که مثلاً یک بیماری مثل ویروس اچ آی وی یا بعداً که تبدیل به بیماری میشود فقط مربوط به همجنسگرایان است یا فکر میکنند که اصلاً همجنسگرایان بودهاند که این بیماری را تولید کرده و به وجود آوردهاند. در حالی که پشت این پیشداوری و این قضاوت اشتباه حجم بزرگی از خشونت است علیه یک گروه از انسانها.
در مورد مردان دوجنسگرا ما بهوضوح این را میبینیم که چطور به عنوان پلی میان جامعه مردان همجنسگرا و جامعه زنان دگرجنسگرا به آنها نگاه میشود که انگار که اینها کاملاً ویروس اچ آی وی را دارند از آن جامعهای که همگی دچار بیماری اچ آی وی هستند -و این تصور هم غلط است- وارد جامعه زنان دگرجنسگرا میگویند. گویی که هیچ دلیلی ندارد که این زنان [در روابط دیگر] دچار این ویروس بشوند. و این موجب خشونتهای بسیاری میان مردان دوجنسگرا میشود.
اصلاً جنس یا جنسیت یا هویتی که یک فرد برای خودش انتخاب میکند یا گرایش جنسیاش تأثیری در انتقال بیماریها ندارد. خیلی خودمانی بگویم؛ ویروسها یا باکتریها از افراد نمیپرسند که الان شما گرایش جنسیتان چیست که آیا من منتقل بشوم یا نشوم؟ این رفتار پرخطر بین افراد است که میتواند بیماریها را انتقال بدهد و ما وقتی که از روابط جنسی صحبت میکنیم گاهی بله میگوییم که روابط جنسی که در آنها مایعات بدن با هم در تماس هستند ویروسهایی دارند که میتوانند باکتریها را راحتتر انتقال دهند و افراد دچار عفونتها و بیماریهای آمیزشی بشوند.
دانایی و آگاهی راجع به این که هر بیماری چهگونه منتقل میشود و چهطور باید از خودمان و دیگران مراقبت کنیم راهی است برای اینکه این تابوها و پیشداوریها و قضاوتهای نادرستی را که حول گرایشهای جنسی افراد و رابطه آن با میزان انتقال بیماریها وجود دارد کاهش بدهیم.
این پیشداوریها و قضاوتهای آزارنده اطراف دوجنسگرایان به نظر میرسد که بیشتر است، حتی بیش از آنچه که اطراف همجنسگرایان وجود دارد. ولی برخی از این قضاوتها و پرسشها الزاماً با هدف آزار نیست. خیلی از آنها از کنجکاوی برمیآید، از فقدان آموزش که خودتان هم اشاره کردید. افراد ممکن است سؤال داشته باشند. میتوانید به شنوندگان ما بگویید که چه پرسشهایی را نباید از افراد دوجنسگرا بپرسند که میتواند باعث آزار آنها شود؟ و بعد کنجکاویهاشان را چهگونه میتوانند بدون پرسیدن پرسشهای آزارنده پاسخ بدهند؟
پیغمبرزاده: به صورت کلی وقتی شما یک فرد را میبینید بر اساس این که شما چهقدر به او نزدیک هستید اجازه دارید از او سؤال خصوصی بپرسید. شما وقتی که یک فرد دگرجنسگرا را ملاقات میکنید نمیروید یکراست در مورد مسائل خصوصی او و رابطه جنسی و عاطفیاش با شریک یا شرکای جنسیاش سؤال کنید. به همین صورت هم مسائل زندگی خصوصی کسی که به همجنس خود یا با بیشتر از یک جنس و جنسیت گرایش دارد، به خودش مربوط است.
تا زمانی که شما به صورت مشترک تصمیم نگرفتهاید که بخواهید با هم وارد رابطه جنسی و عاطفی شوید، مسائل زندگی خصوصی آن فرد به شما هیچ ربطی ندارد. و اگر نیاز دارید که درباره این مسائل کسب اطلاع کنید همیشه سایتهای مختلفی هستند در شبکههای اجتماعی هستند که کارکردشان اطلاعرسانی است. میتوانید از این طریق اطلاعات به دست بیاورید یا از طریق رسانههای مختلف و کتاب خودتان را آموزش بدهید. مثلاً ما در سایت «دوجنسگرا» داریم درباره این موضوع آگاهیرسانی میکنیم. روی شبکههای اجتماعی مختلف هم فعال هستیم. اینها همه مسائل زندگی خصوصی افراد است که به دیگران الزاماً مربوط نمیشود.
خانم راد وقتی این دیگران پدر و مادر فرد هستند باید چه کنند؟ من میخواهم برنامه را با صحبتهای شما به پایان ببریم. خانوادهها تا کجا میتوانند پرسشگری کنند؟ چه سؤالهایی را باید بپرسند؟ چه مواجههای میتوانند داشته باشند؟ اگر نخواهند فرزندشان را سرکوب کنند بلکه بخواهند همراه او باشند چهطور میتوانند به او کمک بکنند؟
راد: قبل از هر چیزی باید بدانیم که ترس و هراس معنی ندارد. بیماری نیست که ما مجبور باشیم دنبال درمان بگردیم. هیچ چیز غیرطبیعی نیست. تنها چیزی که غیرطبیعی است این است که ما به اندازه کافی آگاهی نداشتهایم و هر آموزش جنسی و جنسیتی که دیدهایم پر از پیشداوریهایی بوده که از جاهای مختلف میآمده. من فکر میکنم که اگر مقاومت را کنار بگذاریم و آگاهیمان را بیشتر کنیم، اول از همه برای خودمان و بعد برای کسی که دارد فرد دوجنسگرا را حمایت و پشتیبانی میکند بیشترین خدمت را اول به خودمان و باز به دیگران کردهایم.
اما نکته دیگری که باز خیلی مهم است این است که هر فرد دوجنسگرایی ممکن است با فرد دوجنسگرای دیگر متفات باشد. همان طور که افراد دگرجنسگرا با هم متفاوتاند، رفتارهاشان متفاوت است و سلایقشان مختلف است و اصلاً کارهایی که در سنین مختلف میکنند با متفاوت است. همه لزوماً ازدواج نمیکنند یا همه لزوماً در یک سن فرزندآوری نمیکنند. حالا چه بخواهند خودشان بیولوژیکی فرزند داشته باشند یا بخواهند فرزندی را به سرپرستی قبول کنند. یک فرد دوجنسگرا هم نباید از یک الگوی ثابت پیروی کند.
از همه مهمتر این است که اجازه دهیم افراد خودشان خودشان را تعریف کنند. آن تفاوتی که بین فانتزی افراد هست با تفاوتی که بین رفتارهاشان هست و آن طور که خودشان، خودشان را هویتیابی میکنند به رسمیت بشناسیم. من ممکن است در طول بیست تا سی سال اخیر زندگیام فقط با یک دسته از افراد رابطه عاطفی یا جنسی برقرار کرده باشم. مثلاً فقط با یک جنس خاص رابطه برقرار کرده باشم اما همچنان هویت خود را یک دوجنسگرا بدانم بر اساس همان تعریفی که اول این برنامه هم گفتیم. هیچ کس جز خود من این حق و این آزادی را ندارد که هویت من را تعیین کند و این آزادی را اگر ما هر کدام اول به خودمان و بعد به دیگران بدهیم طبیعتاً دنیای بهتر و البته امنتری خواهیم داشت.
سپاسگزارم سوده راد و زینب پیغمبرزاده، مهمانان این هفته تابو.