سلسهیادداشتی از جلیل روشندل: در بخشهای گذشته به مواردی از زمینههای رقابت و منازعهٔ بین چین و سایر کشورها از جمله آمریکا و ایران اشاره شد. در بخش چهارم و پایانی این یادداشتها به انتخابهای بالقوه و بالفعل آمریکا و ایران در قبال چین میپردازیم.
ناگفته پیداست که این یادداشتها نمیتواند همهٔ جوانب رابطهٔ چین و دنیا را پوشش بدهد، ولی امیدوارم انگیزهٔ کافی برای مطالعهٔ بیشتر و ژرفتر در این شاخهٔ تعیینکننده از روابط بین ملتها را برای خوانندگان عزیز فراهم کرده باشد.
محاسبهٔ تهدیدها و پاسخها
معمولاً برای تجزیه و تحلیل آکادمیک و درک تهدیدات امنیت ملی سه کار انجام میشود. نخست پیدا کردن مورد یا مثال مناسب؛ مثلاً اینکه بهصورت علمی محاسبه شود فرضاً توانایی موشکی کرهٔ شمالی میتواند به آمریکا آسیب برساند یا خیر؟ این تجزیه و تحلیل باید نشان بدهد که کرهٔ شمالی اصولاً قصد حمله دارد یا برای چنین حملهای وارد مرحلهٔ زمینهسازی شده است، و نهایتاً اینکه آیا فناوری دفاع موشکی آمریکا برای پاسخگویی به حملهٔ احتمالی کرهٔ شمالی کافی است یا کفایت نمیکند؟
در طول جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی تهدید اصلی هستهای برای ایالات متحده بود و امکان تحلیلی از این دیدگاه در موردش وجود داشت. زمان کوتاهی پس از ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت جدید در عرصهٔ بینالمللی، جنگ سرد پایان یافت و شوروی تبدیل به روسیه شد درحالیکه چین بهسرعت در مسیر تولید انبوه کالاهای مصرفی، بازاریابی برای تولیدات ارزانقیمت چینی و توسعهٔ اقتصادی پیش رفت و کمکم به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل شد.
ایجاد ساختارهای تولید و فناوریهای چندکاره باعث نشد که چین از فناوری نظامی فاصله بگیرد و دستکم در شرایط فعلی، با اینکه از هیچ اقدامی برای تقویت توان نظامی کوتاهی نمیکند، در عین حال با شیوهٔ تحلیلی که به آن اشاره شد، یک تهدید امنیتی فوری برای آمریکا به حساب نمیآید؛ هرچند در ابعاد اقتصادی و فناوری و امنیت سایبری بهسرعت در حال پیشرفت است و میتواند در همین زمینهها تهدید تلقی شود.
به همین جهت و با نگاهی از جمیع جهات، نمیتوان چین را از فهرست کشورهایی که بهصورت بالقوه توان تهدید نظامی آمریکا را دارند نیز خارج کرد.
۱ – چین و آمریکا
اگرچه چین یک قدرت اتمی است، ولی توانایی رقابت با ایالات متحده را ندارد. از دههٔ ۱۹۸۰ چین بهصورتی فعال پا به عرصهٔ رقابتهای همهجانبهٔ بینالمللی گذاشت. یکی از زمینههای رقابت در امور نظامی بهصورت عام، و تسلیحات اتمی بهصورت خاص، بوده است.
برخی پژوهشگران معتقدند در این مورد اخیر باید محیط امنیتی و سطح قدرت اتمی متفاوت دو کشور را در نظر گرفت، ولی آن را به حساب رقابت از نوع تنشآفرین نگذاشت. تردیدی نیست که فلسفهٔ دفاعی و خطمشی امنیتی یک کشور میتواند موجب اتخاذ شیوههای متفاوت شود بدون اینکه الزاماً به تنش نظامی منتهی گردد. به نظر میرسد چین در شرایط فعلی عزمی برای تنش و اصطکاک نظامی ندارد، ولی در سایر حیطهها در حال تقویت توان ملی کشور است.
باید تأکید کنیم که تحقیقات دانشگاهی در زمینهٔ امنیت ملی میتواند با مواضع تحقیقات وزارت دفاع کشورها در همان زمینه تفاوتهایی داشته باشد.
در ایالات متحده، تجزیه و تحلیل مسایل امنیت ملی تابعی از الگوی سیاسی است که شامل شناخت و اندازهگیری تهدیدات امنیت ملی است. معمولاً منشأ این تهدیدها برونمرزی است و به همین اعتبار، نگاه محقق عمدتاً متوجه دشمنی خارجی میشود که توان ضربه زدن به ایالات متحده را داشته باشد.
همانطور که پیشتر گفته شد، محاسبهٔ نوع پاسخ و آمادگی در رابطه با دو عامل توانایی و قصد صورت میگیرد و اگر نتوان توانایی یا قصد را بهطور مشخص تشخیص داد، محاسبات دفاعی تغییر میکند. با این نگاه و در شرایط فعلی، عمدهترین جنبهٔ تهدید چین در حد رقابت اقتصادی و فناوری و تهدیدات سایبری است.
۲ – چین و ایران
وقتی رابطهٔ چین و ایران را با رابطهٔ چین و آمریکا مقایسه میکنیم (اگرچه ممکن است بهاصطلاح قیاس معالفارق و یا به سخن امروزین مقایسه سیب و پرتقال باشد)، به نتایج متفاوتی میرسیم.
چین از جمیع جهات بر ایران برتری دارد و اصولاً ایران در مقامی نیست که بهعنوان رقابت با چین مطرح باشد. چین یک ابرقدرت نظامی است، جمعیت و سرزمین بسیار بزرگتری دارد، توان نظامی و اقتصادی و فناورانهٔ چین قابلمقایسه با ایران نیست و حتی از جنبهٔ تاریخی نیز سابقهٔ گسترش تواناییهای نظامی چین در عرصهٔ جهانی بسیار بیشتر از ایران است.
رابطهٔ چین با ایران، بهخصوص در سایهٔ قرارداد ۲۵سالهای که اخیراً امضا شد، کاملاً یکجانبه و موجب وابستگی غیرمتوازن میشود که تنها اهرم فشار ایران را محدود به صادرات نفت میکند. یعنی مهمترین قلم صادراتی که برای اقتصاد ایران شریان حیاتی است و بدون آن صادرکننده (ایران) آسیب میبیند، نفت است.
اگر قطع صادرات نفت ایران تأثیرات مختصری در اقتصاد چین داشته باشد، باز هم ایران باید از طریق گران خریدنِ همان محصولات تاوانِ آن را بپردازد. به این رابطه وابستگی اقتصادی یکجانبه میگویند. بهعبارت دیگر، در شرایطی که ایران نیازمند کلیهٔ اقلامی است که از چین وارد میکند، مهمترین قلم صادراتی ایران، یعنی نفت، در شرایطی غیرعادلانه صادر میشود.
ایران تحت تحریمهای بینالمللی آمریکا قرار دارد و بهناچار نفت خود را به نازلترین قیمت و بهصورت قاچاق و از طریق بازار سیاه به چین صادر میکند. در مقابل صادرات نفت ارزان، ایران چیزی حدود ۲۵ درصد کالاهای وارداتی خود را از بازارهای چین تأمین میکند.
در صنایع و فناوری نظامی نیز ایران از برخی قطعات ساخت چین کپیبرداری میکند. صنایع داخلی ایران از اتومبیلسازی گرفته تا بخشهایی از صنایع موشکی به قطعات یا طراحی چینی وابستهاند. کشوری که به استناد یک تحلیل منتشرشده، در صنایع اتومبیلسازی حتی «لنت ترمز و لولهٔ هیدرولیک فرمان اتومبیل پراید یا کمکفنر و سرپلوس و لولهٔ رادیاتور » را از چین وارد میکند، قادر نخواهد بود از وابستگی یکجانبه به چین رهایی پیدا کند مگر اینکه منابع خود را متنوع و متوازن سازد.
علاوه بر آن، جمهوری اسلامی به توان سیاسی و قدرت دیپلماتیک چین در عرصهٔ بینالمللی نیز نیازمند است چراکه چین یکی از پنج عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل است و ایران به این دلخوش کرده که با فدا کردن بخشی از ثروت ملی خود میتواند در صورت ضرورت بر حمایت و حق وتو چین تکیه کند.
اما در حیطهٔ عمل، چین حتی نتوانسته است ورود ایران به پیمان شانگهای را تسهیل کند! علاوه بر آن، چین و روسیه بارها هرجا که منافع خودشان ایجاب کرده علیه ایران در شورای امنیت رأی دادهاند.
انتخابهای ایران و آمریکا در قبال چین
همانطور که در بخش پیشین اشاره شد، آمریکا در مقابل چین تعرفهٔ صادرات و واردات را بهصورت متقابل و در سطح ۲۰ درصد افزایش داده و هنوز هم برای پایین آوردن آن تصمیم جدی ندارد. این قضیه نشان میدهد که آمریکا علاوه بر برتری نظامی، در قبال چین طیفی از گزینهها را دارد و لزومی نمیبیند که به چین امتیاز خاصی بدهد و امیدوار است با فشار اقتصادی و تحریم، چین را به تغییر روش وادارد و آن را مهار کند.
در آخرین دستورالعمل اجرایی صادرشده از طرف جو بایدن (سوم ماه ژوئن ۲۰۲۱) کاخ سفید اعلام کرد فهرست جدیدی شامل ۵۹ شرکت چینی را با فهرست قبلی که شامل ۳۱ شرکت میشد جایگزین کرده که عملاً ۲۸ شرکت بزرگ مخابراتی، ساختمانی و فناوری چینی را مشمول تحریم جدید قرار میدهد. در واقع جو بایدن تحریمهای دونالد ترامپ را در این مورد تشدید کرده است تا چین را مجبور به تغییر رفتار کند.
این تنها بخشی از تحریمهایی است که توسط آمریکا برای مقابله با «سرکوب یا نقض جدی حقوق بشر» در چین اعمال شده است. چین از فناوریهای نظارتی نوینی برای نقض حقوق بشر و سرکوب مخالفان داخلی و خارجی خود استفاده میکند که از نظر کاخ سفید تهدیدی «غیرعادی» است. انتقال این فناوریها به نیروهای مسلح چین مورد انتقاد کمیسیون مشورتی کنگره آمریکا نیز قرار دارد.
بدیهی است که ایران هیچگونه اهرم فشاری از این نوع در اختیار ندارد و اصولاً در ایران ارادهای برای رهایی از وابستگی و یا تقابل با چین، حتی در صورت تداخل با منافع ملی ایران، موجود نیست چراکه جمهوری اسلامی در رابطهای نابرابر بخش معتنابهی از منافع ملی اقتصادی و سیاسی و حتی دیپلماتیک خود را در جهت کسب حمایت چین در مجامع بینالمللی هزینه کرده است.
از طرف دیگر، پیگیری منافع ملی در جمهوری اسلامی تبدیل به پیگیری منافع فردی و گروهی و حتی خانوادگی شده است و لذا ارادهای برای پیگیری سیستمیِ منافع ملی باقی نمانده است.
مواردی از قبیل ماهیگیری چینیها و توسعهٔ حضور چین در منطقهٔ خلیج فارس و یا حضور چین در بخشهای اقتصادی، فناوری، نظامی و حتی فرهنگی ایران روزبهروز مشهودتر و گستردهتر میشود. علاوه بر آن و به دنبال امضای تفاهمنامهٔ ایران و چین، خبرهای زیادی در مورد فعالیتهای غیرمتعارف چینیها در ایران در فضای مجازی منتشر شده است. از آن جمله اخباری در مورد ایجاد مزارع استخراج بیتکوین، و صید ترال در آبهای ایران توسط اتباع چینی بوده است.
تازهترین مورد که موجب واکنشهای منفی زیادی در فضای مجازی و بین کاربران ایرانی شد، ادعای یک جوان چینی مقیم تهران در مورد برقراری رابطه با شمار زیادی از دختران نوجوان ایرانی بود که از دید بسیاری از مردم شرمآور و توهینآمیز است. دهها فیلم در صفحهٔ یوتیوب این فرد چینی بارگذاری شده که در آنها خود او در مورد نوع رابطهاش با دختران ایرانی شرح و توضیح داده است. در پارهای موارد اعضای خانوادهٔ این دختران نیز ناظر صحنه هستند.
پلیس ایران بدون تأیید ملیت این جوان خارجی در اصل موضوع وارد شده و وعدهٔ «پیگیری و اطلاع رسانی» داده است. هنوز اطلاعی در مورد وضعیت اقامتی این جوان در دست نیست، ولی نوع رابطهها نشان میدهد که زمانی نسبتاً طولانی در ایران بوده است.
نتیجهگیری
ابزارهایی که ایالات متحدهٔ آمریکا و یا اروپا برای ایجاد موازنه با چین در اختیار دارند، متنوع و چندسویه است و به همین دلیل، علیرغم اینکه در مورد چین دچار چالشهای عدیده هستند، در عین حال قادرند از تمامیت ارضی و استقلال خود به بهترین شیوه حراست کنند.
ایران اما با هر گامی که برمیدارد و هر سند جدیدی که با چین امضا میکند، یک گام دیگر در مسیر به خطر انداختن منافع ملی و تمامیت ارضی خود برمیدارد. هیچ بعید نیست در آیندهای نه چندان دور ایران مجبور به دادن پایگاههای دریایی به چین شود یا بخشی از منافع ملی خود را برای جبران بدهیها و یا تداوم حمایت از جانب چین به مخاطره بیندازد.
یک اقتصاد سالم باید بتواند با ایجاد موازنه با قدرتهای مختلف خود را از اسارت وابستگی یکجانبه نجات بدهد. چنین رابطهٔ سالمی در حال حاضر بین ایران و چین مشاهده نمیشود. چنین اقدامی فقط از طریق برقراری رابطهٔ متوازن و دوستانه با اروپا و آمریکا امکانپذیر است که به نظر نمیرسد در برنامههای استراتژیک جمهوری اسلامی جایی داشته باشد.