«برنامه جامع اقدام مشترک» یا «برجام»، ۲۳ تیر ۱۳۹۴، پس از ماهها مذاکرات طاقتفرسا، در وینِ اتریش، بین ایران، اتحادیه اروپا، و گروه ۱+۵ (شامل چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا به علاوه آلمان) امضا شد.
توافقی که اگرچه در تهران مردم را برای رقص و پایکوبی به خیابانها کشاند، و در واشینگتن با ستایش باراک اوباما همراه شد، اما در میان جمهوریخواهان سنا و همزمان در اسرائیل، موجی از مخالفت برانگیخت. موجی که با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، به توفانی مبدل شد و سرانجام با خروج آمریکا از آن در ۲۰۱۷ میلادی، کشتی این توافق را به گِل نشاند.
حالا اما ایران و قدرتهای غربی ماههاست با چراغ سبز دولت جو بایدن به میز مذاکرات بازگشتهاند و تلاشهایی برای احیای برجام در کار است. در ششمین سالگرد امضای برجام علی واعظ، تحلیلگر گروه بینالمللی بحران، در گفتوگو با رادیوفردا به این پرسش پاسخ میدهد که این توافق برای ایران و غرب چه داشت؟
آیا بر آتش سوءتفاهمها و اختلافات نیفزود؟ اصلاً برجام اگر چگونه رقم میخورد، به نفع هر دو سو میبود؟ و حالا، با یا بدون آن، چه گزینهای پیش روی ایران است؟
برجام چه سرنوشتی را برای روابط ایران، در سیاست خارجیاش، و در ارتباط با آمریکا و اروپا و بالعکس فراهم کرد؟ در واقع آیا برجام شرایط ارتباط بین این کشورها را بهتر کرده یا حرکتی در جا بوده؟ شما موقعیت، و بود و نبودش را چگونه میبینید؟ اگر نبود بهتر بود، یا فرقی نمیکرد با اینکه هست؟ منظورم از زاویه تأثیرات است.
ببینید، من فکر میکنم برجام تقریباً مثل یک شمشیر دولبه عمل کرد. یعنی از یک سو نشان داد که دیپلماسی و تعامل از چه پتانسیل بالقوهای برای رفع مشکلاتی که ایران در چهل سال گذشته با غرب داشته، برخوردار است و بعد، به علت فرجامی که پیدا کرد، عملاً باعث عمیقتر شدن بیاعتمادی بین ایران و غرب شد.
این واقعاً جای تاسف دارد، ولی بدون شک برخی از اشتباهاتی که در ایران صورت گرفت و هم اشتباه کبیرهای که توسط دولت آقای ترامپ با خروج از برجام صورت گرفت، منجر به این شرایط شد. ولی بدون شک همان منطقی که ایران و ۵+۱ را بعد از ۱۳ سال رویارویی نهایتاً به برجام رساند -و آن منطق این بود که گزینههای جایگزی برجام، یعنی یا ایرانی که دارای سلاح هستهای است و یا یک ایرانی که وارد جنگ با آمریکا و اسرائیل شده-، اینها برای هیچکدام از طرفین ارجحیت نداشتند، نهایتاً برجام مورد قبول قرار گرفت.
امروز هم من فکر میکنم با توجه به اینکه گزینههای جایگزین از جذابیت بسیار کمتری برای طرفین برخوردار هستند، هنوز هم بهترین گزینه محسوب میشود.
آقای واعظ، ما مدام میشنویم که یکی از علل شکست برجام مواضعی است که در آمریکا دولت دونالد ترامپ در پیش گرفت. اما واقعا بعد از شش سال و ماجراهایی که بر برجام رفته، الان وقتی که به این توافقنامه نگاه میشود، امکان موفقیت و تحقق همه اهدافش را داشت با توجه به این که در ایران به هرحال یک نظام سیاسی هست که خیلی ایدئولوژیک به خصوص به مواضع خارجیاش و رفتارهای منطقهایش نگاه میکند؟
ببینید من فکر میکنم در سناریوهایی که میشد متصور شد، سناریوی وضعیت فعلی تقریباً نزدیک به بدترین سناریوست. یعنی خب توافق هنوز به طور کلی متلاشی نشده ولی به هرحال سرنوشتی که پیدا کرد، مثل مریضی که به کما و اغما رفت، وضعیت بسیار شکنندهای را در چندسال گذشته داشته.
البته میشد که در سناریوهای متصور یک برجامی را داشت که تا این نقطه به خوبی اجرا شده بود، با وجودی که ممکن است کسر و کاستیهایی را داشته باشد و آن وقت از آن به عنوان یک کف، و نه سقف، برای مذاکرات بعدی استفاده بشود. ولی این نیازمند آن بود که ایران و آمریکا به مسائل دیگری که در این بستر گستردهترِ دشمنی بین دو کشور وجود دارد هم بپردازند.
در سال ۲۰۱۶ بلافاصله بعد از اجرای برجام این آمادگی واقعاً در ایران وجود نداشت. من فکر میکنم سال ۲۰۱۶ یک سال طلایی بود برای این که طرفین بتوانند به دیگر مسائل مورد اختلاف هم بپردازند و بستر باثباتتری برای اجرای برجام در سالهای آینده ایجاد کنند که متأسفانه دقیقاً عکس این اتفاق افتاد. یعنی هم از لحاظ رفع تحریمها کاستیهایی از طرف آمریکا وجود داشت که منجر به بدگمانی در ایران شد، و هم از طرف ایران آزمایشهای موشکی و فعالیتهای منطقهای صورت گرفت که عملاً نشان داد برجام شاید برعکس خواسته آمریکا منجر به بیثباتی بیشتری در منطقه شده تا این که مسائل منطقه را حلوفصل کند یا لاآقل از سطح تنشها بکاهد.
ما میدانیم که برای اجرای همه مفاد برجام و نائل شدن به اهداف خودش، این توافق به جز ایران و چند کشور غربی، باید توافق قدرتهای منطقهای را هم پشت سر میداشت، که نداشت. عملاً اسرائیل از روز اول صریحاً اعلام کرد که با برجام احساس امنیت بیشتری نمیکند و مخالف آن است. خصوصا در دولت آقای نتانیاهو این موضوع بارها و بارها به لطایفالحیل مطرح شد. کشورهای عربی هم پیوستند به این کمپین و یکییکی گفتند که باید موارد دیگری در برجام بیاید وگرنه برجام برای منطقه امنیتزا نیست. با این اوصاف آیا میتوانست اصولاً به نقطه مطلوبی برسد؟
ببینید، من عمیقاً معتقد هستم که نمیشد یک برجام منطقهای هم در کنار برجام هستهای داشت. من فکر میکنم شیوهای که دولت اوباما در پیش گرفت -که در واقع این بود که اول توافق هستهای را به دست بیاورد و بعد بر بستر آن سعی کند که به توافقهای منطقهای یا مسائل موشکی بپردازد-، شاید اشتباه اصلی همین جا بود. یعنی بهجای این که مسائل به موازات هم دنبال شوند، و این که سعی کنند در کنار پیشرفت در مسئله اصلی از سطح تنشها در مسائل دیگر هم بکاهند، به اینها به صورت مرحلهای پرداختند.
به هرحال ما دیدهایم تجربه آقای ترامپ هم که سعی کرد همه مسائل را یکجا بکند و بخواهد از طریق فشاری سهمگین به آنها بپردازد، دقیقاً نتیجه عکس داد. بنابراین شیوه و رویکردی که آقای بایدن در نظر گرفته، که آقای بایدن بر اساس درسهایی که از این دو تجربه آموخته، به گمان من بسیار مهم است که میخواهد علاوه بر اینکه به مسئله هستهای بپردازد، در کنار آن به مسائل مورد اختلاف دیگر هم بپردازد. برای اینکه همانطور که در چند سال تجربه اجرای برجام دیدیم، یک توافق محدود هستهای در بستر پهناورتر دشمنی بین ایران و آمریکا و متحدین منطقهایشان ثبات نخواهد داشت.
به هرحال برجام به یک ابزار سیاسی در بازی قدرت در تهران هم بدل شده. این را خود مسئولان داخل کشور بارها تاکید کرده اند. همین آخرین گزارش سه ماهه وزارت خارجه دولت آقای روحانی بیانگر این است که رسیدن به توافقی در برجام عملاً تا دولت بعدی ناممکن است. از طرفی، خود آقای روحانی همین امروز در هیئت دولت تأکید کرد که نگذاشتند دولتش برجام را به ثمر برساند. خب آیا در چنین وضعیتی برجام الان در ششمین سالروزش اصلاً در موقعیت به سرانجام رسیدن هست؟ حالا چه با این دولت و چه با دولت بعدی؟
گمان من بر این است که نظام در ایران با یک تصمیم سرنوشتساز روبهروست. یعنی از یک سو مسئولان ایران متوجه هستند که بازگشت به برجام، بدون تضمین این که دوباره برجام به سرنوشتی که در دوره آقای ترامپ دچار شد دچار نخواهد شد، برای ایران یک امر با ریسک بالاست. یعنی اینکه ایران باید دوباره برنامه هستهایش را به عقب برگرداند، بدون هیچ تضمینی که یک سال دیگر کنگره آمریکا مجدداً تحریمهای جدیدی اعمال نکند، و یا این که سه سال دیگر با روی کار آمدن یک رئیسجمهور جدید در آمریکا مجددا وضعیت قبلی احیا نشود.
ولی همانطور که عرض کردم، گزینه جایگزینش این است که تصمیم بگیرند [قبول کنند] برجام دیگر مُرده و باید این توافق را کنار بگذارند و بنابراین به رشد تصاعدی برنامه هستهای ادامه بدهند که خواهناخواه منجر به رشد تصاعدی تحریمها بر ایران خواهد شد. ایران بار دیگر تحت اصل۷ منشور سازمان ملل به عنوان یک تهدید برای امنیت و صلح بینالمللی درنظر گرفته خواهد شد و نهایتاً اگر این رویارویی ادامه پیدا کند، ممکن است منجر به درگیری نظامی شود.
بنابراین این واقعیت پرسش بسیار مهمی است در مقابل مقامات ایران، که آیا توافقی که شاید تضمین همیشگی بودن ندارد بهتر است، یا رویارویی که به طور قطع منجر به درگیری نظامی خواهد شد.